ویتیلیگو، مشکل پوستی که این گزارشگر سیاهپوست را سفیدپوست کرد!
ABC News، داستان جدال یک گزارشگر را با بیماری پوستیاش منتشر کرده است. «لی توماس»، بیش از یک دهه خبرنگار بخش اخبار سرگرمکننده تلویزیون دیترویت بود و با شخصیت برونگرا و کاریزماتیک خود، محبوبیت زیادی در میان تماشاگران داشت.
ولی آقای توماس رازی داشت. در اوقات فراغت، هیچ کس او را در بیرون خانه و خیابانهای دیترویت ندیده بود. او چهره گریمنشدهاش را از همه پنهان میکرد.
از سالها پیش لکههای کوچک سفیدی در پوست سر و دستهایش ظاهر شده بودند، این لکههای سفید به تدریج در صورتش پخش شدند. یک متخصص پوست در سال 1994 تشخیص داد که او مبتلا به بیماری ویتیلیگو vitiligo یا برص شده است. ویتیلیگو درمان قطعیای ندارد و 4 میلیون آمریکایی به آن مبتلا هستند. در این بیماری رنگدانههای پوست از بین میروند و پوست سفید میشود.
توماس وقتی تشخیص را از زبان پزشکش شنید شوکزده شد و از بیدرمان بودن بیماریاش، نگران شد. او درست مثل مایکل جکسون، در حال تبدیل شدن از یک شخص سیاهپوست به سفید پوست بود.
توماس تصمیم گرفت که بیماریاش را از همه مردم به جز دوستان نزدیک و خانوادهاش، پنهان کند.
گرچه ویتیلیگو، بیماری کشندهای نیست، ولی مبتلا شدن به آن برای یک گزارشگر تلویزیون به معنای پایان همه چیز است. حضور در تلویزیون از کودکی آرزوی توماس بود اما او بعد از چهار سال تمام مخفیکاری، دیگر نمیتوانست جلوی فاش شدن رازش را بگیرد.
بیماری توماس به سرعت گسترش پیدا میکرد، دیگر دستهایش کاملا سفید شده بود و بیش از 35 درصد از بدنش را مبتلا کرده بود. اما مدیران تلویزیون عکسالعملی بر خلاف انتظار توماس نشان دادند، آنها به جای برکناری توماس از مجریگری از او خواستند در تلویزیون درباره بیماریاش صحبت کند.
سرانجام در نوامبر 2005، توماس بر ترس خود غلبه کرد و در یک برنامه زنده در جلوی دیدگان تماشاگران، گریم خود را پاک کرد. پاسخ تماشاگران برای توماس قابل پیشبینی نبود، او نامهها و میلهای دلگرمکنندهای از سراسر کشور دریافت کرد. البته معدودی از نامهها، محتوای خوبی نداشتند. مثلا در نامهای نوشته شده بود که توماس باید به خاطر اینکه خوششانس بوده و خدا سفیدپوستش کرده، سپاسگزار باشد.
توماس هنوز هنگام پخش برنامهاش گریم میکند، البته تنها به خاطر اینکه حواس مردم به خاطر قیافه غیرعادیاش، از موضوع اصلی برنامه پرت نشود.
هر نوبت گریم آقای توماس، 20 دقیقه طول میکشد. ولی توماس در زندگی روزمره دیگر هراسی از نشان دادن چهره واقعی خود ندارد و گریم نمیکند.
توماس به تازگی کتابی هم با عنوان «سفید شدن» نوشته است تا راهنمایی باشد برای همه کسانی که چیزهای پیشبینینشدهای، آرزوها و تصورات شخصیشان را دستخوش تهدید میکند.
حالا، توماس از قالب شخصی که میترسید که از بیماریاش صحبت کند، به فردی مبدل شده است که با جرأت از جزئیات بیماریاش میگوید.
خیلی جالب بود. بخصوص ایمیل های “خوشحال باش”.
این کامنت رو بخاطر این میزارم که بنده هم مبتلا به این بیماری هستم.
از موقعی که بچه بودم تحت درمان هستم و ………
مجبور هستم هر از گاهی بعضی جاهای بنم رو امپول بزنم، از جمله این مناطق: پیشانی، ساق پا، پست بدن(نزدیک کتف)، حد خاتمه محل رویش موی سر با صورت، گردن و ……..
خیلی بحرانی نیست، من باهاش ساختم، ولی بخاطر مصرف قرص Methoxali بایستی هر از گاهی به دکتر چشم مراجعه کنم و عینک دودی بزنم.
با اجازه از جناب آقای مجیدی میخوام مطلبی با اشاره به این پست بنویسم.
داشتم این مطلب رو مىخوندم که پدرم اومد تو اطاق و تا چشمش به عکس افتاد، گفت این شخص بیمارى پیسى داره. همچنین گفتش که خوردن ترشى و سفیدى (لبنیات) مىتونه باعث ابتلا بشه!
راستى، چرا این بیمارى کل پوست رو به صورت یکپارچه سفید نمىکنه؟