یک مورد جالب و قابل تامل از اوتانازی
امروز لینک به یک مقاله خبری جالب را در وبلاگ Kevin MD پیدا کردم. خبر در مورد پزشکی است که بعد از اینکه دریافت به یک بیماری علاجناپذیر مبتلا شده است ، تصمیم گرفت برای خودکشی یا اوتانازی به سوئیس برود. شاید شنیده باشید که در سوئیس “کمک به خودکشی” قانونی است. در انگلیس و بسیاری از کشورهای دیگر ، کمک به خودکشی غیرقانونی است. این هم ترجمه اندکی خلاصهشده این مقاله :
دکتر”آن ترنر” 66 ساله مبتلا به یک بیماری مغزی علاجناپذیر به نام “فلج فوق هستهای پیشرونده” یا PSP بود. همسر ایشان هم 4 سال قبل به علت یک بیماری مشابه تحلیلبرنده فوت کرده بود.
در مصاحبه پایانی ،ایشان اظهار داشت که خواستار یک مرگ طولانی توام با رنج نیست و گفت، این حق هر کس است که یک مرگ همراه با وقار داشته باشد.
قبل از ترک انگلیس به مقصد سوئیس ایشان حدود 100 نامه برای دوستان نزدیکش نوشت که در آنها درباره این اقدامش توضیح داده شده بود.
خانم ترنر و فرزندانش قبل از مسافرت به سوئیس
در هتلش که بر دریاچه Zurichsee در زوریخ مشرف بود ، او گفت من از وابسته بودن به دیگران خستهام ، در عین حال از اینکه مجبورم در یک سرزمین بیگانه بمیرم و نه در خانهام ، ناخشنودم.
دکتر ترنر در هنگام مرگ هنوز در مراحل اولیه بیماریش بود و میتوانست بدون کمک راه برود ، بخورد و ارتباط برقرار کند.تصمیم ایشان برای شرکت در برنامه خودکشی تسهیل شده میتواند سرآغاز مناقشاتی درباره قوانین انگلیس درباره مرگ تسهیل شده ویا اوتانازی باشد.
سن متوسط یک بیمار PSP بعد از آغاز بیماری حدودا 7 سال است. این بیماران معمولا سال آخر عمر خود را در ویلچر یا رختخواب سپری میکنند و از طریق لولههای قرار داده شده در معده تغذیه میکنند. ناامیدکنندهترین جنبه این بیماری کاهش توانایی ارتباط با دیگران از راه کلمات ، در عین دست نخورده باقی ماندن قوای عقلانی است.
Michael Koe مدیر اجرایی مؤسسه PSP که همسرش در سن 54 سالگی به خاطر ابتلا به این بیماری درگذشته ، میگوید که مرگ دکتر ترنر بسیار ، بسیار غمانگیز است.
ولی او اضافه میکند : ” ما باید با خودکشی مخالفت کنیم ، کسانی که تحت درمان تسکیندهنده هستند ، معمولا از دوران باقیمانده عمرشان لذت میبرند. یک روز قبل از مرگ ،همسرم لبخند میزد و شوخی میکرد.
همیچنین این کار دکتر ترنر میتواند به سایر بیماران PSP بقبولاند که خودکشی بهترین راه برای مقابله با بیماریشان است.”
دکتر ترنر بعد از استحمام به کلینیک Dignitas منتقل شد و در آنجا در حالی که به وسیله فرزندانش احاطه شده بود بعد از خوردن باربیتورات(؟) درگذشت. او خبرنگارانی از بیبیسی و دیگر رسانههای گروهی را برای برجسته کردن اقدامش دعوت کرده بود.
پسر خانم ترنر میگوید که در حین دو ساعت پایانی زندگی مادرش ، اعضای خانواده با هم صحیت میکردند ، آواز میخواندند و شوخی میکردند.
وی میافزاید:” مادرم برای رفتن آماده بود و مرگش را برای همه آسانتر کرد.ما به تصمیمش احترام میگذاریم و فقدانش را احساس میکنیم.ما بسیار سپاسگزار هستیم که دوران رنجش پایان یافته است.”
آقای ترنر پیشتر از این گفته بود که اعضای خانواده موفق نشده بودند دکتر ترنر را از تصمیمش منصرف کنند.
اعضای خانواده بعد از رسیدن به زوریخ در یک کنسرت بتهوون و Rachmaninov شرکت کردند و رودخانهها و دریاچههای شهر را گشتند .
در مصاحبه هفته آخرش خانم ترنر گفت که قوانین باید تغییر کند، طوری که بیمارانی که در مراحل پایانی زندگی خود هستند مجبور به مسافرت به خارج از کشور برای پایان دادن به زندگی خود نشوند.
دکتر ترنر در سال 2004 بعد از یک ماستکتومی از سرطان پستان جان سالم به در برد. در اکتبر سال گذشته وی قصد داشت با خفه کردن خود به زندگیش خاتمه دهد. شوهر خانم ترنر به علت تحلیل چند سیستمی بدن در سال 2002 فوت کرده بود.
قبل از ترک انگلیس خانم ترنر گفت که من به وسیله یک روانپزشک سه بار و به وسیله یک روانپزشک دیگر یک بار ویزیت شدهام و انها تایید کردهاند که از سلامت روان برخوردارم، نه آنها و نه خودم فکر نمیکنیم که من بیماری افسردگی داشته باشم. فرزندانم از تصمیمم حمایت کردند ، بخصوص وقتی که آنها آثار بیماری را روی پدرشان دیده بودند و مراحل آهسته و طولانی بیماری را در وی مشاهده کرده بودند.
دکتر ترنر یک پزشک خانواده بود و زودتر از موعد در 58 سالگی برای کمک به شوهر بیمارش بازنشسته شد.
نظرات بسته شده است.