ایزاک آسیموف: نقش آثار علمی – تخیلی در پیشبرد علم
ترجمهٔ حسن نصیرنیا:
اکنون که این مقاله را مینگارم، به تازگی از «کنوانسیون جهانی آثار علمی – تخیلی» سال 1989 که در روز جهانی کارگر در بوستون برپا شده بود، بازگشتهام. کنوانسیون امسال حالتی ویژه داشت، چه تشکیل آن مصادف بود با پنجاهمین سالگرد نخستین نشست جهانی آثار علمی – تخیلی که در سال 1939 در روز جشن استقلال در شهر نیویورک برگزار شده بود.
این کنوانسیون برای من نیز حالتی ویژه داشت، زیرا حضور من در نخستین نشست جهانی آثار علمی – تخیلی زمانی انجام گرفت که نخستین سالهای دورهٔ جوانی را سپری میکردم و تا آن هنگام سه تا از داستانهایم به فروش رسیده بود. سومین داستان از سه داستان مذکور، به نام «روندها» Trends نخستین داستان من بود که در مجموعهٔ آثار علمی – تخیلی حیرتانگیز چاپ شده و درست چند هفته پیش از برگزاری نخستین کنوانسیون جهانی آثار علمی – تخیلی انتشار یافته بود.
در مورد پنجاهمین سالگرد کنوانسیون جهانی آثار علمی – تخیلی و زندگی ادبی خویش دستخوش احساساتی آمیخته و متضاد بودم. نخست، دلیلی بود که آشکارا مرا افسرده خاطر میکرد. آدمی نمیتواند به پنجاه سال زندگی حرفهای گذشتهٔ خویش بنگرد، بی آنکه درک کند دستیابی به چنین مرحلهٔ مهم و برجستهای تنها با پشت سر نهادن آنچه که بهار جوانی نامیده میشود، امکانپذیر است.
به صراحت بگویم که برای برههای از دوردستهای افق زندگی خود، یعنی روزگار سالخوردگی، میتوانم احساس خطر کنم. چون من در تمامی طول این سالها بیوقفه در کار نگاشتن بودهام و با این حال هنوز به همهٔ آنچه که میخواهم در نویسندگی برسم، دست نیافتهام، در این اندیشهام که زمان باقیماندهٔ عمرم با شتاب رو به نقصان نهاده است و این اندیشهای نسبتا ناخوشایند است.
از سوی دیگر، دلیلی برای شادمانی نیز دارم که بسیار محکمتر از دلیل افسردگی است، چه من سالیان درازی را پشتِ سر نهادهام، تا به پنجاه سال کامیابی گذشته بنگرم، کامیابی هم از نظر آثار علمی – تخیلی و هم برای خودم. بدینسان با نگریستن به گذشته درمییابم که عمرم را بخوبی سپری کردهام. به ویژه اینکه خوشحالم هرگز بَنمایههای ادبی خویش را به دست فراموشی نسپردهام، حتی بدتر این بود که از سر عمد بدانها پشت میکردم. در نظر بسیاری، خواندن آثار علمی – تخیلی ( یا بدتر از آن نگاشتن آنها ) کاری عبث و مایهٔ هدر دادن جوانی است، کاری که اگر در دوران بلوغ ادامه یابد، بیهودگی آن نمایانتر میشود.
با توجه به این واقعیت، روزی پس از اینکه مدتهای دراز در دانشکده پزشکی تدریس میکردم، یکی از دانشجویان سابق رشتهٔ پزشکی (چندسال پس از فراغ از تحصیل) به آنجا آمد و خطاب به من گفت: «ببینم، شما هنوز نویسندهٔ آثار علمی – تخیلی هستید؟»
در پاسخ گفتم: «بلی، شما هنوز دکتر هستید؟»
من از جمله کسانی نیستم که وقتی به نوشتن آنچه که به عنوان یک اثر علمی – تخیلی شناخته شده است، دست میزنند، مجدانه منکر انجام دادن چنین کاری میشوند. من تصور میکنم آنان بر این باورند که «ادبیات» مینگارند. من نیز از جمله کسانی نیستم که ترجیح میدهند به آثار علمی – تخیلی نامهای چون «آثار نظری – تخیلی»، «آثار تخیلی آیندهنگر» یا هرچیز دیگر بدهند. ابدا” چنین چیزی نیست. علمی – تخیلی آن چیزی است که من نگاشتهام، علمی – تخیلی آن چیزی است که من مینگارم، علمی – تخیلی آن چیزی است که تا زندهام خواهم نگاشت.
