متشکریم پپ!

فرانک مجیدی: دوست نداشتم باور کنم روزی میرسد که مجبور به نوشتن این پست شوم. دو روز پیش، 27 آوریل، ساعت 13:30 بهوقت محلی، کنفرانس مطبوعاتی با حضور «ساندرو راسل» و «آندونی زوبیزارتا» و چند بازیکن بارسا برگزار شد تا خبری که 24 ساعت پیش از آن، نُقل محافل ورزشی شدهبود، اعلام رسمی گردد. «جوزپ گواردیولا ایسالا» صبح از بازیکنان خداحافظی کردهبود و اکنون آمده بود تا با هواداران و اصحاب رسانه، رسماً وداع کند. لحظهای تلخ که تصور فرا رسیدنش نمیرفت.
روزیکه گواردیولای جوان بهجای ریکارد آمد، بسیاری از ما حتی بیش از روزهای بد تیم با ریکارد نگران شدیم. او را بهعنوان یک کاپیتان باتجربه و یک کاتالونیایی متعصب پذیرفتهبودیم، اما از بیتجربگیاش در مقام یک مربی وحشت داشتیم. گواردیولا اما، با تمام تردیدها آمد. جوان و خوبرو و خوشپوش بود، با چشمانی پر از فروغ و جسارت و موهای کمپشت مشکی. تنها چند هفته کفایت میکرد تا هواداران متوجه شوند که این جوان، تیم را احیا کردهاست. خیلی زود، مردمی که با تیم و کمپنوی روزهای ریکارد قهر کردهبودند، باز هم به ورزشگاه بازگشتند و غریو فریادها و سرود Cant Del Barca شهر را در بر گرفت. بارسلونا میبرد، خوب هم میبُرد. گواردیولا فقط 38 ساله بود که تمام عنوانهای ممکن را در همان فصل اول حضورش، برای بارسا درو کرد. بارسا خیلی زود شروع کرد به کسب رکوردهایی که تا بیش از این، آنها را ثبت نکردهبود. بعد از مدتی تیم داشت فقط رکوردهای قبلی خودش را میشکست. میل شدید به بردن و بهتر بودن و چشمنوازتر بازی کردن، روز به روز روش تیکیتاکای تیم را بیشتر شکوفا میکرد. کاتالونیاییها سرشان را حسابی بالا گرفتهبودند. این همان بارسایی بود که روزی «کارلس پویول» در توصیفش فریاد زدهبود: «پیروزی بارسا، پیروزی کاتالونیاست!» هوای بارسلونا آفتابی بود و به نظر نمیآمد تیمی را یارای مقابله با شیوه و سبک خاص بارسا باشد.
با اینحال، بزرگترین سدی که بارسا تا به حال آن را کاملاً تجربه نکردهبود، فرا رسید. اینترمیلان مورینیو، با دفاع فشرده، سیستم تیکیتاکای تیم را تا حد زیادی فلج کرد. بارسا نتوانست به فینال جام باشگاههای اروپا برسد و طبعاً، جام باشگاههای جهان نیز از دست رفت. با این حال، بارسا آنقدر در اغلب دیدارها خوب نتیجه میگرفت و بازیکنانش میدرخشیدند که بازیهایی که بهندرت به شکست منتهی میشد، به چشم نمیآمد. گواردیولای جوان باز تیم را قهرمان لالیگا کرد. پپ همچنان خوشپوش، با چشمانی نافذتر بازی بازیکنانش را میپایید و موهای ریش و سرش جو گندمیتر شدهبود. با آنکه عناوینی از دست رفت، اما همه دوستش داشتند، بازی تیمش را می پسندیدند و هوای شهر هنوز آفتابی بود.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
فصل بعد هم آمد، همچنان تیمها در برابر بارسا چندان مقاومتی نشان نمیدادند و بارسا پس از 3، 4 هفتهی ابتدایی فصل به اوج آمادگی رسید. بازیکنان همچنان رابطهای عالی با مربیشان داشتند و پپ، با رفاقت و انضباط، تیمش را هدایت میکرد. در فینال کوپا دل ری، بارسا در وقت اضافه بازی را به رقیب قدیمی واگذار کرد. آغاز شایعات، شاید از همین دوره شروع شد. زمزمههایی به گوش میرسید که راسل، پس از این باخت از گواردیولا حمایت نکردهاست. با اینحال، وقتی بارسا در نیمهنهایی جام باشگاههای اروپا باز به رئال رسید و با پشتسر گذاشتن آنها، به منچستر یونایتد رسید، هواداران وقع چندانی به این شایعات نگداشتند. بارسا در فینال طوفانی بازی کرد و وقتی در کمپنو، بازیکنان و گواردیولا به ترتیب سه جام کسبشده در آن فصل را به میان هواداران بردند، بیش از 100هزار نفر، با غریو شادیشان ورزشگاه را به لرزه در آوردند. همهچیز، بسیار باشکوه و رؤیایی بود و هواداران، آرزویی برای بارسا نداشتند که تیم به آن نرسیدهباشد.
در فصل نقل و انتقالات، بعد از مدتها با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن، آرسنال پذیرفت که شاگرد قدیمی لاماسیا را به شهر خودش بازگرداند. آمدن «سسک فابرگاس» اما، آن چنان روند فرسایشی و کُندی را طی میکرد که برای اولینبار، گواردیولا علناً به مدیریت تیم اعتراض کرد. اما خیلی سریع انتقال فابرگاس با موفقیت انجام شد و موج این خبر، آنقدر بلند بود که اعتراض کوچک گواردیولا را پوشش دهد. آمدن سسک و بهعلاوه، الکسیس سانچز، هواداران را امیدوار میکرد که باز یک فصل بزرگ دیگر در پیش دارند. با اینحال، هواداران پیگیرتر کمی نگران حرف و حدیثهای پشت پردهی روابط گواردیولا با راسل بودند. هرچند در انظار عمومی، رفتار آن ها نمایانگر اختلاف جدی میان آنها نبود و هواداران هم ترجیح میدادند خبرهای معدودی را که هر از چند گاهی از گوش و کنار به گوش میرسید، جدی نگیرند. بارسا فصل تازه را با گرفتن سه جام آغاز کردهبود. قاعدتاً باید همه شاد میبودند و هوا آفتابی میبود، اما احساس عدم اطمینانی که منطق قابل توضیحی نداشت، هنوز برخی از هواداران را نگران میکرد. مهمترین دلیل تردیدها این بود که گواردیولا تکلیف تمدید قراردادش را معلوم نمیکرد. با اینحال، چون هواداران به طمأنینهی پپ در تنظیم قراردادهای هر فصلش عادت داشتند، جایی برای نگرانی نمیدیدند. بارسا در این فصل، شروع خیلی قدرتمندی نداشت و امتیاز از دست داد. در رقابت با رئال که خیلی خوب امتیازات را جمع میکرد، بارسا خیلی زود عقب افتاد. همه میگفتند این بار دیگر فصل، فصل مادریدیهاست. در شرایطی که اغلب مفسران فوتبال میگفتند بارسا در این برههی زمانی ضعیفتر از رئال ظاهر شده، تیم پپ در سانتیاگو برنابئو به برد شیرین 3-1 دست یافت تا در مقام مربی، همچنان در خانهی مادریدیها بدون شکست باقی ماندهباشد. عملکرد تیم در لالیگا به تدریج بهتر شد. هرچند که خوب میبردند، اما رئال هم خوب نتیجه میگرفت و تعقیب سایه به سایهی آنها، همچنان ادامه داشت. در جام باشگاههای اروپا و کوپا دل ری هم همه چیز بر وقف مراد بود. ژاوی همچنان مهندس نابغهی تیم بود و مسی، هر روز شگفتانگیزتر از روز قبل عمل میکرد و موفق شد در اوج جوانی، رکورد بیشترین گل زده توسط یک بازیکن در بازیهای رسمی برای تیم را، از آن خود کند. حساسیت رقابتها هر روز بیشتر میشد. رئال هم بالاخره امتیاز از دست داد و اختلاف امتیازات از ده، به 4 رسید. هواداران امیدوار بودند که بخت، بار دیگر یاری داده و رسیدن به چهارمین قهرمانی پیاپی با گواردیولا بسیار نزدیک است. اما ابتدا باید تیم در نیمهنهایی جام باشگاههای اروپا، در استمفورد بریج به مصاف چلسی میرفت. کسی فکر نمیکرد که یک دههی طوفانی و تلخ در پیشروست.
