سلطان به سلامت باد! سینمای باشکوه آل پاچینو و مرور فیلم‌های شاخص او

فرانک مجیدی: هر کس که سینما را دوست دارد، بسته به سطح علاقه‌مندی‌اش و ژانرهایی که می‌بیند، بازیگرانی را می‌پسندد. اگر از من بپرسید ممکن است از «گری کوپر» تا «لئوناردو دی‌کاپریو» برایتان اسم ردیف کنم. اما مطمئن باشید در سرزمین ستاره‌ها، ابتدا اسم سلطان را می‌برم! آل پاچینو در نظر من، شماره‌ی یک هست، و امروز، سلطان 70 ساله می‌شود!

آلفردو جیمز پاچینو، در 25 ایپریل 1940، در محله‌ی افسانه‌ای خلاف‌کارهای نیویورک، هارلم، به‌دنیا آمد. وقتی تنها دو سال داشت، پدر و مادرش از هم جدا شدند. بعد از آن، مادرش او را به آن یکی نام خلاف مشهور، برانکس، برد تا با والدین خودش زندگی کنند. اصلیت مادرش، «رز جراردی»، به نام محبوب ما برمی‌گردد: کورلئونه در سیسیل! سرگرمی‌اش این بود که فیلم‌هایی را که می‌دید و کاراکترهایش را به یاد بسپارد و صدا و حرکاتشان را تقلید کند. او تحصیلاتش را خیلی خوب پی نگرفت، در حقیقت اصلاً پی‌اش را به‌صورت رسمی نگرفت و در 17 سالگی درس را رها کرد. سر همین موضوع هم با مادرش مشاجره کرد و خانه را ترک کرد. بعد از آن انواع کارهای بی‌اهمیت را انجام داد تا بتواند زندگی‌اش را بگذراند. قاعدتاً زندگی در برانکس تاثیرات خودش را داشت و یک‌بار در 21 سالگی بخاطر حمل اسلحه دستگیر شد. در بین تمام این حوادث، دنبال علاقه‌اش، بازیگری، هم بود ولی وقتی که می‌خواست با گروه زیرزمینی تئاتر نیویورک کار کند، از شدت بی‌پولی، شب‌هایی را در خیابان می‌خوابید. وقتی آل 22 ساله بود، مادرش فوت کرد، همان‌ روزها، پدربزرگش هم فوت کرد و او تقزیباً بی‌پناه ماند.

آل که با تمام سختی‌ها عاشق بازیگری بود، با تلاش‌های مختلف در سال 1966خود را به استودیوی هنرمندان (The Actors Studio) رساند که استادی چون «لی استراسبرگ» در آن‌جا بود (بعدها آل عضو دائمی آن‌جا شد). استراسبرگ را حتماً در «پدرخوانده ‌ 2» به‌یاد می‌آورید! حدود سال 1968، آل پاچینوی جوان در یک اپیزود سریال N.Y.P.D. بازی کرد. این اولین کار جدی‌اش، غیر از تئاترهای بود که تا آن‌زمان بازی می‌کرد. در سال 1969 با «من، ناتالی» برای اولین‌بار وارد دنیای پرده‌ی نقره‌ای شد. اما دنیای سینما با او کارها داشت، یک فیلم دیگر و ناگهان، در سال 1972، «پدرخوانده»! فکرش را کنید که چه نام‌هایی دنبال نقش مایکل بودند: رابرت ردفورد، وارن بیتی، جک نیکلسن، و رابرت دنیرو! همه با پشتوانه‌ای مطمئن‌تر و جا پاهایی محکم‌تر از این جوانی که هنوز کار واقعاً قابل دفاعی در سینما نداشت! غیر از «فرانسیس فورد کاپولا»، هیچ‌کس او را مناسب این نقش نمی‌دانست. اما این جوان ایتالیایی- آمریکایی آن‌قدر عالی بود که برای این نقش نامزد اسکار نقش مکمل شود. در دوره‌ای که از 5 نقش مکمل مرد، سه تایش از فیلم پدرخوانده در لیست نامزد‌ها بودند (جیمز کان در نقش سانی و رابرت دووال در نقش تام، وکیل خانواده) جایزه به «جوئل گری» در فیلم «می‌کده» (Cabaret) می‌رسد، اما «مارلون براندو»ی کبیر برای نقش دُن ویتو کورلئونه اسکار را می‌برد.

آل پاچینو

حالا دیگر آل هر پیشنهادی را نمی‌پذیرفت، همه از او انتظار کار سطح بالا داشتند. در سال 1973، یکی از به‌یاد ماندنی‌های سینما باز به‌ واسطه‌ی او خلق شد: «سرپیکو» که داستان پلیس پاکی است که میان همکاران رشوه‌گیر و جنایت‌کاران خطرناک گرفتار شده و ملهم از یک داستان واقعی بود. باز هم آل نامزد اسکار می‌شود، اما این‌بار برای بهترین بازیگر مرد و در میان نام‌هایی مانند «جک نیکلسن»، «رابرت ردفورد»، «مارلون براندو» و «جک لمون». جایزه را «جک لمون» برای فیلم «نجات ببر» (Save The Tiger) می‌برد. آل پاچینو برای «سرپیکو» گلدن‌گلوب می‌گیرد.