از اینها گذشته، من تحت تأثیر کسانی قرار نمیگیرم که خیال میکنند آثار علمی – تخیلی همچون «محلهٔ تحریم شدهٔ یهودیان شهرهای مسیحینشین» است، یا کسانی که احساس میکنند که صرف نویسندهٔ آثار علمی – تخیلی بودن، لزوما” به مفهوم آن است که پدید آورندگان این آثار جدی گرفته نمیشوند، نوشتههای آنان در نشریات نیویورک تایمز و نیویورکر مورد نقد و بررسی قرار نمیگیرد و آنها را در درون جعبههای متروک پشت قفسههای کتابفروشیها دفن میکنند و به عنوان پیامآوران مهملات به باد استهزا میگیرند.
نخست، باید گفت که این برداشت درستی نیست. برخی از نویسندگان خوب آثار علمی – تخیلی، در کار نگارش از حوزهٔ موردنظر فراتر رفتهاند. به گمانم ل.سپرگ دو کمپ، پل اندرسن، فرد پهل و دیگران از این جملهاند. من خود، به عنوان فردی سرشناس در این حوزه، تقریبا” در هر زمینهای قلم زدهام. در واقع، آثار علمی – تخیلی من، شامل همهٔ مجموعهٔ آثار علمی – تخیلی دستچین شدهای که ویراستاری کردهام، فقط یک سوم حجم تمامی نوشتههایم را در بر میگیرد، مابقی مشتمل است بر داستانهای اسرارآمیز جنایی و انواع مختلف آثار غیرداستانی در قالب انبوهی کتاب – دربرگیرندهٔ نیم میلیون واژه – راجع به موضوعات مختلف از علم گرفته تا تاریخ، فکاهه، هجو، همینطور تا برسیم به برخی اشعار عامهپسند که بر سبیل تفنن سروده و منتشر کردهام.
نخستین کوشندگان ساخت و به کارگیری آدموارهها همگی بدون استثناء با خواندن داستانهای مربوط به آدموارهها برانگیخته و به این راه کشانده شدند.
هیچ کس کارهای غیرعلمی – تخیلی مرا، به دلیل وجود آثار علمی – تخیلیام نکوهش نمیکند. برخی از منتقدان و خوانندگان نشریات به یکی دو تا از کتابهایم معترض شده و آنها را به باد انتقاد گرفتهاند، ولی هیچ یک از آنها هرگز – تا آنجا که به خاطر دارم حتی یکبار مرا صرفا” به این خاطر که پدید آورندهٔ آثار علمی – تخیلی هستم، از گام نهادن به قلمروهای جنبی و نامربوط نویسندگیام، منع نکرده و مورد نکوهش قرار ندادهاند. تاکنون داستانهایی نگاشتهام، همچون تمدنهای ماورای زمینی که مضمون آنها یکسره «علمی – تخیلی» است و یا کتاب رهنمود آسیموف بر آثار شکسپیر، که محتوای آن خلافِ راه و رسم اصلی من است. منتقدان به این گونه آثارم، محک نقد و بررسی زدهاند و نقاط ضعف و قوتشان را آشکار کردهاند، ولی حتی یک بار هم آنها را مورد تمسخر قرار ندادهاند.
با اطمینان خاطر بگویم که چون آثارم عمدتا” «غیر علمی – تخیلی» و عمدتا” «تمام غیر تخیلی» است، گمان میکنم که میتوانستم این وسوسه را در سر بپرورانم که آثار علمی – تخیلی را فراموش کنم و خود را نویسندهٔ آثار علمی یا نویسندهای آیندهنگر بنامم و بنا به دلایل حیثیتی و برای حفظ حرمت شخصی، آثار علمی – تخیلی خود را از سر عمد نادیده انگارم.
اما هرگز چنین وسوسهای نداشتهام. هرگاه از من خواسته شود کتابی علمی بنویسم یا مقالهای دربارهٔ آینده بنگارم، هیچ تردیدی برای ایفای نقش یک نویسندهٔعلمی یا آیندهنگر به خود راه نمیدهم، چه من نیز این کارهام ولی بعد علمی – تخیلی آثارم همچون بعد غیر علمی – تخیلی آنها همواره در صدر و در کانون توجهام قرار دارد.
هرگاه کسی با من ملاقات میکند که مرا نمیشناسد( البته میلیاردها تن در جهان هستند که مرا نمیشناسند)، غالبا” از من میپرسند چه کارهام؟ در پاسخ میگویم: «نویسندهام»، این پاسخ تقریبا” ناگزیر پرسش دیگری برمیانگیزد که: «چه مینویسد؟» پاسخ قطعی من به این پرسش، چنین است: «تقریبا” همه چیز مینویسم ولی شهرتم بیشتر زاییدهٔ آثار علمی – تخیلیام است».
