سخنی در مورد کلونسازی و عدم توانایی ما در ایجاد استارتآپها و سرویسهای تازه اینترنتی

همان طور که بعد از راه افتادن سایتهایی مثل دیگ، فلیکر، دلیشس، توییتر و فیسبوک، سایتهای متعددی با ظاهر و کارکرد مشابه آنها ساخته شد، مدتی است که با انبوه کلونهای سایت پینترست روبرو هستیم.
هر کدام از آنها مخاطبانی برای خود یافتهاند و با تقلید از الگوی پینترست میکوشند که ترافیکی برای خود پیدا کنند.
شما با رفتن به لینکهای روبرو میتوانید تعدادی از کلونهای پنترست را مرور کنید. + و + و + و + و +
بعضی از این کلونها تقلید ناشیانهای از پینترست هستید، اما بعضی از آنها کارشان به مراتب بهتر است و نمیتوان به آنها کلون صرف گفت، مثلا pingram، آمیزه یا مشآپی از اینستاگرام و پینترست است، یا مثلا Image Spark به سبب داشتن یک افزونه خیلی خوب فایرفاکس، کار اشتراک عکس را روانتر و سادهتر از خود پینترست میکند.
با وجود بیشتر شدن هزینههای راهاندازی سایت در ایران، قابل پیشبینی است که به زودی کلونهای فارسی پینترست را ببینیم. حتی اگر خبری از این کلونها نشود، شاید تأثیر پینترست را در وب فارسی به صورت تقلید قالب پینترست ببینیم. مثلا ممکن است تعدادی از بلاگرهای وردپرس، بخواند از تمهای پینترست موجود استفاده کنند.
حالا سؤالی که مطرح است این است که کلونسازی از سرویسهای نوظهور محبوب را چطور باید ارزیابی کنیم؟ آیا تقلید همیشه کار ناشایستهای است؟ یا اینکه تقلید با رعایت ابتکار، محلیسازی یا مشآپکاری میتواند باعث پویایی وب فارسی شود.
سؤال دیگری که همیشه در ذهن من است ، این است که چرا وب فارسی از ساختن سرویسهای بکر و عملی کردن ابتکارهای نو عاجز بوده است؟
شاید پاسخ به این سؤال را بتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
1- دشواری راهاندازی سرویسهایی که با توده کاربران سر و کار دارند: بدیهی است که با محبوب شدن یک سرویس اجتماعی، امکان پایش تکتک کاربران از نظر محتواهای به اشتراکگذاشته از سوی مدیر یک سایت وجود ندارد. از سوی دیگر خود کاربران از محیطی که در آن اشتراکاتشان با محدودیدت روبرو شود، گریزان هستند. بنابراین از یک سو یک سرویس محبوب اجتماعی نمیتواند بیدردسر مدت طولانی به کار خود ادامه دهد و از سوی دیگر، اگر قواعد و ضوابط سفت و سختی هم از سوی مدیر این سایت وضع شود، باعث گریزان شد کاربرانش میشود.
2- سود اقتصادی اندک: اگر دنبالکننده خبرهای دنیای آیتی باشید، لابد بارها به سرویسهایی برخوردهاید که در نگاه اول اصلا به نظرتان نمیرسد که بتوانند سود اقتصادی متوجه صاحب خود کنند. مثلا همین دیروز من مطلبی میخواندم در مورد سایت یک جوان 29 ساله، سایتی که او در ان کمیکهایش را به اشتراک میگذارد و به صورت باورنکردنی هر روز 250 هزار نفر بازدیدکننده دارد.
کارآفرینان ایرانی و کسانی که می خواهند استارتآپی در ایران بسازند، یکی از مشکلاتشان این است که باید خود را با گستره ناچیز کاربران ایرانی محدود کنند. این محدودسازی دو مشکل در پی دارد:
الف – مشکل کمی: تعداد کاربران ایرانی که میتوانند هر روز با سرعت قابل قبولی وارد سایتهای مورد علاقه شوند، خیلی کمتر از آماری است که گاه و بیگاه اعلام میشود. در آن آمارها، بیشتر «امکان» دسترسی لحاظ میشود، نه نوع کاربری مؤثر اینترنت. کاربر کم، کاهش هیت کلی را در پی خواهد داشت و کاهش هیت مساوی است با کاهش درآمد آنلاین.