سرپیکو

سال 1975، کاپولا قسمت دوم پدرخوانده را می‌سازد، و دُن مایکل را میان هزاران مشکل گرفتار می‌کند، ولی عوضش راه را برای نامزدی دوباره‌ی آل باز می‌کند. ولی از میان او، نیکلسن، «داستین هافمن»، «آلبرت فینی» و «آرت کارنی»، جایزه به کارنی برای فیلم «هری و تونتو» (Harry & Tonto) می‌رسد. آل، شجاعانه انتخاب می‌کند و «بعد از ظهر سگی» و کاراکتر سانی وورتزیک را برمی‌گزیند و طبق انتظار، یک شاهکار خلق می‌کند. سومین نامزدی پیاپی برای بهترین بازیگر نقش اول در رقابت با «جک نیکلسن»، «جیمز ویتمور»، «ماکسیمیلیان شل» و «والتر ماتائو» را به نیکلسن می‌بازد که بالاخره بخت در خانه‌اش را زده‌بود و او هم یک فیلم شاهکار داشت، «پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته» (One Flew Over The Cuckoo’s Nest). باور نکردنی است که او چهار سال متوالی، چهار کاراکتر برتر دنیای سینما را بازی می‌کند و اسکار را نمی‌برد. به‌هر حال، همه به خوش‌اقبالی «تام هنکس» نیستند که دو سال متمادی بازی‌ خارق‌العاده‌یشان چشم داوران را بگیرد و صاحب اسکارشان کند. اما برای همین نقش به همراه نقش دُن مایکل در پدرخوانده ‌ 2، جایزه‌ی بافتا را نصیب خود می‌کند.

آل پاچینو

آل بعد از این‌همه بداقبالی، دو سالی در سینما ظاهر نمی‌شود تا سال 1977 که «بابی دیرفیلد» را بازی می‌کند و باز دو سال می‌گذرد و در «و عدالت برای همه» نقش‌آفرینی می‌کند. دوباره بعد از وقفه‌ای 5 ساله نامزد بهترین بازیگر مرد می‌شود. در رقابت با «داستین هافمن»، «رُی شایدر»، «جک لمون» و «پیتر سلرز»، این‌بار به «داستین هافمن» می‌بازد که در «کرامر علیه کرامر» (Kramer vs. Kramer) در کنار «مریل استریپ» بازی کرده‌بود و هر دو اسکار گرفتند، مسلماً این برای آل از آن‌جا ناراحت‌کننده بود که او ایفای نقش در این فیلم را رد کرد. ناگهان آل سقوط می‌کند و دو انتخاب بد انجام می‌دهد. Cruising و «نویسنده! نویسنده!» -هرچند، برای این فیلم آخری نامزد جایزه‌ی گلدن‌گلوب می‌شود- که صدای انتقاد تمام منتقدان را بلند می‌کند.

بعد ناگهان نقش خیره‌کننده‌ی تونی مونتانا را در «صورت‌زخمی» بازی می‌کند، ولی این‌بار داوران اسکار حتی او را نامزد نمی‌کنند. آل برای این‌که حرکت سینوسی‌اش را کامل کند، یک انتخاب بد دیگر می‌کند و در «انقلاب» ایفای نقش می‌نماید. ناگهان تمام منتقدان پایشان را روی گلوی آل پاچینو می گذارند و انقلاب را، یکی از بدترین فیلم‌های تاریخ بشر می‌خوانند و انگشت اتهام به‌سوی آل می‌گیرند. این اتفاق تلخ، او را برای چهار سال از پرده دور نگاه می‌دارد. بعد از این وقفه‌ی طولانی، آل پاچینو با «دریای عشق» بازگشت که فیلمی درام و جنایی بود و بازی قابل‌ قبولی ارائه داد.

صورت‌زخمی

سال 1990، نوبت قسمت سوم سری پدرخوانده بود، این قسمت هرچند نمایش‌گر تلخ‌ترین حوادث زندگی دُن مایکل بود، اما مسلماً در برابر قسمت اول و دوم نفس کم می‌آورد، با این‌حال، بهترین ماجرای فیلم، حضور نازنین آل پاچینو بود. بعد از پذیرش این‌همه نقش درام و تلخ، آل که دیگر 51 ساله شده دوباره ریسک می‌کند و نقشی کمدی را در «دیک تریسی» می‌پذیرد. اتفاقاً این نقش به مذاق اهالی آکادمی اسکار خوش می‌آید و پس از 11 سال، دوباره او را نامزد اسکار می‌کنند، برای دومین‌بار، او در بخش بازیگر نقش مکمل نامزد می‌شود. حالا بماند که در این بخش، بازی «اندی گارسیا» را برای «پدرخوانده 3» پسندیدند و نامی از واپسین اجرای دُن مایکل در بهترین بازیگر مرد نبردند! غیر از این دو، «بروس دیویسن»، «گراهام گرین» و «جو پشی» نامزد بودند. چه انتظاری دارید؟ باز جایزه به آل پاچینو نرسید! «جو پشی» برای «رفقای خوب» (GoodFellas) جایزه را برد.

