راهآهن مرده استالین، راهآهنی به سوی هیچ جا
منطقه قطبی روسیه، یک خط آهن را در خود مدفون کرده است که توسط زندانیهای گولاگها (اردوگاههای کار اجباری) استالین ساخته شده بود. دههها بود که کسی در مورد این خط آهن صحبت نمیکرد. ولی حالا یک زن به ما داستان هزاران نفری را میگوید که برای ساخته شدن آن عذاب میکشیدند، در حال حاضر صحبتهایی هم نیز برای احیای این خط آهن متروک وجود دارد.
ارتفاع برف تا کمر ما میرسد و باد به صورتمان برخورد میکند، ولی یک زن خوشبنیه که دهه هفتم زندگی خود را سپری میکند و «لیودمیلا لیپاتووا» نام دارد، اهمیتی به شرایط نمیدهد و بیلی به دست من میدهد.
میگوید: «همین جاست، بیا شروع به کندن کنیم.»
کمی بعد، بیلم به چیزی فلزی میخورد. ما برف را کنار میزنیم و خط آهن زنگزده را میآزماییم. در کنار ریل، چششم به حروف اختصاری ZIS میخورد که مخفف Zavod Imeni Stalina است، کارخانهای که به افتخار استالین نامگذاری شده بود.
در حومه شهر سالخارد Salekhard -مرکز منطقه خودمختار Yamal Nenets- ما مهمانهای ناخواندهای هستیم. این شهر در سال 1595 به عنوان یک قزاقخانه و پاسگاه ساخته شده بود، این شهر یکی از قدیمیترین شهرهای شمالی روسیه است. اگر شهر Rovaniemi فنلاند را در نظر نگیریم، این شهر تنها شهری در دنیا است که بر روی حلقه قطبی زمین بنا شده است.
موزه شهر یک بچه ماموت 10 هزار ساله به نام لیوبا دارد. هنگامی که در سال 2007، یک چوپان این ماموت را کشف کرد، این خبرمدتی در صدر اخبار رسانههای قرار گرفته بود.
اما سالخارد، به خاطر چیزی دیگری است که شهرت دارد، گولاگهایش.
لیودمیلا و من در حال مشاهده جزئی از پروژه جاهطلبانه و بیرحمانه استالین بودیم: خط آهن که قرار بود در عرض نوار قطبی ساخته شود. قرار بود این پروژه طبیعت را رام کند و مناطق شرقی و غربی سیبری را به هم پیوند بدهد، طول این خط آهن بیشتر از 1600 کیلومتر تخمین زده میشد و قرار بود شهر اینتا را به سالخارد پیوند بدهد.
کار روی قسمت غربی در دهه 1940 در سالخارد شروع شد، همه کارگرها، «دشمنان مردم» بودند، زندانیهایی که جرایم سیاسی داشتند.
گولاگهای 501 و 503، به صورت اختصاصی روی این خط آهن کار میکردند، هر 10 تا 12 کیلومتر، کمپی در طول مسیر ساخته شده بود، زندانیها خودشان کلبههای چوبی خود را درست میکردند، آنهایی که بدشانس بودند بایستی در چادرهای کتانی در آن سرمای طاقتفرسا سر میکردند. در زمستان، دما به پایینتر از 50 درجه میرسید، در تابستان هم پشهها عامل شکنجه بودند.
بعضی از نگهبانها از پشهها برای مجازات زندانیها استفاده میکردند، زندانیهای بینوا را برهنه میکردند تا پشهها بدنشان را نیش بزنند، شکنجهای سختتر از این وجود نداشت. لیودمیلا مرد جوانی را به یاد میآورد که به خاطر شعری سرودن شعری با مفاهیم سیاسی زندانی شده بود، او به خاطر اینکه از فاش کردن نام زندانیها که فراری داده بود، خودداری کرده بود، او را به همین روش شکنجه میکردند.
لیودمیلا، در زمان محکومیت دختر 16 سالهای بود که مادرش مرده بود و پدرش بعد از مجروح شدن در جریان جنگ، به خانه برگشته بود، او میبایست غذای چهار برادر و خواهر کچکترش را تأمین میکرد، به همین خاطر مجبور شد دست به دزدی بزند و به خاطر سرقت نصف ریشه چغندر، دستگیر شد و به خاطر این «جرم سیاسی» به 10 سال زندان با اعمال شاقه محکوم شد. «من چه کاری به سیاست داشتم؟»
لیودمیلا مدتی رئیس موزه سالخارد بود، او حالا به عنوان یک پژوهشگر ارشد، بازنشسته شده است، او عکسی را در این موزه نشان داد که زنی جوان با گونههای گودافتاده و موهای مجعد قهوهای را نشان میدهد. اسم این زن نادژدا کوکوشینا بود، او کتابداری در اوکراین بود که وقتی موشها ناغافل تعدادی از اسناد بانکی را در آرشیو جویدند، به جرم حیف و میل اموال عمومی، محکوم شد و روانه کار اجبار در خط آهن شد.
