جستجوی آنلاین عکاس «نازی»ها
در مورد آلمان نازی و جنگ جهانی دوم، مستندها و فیلمهای زیادی ساخته شده و اگر جستجوی سادهای بکنید، هزاران عکس از این وقایع، در اینترنت پیدا میکنید. آدم گاهی فکر میکند دیگر چیزی در مورد جنگی که دههها پیش به پایان رسیده است، وجود ندارد که سوژه نشده باشد، در این سالها در مورد چگونگی پیدایش هیتلر، جوان نقاش عاشقپیشهای که سرخورده شد و در شرایط اجتماعی آن زمان آلمان طوری پروش یافت که رهبر یکی از جریانهای متخاصم شد، مستندها ساخته شده است، در مورد عملیات بزرگ، فرماندهان عالیرتبه، اس اس، مقاومت، روز حمله به سواحل نورماندی، روانشناسی هیتلر، فناوریهای به کار رفته در جنگ جهانی دوم و خلاصه هر چیزی که فکرش را بکنید، فیلم و مستند ساخته شده است.
اما با گذشت دههها، هنوز هم اسنادی برای کشف و حرفهایی برای روایت زوایای ناپیدای جنگ جهانی و فاشیسم هیتلری پیدا میشود.
جستجوی آنلاین عکاس «نازی»ها: غروب روز سهشنبه، Lens، یکی از وبلاگهای وابسته به نیویورک تایمز، برای نخستین بار عکسهای جالبی منتشر کرد، این نشریه آنلاین این آلبوم عکس را از یک مرد 72 ساله قرض کرده بود که قصد داشت برای تأمین مخارج پزشکی خود، آلبوم عکس را به فروش برساند.
مرور عکسها، کارشناسان را متوجه کیفیت و حرفهای بودن عکسها کرد و آنها را متقاعد کرد که با عکسهای منحصر به فردی روبرو هستند. مشاهده عکسها نشان میداد که عکاس این مجموعه ، میبایست مرد بااعتباری بوده باشد، چرا که این موقعیت را داشت در چند قدمی هیتلر از او عکس بردارد و در حین حال تصویر نخستین قربانیان عملیات بارباروسا را ثبت کند.
70 سال از زمان گرفته شدن این عکسها که تعداد آنها 214 قطعه است، میگذرد، اما هنوز هم چهره مات و سرد اسرایی که ملبس به یونیفرم ارتش سرخ هستند و یا ژندهپوشند، حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
واضح است که این عکسها در میدان نبرد شرق در محل جنگ آلمانها با روسها گرفته شدهاند، مردی در شمار قابل توجهای از عکسها دیده میشد که گمان میرفت خود عکاس باشد و زنی هم حضور قابل توجهی در عکسها داشت که تصور میشد همسر یا معشوقه عکاس باشد.
در این آلبوم، البته عکسهایی هم از ییلاق باواریا و مرکز مونیخ دیده میشد که تفاوت بسیاری با عکسهای جبهه شرق داشت، لابد عکاس فکر نمیکرد که جنگ، بیتبعیض، روزی زندگی عادی مردم این نواحی را تحت تأثیر قرار بدهد.
این عکسهای تأملبرانگیز باعث شد که Lens و همچنین یکی از نشریات وابسته به اشپیگل از خوانندگانشان بخواهند، عکاس ناشناس را شناسایی کنند. تنها پس از سه ساعت و 45 دقیقه، هویت عکاس مشخص شد:
هریت شارنبرگ از هامبورگ که دارنده دکترای تاریخ است، در ایمیلی اعلام کرد که عکاس، فرانتس کریگر، یک عکاس اهل سالزبورگ اتریش است. او نوشت که این عکاس در سال 93 ازدنیا رفته و زنی هم که در عکسهای دیده میشود همسر اوست. شخص دیگر هم به نام دکتر کرامل اعلام کرد که 35 هزار قطعه نگاتیو از این عکاس در اختیار دارد.
کشف آنلاین عکاس این آلبوم، باعث شد که شمار انبوهی از سایتهای فناوری هم با شعف بسیار، واقعه را بازگو کنند و طبعا من هم در یکی از همین سایتها متوجه قضیه شدم.