سال 1991، یک فیلم رمانتیک را پذیرفت: «فرانکی و جانی» و جانی دوست‌داشتنی فیلم شد. سال 1992، دو فیلم عالی بازی می‌کند: «گلن‌گاری گلن راس» با جمعی از ستارگان و در نقش بازاریابی که به‌طور اعصاب‌خردکنی همیشه برنده است و البته «بوی خوش زن» در نقش سرهنگ نابینا، فرانک اسلید! در سال 1993 برای هر دو نقش نامزد اسکار می‌شود. برای اولی در بخش بازیگر نقش مکمل و برای دومی در بخش بهترین بازیگر مرد. در این بخش، فیلم‌های خارق‌العاده و بازی‌های عالی‌ای حضور داشتند، مثل «دنزل واشینگتن»، «کلینت ایستوود» و «رابرت داونی جونیور». گمان می‌کنم کمیته‌ی اسکار این‌بار، از این همه نامزدی و جایزه ندادن به برترین کاراکترهای ممکن که او خلق کرده‌بود، شرمنده شد و آل پاچینو همه‌ی آن‌ها را از رو برد! بالاخره اسکار نصیبش شد! این تا امروز، آخرین باری بود که او نامزد اسکار شد. علی‌رغم آن‌که او، بازی‌های چشم‌گیری در «روش کارلیتو» و «مخمصه» انجام می‌دهد.

بوی خوش زن

اما آل پاچینو به دنبال امتحان زمینه‌ای تازه بود. برای همین کارگردانی و بازی «در جستجوی ریچارد»، بر اساس نمایشنامه‌ی «ویلیام شکسپیر» را به عهده می‌گیر. فیلمی نیمه ‌مستند و نیمه ‌داستانی. پس از آن در فیلم‌هایی مثل «دانی براسکو»، «وکیل‌مدافع شیطان» بازی می‌کند. با آغاز قرن 21، دوباره بر صندلی کارگردانی می‌نشیند و «قهوه‌ی چینی» را کارگردانی و بازی می‌کند. و چند سال بعد در سریال «فرشتگان آمریکایی» در نقش رُی کوهن بازی می‌کند و بخاطرش گلدن‌گلوب می‌گیرد. در «تاجر ونیزی» همه‌ی منتقدان او را تنها نکته‌ی مثبت و ستاره‌ی فیلم دانستند. آخرین اثر سینمایی اکران‌شده‌ی او، «قتل عادلانه»، که پس از مخمصه همکاری رو در روی دیگری برای آل و رابرت دونیرو به شمار می‌آید، انتقادهای زیادی را در پی داشت. اما پروژه‌هایی که در پیش دارد، مثل «شاه لیر» در نقش اصلی، «مریم مادر مسیح» در نقش هرود خونخوار» و «دالی و من: یک داستان سورئال» در نقش سالوادور دالی، نقش‌‌هایی است که می‌تواند افسانه‌سازی او را کامل کند.

آل پاچینو در طول زندگی حرفه‌ایش برخی فیلم‌های پرآوازه را هم برای ایفای نقش رد کرد، مانند «متولد چهارم جولای»، «جنگ‌های ستاره‌ای»، «اینک آخرالزمان» و «زن زیبا». آل پاچینو، اصولاً سیگارکش قهاری است. البته از صدای خش‌دار و آن خنده‌های ته‌حلقی ترسناک مشخص است! به هرحال، او به خودش لطف کرده و اعتیادش را از چهار پاکت سیگار در دهه‌ی 80 به دو پاکت در اوسط دهه‌ی 90 رساند! بازیگری است که به‌شدت در نقشش فرو می رود و با آن‌ها زندگی می‌کند، برای سرپیکو یک راننده‌ی خلاف‌کار را دستگیر کرد و برای بوی خوش زن، مدتی را در آسایشگاه کهنه‌سربازان ویتنام ماند. آل پاچینو، آثار تئاتری در خوری هم دارد و تقریباً هر بلیط نمایش‌هایی که در آن حاضر است، به قیمت 100 دلار فروخته می‌شود. به جز او، «جیمی فاکس» ( برای «ری» و «جانبی») و «بری فیتزجرالد» (در سال 1945) تنها بازیگرانی هستند که در یک سال، هم‌زمان نامزد بهترین بازیگر نقش اول و بهترین بازیگر نقش مکمل در اسکار شده‌اند. رنگ محبوبش، مشکی است. در اوایل کارش، کمدی‌های استندآپ هم کار می‌کرد که طبق گفته‌ی خودش حالا به هرکس می‌گوید، حرفش را باور نمی‌کنند. «الک بالدوین» که با او در «گلن‌گاری گلن راس» و «در جستجوی ریچارد» کار کرده، تز 65 صفحه‌ای درباره‌ی سبک بازیگری متُد آل پاچینو نوشت تا از NYU مدرک بگیرد. جز او، «مارلون براندو»، «جنیفر جونز»، «تلما ریتر» و «الیزابت تیلور» چهار بار پشت سر هم نامزد اسکار شده‌اند. سخن حکیمانه‌ای دارد که می‌گوید: «کسی که بر حماقتش پافشاری کند روزی عاقل می‌شود.» He who persists at his folly will one day be wise
او بازیگری است که علاقه دارد با ایراد یک سخنرانی نفس‌گیر در هر فیلم، به نوعی یک امضا در فیلم‌ها از خود به جای بگذارد.