موضوع آن بود که علیرغم آنکه سبک بازی بارسا، بسیار بینظیر و درخشان بود، اما از الگویی همیشگی با چاشنی خلاقیتهای فردی بازیکنان پیروی میکرد. بنابراین مربیان فرصت آن را داشتند که سبک بارسا را به دقت تحلیل کنند و با توجه به تجربهی اینترمیلان، بدانند بهترین راه برای شکست دادن بارسا، دفاع مطلق است. در بازی رفت با چلسی، آبیاناریها تا حدود زیادی بدشانس هم بودند. 24 حملهی آنها به دروازهی «پیتر چک» گلی در بر نداشت، اما دروگبا در یکی از معدود ضدحملههای تیمش، برای چلسی گل زد. با این حال، امید این وجود داشت که در خانه، بارسا نتیجهی بهتری کسب کند. دیگر وقت تمرکز روی بازی با رئال مادرید رسیدهبود. بهعنوان یک هوادار بارسا، عملکرد تیم پیش و در طول بازی با رئال اتفاق افتاد، برایم جای ابهام دارد. بارسا در کمپنو بازی میکرد، اما هیچیک از بازیکنان حتی سایهای محو از تواناییهای همیشگی خود را به نمایش نگذاشتند. عملاً جز همان یک گلی که به ثمر رسید، بارسا نتوانست واقعاً توپ را به دروازهی رئال برساند. بازی آنها بر خلاف همیشه شلخته و بینظم بود و خبرنگاران، ترکیب ناکارآمد چیدهشده توسط پپ را عامل بزرگ باخت بارسا میدانستند. شانس قهرمانی لالیگا برای بارسا از بین رفت. حالا ماندهبود بازی برگشت با چلسی، اینبار در خانه. علیرغم آنکه چلسی خیلی زود به خاطر خطای ناشیانهی «جان تری»، ده نفره شد، اما شدیداً دست به دفاع زد و روی دو ضد حمله، ضعف همیشگی خط دفاع بارسا عیان شد. دو گلی که به دشواری به ثمر رسیده بود، پاسخ یافت و در نیمهنهایی وداع تلخی را برای تیم کاتالانها رقم زد. گواردیولا نمیتوانست اندوه و ناامیدی خود را از نتیجهی به دست آمده پنهان سازد. بعد از ماه ها شایعات پیشنهاد سرسامآور آبراموویچ به او، گواردیولا بهروشنی گفت که تا چند روز آینده، در دیدار با راسل تصمیم نهایی را میگیرد. لحن پپ اما، هیچ اطمینان خاطری به هواداران باشگاه نمیداد. ممکن بود او برود؟
بالاخره روز جمعه، آنچه که خبرگزاریها از روز قبل اعلام میکردند رنگ واقعیت گرفت. گواردیولا برای خداحافظی آمده بود. چند تن از بازیکنان تیم با صورتهای غمگین در کنفرانس حضور داشتند. گواردیولا از بازیکنانش تشکر کرد و تمام آنچه را که تیم تا امروز با او بهدست آوردهبود، مرهون تلاش آنان دانست. مثل این بود که گواردیولا می خواست از کارنامهی خود در طول این چهار فصل دفاع کند که گفت، حالا که دو عنوان از دست رفته، باید بگوید عملکرد خوبی داشته. شک هواداران بدبینی چون من نسبت به راسل، بیشتر شد وقتی که گفت احساس خلاً میکند و نمیتواند دروغ بگوید، دیگر زندگی و تواناییاش مثل چهار سال قبل نیست. مربیگری در بارسا برای چهار سال، یک ابدیت است و تمام توانش را گرفته و می خواهد برای مدتی استراحت کند و «شاید»، روزی دوباره بر نیمکتی تازه بنشیند. اما شوک این جلسه به اینجا ختم نشد. جانشین گواردیولا، دستیار و دوست صمیمی گواردیولا، «تیتو ویلانووا»، انتخاب شدهبود. پپ از او حمایت کرد و گفت تیم او را بهخوبی میشناسد و او پتانسیل بالایی دارد، اما هر زمان که تیتو از او بخواهد، با آن که مربی بارسا نخواهد بود، برای کمک به او و بازیکنان، در کنارشان خواهد بود. گواردیولا شوخی کوچکی با خبرنگاران کرد، و ایستاد. تمام شدهبود. خبرنگاران تشویقش کردند. مردی که بارسا و معنای فوتبال را عوض کردهبود و با فروتنی در کنفرانسهای مطبوعاتی حضور مییافت.
مانند بسیاری از علاقمندان فوتبال، در شوک این خبر هستم. سئوالاتی برایم مطرح است که نمیتوانم پاسخشان را بیابم. گواردیولایی که همواره از فوتبال، لذت میبرد، چرا باید به مرز بیانگیزگی برسد و ادامهی کار با تیم در این شرایط را شایستهی بارسا و بازیکنان نداند؟ چرا مربیای که برترین ستارههای جهان فوتبال را دارد، باید چنین تلخ وداع کند؟ آیا این اتفاقات را میتوان با دلیلی جز دخالتهای ناپیدای راسل توجیه کرد؟ علیرغم آنکه بسیاری از خبرگزاریها شگفتی و حتی مخالفت خود را از انتخاب تازهی بارسا اعلام داشتهاند، اما باور دارم حالا برای قضاوت دربارهی ویلانووا و آیندهای که بارسا با او خواهد یافت، بسیار زود است. او مسلماً از این سالهای در کنار گواردیولا، چیزهای زیادی اموخته و آشنایی کاملی با فلسفه و روش بارسا دارد. روزی که گواردیولا هم آمد، همه از تازهکار بودن او به وحشت افتادهبودند. هرچند، حالا که بارسا سالهای پر از قهرمانی را تجربه کرده، هواداران سختگیرتر و مشکلپسندتر شدهاند. آنها اشتباه را بهراحتی نمیپذیرند و از آن نمیگذرند. از طرفی، جسارت بالای ویلانووا هم قابل توجه است. او میداند که بهجای چه کسی آمده و از این به بعد، تکتک اعمال و تصمیماتش، با سنگ محک «جوزپ گواردیولا» قضاوت خواهد شد. میداند که جایی برای اشتباه ندارد، یا باید روند تیم رویایی را ادامه دهد، یا خیلی زود جزو نامهایی شود که همیشه متوسط میمانند، با تمام این ریسکها، او خطر کرده و نشستن بر صندلی داغ مربیگری بارسا را پذیرفتهاست. تنها روزهای آینده است که نشان میدهد او واقعاً چقدر شایستهی تکیه زدن بر جای بزرگانی چون کرایف و گواردیولا است.
