چگونه کت-کیسه خواب طراحی شده توسط یک دانشجوی 21 ساله توانست چرخۀ بیخانمانی را بشکند؟
در یک پزشک در مورد تبلتها و گوشیها و فناوریهایی که به درد آدمهای تحصیلکرده و دارا میخورد، خیلی صحبت میکنیم، اما آیا با خلاقیت و فناوری میشود به افراد فرودست و فقیر جامعه هم کمک کرد؟ آیا اگر از دنیای شعار و رؤیا به در آییم، میتوانیم مثلا کاری کنیم که به کارتونخوابها در فصلهای سرد سال کمتر سخت بگذرد؟
نویسنده مهمان: پریسا آستانه: ورونیکا اسکات دانشجوی طراحی در کالج مطالعات خلاقانه (Creative Studies) در شهر دیترویت ایالت میشیگان است. این دختر 21 ساله متوجه شده بود که تعداد افراد بیخانمان شهرش روز به روز در حال افزایش است. این افراد در زمستانهای سرد دیترویت آسیبهای زیادی میدیدند؛ بنابراین ورونیکا «برنامۀ قدرتمندسازی دیترویت» را پایهگذاری کرد؛ برنامهای که هرچند معضل بیخانمانی را حل نمیکند، ولی برای 20 هزار بیخانمان این شهر، گرما به ارمغان میآورد.
در وبلاگ ورونیکا میخوانیم:
«این داستان من دربارۀ پروژۀ بشردوستانهای به نام «برنامۀ قدرتمندسازی» است. کتی که من طراحی کردهام گرمازا و ضدآب است و قابلیت این را دارد که به کیسه خواب تبدیل شود. این کتها توسط عدهای از زنان بیخانمان و برای افرادی که به آن نیاز داشتند دوخته شده. به آنها در طول کار، غذا و سرپناه و دستمزد داده میشد. توجه اصلی ما در این پروژۀ بشردوستانه بر این نکته بود که برای زنان بیخانمان شغلی فراهم کنیم که الهام بخششان باشد و برای سایر بیخانمانها هم لباسی گرم و رایگان تهیه کنیم. هدف ما قدرتمندسازی، ایجاد شغل، آموزش و القای حس سربلندی و غرور در بیخانمانهاست. در این برنامه، محصولی که تولید میکنیم اهمیتی ندارد؛ بلکه این انسانها هستند که مهماند.»
در زیر مصاحبۀ جودی ترنر با خانم اسکات در مورد کت طراحی شده توسط ایشان را میخوانیم:
جودی ترنر: چه چیزی الهام بخش شما بود و به شما این قدرت را داد که این محصول شگفت انگیز را طراحی کنید؟
ورونیکا اسکات: چیزی که الهام بخش من برای برنامۀ قدرتمندسازی شد یک پروژۀ دانشجویی بود. من دانشجوی رشتۀ طراحی محصول در کالج مطالعات خلاقانه (Creative Studies) هستم. من در یک کلاس کارگاهی کار میکردم و گروه خیریه ای تصمیم گرفتند از کارگاه ما حمایت مالی کنند. آنها به ما گفتند “چیزی را طراحی کنید که یک نیاز را برطرف کند”. من متوجه شدم به عنوان یک دانشجوی کالج، غذایی برای خوردن و سقفی برای زندگی دارم و نیازهایم برآورده شده است. درنتیجه به نیازهای افراد بیخانمان روی آوردم؛ مردمی که تعدادشان هر روز در شهر دیترویت بیشتر و بیشتر میشود تا جایی که تخمین زده شده که حدودبیست هزار نفر در خیابانهای دیترویت زندگی میکنند. من به مدت پنج ماه، هفته ای سه بار در یک سرپناه مخصوص بیخانمانها در مرکز شهر کار کردم. افرادی که آنجا بودند، به طور کامل در تمام مراحل طراحی حضور داشتند و هر چهار مدل اولیۀ طرح را امتحان کردند. وقتی ترم به پایان رسید، پروژۀ ما متوقف نشد؛ چون من احساس میکردم که طرحم هنوز به پایان نرسیده است. من پروژه را ادامه دادم؛ نه فقط به خاطر اینکه احساساتی شده بودم، بلکه به این دلیل که آدمهای واقعی به آن احتیاج داشتند و خواهانش بودند. من متوجه شدم که باید این طرح را وارد مرحلۀ بعدی کرده و آن را منسجم کنم.
این طرح از الهام یا جرقۀ اولیۀ خود تا کنون چه تغییراتی کرده است؟
در ابتدا برنامۀ قدرتمندسازی فقط مربوط به کت بود؛ کتی که در روز گرما را از خود عبور میداد و در شب به کیسه خواب ضدآبی تبدیل میشد که گرما را در خود محبوس میکرد. ولی من متوجه شدم که فایده ای ندارد که محصولی را تولید کنیم بدون اینکه راهی پیدا کنیم که محصول را برای کسانی که به آن نیاز دارند فراهم کنیم. بعد از صرف کردن زمان زیادی برای طراحی کت با کسانی که به آن نیاز داشتند، من باید راهی به اینکه این طرح به طور دائمی برای جامعه مفید باشد پیدا میکردم. من میتوانستم خودم تعدادی کت تولید کنم، ولی واقعاً میخواستم به کسانی که به شغل احتیاج داشتند دسترسی پیدا کنم. در حال حاضر اهمیت پروژه فقط به محصولمان بستگی ندارد، بلکه به کسانی که درگیر کار شده و تحت تأثیر پروژه بوده اند مربوط است. روزی که من طراحی محصول خود را تمام کردم یا ایدۀ خوبی برای چیزی که میخواستم بسازم پیدا کردم، باید آن را به صورت یک تجارت و پروژه رشد میدادم؛ چیزی که برای یک دانشجوی طراحی که تا به حال درگیر این کارها نشده بود کاملاً تازگی داشت.