بقیه زندانیها، کسانی بودند که مدتی اسیر آلمانها در جریان جنگ جهانی بودند، بعد از بازگشت به خانه، مقامات به آنها برچسب خیانت زدند و آنها را روانه سیبری کردند.
بر اساس برخی تخمینها، 300 هزار زندانی در حریان این پروژه به بیگاری گرفته شده بودند و یک سوم آنها در این جریان جان خود را از دست دادند.
زمانی که استالین در سال 1953 مرد، حدود 600 کیلومتر از خط آهن قطبی ساخته شده بود، ولی این ساخت و ساز هرگز کامل نشد، چون رهبر جدید شوروی در جریان جنگ سرد -نیکیتا خروشچف- مسئولیت ساخت خط آهن را از وزارت داخله به وزارت راه داد، و به خطر کمبود بودجه و نیروی کار، ادامه پروژه ممکن نشد. بنابراین خط آهن، مبدل به یک راه مرده شد که به جایی ختم نمیشد. این راه دههها به فراموشی سپرده شد.
لیودمیلا که زمانی به بیرون آوردن بچهماموتی از لایههای یخ کمک کرده بود، این سالها بیشتر علاقه دارد که تاریخ مدفون معاصر را از آشکار کند. با کمک تاریخدانان محلی و داوطلبها، او شروع به جمع کردن نامهها، عکسها و شهادتهای شفاهی جان به در بردگان این خط آهن کرده است.
برای یادبود قربانیان این خط آهن، در مدار 66 درجه، در کنار یک لکوموتیو بخار متروک، پلاکی کار گذاشته شده است که میگوید که این خط آهن در لبه زمین بین سالهای 1957 تا 1953 با بیرحمی بنا شده است.
سالخارد هنوز هم خانه کسانی که به نحوی با رویدادهای آن سالها ارتباط داشتند، چه در نقش زندانیها و چه در مقام نگهبانها یا رؤسا.
بعضی از نگهبانها سربازان وظیفهای بودند که چاره دیگری نداشتند، بعضیها رفتاری نجیبانه داشتند، اما برخی هم رفتاری سادیستیک داشتند. بعضی از نگهبانها اجازه میدادند زندانیها در تابستان قارچ و میوه گیاهان را جمع کنند تا در زمستان از نظر تأمین ویتامین به مشکل برنخورند.
لیودمیلا معتقد است که گرچه ساختن راهآهن با بیگاری کشیدن از زندانیها درست نبود، اما متوقف کردن پروژه هم کاری ظالمانه بود. بعضی از زندانیها، برای دیدن خط آهن به منطقه میآیند و وقتی لکوموتیوهای زنگزده و ریلهای فرسوده را میبینند، از ناراحتی میگریند.
اما به تازگی احداث راه آهن شمالی در لیست اولویتهای کرملین قرار گرفته است و مقدمات کار فراهم شده است.
واقعاً بعضی وقتا فکر میکنیم که قرن بیستم خیلی از دوران جاهلیت انسانها دور بوده. در حالیکه فجایعی توی همین قرن بیستم و قرن مثلاً شکوفایی تمدن انسانها اتفاق افتاده ه باورش سخته
دیشب هم شبکه من و تو یک برنامه نشون میداد از نسل کشی ارامنه به دست دولت عثمانی. باورم نمیشد که چنین فجایعی در همین چند ده سال پیش اتفاق افتاده و به وحشیانه ترین شیوه ها یک میلیون آدم بی گناه رو قتل عام کردن
درسته. مثال دیگه قتل عام ده ها هزار نفر و آواره کردن یک میلیون ترک آذربایجانی ساکن قره باغ بدست ارمنی ها هست.
جالب بود ولی این روسیه ایی ها همیشه از دست این ویتامین ها و مواد غذایی نالیده اند.!!! چون من توی مقاله های دیگه هم که در مورد بخش هایی از تاریخ روسیه مطالعه کردم به ویتامین ها و مواد غذایی ها اشاره کرده بودند.
مرسی دکتر عالی بود.
متن فوق العاده قشنگی بود!
یادم میاد قبلتر ها یه فیلم به اسم گولاگ بود که خیلی هم طرفدار داشت البته به طور عادی به سن فیلم دیدن من نباید قد بده!
ببخشید یه ایبهام کوچیک تو متن هست اونهم اینکه اول گفتید که خط آهن رو از زیر برف کشیدن بیرون بعد تر عکسی رو نشون میدید که خط آهن روی تپه ای قرار داره و عیان هست!
تازگیها این ریل پیدا شده یا نه جدیدا دوباره خبرش برسر زبانها افتاده؟!
به تناسب فاصل خط آهن زیر برف میره و بیرون مییاد. همه خط، در همه فصول زیر برف نیست. منطقه نزدیک قطب هست، اما همیشه پوشیده از برف نیست. بنابراین ابهامی در کار نیست.
پیشنهاد میکنم کتاب مجموعه الجزایر گولاک نوشته الکساندر سولژنیستین رو بخونید. خود نویسنده بیشتر از ده سال در این جزایر زندانی بود و جزئیات حیرت انگیز کتاب واقعا آدم رو شوکه میکنه.