جوزپ گواردیولا، شانزدهمین مرد کاتالان بود که روی صندلی قدیمی 112 سالهی بارسا نشست. نامهای زیادی در مدت بیش از یک قرن تاریخ باشگاه آمدهاند و رفتهاند، اما مسلماً نام گواریولا، افسانهایترین، بزرگترین و عزیزترین در میان همهی آنهاست. 13 جام، 70 درصد پیروزی، لیست همواره بلندبالای بازیکنان تیمش در فهرست منتخب فیفا و در رأس آنها، اعجوبهای مانند مسی، بهدست آوردن مدال افتخار ایالت کاتالونیا، گرفتن عنوان بهترین مربی در فصل گذشته، فلسفهی «بردن نه برای برنده بودن، برای لذت بردن از فوتبال»، کسب بیشترین امتیازات اندوخته و به ثمر رساندن بیشترین تعداد گل در یک فصل در طول تاریخ بارسا، گوشهای کوچک از افتخارات گواردیولا است. گواردیولا چیزی بسیار بیشتر از اینها را به فوتبال و خاطرات عاشقان ورزش ارائه داد. وقتی از تاریخی طولانی، مثل قدمت بارسا سخن میگوییم، مسلّم میدانیم که نگاشتن برگی زرین به یادگار، ساده نخواهد بود. گواردیولا اما، برگی طلایی نوشته، طلاییتر از تمام برگهای تاریخ پیر باشگاه آبیاناری.
«رؤیا داشتن»، خاصیت همهی آدمهاست. یک جورهایی باور دارم این وجه تمایز بزرگ انسانها با سایر موجودات است. گاهی این رؤیا، چنان بزرگ و بعید است که تنها رنگ حسرت میگیرد و گاهی کوچک و دستیافتنی و هدفی کوتاهمدت. در این میان، آدمهای معدودی میآیند که خلاقیت «رؤیا ساختن» دارند و از آن هم اندکتر، برخی میآیند که «رؤیاهای بزرگ میسازند». پپ گواردیولا جزو این دستهی آخر است. دوستان بارسایی من، بیایید بپذیریم که بخت با ما بسیار یار بود. ما زمانهای را تجربه کردیم که تیم محبوبمان، به بالاترین حد از ارائهی فوتبال زیبا در دورهی خود رسید، ستارگانی داشتیم که تاریخ عدهی معدودی از آنها را میسازد و مربیای که هر روز برایمان رؤیا و آرزویی تازه میساخت. ما به تیم رویایی حسد نمیبردیم، ما هواداران حسرت به دل و ای کاش گو نبودیم، این رؤیا، مال ما بود، زندگی ما شد، خود ما هستیم! حقیقت آن بود که روزی پسرکی لاغر و سبزهرو، از شوق گلزنی تیم محبوبش وسط زمین دوید و هواداران را خنداند. کسی نمیدانست پسرک کماهمیت توپ جمع کن، روز و شب تمرین میکند تا پیراهنی را بپوشد که پرچم مردمان شهرش بود. ستارهی اقبال پسر جوان درخشیدو چشم کرایف افسانهای را خیره کرد. آمد، بازی کرد، زمین خورد، دوید، پاس داد، ایستاد، مصدوم شد، زانویش را به تیغ جراحی سپرد، زمین خورد، ایستاد تا کاپیتان تیم آبیاناری شد. یک روز با بغض رفت تا بختش را در ایتالیا بیازماید، دوباره برگشت، تیم ب را تمرین داد و اینبار چشم مدیران وقت بارسا را گرفت، به تیم اول آمد، برد، برد، برد، جام گرفت، کنار زمین با هیجان بالا و پایین پرید، بازیکنانش را در شادی برد در آغوش گرفت، دور افتخار زد، از شوق گریست، جام گرفت، برد، رویا ساخت، بزرگ، بزرگتر، افسانه شد، افسانه میمانَد. میبینید؟ ما لحظههای بزرگی را زندگی کردهایم. بهواسطهی رؤیایی که پپ ساخت و مرزی برایش تعریف نکرد، رؤیا را زندگی کردیم و زندگیمان شد امید داشتن یک رؤیای بزرگتر، داشتن آرزویی که به دستش میآوردیم. بارسلونا، «بیش از یک باشگاه»، فلسفهی چنین زیستن و چنان آرزومندی را برایمان تعریف کرد.
سوای رکوردهای بینظیری که پپ برای تیم بهدست آورد، بهخاطر درسهای بزرگی که از او آموختم، او را یکی از بزرگترین معلمان زندگی خود میدانم. من از منش او آموختم که با تمام وجود بجنگم و از تلاشم لذت ببرم و یک رؤیای بزرگ داشته باشم :«زندگی مدام برای داشتن رؤیا!». علیرغم آنکه جای خالی او در کنار تیم محبوبم، عمیقاً مرا غرق در تأثر میسازد، اما به درایت و هوش او اعتماد کامل دارم. میدانم برمیگردد و چگونه رؤیا دیدن را تعریف تازهای برای ما میبخشد، میدانم که فوتبال را خیلی منتظر خود نمیگذارد. او برمیگردد و ما مثل قبل، مثل حالا و مثل همیشه با همهی وجود دوستش خواهیم داشت. برای تمام خاطرات خوب، برای تمام شبهای بیدار ماندن به عشق بارسا و در کلاس صبح فرداچرت زدن، برای خواندن بلند سرود بارسا پیش از آغاز بازی، برای تمام فریادهای «گــــــــــلللل» ساعت 1:30 شب، برای تمام مشت و لگدهای در حسرت فرصت مسلم از دست رفته، برای تمام قهرمانیها، برای آن جامی که پویول به آبیدال سپرد تا بالای سر ببرد، برای تمام خندهها، برای تمام لحظههای شاد و خوش کُری خواندن برای رفقای رئالی، برای تمام اشکها، برای این چهار سال، از گواردیولا سپاسگزارم. این همه ارزشش را دارد که از حالا تا پایان عمر، به احترام افسانهای که فقط ما میدانیم چقدر حقیقت بود، تمام قد بایستم. اهمیتی ندارد که گواردیولا نداند که در ایران چقدر مردم عاشق فوتبال هستند و چقدر تحت تأثیر فلسفهی او قرار گرفتهاند، مهم این است که خودِ ما میدانیم تا چه حد از او آموختهایم. این نوشته، با بهترین آرزوها و بالاترین میزان احترام و ارادتم برای سپاس از گواردیولا است، برای او که هر روز بیشتر ایمان میآورم که بهترین لقب برای او، «رؤیا ساز» است!
پن: دیدن ویدئوی Gràcies Pep! (دانلود) را توصیه میکنم. لحظههای شیرینی است که خاطرات 4 سال را زنده میکند. در ضمن، دوستان بارسایی که عضو توییتر هستند، میتوانند پیام تشکر خود را با هشتگ #graciesPep به @FCBarcelona ارسال نمایند.