شما چگونه این همه راه را به این سرعت پیموده اید؟
پیشرفت سریع من در برنامۀ قدرتمندسازی در عرض 10 ماه به دلیل کمکهایی بود که از دیگران گرفتم. این بهترین راهی است که می شود آن را توصیف کرد. من خودم را در میان آدمهایی قرار دادم که خیلی از من باهوشتر بودند، مهارتهای زیادی در کاری که انجام میدادند داشتند، و بیشتر از من میدانستند. به این دلیل که من وارد فضای ناشناخته و ترسناکی شده بودم که به عنوان یک دانشجوی طراحی، چیز زیادی از آن نمیدانستم. چیزی که واقعاً به ما کمک کرد که پیشرفت کنیم تبلیغ شدن کار ما در ابتدای پروژه و در نتیجه شهرتمان بود. کمکهای مالی و حمایتهای اولیه ای که ما به خاطر این توجه رسانه ای دریافت کردیم، ما را به جلو راند. ما قادر شدیم که به زنان بیخانمان پول، آموزش و شغل بدهیم.
چیزی که من به طراحان جوانی که می خواهند با یک ایده یا احساس شخصی پیشرفت کنند توصیه میکنم این است که وقتی مردم، کارفرما یا سرمایهگذارها به شما “نه” میگویند و دلیل آن را هم بیان میکنند، یادداشت بردارید! اگر آنها به اندازۀ کافی آدمهای نازنینی باشند که با شما صریح صحبت کنند و به شما بگویند که چرا شما در این کار موفق نمیشوید، در نتیجه این به شما چیزی را یاد میدهد که بعداً آن را شروع کنید و روی آن کار کنید. من خودم این را در طول پروژه تجربه کردم و این به پروژه کمک کرد که در جهت واقعگرایانهتری رشد کند.
اگر شما میتوانستید هر چیزی که میخواهید داشته باشید، چه چیزی را برای پیشرفت این پروژه نیاز داشتید؟
اگر من میتوانستم هر چیزی را که برای پیشرفت پروژه میخواهم در اختیار داشته باشم، یک ساختمان میخواستم. ما می توانیم این پروژه را به جایی برسانیم که اگر همه چیز خوب پیش برود، چرخۀ بیخانمانی شکسته خواهد شد. افراد بیخانمان در چرخۀ بیرحمانه ای گرفتار شده اند: آنها ابتدا شغل خود را از دست میدهند، سپس خانۀ خود را و بعد هم در خیابانها بین 6 ماه تا 20 سال زندگی میکنند. آنها اگر پس از طی روند کاغذبازی اداری بتوانند جای اندکی در یک سرپناه پیدا کنند، فقط برای دو سال قادر خواهند بود که در آنجا زندگی کنند. در این دو سال آنها باید زندگی خود را جمع و جور کنند، هوشیاری خود را بازیابند، شغلی پیدا کنند، پس اندازی گردآورند و جای جدیدی برای زندگی پیدا کنند؛ وگرنه دوباره آوارۀ خیابانها میشوند. هدف برنامۀ قدرتمندسازی این است که این چرخه را بشکند، به این ترتیب که برای زنانی که در یک سرپناه زندگی می کنند شغلی ایجاد کند که آنها بتوانند پول دربیاورند، جایی برای زندگی پیدا کنند، و استقلال خود و خانوادهشان را بازیابند. چیزی که ما امیدواریم در این ساختمان انجام شود این است که برای بیخانمانها گذرگاهی از “سرپناه” به “ناشناخته” درست کنیم. آنگاه ما قادر خواهیم بود یک واحد صنعتی-مسکونی برای افراد کم درآمد بسازیم که شایستگی ادارۀ تمام ظرفیت و محصولات برنامۀ قدرتمندسازی را داشته باشد. این کار به زنان بیخانمان فرصتی دوباره میدهد که هم خودشان و هم بچههایشان در محیط امنی که متعلق به خودشان است زندگی کنند.
بهتر بود از واژه توانمندسازی بجای قدرتمندسازی استفاده می کردید. این واژه (empowerment) برای بازسازی بافتهای فرسوده شهری که مسکن افراد فقیر هستند هم استفاده می شود.
kHEILI MOTESHAKER!
دوست عزیز نویسنده بهتر است به جای واژه قدرتمند سازی که واژه ای غیر معمول به جای کلمه empowerment است کلمه توانمند سازی که معادلی جا افتاده تر است به کار ببرند. درعین حال از پست ایشان لذت بردم
درود به خانوم ورونیکا اسکات
سلام بر آقای محمد و عطاران. ممنون از پیشنهادتون. ویرایش این کلمه با آقای مجیدی!
اصل توجه یک دانشجوی طراحی محصول به چنین مشکلی بسیار زیبا و ستودنیست.
ولی به نظرم رنگ سفید برای لباسی که باید بارها با آن روی زمین خوابید مناسب نیست.
کاش به جای توضیح عکسهای بیشتر از خود لباس می گذاشتید.
از رنگ سفید به جهت پاکیزگی و سلامتی فرد بی خانمان استفاده شده ، پس می بینیم که بی علت نبوده !
از حضور مجددتان به عرضه هنر خوشحالم. تقدیم با یکدنیا شادی .