– مشکل کیفی: باید اعتراف کنیم که کیفیت کاربری اینترنت در ایران آنقدرها بالا نیست. بیشتر کاربران اینترنت با هدف مرور اخبار سیاسی، وقتگذرانی، پیدا کردن مطالب ضروری درسی و دستآخر دیتینگ وارد اینترنت میشوند. در این میان شمار کاربرانی محتواسازی که نگاه ژرفی به اینترنت داشته باشند و بشود روی آنها حساب کرد، چندان زیاد نیست.
حالا فرض کنید که شخص نوآوری پیدا شود و بخواهد سرویسی در ایران با مخاطبان جهانی بسازد. مثلا تصور کنید که کسی فروشگاه آنلاین صنایع دستی احداث کند. اولین مشکل که به نظر میرسد این است که تبادل مالی این فروشگاه آنلاین با دنیای خارج چگونه میتواند ممکن شود؟!
مشکل عمده دیگر، هزینه بالای میزبانی سرویسها در ایران است، در شرایطی که هزینه میزبانی یک وبلاگ پربازدید هم چندان کم نیست، چطور میتوان انتظار داشت که یک سرویس محبوب بتواند با درآمد ریالی و هزینه دلاری از عهده این کار برآید.
3- گسستگی ایده از بازوی اجرایی: یکی از مشکلات عمده ما در ایران این است که یک گسستی و شکاف عظیم بین طراحان وب و برنامهنویسها با آنهایی وجود دارد که توانایی خلق ایده و نوآوری دارند. فرض کنید که من کسی باشم که ایده یک استارتآپ در ذهنم باشد، ارزیابیهای اولیه را انجام داده باشم و به موفقیت استارتآپم امید داشته باشم و حتی بتوانم از عهده مخارج اولیه هم بربیایم. من باید به دنبال برنامهنویسها و طراحانی باشم که بتوانند ایده من را اجرا کنند. اما پیدا کردن افراد مناسبی که برای ایدهها ارزش قائل باشند، خود را وقف کار کنند و به جای دیدن فضای محدود پیرامونشان به دوردست بنگرند، بسیار دشوار است. به عبارتی ما مثل دیگر عرصهها، در کار گروهی و اصولا تشکیل گروه کاری مشکل عمده داریم.
به داستان پیدایش سرویسهای موفق وب 2.0 دقت کنید، بارها شده که خواندهاید از همان کالج و دانشگاه آنها از به سادگی و یا قدرت از عهده تشکیل یک تیم و هسته اولیه برای ایجاد یک سرویس برمیآیند، مهارتی که کمتر در ما وجود دارد.
در فضایی که برایتان ترسیم کردم، شانس خلق سرویسهای بکر اینترنتی بسیار پایین است و ما باید دلمان را به کلونهای بومیشده خوش کنیم، کلونهایی که گرچه سربرآوردن آنها را هم باید به فال نیک گرفت، اما مسلما طعم و بوی خوش سرویسهای مستقل و نوظهور را ندارند.
این نوشتهها را هم بخوانید
سلام
بهتر نیست به جای “عدم توانایی” در تیتر بگید “ناتوانی”؟ البته این فرمول “عدم …” خیلی زیاد و بیجا در فارسی وارد شده و گاهی شنیده میشه که به جای “نبود” هم میگن “عدم وجود!”
چون شما گاهی پست هایی مرتبط با ادبیات هم می ذارید، به خاطر همین این نکته رو گفتم.
این مقاله دید من رو خیلی خیلی خیلی عوض کرد و البته اصلاح کرد. دوست داشتید بخونید.
http://persianlanguage.ir/articles/received_articles/920
مطلب خوبی بود،ولی بهتر میشد اگه کمی هم دلگرمی میدادید.
مورد دیگه هم نبود کپی رایت و درک درست از ایده پردازی هست
من بیچاره یه ایده خیلی خوب و تا حدودی بکر (تا دو سال پیش) رو بعد از شش ماه بررسی با چند نفر برنامه نویس که قرار بود کار کنیم مطرح کردم ولی دوستان دزد از آب در اومدند
هنوز هم باورم نمیشه سایت رو بالا آوردند
متاسفانه برنامه نویس ها و طراحان وب فکر می کنند که خودشان می توانند یک استارتاپ رو ایجاد کنند یا حالا ایده آنرا از جایی بلند کنند
این یک تفکر مسموم است. برنامه نویس چیزی از بیزینس نمی داند و ایجاد استارتاپ مثل ایجاد یک کارخانه نیازمند بیزینس من می باشد.