حرف دل خیلی ها بود…
Gràcies Pep
هر چند از فوتبال و بارسا خوشم نمیاد ولی متن زیبا و تاثیرگزار نوشته شده بود.هر چند که اکثر افرادی که اینو میخونند در اثر مشکلات زندگی نمیتونند اینقدر بدون دغدغه و اینقدر با احساس با فوتبال برخورد کنند!!!!!!!!
داستان نوشتی!؟ یادم به این داستانهای زرد مجله خانواده و روزهای زندگی افتاد!
مطلب فوق العاده ای بود … موهای تنم سیخ شد ، همون طور که شما گفتید نسل ما افتخار می کنیم که توی این دوران حضور داشتیم و بازی های بارسلونای گواردیولا رو دیدیم…
عکسی از گواردیولای کوچک هنگامی که توپ جمع کن بارسا بود:
http://jehanevarzesh.net/iran.news.php?news_id=37064
زیبا بود
ممنون
باز هم نقدی فوق العاده!
ولی باید بگم که اشک ما رو درآوردین!
لذت بردم با تمام وجود.
خیلی عالی بودددد فرانک جان ممنونم واقعن
وقعا متحیر گشتم از این متن فوق العاده مخصوصا اون قسمت:”یک روز با بغض رفت تا بختش را در ایتالیا بیازماید، دوباره برگشت، تیم ب را تمرین داد و اینبار چشم مدیران وقت بارسا را گرفت، به تیم اول آمد، برد، برد، برد، جام گرفت، کنار زمین با هیجان بالا و پایین پرید، بازیکنانش را در شادی برد در آغوش گرفت، دور افتخار زد، از شوق گریست، جام گرفت، برد، رویا ساخت، بزرگ، بزرگتر، افسانه شد، افسانه میمانَد. میبینید؟ “
فکر میکردم که این فصل دیگر کار گواردیولا با بارسلونا تمام شود ، به عنوان یک من یونایتدی همشه از پپ خوشم میومد..
بعد از 3 شکست و از دست دادن 2 جام،حدس میزدم که یک مقاله در یک پزشک بنویسید…!
فوق العاده بود….
زنده باد رئال.
خیلی زرنگ بود ! تا این فصل دید که دیگه دورش تموم شده با یه بازی رسانه ای خوشگل خداحافظی کرد.
مربی خوبی بود…امیدوارم یه روز برگرده با یه تیم دیگه غیر بارسا و بدون مسی و ژاوی و اینیستا کار کنه تا ببینیم چند مرده حلاجه.
حرفتو اصلآ قبول ندارم که میگید دوران گواریولا تمام شده بود. همان فصل که در فینال جام حذفی 1-0 رئال برنده شد هم همین حرفها را میزدید ولی پاسخ کوبنده ای دریافت کردید. و در مورد بازیکنان باید بگویم که خود گواردیولا این بازیکنان را به این شرایط رساند.شما در مورد تیمت بگو که همه بازیکنان را در بهترین شرایط میگیره و بعد خرابشون میکنه.همین کاکا رو ببینید که چی بود و چی شد! به هر حال در مورد تیم رئال تحلیل کنید بهتره!
به نظر من نباید زیاد احساسی برخورد کرد، این سبک فوتبال و این تیم بارسلونا دیگه تمام شده است، و پپ هم میدونست که اگه بمونه همه چیزشو به مورینیو میبازه. ضمنا اونایی که این چند ساله طرفدار بارسا شده بودن باید برن یه تیم جدید پیدا کنن، مدرسه فوتبال لا ماسیا هم دیگه باید اسمشو عوض کنن بذارن شهدای گمنام بارسا!
دوباره اشتباه و دوباره اشتباه و دوباره اشتباه!!!!!!!!! دوران فوتبال پاک و زیبا هیچ وقت تموم نمیشه. همه تیمها مثل رئال و چلسی نیستن که ندونن اصلآ فوتبال یعنی چی. اینم بدون که گواردیولا هیچ وقت در مقابل مورینیو کم نیاورد و کم نخواهد آورد. براتون دعا میکنم تا حسادتتون نسبت به بارسا کمتر بشه.انصافآ خیلی حسودین
قشنگ نوشتی.من هم طرفدار بارسا بودم.از بچگی. ولی از وقتی پپ اومد بارسا همش میبرد.اینقدر که خسته شدم.دیگه دوست داشتم ببازه.
من به اندازه شما از نظر فنی پپ رو قبول ندارم.به نظرم با مربیانی چون گاست هیدینگ فاصله زیادی داره.
راستی اولین تیمی که در برابر بارسا ایستاد با اون سیستم دفاعی مطلق ،چلسی بود با سرمربیگری هیدینگ.که البته با ناداوری باخت
شما یا اون بازی رو ندیدی یا یادت رفته!!
اون تنها مرتبه ای بود که تیم مقابل بارسا بدون دفاع ۱۱ نفره تو هجده قدم برابر بارسا قرار کرفت و پا به پای بارسا(حتی فراتر) اومد
من با وجود اینکه طرفدار این تیم نیستم واقعا ناراحت شدم.فکر می کنم دیگه بازی رئال مادرید و بارسا بدون این مربی جذابیت قبلا رو نداره :(
نباید این مرد بزرگ تا حد مقایسه با مورینیو پایین آورد
No matter how many matches we lose. FC BARCELONA was is and always will be the best team in the world. Same thing for Messi. No matter how many penalties and shots he misses. He always will be the best player in the world. Thanks PEP… you are the succest manager in Barca history. “gracia pep” .
سلام دوست عزیز
مطلبت عالیییییییییی بود!!! متشکرم!
انقدر خوب نوشتی که لذت خوندنشو به خوابیدن ترجیح دادم!
کاش میتونستی این رو به انگلیسی برای خود پپ بفرستی.
لذت فریادهای نیمه شب برای تیم محبوب پپ رو هیچوقت فراموش نمیکنم
بی صبرانه منتظر بازگشت پپ هستیم…
دنیا فراموشت نخواهد کرد …
متن بسیار بسیار زیبا و تاثیر گذاری بود … چند روز بود دائم سایتتون رو چک می کردم چون می دونستم بارسلونایی هستید و مطمئن بودم متن کاملی راجع به پپ خواهید نوشت اما اصلا فکر نمی کردم که کارتون انقدر خوب از کار در بیاد… ممنون…
من پپ رو از زمانی که بازی می کرد دوست داشتم. هر چند که طرفدار رئال بوده و هستم.
اما در اینکه بارسلونا زیبا بازی می کرد بحث دارم. نسبت در صد مالکیت توپ به تعداد فرصت های گل بارسلونا با رئال و حتی بعضی تیم های معمولی اصلا قابل مقایسه نیست 78% مالکیت بعد مثلا 9 موقعیت گل!
من اسم سبکشون رو گذاشتم فوتبال عرضی.
اینا آمار بازی آخر که 2 به 1 رئال زده. به درصد مالکیت و تعداد موقعیت و تعداد در چهارچوب دقت کنین.
