در ستایش اقرار به اشتباه، در نکوهش کمالگرایی

این آخر شب، فرصتی پیش آمد تا کمی وبگردی و خبرهای روز را بخوانم، فرنگیها حال و هوایی کریسمسی دارند و سایتهای فناوری هم پر شدهاند از پستهایی که کاربران را راهنمایی میکنند، چگونه از گجتهایی که هدیه گرفتهاند استفاده کنند، پستها و مقالههایی هم که «ترین»های سال 2012 را معرفی میکنند، انبوه هستند.
اما در میان این همه پست و خبر، چیزی که توجه من را جلب کرد، پست جالب سایت گیزمودو بود، در این پست نویسندگان این سایت معتبر فناوری 12 عدد از بدترین پستهای خود را انتخاب کرده بودند.
به نظر عجیب میآید که سایتی با آن همه بازدیدکننده که در طول سال هزاران خبر منتشر میکند، چرا باید بیاید و پستی منتشر کند و در آن روی اشتباهات خود تمرکز کند.
مرور سریع این مقاله من را به فکر برد، چگونه میشود که در فرهنگی اقرار به اشتباه این همه ساده و صمیمانه و بی کم و کاست صورت میگیرد. فلسفه اینکه شهامت و جرأت این کار در نزد مردمان دیگر سرزمینها وجود دارد و در نزد ما کمیاب است، چیست؟
مسلما موضوع فقط به کار رسانههای و حوزه فناوری محدود نمیشود، به پیرامون خود بنگرید، تصور کنید که اشتباهی صورت دادهاید و بخواهید شجاعانه مسئولیت آن را بپذیرید و از تکرار اشتباهات آینده جلوگیری کنید.
آیا فرصت این کار به شما داده میشود؟ گمان نمیکنم! شما به تدریج یاد گرفتهاید که تکذیب کنید، اشتباه را عین حسن انجام کار جلوه دهید، اشتباه را به گردن دیگران بیندازید. تقصیری هم ندارید، چون هیچگاه مثلا مشاهده نکردهاید که در خانواده یا جامعهتان یا در قشری خاص، فرهنگ عذرخواهی وجود داشته باشد. پس باید خیلی کمهوش باشید که برخلاف مسیر رود شنا کنید.
جامعه ما از یک قانون همه یا هیچ پیروی میکند، از شما در هر مقام و سمتی که باشید، انتظر میرود که کامل و بیاشتباه باشید، یا درستتر و دقیقتر بگویم: به کامل بودن «تظاهر» کنید!
در نگاه رسمی باید همه اجزای جامعه کامل و به تعبیر فرنگیها پرفکت باشند، اما این کره خاکی چه تناسبی با آرمانشهرهای عالم تئوری دارد؟
برای اینکه شهامت اعتراف به اشتباه را پیدا کنیم، فقط شجاعت لازم نیست، بلکه زمینههایی هم لازم است، وگرنه بیتعارف این شجاعت ما را دیگران حماقت جلوه خواهند داد.
– حذف نگرش تنبیهی و حذفی و ایجاد فرهنگ اصلاحی و ارشادی
– وجود سامانه و چارچوبهایی که به یاری آن، بر عوامل مؤثر در بروز اشتباه تمرکز شود و نه بر اشخاصی که اشتباه کردهاند.
– دست برداشتن از سیاه و سفید دیدن و رها کردن پرفکشنیسم و اعتقاد به اینکه همه ما انسانها ظرفیتها محدودی داریم و گاه می توانیم خوب یا بد شویم.
ای کاش برای دلنشین تر شدن این نوشته ی انتقادی نویسنده هم کاری مشابه میکرد. مثلن بدترین سه پست خود در سال 2012 را معرفی می کزد یا بدترین کاری که در مورد وبلاگ نویسی کرده. از آن جالب تر شاید بدترین اشتباهی که تا به حال در طبابت داشته، البته مگر این که او هم پزشکی کامل باشد 🙂
ما مردمان آریایی و نوادگان کوروش کبیر هستیم و تمدنی هفت هزار ساله داریم…
لذا ما هیچگاه مرتکب اشتباه نخواهیم شد که بخواهیم بدان اعتراف نماییم 🙂
حرف قشنگی زدید…
نمیدونم چرا تو بطن جامعه هنگام برخورد با مردم کمتر میشه نشانی ازین فرهنگ 7 یا هر چند هزار ساله پیدا کرد.
