حتی آسیستول هم نتوانست از پس هاوکینگ برآید

وقتی قرار باشد کسی درباره منشآ هستی صحبت کند ، دیگر حتی کوادری پلژیک بودنش ( فلج دستها و پاها) هم نمیتواند مانعی در برابرش ایجاد کند. روز دوشنبه این هفته استفان هاوکینگ یکی از مشهورترین فیزیکدانان جهان و شاید مشهورترینشان ، دچار حمله بیماری خود یعنی ALS شد. این موضوع قبل از جلسه سخنرانی هاوکینگ در سیاتل در روز پنجشنبه اتفاق افتاد. بعد از اینکه هاوکینگ در روز دوشنبه از دستگاه رسپیراتور(تنفس مصنوعی) جدا شد ، وی دچار آسیستول شد(متوقف شدن ضربان قلب) ، به همین دلیل احیای قلبی ریوی در مورد وی انجام شد که موفقیتآمیز بود. بعد از احیا هاوکینگ قصد داشت طبق برنامهریزی قبلی در مراسم سخنرانی شرکت کند که با ممانعت همسر و اطرافیان تصمیم گرفته شد ، سخنرانی وی به طریق تلهکنفرانس از هتل محل اقامتش انجام شود. وی توانست با استفاده از این تکنولوژی با موفقیت سخنرانی برجستهای ایراد کند.
منبع:
msnbc
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
در مورد هاوکینگ قبلا در وبلاگ بلاگرم مطلبی نوشته بودم. بد ندیدم مجددا این مطلب را اینجا بیاورم. یکی از آن پستهای بلند بیخواننده بود! ، مخصوصا در آن زمان که که کاملا تازهکار بودم. فکر کنم یکی از بهترین مطالبی بود که به زعم خودم نوشته بودم.
حتما با استفان هاوکینگ آشنایید.فیزیکدان مشهوری که داستان زندگی او برای همه مردمها و تحصیل کردگان بسیاری رشته ها همچون پزشکی ، کامپیوتر و فیزیک ، در هر رشته به دلایلی می تواند جذاب باشد.از وی به تازگی کتابی به نام جهان در پوست گردوThe Universe in a Nutshell به چاپ رسیده است که گویا به فارسی هم ترجمه شده است.جستجوی من برای یافتن ناشر ترجمه فارسی این کتاب در اینترنت مرا به وب سایت رسمی وی کشاند.داستان بیماری هاوکینگ و صبر و اراده اش که از زبان خود وی در این سایت آمده خواندنی است.بد ندیدم پست امروزم را به تمامی به وی اختصاص دهم.
استفن هاوکینگ یکى از بزرگ ترین دانشمندان معاصر است که هم اکنون در دپارتمان ریاضیات کاربردى و فیزیک نظرى است و استاد کرسى لوکازین ریاضیات در دانشگاه کمبریج است، سمتى که پیش از این سر آیزاک نیوتن و بعدها پل دیراک عهده دار آن بودند، با این همه هاوکینگ برخلاف سایر همکاران دانشگاهى خود در بین عامه مردم نیز از شهرت و محبوبیت بسیارى برخوردار است . زمینهی پژوهشی اصلی وی کیهانشناسی و گرانش کوانتومی است. از مهمترین دستاوردهای وی مقالهای است که به رابطهی سیاهچالهها و قانونهای ترمودینامیک میپردازد.