Possession 72% 28%
Corners 4 7
Goal attempts 14 14
On target 3 6
Fouls 11 20
Offside 5 3
خدا رحمتش کنه
عالی بود! لذت بردم! خیلی خیلی به آن چیزی که من هم در مورد بارسا و پپ فکر میکردم نزدیک بود. از دو پاراگراف آخر خیلی بیشتر لذت بردم و فقط خدا میداند که چقدر با نویسنده این متن موافقم. اگرچه همیشه از نوشتن لذت میبرم اما این موضوع آنقدر ناراحتم کرده که دست و دلم به نوشتن نمیرود ولی خوشحالم که خیلی از آدمها (به ویژه آدم های فرهیخته و اهل قلم نیز) از روش و منش گواردیولا تعریف میکنند و در موردش مینویسند. خیالم راحت است که تیم رویایی او در رویاهای همه ما برای همیشه زنده است…
ممنون از این مطلب که واقعا حرف دل من هم بود. به بهترین نحو بیانش کردید.
این چند وقته کسایی از توی زندگی من بیرون رفتند که کم کم بهم فهموند که “تغییر جزئی از زندگی است”(اگه خود زندگی نباشه)
اول استیو جابز، و حالا گواردیولا…..این دو تا واقعا به من خیلی چیزها آموختند و مطمئناً جای خالی آنها به این زودی ها پر نخواهد شد.
متشکرم از پپ عزیز، که به ما معنای دیگری از فوتبال زیبا ارائه داد
سلام خانم مجیدی
به شما تبریک میگم به خاطر این همه احساس پاکی که نسبت به فوتبال دارید . فوتبالی که معتقدیم درایران ما ، بسیار کثیف است .تبریک به شما به خاطر دوست داشتن زیبایهای فوتبال . به خاطر دوست داشتن سر مشق و افسانه ای که من و ما به چشم خود دیدیم و آیندگان تنها تعریفش را خواهند شنید .
با احترام
کوروش بازیار . آلمان
DFB Fußballtrainer
مرد بزرگیست؛ امیدوارم به تیم محبوبم، «منچستر یونایتد» بیاد تا همچنان «رؤیا ساز» باقی بمونه.
با آرزوی روزهای خوب برای «بارسا» و «پِپ».
سلام
من که خیلی ناراحت شدم درست که بارسا نتیجه خوبی تو چند بازی اخیر نداشت ولی پپ باراسا و تو اوج برد اون بود که این همه افتخار اورد فکر نمیکنم کسی دیگه بتونه بارسا رو به اون روزا برگردونه
وقتی این خبر رو شنیدم خیلی ناراحت شدم
درست مثل اینکه با یه پارچ آب یخ از خواب شیرین بیدار شی!!!!
دیگه بارسا برام جذابیت نداره حتی با وجود مسی و ژاوی و اینیستا و …
تیم مدیریت باشگاه بارسا احمقانه ترین کار رو کرد که با پپ تمدید نکرد …. راسل احمق راسل خائن راسل…. دستی دستی بارسا رو میخواد نابود کنه
ای خداااااااااااا
من از شما خانم فرانک مجیدی بسیار ممنون شدم که این متن را برای گواردیولا نوشته بودید. هر چند من این روزها زیاد نمیتوانم فوتبال تماشا کنم ولی گواردیولا را دوست داشتم و هیجانی را که او در بارسا براه اندخته بود برایم خواستنی بود. هیجانی از این دست که ما ها خیلی از آن خوشنود میشویم.
با تشکر
بهروز شعبانی- دوسلدورف-آلمان
استاد عزیزم، آقای دکتر شعبانی؛
سلام. اول از همه، پبشاپیش روز معلم را به شما تبریک میگویم. توی دانشکده همهی بچهها دلتنگ شما هستند، من هم. مخصوصاً این روزها که قرار است کنسرت استاد «حسین علیزاده» در تبریز برگزار شود، خیلی جایتان خالی است.
اصلاً انتظار این کامنت را نداشتم. بیشتر از 5 سال بود که دانشجوی شما هستم و ابداً متوجه نشدهبودم که فوتبالی هستید، مهمتر از همه توی ارتش خودمان هستید، آبیاناریها را دوست دارید! لازم شد در بازگشتتان، یک صحبت اساسی دربارهی Dream Team زمان کرایف و تفاوتهایش با تیم رویایی محصول گواردیولا انجام دهیم.
امیدوارم کارها در آلمان بر وفق مرادتان پیش رود و زودِ زود برگردید. اگر دوباره بگویم برای اینکه دل همهی ما برایتان تنگ شده، فقط بهخاطر حقیقت این احساس است.
موفق و سربلند باشید :)
مرسی خانم مجیدی به خاطر مطلب زیباتون،یکم از تلخی اتفاقای اخیر رو کم کرد برام،بارسای پپ گواردیولا برای طرفداری مثل من که سنش به طرفداری بارسای رویایی یوهان کرایف قد نمی ده واقعا یه نعمت بود،که متاسفانه به خاطر کسایی که یادشون رفته یکی از دلایل اصلی فوتبال اینه که کاری کنن تماشگرا هم از تماشاش لذت ببرن از بین رفت،ولی به هر حال به فصل بعد امیدوارم.
فوق العاده بود…واقعا گریم گرفت…به امید بازگشت دوباره گواردیولا…
مطلب عالی بود … تشکر از فرانک عزیز
جا داشت از مشکلاتی که دیسک کمر هم برای پپ بوجود آورده بود و باز هم تیم روحیه داشت ؛ صحبت میشد.
تشکر دوباره
فقط اشک ریختم
ممنون از مطلب خوبتون خیلی احساسی نوشته بودین خیلی تحت تاثیر قرار گرفته غم لحظه ی خداحافظی گواردیولا رو با تمام وجود حس کردم
خداحافظ گواردیولا
tl;dr
مطلبتون جامع بود ولی یه انتقاد داشتم. من نمیدونم شما چند ساله که طرفدار تیم بارسلونا هستید ولی طبق شواهد موجود در جامعه ما احتمالا در همین سه چهار سال گذشته طرفدارش شدین. البته گفتم احتمالا!
متاسفانه در فرهنگ ما مثل خیلی از چیزهای دیگه اکثرا همه با جو همراه میشن بدون اینکه در مورد اون چیزی بدونن. الآن اگر از بچه 7 ساله بپرسی چه تیمی رو دوست داری میگه بارسلونا! اگر هم از تیم ملی بپرسی میگه اسپانیا! شک نکنید. میتونید امتحان کنید. تازه این مثال یه بچه بود. یعنی به نظر من هوادار واقعی خیلی کم داریم. دقیقا یادمه اون زمان که میلان تو اوج بود و همیشه یه پای ثابت فینال چمپیونز لیگ بود همه میلانی بودن. یعنی در واقع هر تیمی که میره تو اوج همه میشن طرفدارش!
این واقعا بده به نظر من. ولی مثلا یکی مثل تام هنکس رو در نظر بگیرین که سالهاست طرفدار تیم استون ویلا ست. چه قهرمان بسه و چه پانزدهم جدول باشه.
منم یکی از افتخارام اینه که از وقتی فهمیدم فوتبال چیه طرفدار اینتر بودم و هستم چه زمانی که شش گل از میلان بخوره و چه زمانی که بر بام فوتبال اروپا و جهان بایسته!
البته قصدم کم ارزش کردن مقاله نبود فقط دوست داشتم نکاتی رو بگم که اگه روراست باشیم و بهش فکر کنیم احتمالا یه واقعیت تلخه!