آل پاچینو

امروز،41 سال از ورودش به سینما گذشته و تا امروز 45 فیلم یا سریال (دو تایش در مرحله‌ی تولیدند) به سینمادوستان هدیه داده، با تمام افت و خیزها، بازیگر متد و شاگرد برحق «لی استراسبرگ» است. کمی به خاطراتمان از او فکر کنیم. مایکل جوانی که مسئولیت «خانواده‌ای» بر دوشش هست و خیلی تنهاست. پلیسی که در بیمارستان با گوشی ناشنوا شده و زخمی افتاده و همکارانش برایش کارت‌پستالی فرستاده‌اند که در آن آرزوی مرگش را کرده‌اند –یادتان هست صورتش برای گریه جمع شد و خود را نگه داشت؟- و همین‌حرکت، شرح تمام مقاومتش در «سرپیکو» بود. «تونی مونتانا»، جوانی غیرتی که می‌خواست دنیا از آنش شود و صحنه‌ی آخرین شورش دیوانه‌وارش. «وینسنت هانا» که با مجرمی که به دنبالش هست پشت میز رستوران می‌نشیند. سرهنگ اسلید بددهان که تمام فیلم منتظری کسی جوابش را بدهد ولی ناگهان دلت می‌خواهد برادرزاده‌ی گستاخش را خفه کنی و واقعاً وقتی پسر جوان را برای خرید سیگار می‌فرستد تا خود را بکشد، اشکت را در می‌آورد (کدام بازیگری می‌توانست آن سکانس خارق‌العاده‌ی تانگو را بازی کند، جز خود آل؟!)، شیطان ترسناکی که بالاخره چیره می‌شود و تو را تسلیم می‌کند، ریچارد مکار، وقتی سقوط می‌کند و در برابر مرگ ناگزیر فریاد می‌زند: یک اسب، در برابر پادشاهیم! شایلاک که دیگر پست نیست، و هم‌دلش می‌شوی وقتی در باران فریاد می‌زند: It’s My Revenge!

حقیقت آن است که وقتی از آل پاچینو حرف می‌زنیم، داریم از خدای بازیگری سخن می‌گوییم. او سلطان بازی‌سازان است و امروز، 70 ساله است. باشد که سلطان، همواره به سلامت و کامروایی بزید! با عشق و احترام به مردان فوق‌العاده‌ای چون «مایکل کورلئونه»، «تونی مونتانا»، «سرپیکو»، «کارلیتو»، «فرانک اسلید»، «ریچارد» و حتی شیطان به روایتش، که هم‌زمان در کالبد آل زندگی می‌کنند باید تمام‌قد ایستاد و تشویقش کرد. این‌جا، پرده می‌افتد. اما سینمای آل پاچینو ادامه خواهد یافت، برای همیشه!

47 دیدگاه

  1. مطلب بسیار زیبا و مثل همیشه آموزنده ای بود ممنون ، چون عاشق آل هستم نمی توانستم تشکر نکنم و کامنت نگذارم . ایکاش از فیلم بی خوابی هم یاد کرده بودید
    http://www.imdb.com/title/tt0278504/

  2. بسیار زیبا و خواندنی بود. کاش از زندگی شخصی و شرکای زندگی او نیز مینوشتید. ولی در فیلم مخمصه به نظرم به همه ثابت شد که رابرت دنیرو چقدر قویتره و در تمام صحنه هایی که رودررو میشوند این دنیرو ست که صحنه و همزادپنداری بیننده رو مال خودش میکنه. خیلی دوست داشتم بدونم آیا جایی برای مقایسه این دو نظرسنجی برگزار شده؟