نقش برنامه نویس ها مثل هنرپیشه ها باید در دسترش کارگردانی بنام بیزینس من یا ایده پرداز یا کارآفرین باشد.
متاسفانه همین تفکر است که چون فکر می کنند چند تا سایت آش و لاش می تونند بالا بیاورند دیگه کار تمام است.
در حالیکه اینطور نیست.
خب بیا توی ایران حالت برعکس رو هم در نظر بگیر
1- برنامه نویس توی ایران باید از کجا پول در بیاره. آدمها فکر می کنن فقط ایده برای یک استارتاپ لازمه. و فکر می کنن برنامه نویس باید براشون برنامه ای بنویسه و خودش پولی نگیره یا پول کمی بگیره و اونها از برنامه صرفا میلیون میلیون دربیارن.
توی ایران اصلا نگاه درستی به برنامه نویسی پیشرو نمی شه (برنامه نویسی پیشرو منظورم برنامه نویسی در حیطه های نوین هست نه کارهای عهد پارینه سنگی شرکتهایی مثل داده پردازی ایران) . شرکتهایی رو می شناسم که بابت دلالی میلیونها درآمد دارند و تمام این کار رو از طریق سایت می خوان انجام بدن اما انتظار دارن خود سایت و پشتیبانیش براشون مجانی در بیاد. خب این باعث می شه برنامه نویسی که کلی درس خونده کلی انرژی گذاشته از منابع دسته اول کارهای نوین و جدید رو یاد گرفته روی بیاره به کپی کردن یا بقول شما دزدی استارتاپ
در ضمن این رو هم در نظر بگیرید معمولا ایده های استارتاپ توی ایران بسیار بسیار محدود و خام هست و بیشتر انتظار دارن خود برنامه ساز ایده پردازی کنه و بیشتر کار به عهده اونه و تازه انتظار دارن چون صاحب ایده معمولا پول نداره برنامه مجانی در بیاد .
در خارج از ایران معمولا اگه صاحب ایده پولی نداره بده برای برنامه سازی معمولا برنامه ساز رو در کار شریک می کنه که در ایران این هم نیست
شاید مناسب باشه اینجا یه سرویس جدید که راه اندازی شده رو معرفی کنم. سایت goofel.ir که یه شبکه اجتماعی برای کسانیه که علاقمند به زبان و یا در حال یادگیری زبان هستند.
امیدوارم مفید باشه.
حرف دل همه ی طراحان و ایده پردازان بود . مرسی
ممنون
سایت های اسپم و وابستگی زیاد کاربران ایرانی به گوگل را هم به مشکلات دارندگان وب سایتها اضافه کنید.
مهمترین دست آورد تجارت الکترونیک (تجارت الکترونیک فقط مساوی با فروشگاه نیست) حذف تبعیض در فعالیت اقتصادی و ایجاد فرصت برابر که این مفاهیم برای یک اقتصاد باز و آزاد و هیچ ربطی به ایران و ما نداره.
هیچ کاری از دست هیچ کس برنمی آید…، ما برای راه اندازی وب سایتمون خیلی دشواری ها و هزینه های بیخودی متحمل شدیم ولی همین الان هم هنوز کسی نیست که بتوانیم به او اعتماد داشته باشیم. دوستانی هم که قیمت می دهند بر اساس طرح اولیه، چیزی بین 10 تا 30 میلیون تومان برآورد می کنند که حتی نمیشه بش فکر هم کرد! چاره ای برای من نیست جز اینکه بروم سراغ CMS ها و هسته های آماده که با هزار زحمت فارسی شدن، حتی خرینش هم با صرفهتر است از طراحی آنهاست + ایده باید سلاخی هم بشود تا بتونیم هزینهاش را بپردازیم و از طرفی دلخوش بودن به آینده و امید داشتن، کار سختی است که باید ارادهی مستحکمی هم داشت، وگرنه بیخیال شدن از مدیریت یک سایت، کار نیم دقیقهاس!… ” الان انصاف در بین دوستان وبدیزاینر، تبدیل به شعر شده است.” – از نزدیک شاهد خیلی چیزها بودم.