یکی از مهمترین کارهای هاوکینگ نظریاتش در مورد سیاه چاله هاست.طبق نظریه هاوکینگ در سال 1976 سیاهچاله نوعی تابش به نام “تابش هاوکینگ” از خود بروز میدهد و این تابش به دلیل ساختار درون سیاه چاله فاقد اطلاعات است. ولی این با قوانین فیزیک کوانتمی در تناقض بود که میگوید اطلاعات هرگز نمیتوانند کاملا از بین بروند. این مسئله با عنوان ” پارادوکس اطلاعات سیاهچاله ” یکی از معماهای فیزیک مدرن بود. هاوکینگ ابتدا میدان گرانشی شدید درون سیاهچاله را دلیل این امر میدانست. دانشمندان زیادی سعی داشتند تا این پارادوکس را حل کنند. به طور مثال با استفاده از نظریه ریسمانها که میگوید جهان از ریسمانهای باریک و جنبنده تشکیل شده است نه از ذرات نقطهای. و اکنون خود هاوکینگ به راهحل رسیده است. بر طبق محاسبات جدید هاوکینگ نوسانات سطح سیاهچالهها میتوانند باعث فرار اطلاعات شوند. سیاهچالهها همه اطلاعاتی را از هر چه به درون آنها فرو رود، از بین نمیبرند. در عوض اطلاعات تکهتکه میشوند. به این ترتیب اطلاعات میتوانند از سیاهچاله فرار کنند. او میگوید: ” اگر شما به داخل یک سیاهچال بروید، انرژی جرم شما به دنیای ما برمیگردد ولی به صورت گسسته. که شامل اطلاعاتی است از آنچه شما به آن شبیه بودهاید ، ولی غیر قابل تشخیص.”این مسئله کمک می کند تا اطلاعات بیشتری از ساختار سیاهچاله و همینطور موادی که به داخل آن سقوط میکنند بهدست آید. او با دو دانشمند دیگر بر سر عدم امکان انتقال دادهها از سیاهچاله شرطبندی کرده بود. به این ترتیب او یکی از بزرگترین شرطبندیهای تاریخی را باخته است.
استفان ویلیام هاوکینگ”Stephen William Hawking” در 8 ژانویه 1942 ،300 سال بعد از مرگ گالیله،در آکسفورد انگلستان به دنیا آمد.خانه والدینش در شمال لندن بود ولی در جریان جنگ جهانی دوم به منطقه امنتری نقلمکان کردند.وقتی استفان 8 ساله بود به St Albans شهر کوچکی درشمال لندن رفتند.در 11 سالگی استفان به مدرسه همین شهر رفت و سپس به کالج آکسفورد ،کالجی که پدرش نیز در آن تحصیل کرده بود رفت.استفان به ریاضیات علاقه داشت در حالی که پدرش پزشکی را ترجیح میداد.رشته ریاضیات در آن زمان در کالج محل تحصیل استفان تدریس نمیشد به همین علت استفان فیزیک را انتخاب کرد.بعد از 3 سال وی برنده جایزه اول شد.استفان پس از آن به کمبریج رفت تا به تحقیقات کیهانشناسی بپردازد.
سخنان استفان هاوکینگ در مورد بیماریش ALS:
“اغلب مردم از من سوال می کنند که با ALS چگونه سر میکنم.پاسخ من زیاد نیست،سعی میکنم تا جایی که امکان دارد یک زندگی طبیعی داشته باشم و در مورد بیماریم فکر نکنم و در مورد چیزهایی که باعث میشوند کارهای مردم عادی را نتوانم انجام دهم فکر نکنم.
وقتی فهمیدم بیماری نورون حرکتی دارم ،شوک بزرگی را تحمل کردم.در زمان کودکی من در بازیهای با توپ خوب نبودم و دستخطم باعث ناامیدی آموزگارانم می شد.به همین خاطر به ورزش و فعالیتهای فیزیکی اهمیت نمی دادم.تنها در رقابتهای قایقرانی داخل کالج شرکت میکردم.
در سال سومی که در آکسفورد بودم احساس میکردم حرکاتم زمخت شده و دو بار بدون علت واضح زمین خوردم.ولی تا سال بعد که به کمبریج رفتم و پدرم متوجه قضیه شد اهمیتی ندادم.پدرم مرا پیش پزشک خانواده برد.وی مرا به یک متخصص ارجاع داد و مدت کوتاهی بعد از 21مین سال تولدم برای انجام تستهای تشخیصی به بیمارستان رفتم.در دو هفته ای که در بیمارستان بودم تستهای زیادی روی من انجام شد.آنها از عضلات بازویم نمونه برداشتند ، به من الکترود متصل کردند و ماده حاجب به درون ستون فقراتم تزریق کردند و جریان آن را با اشعه ایکس مشاهده کردند.بعد از همه اینها پزشکان درباره اینکه چه بیماریی دارم چیزی به من نگفتند ، فقط گفتند M.S. ندارم و یک کیس آتیپیک هستم.پزشکان در حالی که می دانستند ویتانین تاثیر زیادی روی بیماریم ندارد به من ویتامین تجویز کردند.
