معرفی کتاب: رزیدنت
گاهی عناوین کتابها هستند که بیش از هر چیز جلب نظر میکنند، چند وقت پیش کتابی دیدم با عنوان رزیدنت. در وهله اول فکرم رفت به آن سمت که شاید کتاب در مورد خاطرات دوره رزیدنتی یک پزشک باشد. اما اطلاعات مختصر پشت کتاب را که دیدم، متوجه شدم با کتابی روبرو هستم با حال و هوایی کاملا متفاوت.
داستان واقعی این کتاب از آنجا شروع میشود که «آرتور کریستیانویچ آرتوزُف» -رئیس اداره امنیت خارجی شوروی- در فوریه سال 1931، تصمیم میگیرد به عملیاتی دست بزند: ایجاد یک شبکه جاسوسی صنعتی.
در آن دوره علم فناوری شوروی در سطح کشورهای اروپایی مثل آلمان و انگلیس نبود و بسیار عقب افتاده بود، مقامات بالای رژیم، تصمیم گرفتند که یک برنامه جاسوسی صنعتی طولانیمدت را اجرایی کنند.
یک ارمنیتبار یه نام هایک بادالی هواکیمیان، مورد توجه شبکه جاسوسی شوروی قرار میگیرد که برای جاسوسی اعزام شود. او تحصیلکرده آموزشکده عالی فنی مسکو بود، دکترای مهندسی شیمی داشت و مهندس شیمی یک کارخانه بود.
اما اخلاق و کردار او خاص بود و همیشه مطابق روتینهای آن زمان نظام حاکم نبود، او در سال 1921، عضو کمیسیون فوقالعاده در ارمنستان بود، اما در این زمان بعد از دیدن برخورد بد نیروهایش با یک زن باردار که بدنام شده بود و به ضد انقلاب بودن، متهم شده بود، یکی از نیروهای تحت امرش را توبیخ و اخراج کرد. نامهای که علیه هواکیمیان نوشته شد، باعث شد که اخراج شود، اما او بعد از مدتی تبرئه شد.
شرایط شوروی در آن زمان حساس بود، انگشت اتهام به آسانی به سوی هر کس نشانه میرفت، حتی به سوی متخصصان و دانشمندانی که از دل جان و با فداکاری در پی خدمت به میهن و آرمانهای تازهاش بودند. در یک مرحله دو هزار مهندس و طراح دستگیر شده بودند، آنها را به رابطه جاسوسی به دهها کشور خارجی و تلاش در جهت تحکیم و توسعه سرمایهداری در کشور متهم کردند و نهایتا، پنج تن از انها به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به ده سال زندان محکوم شده بودند. یک بار هم 48 پروفسور، اقتصاددان و مدیران خدمات کشاورزی، به خاطر نارکارآمدی، برچسب دشمنان خلق خورده بودند.
در چنین شرایط پرآشوبی آرتوزُف به هواکیمیان که دانشمند بسیار باهوش و با استعدادی پیشنهاد کرد که جاسوس صنعتی شود و مقیم آلمان شود. مابقی این ماجرای پرکشش را باید در خود کتاب بخوانید و ببینید که چگونه هواکیمیان موفق شد، یک شبکه اطلاعاتی موفق راهاندازی کند، در پرتو تلاشهای او علم و صنعت در شوروی جهش قابل ملاحظهای پیدا کرد و در سال 1949، شوروی رسما به سلاح هستهای دست یافت.
اما مطابق معمول دوره پرآشوب استالین، هواکیمیان مورد بیمهری فراوان قرار گرفت و خدماتش نادیده گرفته شدند، سالها بعد در سال 1996، به فرمان بوریس یلتسین، شش جاسوس برجسته شووری که همگی زیردست هواکیمیان کار میکردند، نشان قهرمان فدراسیون روسیه را دریافت کردند، اما نامی از برجستهترین جاسوس اتحاد جماهیر شوروی برده نشد.