این وضعیت خیلی ناراحت کننده است. وضعیتی که نمیشه چند نفر درکنار هم کار کنند خیلی اذیت کنندهاست و با این اوصاف، هیچوقت “وب” ایران مثل “انیمیشن” ایران و خیلی چیزهای دیگر ایران پیشرفت نخواهد کرد، چنانکه نکرده است. فقط باید مصرف کرد. و ضربه از همینجاست که وارد میشود.
جذب کاربر و … که جای خود دارد.
کمی طولانی شد. ببخشید.
ارادتمند همه.
سلام جناب .
باید بگم مطلب به شدت مفید و جالبی بود.
متعجبم چرا برای همه ما خوندن اینجور مطالب اونقدر راحت شده که کسی تکون نمیخوره از شنیدنش!
باید اینطور فکر کنیم که در درجه اول زیرسخات نامناسب از طرف دولت، بعد از اون ناکارآمدی دانشگاه ها و در آخر سواد عمومی پایین در حوزه تکنولوژی.
توی وبلاگمون چند مطلب در این رابطه نوشتم و دارم مینویسم که خوشحال میشم بخونید.
متشکرم
100%
این مطلب که شما بهخوبی بهش اشاره کردین، ارزش پیگیری بیشتری داره. امیدوارم جو آیتینویسان وبلاگستان فارسی بیشتر از این دست پستهای تحلیلی-انتقادی بنویسه، پادکست بده و افکار جمعی را کمی نزدیک به رخدادهای روز کنه. چون طرح اینگونه انتقادها، خود پاسخیست به موضوع.
مطالب شما و حرفهایتان دغدغه منم هست همچنین در مورد کار گروهی ، در مورد ایده های جدید در ساخت صفحه , روشن فکری هایی که باید در این کار صورت بگیرد بسیار پایین است و متاسفانه کاربر ایرانی به شکل یک مصرف کننده در اینترنت نقش دارد*
با نظرات شما موافقم به ویژه بحث بازوی اجرایی
بنده خودم چند ایده در ذهن دارم که به موفقیت یکی از اون ها بسیار امیدوارم چون در سطح جهانی هم نمونه ای ندیده ام اما در پیدا کردن یه شرکت توانمند و البته مطمئن متاسفانه فعلا ناکام موندم اگر شما شخص و یا شرکتی رو معرفی کنید ممنون میشم
سلام
نکات خوبی را ارائه کردید.
نمیخوام زیاد حرف بزنم، اما من در رشته نرم افزار تحصیل کردهام و علاقه زیادی به وب دارم. 2 سال پیش ایده پینترست رو من داشتم و میتونم قاطعانه بگم 90 درصد شبیه همین پینترست هست. اون موقع نمیدونم پینترست در چه مرحله ای بود ولی چیز مشابهی رو ندیده بودم و این ایده رو با یک جرقه در ذهنم پرورش دادم ولی به خاطر نداشتن شرایط از جمله مالی و کم بودن تجربه برنامه نویسی و مطرح کردن آن با دیگران و عدم گوش دادن به ما!!!! این فکر رو بعد از چند هفته فراموش کردم. مورد دیگه که مربوط به 10 سال قبل هست و در اون موقع فکر نمیکنم کسی میدونست تراوین چیه هست، اون سالها من بازی مشابهی رو روی کاغذ پیاده کرده بودم و توی اوقات بیکاری روی میز مدرسه نقشه امپراطوری رو رسم میکردم و با شهرها و امراطوریهای دیگه به جنگ و مبارزه و سایر چیزها میپرداختم! همچنین در سال 83 ایده مشابه توییتر را داشتم، البته در ایده من گزینه فالو کردن وجود نداشت ولی وقتی توییتر ساخته شده بود من به شدت عصبانی بودم. البته اینها گذشت و حسرت دردری را دوا نخواهد کرد. با اینحال هنوز ایده هایی دارم امیدورام که اینبار از خارجی ها جلوتر بتوانم عملیش کنم… در مورد ایده یک نظر شخصی دارم: ایدهای مشترک الهاماتی از سوی خداست که به تعدادی از انسانها فرستاده میشود ولی عده محدودی از آنها موفق به انجام ان میشوند. اینها رو گفتم که بگم ایده های ما در ایران گاها جلوتر از جاهای دیگه هست ولی برای عملی شدنش مشکلات زیادی داریم. امیدوارم که یه روز در همه زمینهها همگی موفق باشیم.