کامنت شما جالب بود اما باید بگویم «قطعاً»، «کاملاً»، «صد در صد»، «بدون تردید» دربارهی زمان و قدمت طرفداری من اشتباه کردید. من از وقتی 5 سالم بود و ورزش و مردم، فقط 5 دقیقه از بازیهای اروپایی را نشان میداد بارسا را شناختم. اولین بازیکنی هم که نامش را یاد گرفتم، همین «گواردیولا» بود. اگر نوشتههای من را دربارهی بارسا در این وبلاگ و شبکههای اجتماعی دنبال کنید، میبینید که تاکید من بر «اصالت فلسفهی بارسا» است. ما زمان روزهای ویران آقای ریکارد هم این تیم را دوست داشتیم، اگر وبلاگ نمینوشتیم، دلیلی بر بی احساسی ما در آن زمان که نمیتواند باشد، میتواند؟!
بارسا روشی برای زندگی، تربیت منش و نمادی برای مبارزه در راه آزادی است. کسی که بادی به هر جهت است، یک روز منچستر را دوست دارد، یک روز میلان و روزی بارسا را، اینها برایش اهمیتی ندارد. اصالت و فلسفه برایش مفهومی ندارند. پس لطفاً با جامعهی آماری، روی احساسات آدمها قضاوت نکنید، منطقیترین تحلیلها هم همهچیز را آشکار نمیکنند.
پس بیشتر از آنکه حس فوتبالی و یا حس الگو بودن گواردیولا را داشته باشین حس نوستالژیکی نسبت به او دارید
ممنون از اینکه تمام کامنت ها با حوصله خوندین !
فکر نمیکردم یه طرفدار دو آتیشه بارسلونا از این نوع منطقی ببینم (قضاوت !!)
امیدوارم روز به روز به هوادارای واقعی اضافه بشه چون بدون اونا فوتبال معنی نداره .
آی گفتی!!
من 12 یا 13 ساله که طرفداره رئال و آرسنال بوده و هستم
چه اون اوایل که دو بار با رئال قهرمان اروپا شدیم و چه اون زمانی که شیش تا از بارسا خوردیم. دو سال بعدشم که 5 تا ازشون خوردیم سرم رو بالا نگه داشتم گفتم فقط رئال!
زندگی بالا پایین داره…فوتبال هم بالا و پایین داره!
البته اینو یادم رفت :
در جواب دوستمون که گفته نباید گواردیولا رو با مورینیو مقایسه کرد چون ارزشش پایین میاد
خدمتتون عرض کنم که اگر گواردیولا تونست یه تیم دیگه (غیر از بارسلونا) رو بیاد فقط قهرمان لیگ کشورش کنه تازه اسمش میشه مربی!
قهرمان کردن تیمی که منتخب جهان رو جمع کرده و این بازیکنا سالهاست که در کنار هم بازی میکنن و با هم دیگه کاملا هماهنگن اصلا کار مشکلی نیست و مطمءنا بارسلونا بدون مربی هم به راحتی قهرمان میشه!
دیگه مثلثی غیر از ژاوی و اینیستا و مسی بهتر داریم! هر سه هم همیشه کاندید بهترین بازیکن جهان هستن!
همونطور که گفتید مورینیو اصلا با گواردیولا قابل قیاس نیست!
اگر تونست پورتو پرتغال رو قهرمان اروپا کنه و چلسی رو به دوران اوجش برگردونه و اینتر رو قهرمان اروپا و جهان کنه! تازه میرسه به مورینیو! !!!!!!!!
خب، پس شما اصولاً علاقمند به قضاوت هستید! فکر میکم غیر از شما، فقط خداوند بزرگ دربارهی درستی نظراتش به چنین قطعیتی دست یافته. بنابراین بحث دربارهی اینکه همین مثلث در زمان ریکارد هم بود، نتیجهای ندارد.
فقط یک نکته میماند، از لحاظ فنی، کسی منکر هوش و توانایی بالای مورینیو نیست. اما بارسا برای خود سبک، فلسفه، شأن و آبرویی دارد. در تمام اینها نمیگنجد که کسی از اعضای تیم ایشان را بخواهد، ولو اگر به این هم آگاه باشیم که مورینیو از امروز تا پایان عمر مربی گری، آمار برد و جامهای ممکنش صد در صد شود. ما برای همین بارسا را دوست داریم.
متوجه پاراگراف آخرتان نشدم فرانک جان. لطفاً توضیح دهید، چون فکر میکنم تاکید روی نکتهی مهمی داشتهاید که من نگرفتهام.
مقصودم پاراگراف آخر همین کامنت اخیر بود
منظورم این هست که حتی مهمتر از نتیجه، حفظ ارزشهای تیم و اصولی که بر مبنایش شعارمان شده Mes que un club است. روح تمام این ارزشها با کُنشهای مورینیو متناقض است و اصلاً بینش بارسا و سبک رفتاری مورینیو در دو جهت مخالف قرار میگیرد. اگر مربی مادریدیها هم نمیشد، هرگز مربی مناسبی برای بارسا نمیشد، حتی اگر میتوانست بهترین نتیجهها را بگیرد.
ابتدا از سرکار خانم مجیدی تشکر می کنم بابت زحمتی که برای نوشتن این متن کشیدن
علی جان من طرفدار اینترم چون مثل میلان مافیا پشتش نیست یا مثل یووه لابی فیات
اما علی جان تو این ١٢ سالی که من طرفدار بارسا بودم خیلی ارزشهای انسانی بالاتر از برد و باخت تو بطن و مکتب لاماسیا پیدا کردم که تا زمانی که پپ مربی نبود زیاد به چشم نمیومد
از شما و دوستان خواهش میکنم برید راجع به لاماسیا مطلب بخونید ببنید تو دنیای مادی و حرفه ای امروز که ارزشهای انسانی پشت سرهم پایمال میشه تو بارسا به بچه ها چی یاد میدن
وقتی میبینی یه بچه سیاهپوست گل میزنه میپره تو بغل یه پسر سفیدپوست اونوقت که آرزو میکنی کاش همه دنیا لاماسیا بود
مکتب بارسا و لاماسیا قبل از پپ بوده هست خواهد بود اما زمانی که پپ سرمربی شد هر برد و حتی تو هر باختش ارزشهایی بدنیا معرفی میکرد که کمتر شاهدش بودیم
همین که١٧۵ بار با برد بارسا با پپ واژه یونیسف رو پیرهن تیمی نمایان بشه بنظرم کافیه
فکر میکنی چرا بارسا یه دروا زه بان قوی تر نمیگیره یا تو نیمه نهایی از یه دروا زه بان ۴٠ ساله استفاده میکنه که به رئال ببازه یا تو ال کلاسیکو از تیو یه جوون ٢٠ ساله استفاده میکنه و …… اینا همه جز ارزشهایی که بارسا را بارسا کرد
پپ مربی که هر باخت تیم شو به گردن میگیره و هر بردشو مدیون هواداران و بازیکنانش میدونه کدوم مربی تو این سطح از فوتبال انقدر از خودش مایه گذاشته
راجع به مورینیو بحث شد جداً براش متاسفم شخصی که فقط به خودش فکر میکنه و برای رسیدن به هدفش هر وسیله ای توجیه میکنه حتی انگشت کردن تو چشم مربی تیم مقابل
إفرادی که میگن پپ بازیکنان بهتری در اختیار داشته یا احتمالا بعد جام جهانی علا قشون به فوتبال گل کرده یا اینکه نیمکت ذخیره های رئال ندیدند
چرا نمیگید پپ تیمی تحویل دل بوسکه داد که بتونه براحتی قهرمان جهان بشه
اون ژاوی که دوستان میگن زمانی به سرطان بارسا معروف بود اما بعد از او مدن پپ به موفق ترین بک جهان تبدیل شد
در آخر یکم تو نظرتتون أنصاف داشته باشیم دنیای قشنگتری خواهیم داشت
بدرود پپ کبیر
! Just Pep
!Pep for ever
برام جالبه.پپ گواردیولا امسال در بارسلونا منتخبی از بهترین ستارگان دنیا رو در اختیار داشته(پویول پیکه آلوز ژاوی اینیستا سسک مسی و …) ولی در 2تورنومنت لالیگا و چمپیونزلیگ ناکام بوده ولی 4تا هوادار مثل شما میان ازشون حمایت میکنن.چرا باید از این مربی حمایت کنید؟؟مگر حذف شدن توسط چلسی به غیر از بخت بالای تیم لندنی بدلیل اشتباهات تاکتیکی همین جوزپ جون شما نبود؟؟ بارسلونا تیم خیلی بزرگی هست و بازیکنان بزرگی هم داره اما تمام نتایج درخشان این تیم مربوط به بازیکنان این تیم هست نه مربی.پپ بیشتر از اینکه یک سرمربی باشه یک وران شناس هست. اما به خاطر نتیاج امسالش چندان پپ رو یک مربی کامل نمیدونم.