تصوری که من داشتم این بود که مبتلا به یک بیماری غیر قابل علاج هستم که در طی چند سال مرا از پای در خواهد آورد.در آن زمان دید خوب ی به بیماریم نداشتم.در زمان بستری پسری که در تخت روبرویم بستری شده بود به علت لوکمی فوت کرد.نمیدانستم که چه بر من خواهد رفت و بیماری با چه سرعتی پیشرفت خواهد کرد.پزشکان به من گفتند به کمبریج برگردم و تحقیقاتم در مورد نسبیت عام و کیهانشناسی ادامه دهم.در بازگشت به کمبریج در کارهایم پیشرفت خوبی نداشتم شاید به علت اینکه در آن زمان زمینه ریاضیاتم خوب نبود شاید هم به علت اینکه فکر می کردم آنقدر زنده نخواهم بود که بتوانم ph.D خود را بگیرم.تا حدودی یک شخصیت تراژیک پیدا کرده بودم .زیاد به واگنر گوش میکردم ولی مقالات مجلاتی که می گویند در آن زمان مست می کردم ، یک بزرگنمایی وضعیت آن زمانم است.
واقعیت این است که یکی از مجله ها مطلبی در این مورد نوشته شده بود و بقیه مجله ها این داستان را کپی کرده بودند.مطالبی که به دفعات چاپ شوند گاه واقعا حقیقی به نظر می رسند.
رویاهایم در آن زمان آشفته بودند.تصوری که از خود داشتم تصور یک محکوم به اعدام بود.بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم ناگهان حس کردم که اگر مجازات مرگم به تعویق انداخته شود چه کارهایی ارزنده ای وجود دارد که می توانم انجام دهم.رویای دیگری که داشتم این بود که در عمر باقیمانده خود برای دیگران فداکاری کنم و بعد از انجام این کارها مرگ یک چیز خوب خواهد بود.با شگفتی دریافتم که من از زندگی بیش از زمانی که پی به بیماریم نبرده بودم لذت می برم.از آن زمان در تحقیقاتم پیشرفت کردم و با دختری که قبل از زمان تشخیص بیماریم آشنا شده بودم نامزد شدم.این نامزدی زندگیم را تغییر داد و میلی برای زندگی به من داد ولی به معنی این بود که باید کاری اختیار کنم تا قادر به ازدواج باشم.من موفق به کسب بورس تحقیقاتی شدم و چند ماه بعد با نامزدم ازدواج کردم.خوش شانس بودم که در فیزیک تئوریک تحصیل می کردم چون تنها جایی بود که بیماریم یک معلولیت محسوب نمی شد .در همان زمانی که بیماریم پیشرفت می کرد ، بر شهرت من در فیزیک افزوده می شد.این موضوع باعث می شد موقعیتهایی برای من ایجاد شود که کارم منحصر به تحقیق شود و مجبور به سخنرانی و تدریس نشوم.”
در سالهای بعدی بیماری استفان پیشرفت کرد ،طوری که مجبور به استفاده از ویلچر شد.در این سالها وی دردسر فراوانی را برای پیدا کردن یک مسکن مناسب برای همسر و سه فرزندش متحمل شد.
تا سال 1974 هاوکینگ قادر بود که خودش غذا بخورد و به بستر برود و یا از آن خارج شود.از این زمان مجبور به استفاده از پرستار برای کمک کردن به امورات شخصی خود شد.در سال 1985 هاوکینگ دچار پنومونی شد و بعد از بستری در بیمارستان عمل تراکئوستومی برای وی انجام شد و پس از آن مجبور به استفاده از پرستار 24 ساعته گردید.
تا پیش از عمل تراکئوستومی ،هاوکینگ قادر به سخن گفتن بود هرچند سخنانش فقط برای نزدیکانش مفهوم بود و در سخنرانیها مجبور به استفاده از فردی برای تکرار حرفهایش بود.ولی از زمان عمل هاوکینگ قدرت ادای سخنانش را از دست داد وتنها راه ارتباطش با مردم اشاره ابرو بود ، هنگامی که فرد دیگری روی کاغذی که حروف الفبا بر آن نوشته شده بود اشاره می کرد.