هر چند گفته میشود که در آغاز آثاری سخیف پدید آوردهام، ولی در واقع تاکنون به حیثیت و اعتباری دست یافتهام که از آن برای جبران کارهای نخستینم بهره میگیرم. نه تنها وظیفهٔ خود میدانم که با نهادنِ نامم (واجد هر ارزشی که باشد) بر این مجله و بر کتابهای مختلف نویسندگان جوان آثار علمی – تخیلی و بر ده – دوازده مجموعه داستانهای علمی – تخیلی، مستقیما” به آثار علمی – تخیلی خدمت کنم، بلکه بر خود نیز فرض میدانم که آثار علمی – تخیلی را به میان کسانی که از آن آگاهی ندارند یا آن را در خور شأن خود نمیدانند، ببرم.
من خود را سخنگوی غیر رسمی آثار علمی – تخیلی میدانم و دربارهٔ اهمیت آن در برابر یک جمعیت تقریبا” چهار هزار تنی حاضر در انجمن آمریکایی پیشبرد علم سخن راندهام. در رادیو و تلویزیون دربارهٔ این موضوع سخن گفتهام و در مجلات کثیر النتشار در این زمینه مطالبی نوشتهام.
روزی یک نفر به کنایه خطاب به من گفت شما در زمینهٔ آثار علمی – تخیلی به منزلهٔ «یک حواری برجستهٔ مأمور ارشاد گوئیمیها» هستید. ولی من به هنگام تکرار این جمله خندهام نمیگیرد. این همان چیزی است که احساس میکنم خود باید باشم. این همان چیزی است که باید باشم.
چرا؟ به این دلیل که فکر میکنم آثار علمی – تخیلی مهم است. امری حیاتی و تعیین کننده است. نیک میدانم که بخش اعظم آن پوچ بیمحتواست و صرفا” برای این منظور نوشته میشود که خوانندگان سرگرم شوند. با اینهمه بخشی از آن چنین نیست. بخشی از آن برای پیشرفت بشر حیاتی است.
نویسندگان آثار علمی – تخیلی همچون پیشاهنگانی هستند که جامعهٔ بشری آنان را مأمور کرده است تا با سفر به آینده، آنرا کشف کنند و گزارشهایی با خود بیاورند.
آیا من خودبزرگبینم؟ آیا گزافهگویی افراطیام؟ به نکتهای که در پی میآید، توجه کنید تا به کنه موضوع برسید:
نخستین پژوهشگران تکنولوژی ساخت و پرتاب موشک از «رابرت گادرد» گرفته تا «ویلی لِی» همگی بدون استثناء با خواندن آثار ه.ج.ولز برانگیخته شده و در این راه گام نهادند. نخستین کوشندگان تکنولوژی ساخت و به کارگیری آدموارهها (روبوتها) همگی بدون استثناء با خواندن داستانهای مربوط به آدموارهها (که در قالب مجموعه آثار علمی – تخیلی حیرتانگیز در دههٔ 1940 منتشر میشد.) برانگیخته و به این راه کشانده شدند. (فروتنی آشکار من، مرا از توضیح بیشتر در این زمینه باز میدارد.) «رابرت آ.هایلین» و »آرتور سی کلارک» دو نفر دیگر از کسانی هستند که آثارشان انگیزهٔ کافی برای تسریع پیشرفت در قلمروهایی خاص فراهم کرده است.
رابرت گادرد
این بدان معنا نیست که ولز پیش از پیدایش تکنولوژی پرتاب موشک مطلبی در این زمینه نوشته است یا من نیز دربارهٔ تکنولوژی آدموارهها چنین کردهام. نقش ما در اینباره جنبهٔ الهامی داشته است. ما بهعنوان کاتالیزور عمل کردیم، به این معنی که با برانگیختن فکر و ذوق دیگران، آنان را بر آن داشتیم تا کاری انجام بدهند. بیشک تکنولوژی پرتاب موشک و ساخت آدموارهها به نوعی پا میگرفت ولی شاید نه به این زودی. اینگونه امکانات مأمنی گرم و پذیرا را در آغوش آثار علمی – تخیلی یافتند و این زمانی صورت گرفت که مردان سختکوش اهلِ علم را با آثار علمی – تخیلی کاری نبود.
اچ جی ولز (بالا) – کاور یکی از کتابهایش (پایین)
آثار علمی – تخیلی زنده و دستنخورده باقی ماندند تا اینکه برخی از کسانی که با خواندن آنها برانگیخته شده بودند، سرانجام توانستند پیام نهفته در آنها را به بار بنشانند.