فرانتس کریگر در سال 1914 متولد شد، بعد از فارغالتحصیلی در رشته اقتصاد از دانشگاه وین، در سالزبورگ مشغول به کار شد. وی بین سالهای 1935 تا 1937 به عنوان یک فتوژورنالیست کار میکرد و از فستیوالها و ستارگان مشهور آن زمان عکسبرداری میکرد. بعد از الحاق آلمان و اتریش، او عضو زیرشاخهای از بازوی اجرایی حزب نازی شد، طوری که بیشتر عکسهای مهم رسمی بین سال 1938 تا 1941 را او گرفت. در سال 1941 او که عضو اس اس شده بود، برای عضویت در سیستم پروپاگاندای نازی، این تشکیلات را ترک کرد تا اینکه در آگوست سال 1941 او به جبهه شرق رفت و این عکسهای جالب را گرفت. او در مینسک از اسرای روسی عکس گرفت و از اردوگاه یهودیان بازدید کرد، در جریان بازگشت هم او از جلسه ملاقات هیتلر با نماینده پادشاهی مجارستان -آدمیرال هورثی- عکس گرفت.
پس از این دوره، او تصمیم گرفت که آموزش نظامی ببینید و در قالب یک راننده ساده خدمت کند، در سال 1942 او به عنوان یک کمکراننده به روسیه بازگشت، اما به سبب ابتلا به یرقان به آلمان بازگشت و از نبرد مهیب استالینگراد جان سالم به در برد. کریگر بعد از جنگ حرفه تجارتش را از سر گرفت.
همسر او -فریدا- در 17 نوامبر سال 1944 همراه با دختر دو سالهاش -هیدرون- در جریان بمباران ارتش پانزدهم نیروی هوایی آمریکا در سالزبروگ کشته شد.
در عکسهای آغازین آلبوم، بوی مرگ و صدای تخریب از عکسها شنیده میشود و به نظر میرسد که این مرگ و تخریب بسیار از دنیای خود عکاس فاصله داشته باشد، اما گذشت زمان چهره پلید جنگ را به همه نشان داد.
اما حالا که صحبت از عکسهای دوره جنگ جهانی شد، بد نیست برایتان از سری عکسهای جالبی بگویم که آتلانتیک منتشر کرده است. این نشریه قصد دارد که در بیست قسمت، عکسهای کمتر دیده شدهای از جنگ جهانی دوم را منتشر کند. در اولین قسمت، آتلانتیک عکسهایی از دوره قبل از اغاز جنگ جهانی منتشر کرده است، مرور این عکسها را به شما توصیه میکنم.
منتخبی از عکسها برای خوانندگانی که اینترنت پرسرعت ندارند:
دیدن عکسهای خوب فرانتس کریگر، آدم را ناخودآگاه به یاد فیلمسازی به نام لنی ریفنشتال میاندازد. زن کارگردانی که از حیث تکنیک و هنر فیلمسازی سرآمد دوره خود بود و شاید تا به حال هم زنی همتای او سراغ نداشته باشیم، اما او نیز خواسته یا ناخواسته در مقطعی ابزاری برای تبلیغ سیاستهای هیتلری شد.
ریفنشتال با فیلمهای پیروزی اراده و المپیاد مشهور شد. فیلمهایی که بیشک باعث فخر دستگاه پروپاگاندای نازی بودند. کسی چه میداند، شاید خیل نوجوانی که یکی از عکسهای آتلانتیک نمایان هستند، تحت تأثیر همین القائات بود که به امید فردایی که به آنها وعده داده شده بود، پرشور و کم شعور پشت سر رایش سوم قرار گرفتند.
زمانی که گونتر گراس – نویسنده مشهور آلمانی- در زندگینامهاش اعتراف کرد که در هفده سالگی به خدمت اس – اس درآمده بود، خیلیها به او تاختند و البته بعضیها هم شهامت او را ستودند. گراس این سؤال را پیش کشید که آیا توده جامعه، یک ابزار بیشکل و بیفکر هستند که متفکران و رهبران سیاسی به آنها شکل میدهند یا اینکه برعکس، این شرایط اجتماعی و روابط پیچیده فرهنگی – اقتصادی و تاریخی است که بستر برآمدن قلدرمآبها و دیکتاتورها را فراهم میآورد و به آنها اجازه رشد و نمو و جلب مخاطب را میدهد. در این میان سؤال دیگری که از میان بحثها برآمد این بود که در این میان و در آشوب حوادث آیا روشنفکران و هنرمندان میتوانند نقشی داشته باشند یا چون لنی ریفنستال، ارنو برکر، ویلیام فورتوانگلر یا آلبرت اشپر، خود مسخ حوادث اجتماعی میشوند و به شیوههای مختلف با بافت قدرت درهممیآمیزند.