تماشاگر بعد از باخت بارسا و پپ رو تشویق نکنن چیکار کنند؟؟حق دارن والا.وقتی فرانکو سرب داغ تو دهن زن و بچه بارسلونایی ها میکرد بعدش با آهن داغ چشماشون رو از حدقه درمیاورد و دست چپ و پای راستشونو ضرب دری قطع میکرد و ناخوناشونو از ته درمیاورد و میذاشت گوشه بشقابش موقع غذا خوردن اینا بایدم از کسی دفاع میکنن که بهترین ((فرد)) برای مقابله با تیم سلطنتی رئال مادرید بود.
آره هیچ مربی به اندازه ی پپ برای شکست مادرید تبحر نداره.
در مورد تیتو هم بگم من یکی خجالت میکشم دیگه ال کلاسیکو رو ببینم!!من دوست داشتم یک مربی صاحب سبک مثل بیلسا ونگر یا حتی فن خال بیان بارسا.وقتی پپ بعد از فتح 13 جام بگه دیگه چیزی برای ارائه دادن نداره از دستیارش چه انتظاری داری؟؟پپ هم از نظر فنی هم شخصیتی بسیار بهتر از پیتو هست.ببخشید حالا تیتو یا پیتو؟؟
در مورد خودم هم بگم طرفدار تیمی نیستم.من فقط عاشق مورینیو هستم.هر تیمی بره تا پای مرگ از اون تیم حمایت میکنم حتی بارسا.مورینیو تمام زندگی منه.
ممنون خانم مجیدی برای اینکه به درستی و با الفاظ مناسب حرف دل ما رو زدین…
سلام به همگی
واقعا متاسفم از این طرز فکر- من طرفدار رئال هستم اما یه طرفدار منطقی- انتقادمو با یه سوال درباره بازی ال کلاسیکو شروع میکنم
تو بازی های قبلی چه جوری باختیم ؟ داوری داوری داوری– دلیل داوریها هم سیاسی بوده و اگه می خوای بیشتر بدونی برو یه سرچ در مورد ایالت جدایی طلب کاتالان بکن همه چیز دستت میاد— حتی سیاست به اروپا هم کشیده شد برد های مشکوک بارسا که گل سرسبدشون بازی با چلسی بود که 5 پنالتی برای چلسی گرفته نشد— جالبتر از همه اینکه داور مسابقه به هیچ وجه جریمه نشد– تو بازی های قبلی رئال و بارسا هم بجز یک بازی کلیه داوریها مشکوک بوده اما چرا رسانه ها صداشو در نمیارن باید از سیاسیها پرسید—دلیل بردن رئال در بازی امشب و همینطور فینال جام حذفی سال گذشته رو هم باید از فدراسیون اسپانیا پرسید—-ضمن اینکه پلاتینی در مصاحبه ای سال گذشته گفته بود من علاقه خاصی به تیم بارسلون و مسی دارم —در اینکه مسی بازیکن بزرگیه شکی نیست اما چقدر بزرگ —- نمونه یک حق خوری دیگه انتخاب نابجا مسی به عنوان بهترین بازیکن جهان — نگید مربیان و بازیکنان فوتبال انتخاب کردن که ناراحت میشم–یکم فکر کنی میبینی که رونالدو از هر لحاظ در فصل گذشته از مسی سر تر بود ولی؟—
یه نکته دیگه از طرز بازی کردن بارسا : بارسا فوتبال بازی نمیکنه بلکه خرس وسط بازی میکنه — شما تو این فصل حدود 100 گل از بارسا دیدی – خدا وکیلی چند تاش قشنگ بوده — در عوض گلهای رئال رو نگاه کنین متوجه داستان میشین—برادر خود من از طرفدارای 2 آتیشه بارسلونه ولی حالش از بازی کردن بارسا بهم میخوره –بطور میانگین رئال هر بازی 4 تا 5 پاس به دروازبان داره –ولی بارسا بطور میانگین هر بازی15 تا 20 پاس رو به عقب داره — کدوم فوتبال قشنگه فوتبال رئال یا بارسا؟
شرمنده اولین پستم طولانی شد— به امید روزی که همه با هم شاهد فوتبالی پاک باشیم
قهرمانی رئال رو پیشاپیش تبریک میگم
شما لطفآ در مورد تیم خودت صحبت کن که 10 ساله تو اروپا قهرمان نشده.شما چطور خودتو طرفدار منطقی خطاب میکنی در حالی که کاملآ بی منطق داری حرف میزنی. برد5-0 و 6-2 و … با داوری به دست اومد؟ مسلمآ مربیان تیمهای بزرگ اروپا مثل فرگوسن، دشامپ، بیلسا و … از شما بیشتر حالیشون میشه که میگن بارسا بهترین تیم تاریخ و بهترین فوتبال دنیا را ارائه میده. حالا شما که فکر میکنی از مفسران و مربیان بزرگ بیشتر میفهمی این بحثش جداست. اینم که میگی بارسا 20 تا پاس تو هر بازی به دروازبان میده دلیلش اینه که تیم ما بازی سازی را از عقب شروع میکنه.لطفآ اگه چیزی در مورد فوتبال نمیدونی اظهار نظر نکن.به هرحال تیم شما هم بد نی…!بعد از بارسا و منچستر اوله!