30 سال از مرگ هواکیمیان میگذرد، به تازگی مورخان با برری مدارک و اسناد سری متوجه صفحات ناگشودهای در تاریخ شوروی از جمله برگهای مربوط به هواکیمیان شدهاند، «آشوت آقابابیان» در کتاب رزیدنت، نتیجه تحقیقات خود را در قالب یک داستان جالب نقل میکند.
کتاب جذاب است، شاید اگر نویسنده جریانات را داستانیتر روایت میکرد و عناصر داستانی به آن میافزود، کتاب بهتر هم میشد. کتاب این طرفیت را دارد که دستمایه ساخت فیلم یا سریالی هم قرار بگیرد.
کتاب رزیدنت را انتشارات ثالث در 409 صفحه به بهای 12 هزار تومان منتشر کرده است.
پینوشت: وقتی داشتم این پست را مینوشتم یاد سریالی افتادم که سالها پیش شبکه دوم پخش میکرد و در مورد یک جاسوس شوروی بود که در آمان خودش را یک افسر بلندپایه آلمانی جا زده بود، چند قسمت این سریال را دنبال کرده بودم تا داستان به جایی رسید که نزدیک بود او گیر بیفتد، کسی اسم سریال، چه اسم اصلی و چه اسمی که تحت آن سریال پخش میشد را میداند؟
فکر کنم منظور شما این سریال باشه
Seventeen Moments of Spring
یا لحظات هفده گانه بهاری
http://en.wikipedia.org/wiki/Seventeen_Moments_of_Spring
خود خودشه 🙂
http://www.soviethistory.org/index.php?page=subject&SubjectID=1973seventeen&Year=1973
http://www.cozy-corner.com/cinema_russo_sovietico/english/russian_cine_art_17_moments_of_spring.htm
بسیار هم خوب . ترغیب شدم این کتاب رو بخرم
فکر می کنم کتاب خوبی باشه.
اتفاقا دو روز پیش که رفته بودم کتابفروشی چشمم به این کتاب افتاد، ولی چون یاد رزیدنت اویل Resident Evil افتادم اصلا طرفش نرفتم. داستانش پرکشش و هیجان انگیز بنظر میرسه، یاد کودک 44 و گزارش محرمانه افتادم.
ممنون بابت معرفی.
امیدوارم مامور 6 هم زودتر منتشر بشه.
لحظات هفده گانه بهاری؟
17 moments of spring
این سریال با نام جنگ سرد از تلویزیون ایران پخش شد.
موسیقی زیبایی داشت .
سریال “جنگ سرد” رو نمی گی؟ اگه اشتباه نکنم سیاه و سفید هم بود. من خیلی دوستش داشتم.
آخ آخ آخ الان عکس این هنرپیشه رو دیدم یه دینا خاطره برام زنده شد
مرسی دکتر بابت معرفی کتابها،خیلی با این کارتون حال میکنم
بانی خیر شدین امروز! میدونین چند وقته دارم به اون سریاله فکر میکنم و یادم نمیاد؟! همین لحظات هفده گانه بهاری بود اسمش! اون قسمتش رو یادتون میخواست از مرز رد شه با اون خانومه که بچه داشت و حلقه دستشون کردن و خودشونو زن و شوهر جا زدن و رد شدن! چه هیجانی داشت و چقدر سریال خوبی بود.
سپاس از معرفی جذابتون.
منم راغب شدم برم بخرم.
همون طور که دوستان اشاره کرده اند نام کتابی که بر اساس آن سریالی ساخته شد لحظات هفده گانه بهاری است. این سریال در سال 72 از صدا و سیما پخش شد که به عنوان جنگ سرد شناخته شده. وجه تسمیه کتاب آوازی است که ادیت پیاف آن را اجرا کرده. بازیگر فیلم در نقش اشترلیتس افسر اس اس ( جاسوس نفوذی) ولادیمیر تیخونف بوده…
سریالی که پخش شد بسیار به کتاب وفادار است ولی خوب کتاب اطلاعات بیشتری را در باب آخرین مذاکرات پشت پرده برلین با متفقین(البته آمریکا و انگلیس شوروری را دور زده بودند) را در اختیار می گذارد.