  3. با شما ۱۰۰% موافقم
    جز آل هیچ کس نمی تواند سلطان بازیگری باشه . من عاشق صدای خش دار ؛ نگاه پر نفوذ و دقیقا دیالوگهایی هستم که بقول شما حکم امضاش رو داره .
    بعد از قتل عادلانه مدتهاست که یمدب رو روزانه چک می کنم تا فیلمهای جدیدش اکران بشه اما با توجه به نقشها ( که در شاه لیر و مادر مسیح) کاراکترهایی مثل بازی شایلاک با نقش از پیش دانسته رو بازی می کنه فکر می کنی چقدر طول می کشه تا دوباره فیلمی مثل بعدازظهر سگی یا صورت زخمی یا فیلم رمانتیک و لطیفی مثل جانی و فرانکی رو ازش ببینیم ؟

    امیدوارم سالها تولدش رو جشن بگیره و به بازنشستگی فکر نکنه

  4. تا صبح من میتونم درباره این بشر صحبت کنم ولی نمیکنم چون شما نوشتنیارو نوشتین.
    در ضمن اگه از یه راهی تونستین تاترهاش رو پیدا کنین تو رو خدا از من دریغ نکنین مردم از بس گشتم و پیدا نشد

  5. مطلب خیلی دوستداشتنی بود،این اولین بار که برای مطالب یک پزشک کامنت میذارم،لینک این پست رو توس فیسبوک هم شیر کردم

  6. من خداییش تیتر رو دیدم اومدم هی دنبال یه چیزی گشتم گیر بدم ولی خب الحق و الانصاف خوب نوشته بودید و تیرمان به سنگ خورد (ایندفعه نیومدید هی سر و تهش رو بزنید که حجمش کم بشه)… در کل نوشتن روی موضوعات و افرادی مثل آل پاچینو که هرکسی با هر سطح علاقه و سوادی در سینما خودشو راجع به اون صاحب نظر میدونه خیلی سخته… پدرخوانده ۳ رو البته یکم سطح پایین آورده بودید که خب البته حق دارید(در مقایسه با قسمت اول و دوم) ولی همون گریه بی صدای استاد در صحنه پایانی شاهکار بی بدیلی است که هنوز همه میخوان تقلیدش کنن . که خب نمیتونن… ضمناً فیلم بیخوابی هم بهش اشاره ای نشده که بازی خوبی داشت )بنظر من(

    البته من هنوزم نمیخوام گیر بدم ولی چرا به افتضاحی مثل “سیمونه” اشاره ای نکردید؟ که شاید بدترین بازی پاچینو بوده!!! ، و یا به سیزده یار اوشن!!! که اونم افتضاح بود… خوب شد نمیخواستم گیر بدم!!!!!

    اون بخش آخر مطلبتون که بولد شده ارزش صدبار خوندن رو داره… خیلی عالی بود مطلبتون

  7. من هم با نظر شما موافقم و آل رو بهترین بازیگری که تابحال پار به عرصه گذاشته میدونم، پست بسیار زیبایی بود و واقعاً از این پست لذت بردم…

  8. به خاطر همینه که اسکار اصلاً معیار خوبی برای سنجش بازیگرها نیست.
    آل پاچینویی که برتر از اون در دنیای بازیگری نبوده و نیست، تنها یک اسکار می گیره و برای شاهکاری در وکیل مدافع شیطان، حتی نامزد اسکار هم نمی شه!
    اما چه بازیگرانی که بارها اسکار بهترین بازیگر مرد رو بردند اما چندین پله از ال پایینتر اند.

    به سلامتی ال، همیشه به یاد ماندنی سینمای جهان.
    و ممنون به خاطر مطلب فوق العاده تون.

  9. به نظر من سلطان کسیه که تو عکس اولی دستش رو گذاشته رو شونه آلپاچینو.
    وسلطان بعدی کسیه که میتونه هم توی گاو خشمگین بازی کنه، هم توی سلطان کمدی، هم توی شکارچی گوزن و توی انواع و اقسام تم های دیگه با بهترین کیفیت. ضمنا توی هیت هم از سلطان شما بهتر بازی میکنه.
    البته اینایی که گفتم همش سلیقه ایه و دعوا سر دنیرو و آلپاچینو قدیمی شده

  10. بی‌نظیر بود، هر چند کمتر این این از شما انتظار نداشتم

    ” و حتی شیطان به روایتش، که هم‌زمان در کالبد آل زندگی می‌کنند ”
    واقعاً حق مطلب رو ادا کردید

    جداً لذت بردم

  11. نوشته‌ای در خور آلپاچینو و پر از فوران احساسات یک هوادار واقعی آل…
    ممنون از نوشته‌ات که بعد از مدت‌ها بلند‌ترین نوشته‌ی خوانده شده‌ام است‌، فقط یک نکته و آن هم این که کاپولا پدر خوانده‌ی دو را ۱۹۷۴ راهی سینما کرد که شما در مطلب ۷۵ قبد کرده‌اید‌.
    http://www.imdb.com/title/tt0071562/

  12. آلپاچینو با پدرخوانده جاودانه شد
    تا هزار ساله دیگه هم هر کس که یه ذره آشنا باشه به صنعت سینما ، آلپاچینو رو از یاد نمی بره !