اما نقش و رسالت آثار علمی – تخیلی در مورد آینده چیست؟ در حال حاضر ما با مجموعهای از مشکلات هولانگیز روبه رو هستیم که عبارتند از: رشد فزون از حد جمعیت و همهٔ عوارش ناشی از آن، تهی شدن منابع، آلودگی و مسمومیت هوا، آب و خاک، از میان رفتن لایهٔ اوزون، ریزش بارانهای اسیدی و تهدید ناشی از اثر گلخانهای، از اینها گذشته جامعهٔ جهانی دستخوش نارساییهایی است که به جنگ و تهدید جنگ، تروریسم، از خود بیگانگی و همه جا گیر شدن موادمخدر منجر خواهد شد.
تمایل شدید آدمی بر آن است که از اینگونه چیزها بگریزد. یک راه گریز آن است که مشکلات موجود را انکار کند و از پذیرش آنها سرباز زند. راهِ گریز دیگر تثبیت به این امر است که فرض کند نیرویی فوقِ طبیعی همهٔ چیز را در ید قدرت خود دارد، و راهِ گریز آخر اینکه با گرایش به نومیدی به این نتیجه برسد که دیگر هیچ امید فرجی نیست.
پرداختن به این گونه مشکلات در حوزهٔ خاص کار نویسندهٔ آثار علمی – تخیلی (نویسندهٔ آثار علمی – تخیلی جدی ) است. این بدان معنا نیست که محور داستانهای او باید جهان 1999 باشد. زمان وقوع داستانهایی که من در ((مجموعهٔ آثار علمی – تخیلی حیرت انگیز) آوردهام، به بیست هزار سال بعد مربوط میشود، اما مسائل سیاسی مورد بحث داستانها چنان است که اگر با دقت بیشتری بدانها بنگریم، در مییابیم که همان مقتضیات سیاسی امروزیاند، شاید به این دلیل که زمان وقوع آنها با یک زمینهٔ نامأنوس ملازم شده است.
از این گذشته، نویسندگان آثار علمی – تخیلی نیز باید راهِ حل ارائه دهند. شاید تحقق این امر (در واقع) نه ممکن باشد و نه عملی ولی ضرورت ایجاب میکند که به این موضوع اندیشیده شود. زمانی «این بوا« گفته بود: «نویسندگان آثار علمی – تخیلی همچون پیشاهنگی هستند که جامعهٔ بشری آنان را مأمور کرده است تا با سفر به آینده، آن را کشف کنند و گزارشهایی با خود بیاوند.» به راستی که سخن درستی گفته بود: «ای کاش من از چنان فراستی برخوردار بودم که فکر گفتن آن به ذهنم خطور میکرد.»
به این ترتیب، میبینید که نویسندگان آثار علمی – تخیلی تکلیفی خطیر و وظیفهای حیاتی بر عهده دارند و به این دلیل است که من میکوشم آثار علمی – تخیلی را به همهٔ نقاط دیگر دنیا بقبولانم. هیچ گمان نمیکنم که آثار علمی – تخیلی از این بابت بدهکار من است، بلکه برعکس، دینِ من نسبت به آثار علمی – تخیلی نهتنها برای من شهرت و ثروتی متعارف به بار آورده بلکه به زندگی من معنا بخشیده است. من هرگز نمیتوانم آن طور که باید و شاید سپاسگزار آن باشم.
نویسنده علمی تخیلی مثل دانشمندان فکر می کنه در حالیکه اسیر محدودیت در ابزار نیست. گذشت زمان این محدودیت ها رو حذف می کنه و اینجاست که نویسندگی از پیش گویی متمایز میشه…
وقتی نه سالم بود کتابای علمی کم حجمی که انتشارات فاطمی چاپ میکرد دریچه ای بود به جهان شگفت انگیز دانش و نویسنده اونا کسی نبود جز ایزاک آسیموف دوست داشتنی.
ژانر علمی تخیلی فقط پیش بینی آینده و دست آورد های تکنولوژی نیست. یکی از مهم ترین ره آورد های نویسنده های این ژانر پرورش خلاقیت و ابتکار و گسترش دید مخاطبین جوان و نوجوان است که در اصل انگیزش و الهام رو برای دنیای دانش فراهم آورده.بعید میدونم در جوامع پیشرفته دانشمندی رو پیدا کنید که از کودکی بذر عشق به علم و دانش در قلبش توسط این نویسندگان کاشته نشده باشه
برزگترین دستاورد آسیموف و امثال او از ژول ورن و اچ جی ولز گرفته تا کلارک و کرایکتون و بردبری و … چیزی نیست جز به امغان آوردن عشق به دانایی و مسئولیت پذیری در برابر دست آوردهای دانش که همین کافیست تا انسان را به سمت تکامل و سعادت سوق بدهد