چالب بود ممنون واما جناب فرهاد فرمایشتان متین ولی بی انصاف این کار حداقل دوهفته وقت میخواد. وگمانم نوروز بهترین زمان برا این کاره .تازه بایدببینیم خودش انتخاب کنه یا ما خواننده ها در یه نظر سنجی ….والخ
درود
جسارتاً فکر کنم بجای “خاص” نوشته اید “OHW”…
پذیرفتن اشتباه و اذعان داشتن به آن به انسان کمک میکند راه حل برون رفت و یا اصلاح آن را بهتر و راحت تر کسب نماید. متاسفانه فضای اجتماعی و کاری ایران به نحوی شکل گرفته است که اذعان به اشتباه فضیلت شمرده نمیشود و افراد منتظر فرصت هستند که ضربات سنگینی بر شخصیت و جایگاه اجتماعی شما (در صورت اعتراف به اشتباه) وارد بیاورند…
در مدیریت بحران اولین اصل این است که خود سانحه یا اتفاق را قبول کنید و در درجه اول به وجود مشکل باور داشته باشید تا بعد و در مراحل بعد مشکل را حل کنید. مطلبی که شما ذکر کردید هم از این قاعده مستثنی نیست… انسان اگر به اشتباهاتش پی نبرد و به آن اعتراف نکند بتدریج در چرخه ای می افتد که خودش همه کارهای غلط و اشتباهش را تطهیر کرده و با استدلال های عجیب و غریب سعی در توجیه درستی اعمال خود میکند… که متاسفانه این مورد تو ایران تقریباً (تحقیقاً!!!) در ایران اپیدمی شده است…
ضمن تایید صحبت های شما در این پست ، می خواهم بگویم که گاها” برای احیای مجدد بسیاری از خصائص انسانی که به دلیل استفاده ابزاری از آنها ، در فرهنگ ما از بین رفته و یا بسیار کم رنگ شده ، متاسفانه به دلیل عدم بلوغ جامعه ، افراد حتی در ممارست فردی جهت نزدیک شدن به این خصلتها با شکست مواجه می باشند .
بنده دقیقا” از همین زاویه جهت پرورش فرزندم با مشکلات زیادی مواجه می باشم. البته این از زمانی که پسرم به مدرسه رفت بسیار محسوس تر شد. دائم با تناقض هایی روبرو می شود که من هم جواب چندان قابل قبولی برایش ندارم.
بد نیست از همین جا شروع کنید.
مشکلى که بزرگتر از نبودن شهامت هست، اینه که حتى داشتن چنین شهامتى هم یک عیب محسوب میشه! یعنى علاوه بر این که داشتن این خصوصیت معمول نیست، احترام گذاشتن به کسى که چنین خصلتى رو داره هم معمول نیست.
سؤالى که براى من پیش آمده، این است که چرا آن ها چنان هستند و ما چنین هستیم؟ چه عواملى سبب این تفوات هاى فرهنگى مى شوند؟
ایراد لغتی نیست، چون در مفهوم فرق میکنه. کمالگرایی اصلا هدف آدم از زندگی گاهی اوقات تعریف میشه. ولی چیزی که شما نکوهش کردین، کمالپرستی هست. که سیستم همه یا هیچ رو داره و نمیگذاره دنیا رو بهجای سفید و سیاه، خاکستری ببینیم.
همونطور که گفتین اگرم اقرار کنیم محیط نمیذاره جبران کنیم یادمه وقتی بچه بودم تو تلوزیون میگفت اشتباه کردین راستشو بگین منم اتفاقا اون روز از بد شانسی زدم یه چیزو خراب کردم بابام پرسید وقتی گفتم یه دردسری شد که از اون موقع فهمیدم نباید اقرار به اشتباه کنم هیچ حتی نمیذارن یکم ضعیف باشی همیشه باید تو چشم مردم در کمال باشی