  13. مطلب بسیار بسیار عالی و جذابی بود .. یکی از بهترین نوشته های فارسی در مورد آل پاچینو.
    یک پیشنهاد .. خوب میشد اگر بهترین صحنه های هر کدوم از فیلمهایی که اسم بردید (به انتخاب خودتون) از YouTube اینجا میگذاشتید و همچنین در مورد زندگی خانوادگی الانش هم اشاره می کردید.

  14. یک سو سینما ، یک سو آل پاچینو
    اسکار اصلا در سطح آل پاچینو نیست و اونا باید بیان از آل جایزه بگیرن.

  15. درود بر بانو مجیدی گرامی .

    بدون شک آل پاچینو یکی از بزرگان هنر بازیگری به شمار می آید و به نظر بنده تمام فیلم هایی که ایشان در آن بازی کردند ارزش یک بار تماشا کردن را دارد حتی انهایی که از سطح کیفی مطلوبی برخوردار نیستند . البته تنها بازی چشمگیر این بازیگر نیست که چشمها را معطوف خود می کند بلکه ظاهر و شمایل کاملا جذاب و دوست داشتنی این مرد است که مکمل خوبی برای هنرش می شود و نقش بسزایی در جذب مخاطب خود دارد .

    شاید باور نکنید اما مشاهده دوباره سکانسهای پایانی دو فیلم وکیل مدافع شیطان و دنی براسکو همیشه یکی از آن کارهایی بوده که هنگام مرتب کردن ارشیو فیلم هایم به ان پرداخته ام و نمی دانم چرا همیشه هم این کار برایم لذت بخش بوده و تکراری نمی شود .

    اما با تمام این توصیفات به عقیده بنده این بازیگر به ان اندازه ای که می توانست باشد رشد نکرد یا به تعبیری به حدی بزرگ نشد که لایقش بود و شاید او می بایست در انتخاب نقش هایش کمی دقت بیشتری مبذول می داشت همان کاری که تام هنکس می کند و همیشه خدا هم موفق است .

    بازیگران مورد علاقه من علاوه بر ال پاچینو ، نیکلاس کیج ، تام هنکس و داستین هافمن است و امیدوارم در اینده ای نزدیک یک پست هم به نیکلاس کیج بازیگر محبوب من اختصاص بدهید .

    بانو مجیدی گرامی بدون تعارف و اغراق باید بگویم که همیشه خواندن پست هایی که به فیلم ها و بازیگران سینمایی اختصاص می دهید برایم لذت بخش بوده و هست و در پایان هم مطابق همیشه از شما و قلم زیبایتان سپاسگزاری می کنم .

    موفق و سرفراز باشید .

  16. صحبت اسکار شد و آل پاچینو و نبردن جایزه
    فقط حالت صورتش رو توی فیلم سیمونه نگاه کنید
    وقتی که اسم سیمونه برای دریافت جایزه اسکار خوانده میشود و اسکار به خودآل پاچینو نمیرسه !
    چقدر حالت صورتش جالبه (غمگین و مایوس و سرخورده – انگار که تمام غم دنیا رو شونه های آل پاچینوئه )
    با اینکه خودش سیمونه رو خلق کرده ولی بازم اسکار رو نمیبره و هنرپیشه ایی که وجود خارجی نداره برنده اسکار میشه!

  17. فرانک جان
    اشکم را درآوردی با این نوشتۀ زیبا و جامع در مورد عشق ِ ابدی من آل پاچینو . به اندازۀ تمام دنیا دوستش دارم و فیلم‌هایش را مکرر و مکرر دیده و خواهم دید و حاشا اگر سیرائی داشته باشم .

    دو سه سال پیش در برنامۀ لری کینگ بود و در مورد ” زن زیبا ” گفت : وقتی سناریو را خواندم هر کاری کردم خودم را در آن نقش ندیدم .

    لری کینگ پرسید : پشیمانی ؟ ال پاچینو گفت : ابداً ، آن فیلم موفق شد چون ریچارد گی‌یر به نحو احسن ایفای نقش کرد و اگر من بازی‌ش کرده بودم آن فیلم هرگز موفق نمی‌شد .

    آل پاچینو با تمام قدرت و نبوغی که در بازیگری دارد بسیار خجالتی است و در اجرای نقش‌های عاشقانه راحت نیست ، بقول خودش شاهکارش در این مورد ” دریای عشق ” است !

    راستی فرانک عزیز در لیست فیلم‌های سلطان یادت رفت از ” هیت ” نام ببری و آس ِ فیلم ؛ صحنه ای که این عزیزدل و رابرت دنیرو در رستوران و در مقابل یکدیگر نشسته‌اند.

    باز هم ازت ممنونم بابت پست به این قشنگی . موفق باشی

  18. فرانک عزیز

    معذرت میخوام ، الان که دوباره پست شما را خوندم متوجه شدم که از هیت هم اسم برده‌ای ” وینست هانا ” و مجرمی که به دنبالش است .