در دهه هفتاد آلمان شرقی هم یک فیلم سینمائی بر اساس این کتاب بیرون داد. این فیلم در سال 62 پخش شد اما اسم و مشخصاتش یادم نیست
بسیار ممنونم. به یاد آوردن نام سریال برای من مسئله شده بود.
با عرض معذرت ویچسلاو تیخونف
جاسوسی صنعتی هم دنیای جالبیست! فیلم Duplicity البته ربطی به ماجرای کتاب معرفی شده ندارد، ولی دنیای جاسوسان صنعتی معاصر را به شکلی بسیار زیبا و جذاب نشان می دهد. محصول سال 2009.
سلام چه تصادف جالبی اتفاقا من خیلی دنبال اسم این سریال بودم بیشتر به خاطر اهنگش. مرصی
نکنید این کارارو
اینقدر نوستالژیه خون ما رو بالا نبرِید
ممنون از نویسنده و نظر دهندگان
http://tothenextstep.blogfa.com/post-34.aspx
خوب بود
ممنون
لطفا یه بخش هم برای معرفی فیلم های بروز و پر محتوا قرار بدهید
با تشکر
سلام بر همگی.فکر کنم اسم سریال ارتش سری بود.که یکی از افسران آلمانی هم کسلر نام داشت.ممنون از پست همیشه زیباستون.
سلام خانوم وباب
دعوتید به کافه کتاب
کتابهایی که میارزند به بودن.به خواندن.
(دانلود کتاب با لینک مستقیم)
https://www.facebook.com/groups/cafeketab/
http://cketab.com/
—
امیدوارم از نظر آقای مجدی موردی نداشته باشه گذاشتن این دعوتنامه:
اگر هم داره که پابلیش نکنید و البته پوزش بنده رو هم بپذیرید لطفا.
ارادت
—
سلام
با تشکر از وبلاگ خوبتان
من این کتاب را از نمایشگاه کتاب اخیر خریدم. متأسفانه علی رغم داستان پرکشش، ویراستاری ضعیفی داشته و پر از اشتباهات املایی است. علاوه بر آن در نسخه ای که من خریداری کرده ام حدود 70 صفحه از میانه کتاب وجود نداره و به جای آن 70 صفحه از کتاب دوبار چاپ شده است.
بله، حق دارید.
از نشر ثالث همچین اشتباهی بعیده!
هرچند که مسئله, مسئله چاپی باشه!
احتمالا نسخه ای که ایشان خریده اند این مشکل را داشته است . در این گونه موارد می توان به فروشنده مراجعه کرد ، کتاب مشکل دار را پس داد و کتاب درست و سالم را خریداری نمود .
در مورد اغلاط چاپی البته حق با ایشان است و متاسفانه کمتر کتابی حتی از ناشری معتبر چون ثالث بدون این اغلاط در می آید .
با سلام … من اون وقت سریال رو دنبال میکردم زیباترین سریال اون زمانها بود یه قسمت زیباش که اخرش بود وقتی میخواست که برگرده به آلمان و توی یه کافه باید یه نامه رو مینوشت از رابط پرسید به چه زبانی بنویسم ؟ فکر کنم گفتن فرانسه بعد پرسید با دست راست یا چپ؟ اونم گفت فرقی نمیکنه …. من کتاب اصلیشو دارم … چاپ انتشارات دانش هست سال 1361 کسی سئوالی داشت خوشحال میشم کاری کنم با ای میل
aryavira@yahoo.com تماس بگیرید
کسی فیلم این سریال رو نداره؟
من ندیدمش دهنم آب افتاد
من در به در دنبال موسیقی تیتراژ پایان این سریال هستم.خواهش میکنم راهنماییم کنید.
بله اسمش میشل استروگف بود