فوق العاده متن تاثیر گذاری بود,خدایی خوشحالم که در این زمان طفدار تیمی مثل بارسا بودم و البته وجود ارزشمند پپ رو…
خانم مجیدی شما می دونید که من یک رئالی هستم و گاهی اوقات هم سر مورینیو با هم کل کل کردیم … ولی از رفتنش من هم حتی ناراحتم. من هم تمام قد برای تیم رویایی که به واقعیت پیوست می ایستم چرا که همیشه فوتبال را به بهترین شکل بازی کردند و این اصلا مهم نبود که چند بار رئال مادرید به این تیم می باخت، مهم هست، اما باختن به بهترین تیم دنیا شاید افتخاری باشد که حتی تیم های ملی نیز به آن دست نمی یابند، “اهمیتی ندارد که گواردیولا نداند که در ایران چقدر مردم عاشق فوتبال هستند و چقدر تحت تأثیر فلسفهی او قرار گرفتهاند، مهم این است که خودِ ما میدانیم تا چه حد از او آموختهایم.” ممنون
من قبلا هم کامنت گذاشته بودم. ولی الان که اومدم اینجا میبینم هووووو…..چقدر کامنت هست اینجا! بعد از چندین مقاله کلیشه ای توی یک پزشک، بالاخره تونستید مخاطبان خودتون رو دوباره مشعوف کنید! خیلی خوشحالم از ای :-) امیدوارم باز هم مقاله های خوب ازتون ببینیم
بی طاقت بود که رفت. مثل بچه ها!
بارسلونا از موقعی که تبلیغ روی پیراهنشو شروع کرد سقوط کرد
من طرفدار سرسخت رئال مادرید هستم
ولی واقعا ازفوتبال گواردیولا لذت میبردم
فکرنکنم کس دیگری بتونه بازاین افسانه روبازسازی کنه.
Gràcies Pep
Gràcies franak
متن خوبی بود هر چند از منظر یک هوادار نوشته شده بود و احساسات در ان دخیل بود اما با ان موافقم. بارسا من را به فوتبال بازگرداند. فاصله ی فوتبال بارسا با باقی تیم های جهان بسیار است و دیگر تیم ها حتی جسارت آن را ندارند که سبک بارسا را امتحان کنند…فوتبالی هوشمندانه و زیبا که بر خلاف معمول نتیجه هم می گرفت…من را به یاد آرزانتین 2006 پکرمن می انداخت. هر چند هیچ گاه کسی از این الگو برداری نام نبرده اما پرکمن مربی آرِژانتین در آن سالها که اخیرا در کلمبیا مربی گری می کند گفته دوست دارد تیمش مثل بارسا بازی کند!
جو شدت تاثیر گذاری نوشته منو یاد استعفای جابز از مدیرعاملی اپل انداخت …
تو رو خدا انقدر اسطوره سازی نکنین. هر چی می کشیم از همین رویه غلط تو فرهنگ ایرانیه.
شما چی از پپ آموخته اید که تا به حال نیاموخته بودید؟ نه واقعا!
انتظار داشتم به این سؤال جواب بدی فرانک
خب، دستهای از هواداران هستند که به قیمت دوست داشتن تیمی، تمام داشتهها و ارزشهای تیم مقابل رو نفی میکنند. عدهای هم اعتقاد دارند هر تحسینی، اسطورهسازی است. من به این هر دو اعتقاد ندارم. چرا باید وارد بحثی بشم که دو طرف، از اساس اعتقادی به ریشههای بحث ندارند؟ :)
من نخواستم وارد بحث بشید. بیخیال. فقط سؤالم این بود که شما تا حالا چی از پپ آموختهاید که قبلش نیاموخته بودید؟
برای من بارسای پپ یادآور خاطراتی است که فکر کنم همیشه با من خواهد بود. ای کاش بدون هر احساسی می فهمیدم پپ و سبک بازی تیمش فراتر از فوتبال بود.یک تفکر بود.انگار فوتبال رو برای سرگرمی بازی می کردند.
gracies Pep
وقتی بارسا داشت از جام باشگاه ها حذف می شد بازیکنا پاس های خسته کنندشون رو میدادن پپ تموم شده بود
خوبه زود رفت
نگاه فرانک مجیدی به دنیای آی تی،پزشکی، سینما، عکاسی، فضا، ورزش و …
:))))
حیلی خوب بود این. اما خدایی من راجع به پزشکی تا بحال مطلب ننوشتهام!
خیلی از بازیکنان و مربیان وقتی که یه جامی رو میکیرن به حساب خودشون در اوج خداحافظی میکنن ولی بب نشون داد حتی با شکست هم میشه در اوج خداحافظی کرد
و جه زیبا نوشته بودین که بب افسانه شد و افسانه میماند.
چقدر شبیه مربی صبای قمه!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینقدر فوق العاده نوشتیدکه انتهای مطلب وقعاگریه ام گرفت به هوادارانی ازجنس شما به خودم وتیمم میبالم تمام کلماتتون سرشارازعشق بود بسیارممنون،درجواب بعضی دوستان هم بایدبگم که گواردیولاازهمه نظربهترینه چون فوتبال رومیفهمه و با تمام عشقش ان روبا بازی شاگرداش به معرض نمایش میذاشت چون بااخلاق بودوهیچ وقت تظاهرنمیکردچون باادب بودوهیچ وقت به تیم ومربی مقابلش بی احترامی نمیکرد(برخلاف بعضیها..) واقعاهرچی درموردش میخواستم بخونم اینجابودواقعالذت بردم،راستی من ازهوادارای قدیمیه سایتتون هستم همان موقع که سایت بدین صورت نبوداززحماتتون بسیارممنون
آهنگ fix you گروه cold play را هستم !!
تقدیم به پپ گواردیولا
تقدیم به فرانک مجیدی، دوست ندیدهی هوادار بارسا و قلم استوارش
http://radiokoocheh.com/article/159711
بازم فقط خوزه. هیچ مربی ای خوزه نمیشه :)
خسته شدیم پپ !
بزار مطلب جدید بیاد تورو خدا .
فوقالعاده بود
دست مریزاد
نوشتهای از یک عاشق واقعی فوتبال اصیل و زیبا
من فکر میکنم که پیش از مورینیو این گاس هیدینگ بود که در آن بازی معروف با چلسی این نوع فوتبال بسته و زشت را ابداع کرد و مورینیو صرفا شاگردی با خصلتهای دفاعی بیشتر است. در آن شب بعد از گل اینیستا من جملهای گفتم که اگر چلسی پیروز میشد فوتبال 10 سال به عقب میرود. و حال امیدوارم که برای حفظ فوتبال زیبا هر چه زودتر فلسفه بارسلونا بار دیگر حاکم جهان شود.
خیلی ناراحتم از این که پپ گواردیولای دوست داشتنی و بزرگ دیگر کنار ما هواداران بارسا نیست. اشکم دراومد مطالبتونو خوندم. امیدوارم دوباره به پیش ما برگرده. زنده باد پپ زنده باد بارسا
فوق العاده بود وقتی خواندم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و اشک تو چشام جمع شد آره راست گفتی شبایی که به عشق بارسا و گواردیولا بیدار می موندم دلم تنگ می شه
خوب بود البته همزمانی حضور نسل رویایی بارسا در این کامیابی موثر بود ولی لازم است بدانیم سنگ بنای این نوع فوتبال در زمان رایکارد که بهره گرفته از مکتب آژاکس بود بنا نهاده شد و با نگاه دقیق پپ به روش بازی تیم ملی اسپانیا به رهبری دل بوسکه نسخه کاملتر پپ با امضاء خودش شکل گرفت به هر حال من با عشق بارسا زندگی میکنم شادی میکنم و با غمهایش زانو بغل میگیرم اشک میریزم میمیرم