  19. بسیار عالی.من هم یکی از طرفداران سرسخت آل هستم.واقعا اسم سلطان بهش میاد.سخنرانی های فوق العادش تو فیلم ها واقعا کولاکه که شما به عنوان “امضا” ازش نام بردین.امضاهاشو تو ” گلن گری گلن رز” “وکیل مدافع شیطان” “و عدالت برای همه” “بعد از ظهر سگی” و بازی بسیار گیراش توی “دنی براسکو” … هیچ وقت یادم نمیره.اما گاهی فیلم های بدش آدمو ماویس میکنه.مثلا two for the money که واقعا فیلم بدی بود.یا همون قتل عادلانه.
    خلاصه تولدت مبارک استاد آل پاچینو !

  20. گاد فادر چی شد این توضیح واسه اون فیلم!
    مخصوصا دوست دارم در مورد سومین گادفادر بنویسی خیلی ها دوسش ندارند ولی به نظر من ساخت اون بهترین کار ممکن بود

  21. وقتی پدر خوانده را برای اول بار دیدم همیشه نگران این بودم که این پسر کورلئونه آیا می تواند خانواده را جمع و جور کند و به کار ها سرو سامان ببخشد؟ پسری دور از خانواده که خودش در زندگی شخصی مشکگلات فراوانی دارد. اما وقتی سکانس شلیک او در کافه و به قتل رساندن یک از سران مافیا را دیدم مطمئن شدم.
    میدانید جناب دکتر ! همیشه عاشق ادم های خوش فکر بوده ام. کسانی که هر جایی که قرار بگیرند بهترین و عاقلانه ترین ها را بر می گزینند…
    انتخاب زیبایی کردید.
    ممنونم

  22. بدبختی میدونی چیه .خدا تا فیلم داشته باشی ولی پدرخانده رو نداشته باشی .دارم از درون میسوزم .آقا این مطلب رو من با ذکر منبع کپی برداری کردم

  23. مطلبتون عالی بود دست مریزاد .سلطان به سلامت باد. ادای دینی بود به سلطان بازی سازان . اما یکمی دلم گرفت . نمی دونم برای بازیگران خودمون هم این طور ارزش قایلیم یا نه. ما ایرانی ها در زمینه ی فیلم سازی اگر از تکنولوژی روز دنیا عقبیم اما در بازیگری چیزی کم نداریم.
    سبز باشید مثل ادری بهشت

  24. زیبا …

    ولی چرا تو پاراگراف دوم به جای اوریل نوشتید ایپریل( تا جایی که من می دونم ایپرل درسته نه ایپریل) ولی باز تا جایی که می دونم ما مجبور نیستیم تلفظ دقیق واژه های بیگانه رو توی زبان خودمون به کار ببریم . در همه ی زبان ها واژه های بیگانه با نظام اوایی زبان مقصد سازگار می شن و بعد در ترجمه های بعدی مترجم باید از همون ترجمه و تلفظ جا افتاده استفاده کنه. اوریل سال هاست که توی فارسی جا افتاده و مشکلی هم نیست.
    معنی این کار شما اینه که اگه این کلمه از ایتالیایی یا فرانسه ترجمه بشه باید تلفظ اون زبان ها رو هم وارد کرد!!! که خوب معلومه که این کار چه بی معنیه.

  25. سلام، خسته نباشید
    نوشته فوق العاده ای بود که از خوندنش لذت بردم، ولی یادتون باشه که نوشته ای نیست که بتونه سلطان رو انطوری که واقعاً هست وصف کنه.
    ممنون و متشکر

  26. چقدر حال کردم با این نوشته…

    پست درخواستی: یک پستی هم مثل همین دقیق و خاطره انگیز و نوستالژیک در مورد دنیرو و هنکس و جانی دپ و هافمن بنویسید ( هر چند، هنکس و دپ اصلاٌ در کلاس بقیه نیستند! )…

    اما به نظر من، از بازیگر مهمتر کارگردانه. کارگردانی مثل تارانتینو هر کسی تو فیلمش بازی بکنه (بلا استثنا) بازیش دیدنی میشه. از کریستوفر والتز بگیر تا اوما تورمن و ال جکسن و تراولتا!

  27. مخمصه یکی از بهترین و تاثیر گذارترین فیلمهایی که من دیدیم جذاب ترین چیز تو این فیلم بازی های شاهکار ال پاچینو ودنیرو و کارگردانی خوب مایکل من است هروقت بازی دنیروتو فیلم میدیدی می گفتی اون بهتر از ال پاچینو بازی میکنه وقتی هم که بازی ال پاچینو رو میدیدی می گفتی اون بهتر بازی می کنه و واقعا نمیشه تشخیص داد کی بهتر بازی میکنه هردوشون یه جور خواص بازی میکردن ودر نقش خودشون شاهکار بودن اما من که بیشتر فیلمهای دنیرو ال پاچینورو دیدیم به نظر من بازی ال پاچینو خیلی بهتر از دنیرو هست وچیزی که تو بازی ال پاچینو هست اینکه وقتی ادم فیلمهشو میبینه جذب بازی ال پاچینو میشه نمیدونم چه حسی اما هرچی هست اون تماشگرو با بازیش طلسم می کنه وبه نظرمن تو این فیلم که نمیشه تشخیص بدیم کی بهتر بازی میکنه به نظرم همین خصوصیت ال پاچینو است که بازی اونو تو فیلم بیشتر از بازی دنیرو برای من جذابتر بودو اینومیگم که ال پاچینو در کل خیلی بهتر از دنیرواستو اون واقعا تو علم سینما یه افسانه است وهیشکی به پای بازی اون نمیرسه و ال پاچنینو خدای بازیگراست.