در راستای همین مبحث، چند وقت پیش کتابی دیدم با عنوان دانشمندان دوران هیتلر، این کتاب را انتشارات سمام منتشر کرده است، کتاب بیان میکند که چگونه دانش و دانشمندان به طور عام و فیزیک و فیزیکدانان به طور خاص در زمان آلمان هیتلری، تحت تأثیر قرار بودند. در مقدمه این کتاب میخوانیم:
در یک برهه از تاریخ آلمان مستبدترین پیشوا و مستعدترین فیزیکدانان همزمان میشوند. این تقارن منشأ پیدایش مسائلی میشود که به کشاکش این دو قطب میانجامد. فیزیکدانان آلمان در برج عاجی میزیستند که نه سیاست را با آنان کاری بود و نه خود آنان کاری به سیاست داشتند، با این نگرش خام یکباره با حکومتی روبرو شدند که همه چیز را منحصرا از دریچه سیاست میدید. دانشمندان، نخست باید ورود این مهمان تازه را به دنیای خود میپذیزفتند (یا نمیپذیرفتند) و سپس بر اساس دیدگاه حرفهای و بینش شخصی خود در قبال آن موضعگیری میکردند.
رویکرد فیزیکدانان به حکومت نازیهای متفاوت بود: جمع کثیری از آنان جای وطن کردند، خواه از سر ناگزیری و خواه برای به در بردن گلیم خویش، انیشتین و بور و کورانت از این دست بودند.
برخی عطای حکومت را به لقای آن بخشیدند و قید حیات فرهنگی و دانشگاهی را زدند و رخت به جای دیگری افکندند. عدهای ماندند و بکسره به آرمانها نازیسم دل سپردند و برای تحقق آن و تلفیق ایدئولوژی نازیسم و فیزیک آریایی تلاش کردند. شاخصترینشان لنارد و اشتارک بودند و آخرین آنها که ماندن و مصالحه را ترجیح دادند، زیرا که باور داشتند، حیات آکادمی، ارجحتر از حکومت چند روزه مشتی بینزاکت بیفرهنگ است. ماکس پلانک و هایزنبرگ از سردمداران چنین طرز فکری بودند. مصالحه آنان گاه به سازش و حتی خیانت تعبیر میشد …
در مورد لنی ریفنشتال، مستند خیلی خوبی ساخته شده (قسمت اول، قسمت دوم)، این مستند در شبکه چهار تلویزیون ایران هم دوبله شده بود و چند نوبت به نمایش گذاشته شده بود. نسخه کامل فیلم پیروز اراده را هم میتوانید در اینجا در یوتیوب با کیفیت خوب ببینید.
نمی دانم چرا باید یک آدم دیکتاتور اینقدر برای مردم مهم باشد که هنوز هم دست از سرش بر نمی دارند.
تحلیل شخصیت دیکتاتور باعث روشن شدن بسیاری از زوایای پنهای انسان میشه. شما اگر کمی با علم تاریخ یا روان شناسی یا جتی جامعه شناسی آشنا بودی این حرف رو نمیزدی. خیلی از تئوری هایی که امروز تو علم داریم نتیجه آنالیز همین چیزهاست. جزء نگر نباشید کل رو در نظر بگیرید.
عالی بود… نمونه کامل یک پست بی نقص که خواننده را به ارامی در سه حوزه مختلف با خودش همراه میکنه… چند نکته:
در کمتر از 4 ساعت تونستند عکاس رو شناسایی کنند، مستندکردن و تاریخ نویسی و شرح حال نگاری (نویسی!!) یکی از بزرگترین ضعفهای ما شرقی ها هست… الان حتی نامه های پرداخت اجاره نیوتن رو هم تو موزه هاشون دارند…
عکسها “کریگر” فوق العاده بود… یعنی هردفعه یه نکته جدید توش پیدا میکنی…
عکسهای منتشر شده آتلانتیک رو هم قبلاً لینک داده بودید بهش و فوق العاده بودند… فقط حیف که توضیحاتشون رو هم برای خوانندگان مینوشتید
بخش ریفنشتال نابغه (هنوز مستند المپیک برلین و رپرتاژهایش بعنوان یه ریفرنس تدریس میشه!!!) و فیزیکدانان هم قابل تامل و توجه بود
ممنون از این پست پربار و غنی
شاد و سربلند باشید