“در این زمان بود که یک متخصص نرم افزار با نوشتن یک برنامه به نام Equalizer به کمکم آمد.این برنامه امکان انتخاب حروف الفبای روی صفحه نمایش را با حرکت انگشت ،ابرو و یا حرکت چشم می داد.وقتی متنم را می نویسم ، آن را به یک ترکیبکننده گفتار منتقل می کنم تا نوشتارم تبدیل به صدا شود.اول از یک کامپیوتر دسک تاپ بدین منظور استفاده می کردم بعدا دانشگاه کمبریج برای من یک کامپیوتر پرتابل تهیه کرد.من می توانم با این روش 15 کلمه در دقیقه بنویسم.با استفاده از این سیستم می توان کتاب و مقالات علمی بنویسم.از برنامه speech synthesizer بسیار راضی هستم چون لحن سخنانم را هم تشخیص می دهد وباعث ارتباط بهترم با مخاطبین میشود .تنها اشکال این برنامه این است که به من لهجه آمریکایی می دهد،البته متخصصان شرکت سازنده باین برنامه در حال کار روی لهجه انگلیسی این برنامه هستند.
در تقریبا تمام دوران بزرگسالی خود درگیر بیماری نورون حرکتی بوده ام.هنوز این بیماری نتوانسته است مرا از داشتن یک خانواده و یک کار موفق بازدارد .از جین ،همسرم ، فرزندانم و همه افراد و تشکیلاتی که به من کمک کرده اند ،سپاسگزارم.من خوش شانس بوده ام که بیماریم خیلی آهسته تر از معمول پیشرفت داشته است.بیماریم نشان داد که هرگز نباید امیدمان را از دست بدهیم.”
هاوکینگ از کامپیوترهای شرکتIBM روی ویلچرش استفاده می کند.در 12 ماه اخیر،
کامپیوترش را به یک پروسسور Centrino Pentium M 1.5GHz ارتقا داده و از یک سیستم wirelessبرای ارتباط با اینترنت استفاده می کند.در جاهایی که دسترسی به شبکه بی سیم میسر نیست اینتل امکان ارتباط از طریق شبکه موبایل را برای هاوکینگ فراهم کرده است.
برنامه های مورد استفاده هاوکینگ که سابقا فقط تحت داس اجرا می شدند به تازگی با ویندوز XP سازگار شده اند و هاوکینگ سیستمش را به ویندوز XP ارتقا داده است.
کتابهای هاوکینگ:
کتاب «تاریخچه زمان» وی بارها و بارها تجدید چاپ شده است و میلیون ها نسخه از آن به فروش رفته و بدین ترتیب پرفروش ترین کتاب علمى همه دوران ها شناخته شد. کتاب تاریخچه زمان که عنوان فرعى «از انفجار بزرگ تا سیاهچاله ها» را بر خود دارد یکى از مهمترین کتاب ها در حوزه کیهان شناسى است که به موضوعاتى همچون تصویر ما از جهان، مکان و زمان، جهان در حال گسترش، اصل عدم قطعیت هاینزبرگ و پیامدهاى آن، نیروهاى اصلى و ذره هاى بنیادین طبیعت آغاز و انجام جهان، وحدت فیزیک مى پرداخت. با توجه به تنوع مطالب و اهمیت اساسى آنها بود که این کتاب به زبان هاى مختلف ترجمه شد و در ایران نیز به رغم آنکه ترجمه هاى متنوعى از کتاب ارائه شده بود، ترجمه محمدرضا محجوب که توسط شرکت سهامى انتشار عرضه شد در سال جارى به چاپ هشتم رسید. این کتاب به رغم آنکه مزیت هاى فراوانى داشت، چند ضعف مهم هم داشت از جمله سنگین بودن بعضى از مفاهیم ارائه شده در کتاب و دیگر خلاصه و موجز بودن آنها. این مشکلات باعث شد که بسیارى از خوانندگان غیرمتخصص (که کتاب در واقع براى آنها به نگارش درآمده بود) از درک کامل محتواى آن ناتوان باشند. به همین دلیل یکى از منتقدان زمانى گفته بود بیست میلیون نسخه از این کتاب به فروش رفته است، اما عمده خوانندگان کتاب هیچ وقت نتوانسته اند آن را به پایان برسانند. هاوکینگ بعدها نیز براى خوانندگان غیرمتخصص کتاب هایى تالیف کرد که از جمله آنها مى توان به تاریخچه مصور زمان، سیاهچاله ها و جهان هاى کوچک اشاره کرد. دیگر کتاب مهمى را که هاوکینگ تالیف کرد جهان در پوست گردوThe Universe in a Nutshell نام دارد. وى در مقدمه این کتاب گفته است که ناشر و بسیارى از مردم که از موفقیت کتاب پیشین وى خرسند بودند، از وى مى پرسیدند کتاب بعدى را چه زمانى منتشر مى کند؟ اما وى علاقه اى نداشت که کتابى همانند کتاب اول بنگارد و آن را دنباله تاریخچه زمان یا تاریخ مشروح تر زمان نامگذارى کند. وى مصمم بود در زمانى که فرصتى کافى دارد دست به تالیف کتاب بزند تا مثل تاریخچه زمان موفق از کار درآید و البته این روش موثر افتاد و کتاب جهان در پوست گردو نیز در سال ۲۰۰۲ به عنوان برترین کتاب علمى جایزه آونتیس را از آن خود کرد.
اما هاوکینگ خود در مقدمه کتاب جدیدش نقدى بر تاریخچه زمان مى نویسد و یادآور مى شود که آن کتاب به شیوه خطى نگارش شده بود به طورى که فصل ها به لحاظ منطقى به یکدیگر وابسته بودند. هر چند این روش براى بسیارى از خوانندگان خوشایند است، اما اگر کسى نمى توانست مفاهیم ارائه شده در فصل هاى اول را درک کند، همانجا گرفتار شده و هرگز به موضوع هاى جذاب بعدى نمى رسید. به همین دلیل براى آنکه کتاب جهان در پوست گردو خواندنى از کار درآید به شیوه درختى تنظیم شده است، یعنى فصل هاى اول و دوم کتاب با عنوان هاى تاریخچه نسبیت و ریخت و شکل زمان تنه اصلى کتاب است و پنج فصل باقیمانده کتاب همانند شاخه هاى فرعى از تنه اصلى درخت منشعب مى شود. این نکته باعث شده است که خواننده بتواند پس از اتمام فصل اول و دوم سایر فصل ها را به هر ترتیبى که خود مایل است مطالعه کند. نکته مهم دیگر آن است که کتاب پر است از شکل ها، تصاویر و نمودارها که به تشریح و توضیح بعضى از مفاهیم غامض اشاره شده در کتاب مى پردازند و در نتیجه ساده تر مى توان آنها را درک کرد. این کتاب که در هفت فصل با عنوان هاى تاریخچه نسبیت، ریخت و شکل زمان، جهان در پوست گردو، پیش بینى آینده، نگاهدارى و حفاظت از گذشته، آینده ما و جهان نوین پوسته اى تنظیم شده است حاوى بعضى از جدیدترین حوزه هاى پژوهشى معاصر هستند و هاوکینگ توانسته با قلم شیوا و طنزآمیز خود آن را خواندنى سازد. کتاب جدید هاوکینگ هم به قلم محمدرضا محجوب ترجمه شده است.
بیماری ALS:
مختصری از بیماری:در این اختلال نقص مختلط موتور نورون فوقانی و تحتانی در اندامها
،گاهی همراه گرفتاری بولبر وجود دارد.تشخیص قطعی بیماری وابسته به وجود نشانه های
نورون محرکه فوقانی و تحتانی در ناحیه بولبر و در حداقل دو منطقه دیگر نخاعی منطقه
نخاعی و یا در 3 منطقه نخاعی است.
The Motor Neurone Disease Association
صدای تفکر هاوکینگ از ورای برنامه speech
synthesizer
به اینجا بروید و به پاسخ استفان هاوکینگ به چند سوال گوش کنید.
من که اون مطلب رو خوندم و کلی هم ازش لذت بردم
matlabetoon maareke boood !!!
vaghean azatoon mamnoon
خیلی جالب بود
امید تنها چیزی که نباید از دست داد
بنده که دیگه گفتن نداره، خودم یه پا متخصص نوشتن و خوندن پست بلند هستم.
خوندم! و تشکرات فائقه.