  28. فرزندان آل پاچینو :
    daughter Julie Marie Pacino: Born in October 1989; mother, Jan Tarrant
    son Anton Pacino: Born Jan. 25, 2001; fraternal twin of Olivia; mother, Beverly D’Angelo
    daughter Olivia Pacino: Born Jan. 25, 2001; fraternal twin of Anton; mother, Beverly D’Angelo

  29. مطالب خانوم مجیدی و دوستانی که نظر دادن رو خوندم، واقعن کیف کردم. از اینکه کلی آل پاچینو دوست دیدم خیلی خوشحال شدم، حالا دیگه میدونم تنها فقط من نیستم که تا فرصت گیر میارم سکانسای آل پاچینو رو مخصوصن تو پدر خوانده ها جلو عقب میکنم. من خیلی به پدرخوانده هاش علاقه دارم، نمیدونم شاید چون پدرخوانده ها اولین فیلمایی بودن که ازش دیدم. بیشتر سکانساش اغلب تو ذهنمه و به جرأت میگم بیشتر دیالوگاشو حفظم.
    شب تولد پدرش، سر میز وقتی با چه خونسردی میگه رفته نیروی دریایی!
    وقتی خانومش ازش میپرسه شوهر خواهرشو کشته یا نه، چه حق به جانب داد میزنه، بعدم که کوتاه میاد با چه بی شرمی اون “نه!” فوق العادشو میگه!
    عصبانی شدنش تو سکانسی که خانومش ازش میخاد بزاره بچه هارو ببره!
    سکانس آخر پدرخوانده2، استرس نگاهش واقعن آدمو استرسی میکنه!

    به نظرم استفاده از دستاش برای ارتباط با آدمای فیلماش خیلی فوق العاده میاد، وقتی دست زیر چونه کسی میزاره، وقتی دست رو شونه کسی میزاره، وقتی دست رو سر کسی میکشه، حتی وقتی چیزی نگه کاملن مشخصه چی میخاد بگه!
    طرز پرتقال خوردنش تو پدرخوانده 2.
    دادگاه پدرخوانده2، وقتی تکرار میکنه، “انکار میکنم!”، اون بهترین دروغگوی تاریخه! من اینجور دروغ گفتن و هزار بار بیشتر از صداقت دوس دارم! حتی اگه به نفعم نباشه!
    تولدش مبارک، ایشالا 120 ساله شه!

    عاشق سکانس آخر پدر خوانده1 اش ام، طرز داد کشیدنش، کوتاه اومدنش، نه! گفتنش!
    عاشق حرکت دستاش، وقتی حتی چیزی نگه از طرز لمس آدما دقیقن میگه چی میخاد بگه!

  30. به دوستایی که اسم از فیلم مخمصه بردن و بازی رابرت دنیرو رو بهتر می دونن چند نکته بگم
    اولا که تو ماجرای اصلی فیلم نقش اصلی رابرت دنیرو هست و نقش پلیس وینسنت هانا به هر حال با وجود زیاد بودنش در کلیت فیلم در حد نیل پرداخت نشده
    ثانیا خود شخصیتی که رابرت دنیرو بازی می کنه پیچیده تر و جالب تر هست و کلا تو فیلمای پلیسی شخصیتای خلافکار بهتر طراحی میشن
    ثالثا که هدف خود فیلم این هست که یک احساس متفاوت نسبت به شخصیت خلافکار رو برای مخاطب ایجاد کنه و حس همذات پنداریشو تحریک کنه تا در نهایت هم دیدگاه کلیشه ای که نسبت به انگیزه خلافکارا و پلیسا هست رو تغییر بده بنابر این وقتی در ذهن ما شخصیت رابرت دنیرو می مونه و با اون همذات پنداری می کنیم دلیلش همون هدف فیلمه
    وگرنه در نقش یه پلیس تکرو و عصبی و سادیست و باهوش دیگه چه انتظاری از بازی میشه داشت که آل پاچینو برآوردش نکرده با انصاف باشید
    به هر حال آل پاچینو یه امپراتور با جذبه و قدرتمنده که هیچ وقت قدرتشو از دست نمیده
    البته ظاهر زیبا و دوست داشتنی و چشماش و صداش هم بی تاثیر نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا