چگونه بیتتورنت میتواند به تولیدکنندگان محتوا و نویسندگان کمک کند؟
دیدگاه کاربران اینترنت به بیتتورنت متفاوت است، برخی از کاربران، به خصوص آنهایی که جزو محتواسازان هستند و به کپیرایت اهمیت میدهند، بیتتورنت را تشکیلاتی برای دزدی انواع فایلها میدانند، برخی هم به آن، به چشم فناوریای برای اشتراک بی دردسر فایلهای با حجم زیاد، بدون نیاز به یک سرور متمرکز میدانند.
مثل خیلی از پدیدههای دیگر، نگاه ما باید به بیتتورنت هم خاکستری باشد. خبر تازهای که در مورد یک کاربرد تازه بیتتورنت خواندم، شاید دیدگاه شما را هم بتواند عوض کند:
«تیموتی فریس» نویسنده چند کتاب پرفروش است، اما اگر به یکی از شعبههای کتابفروشی معروف و معتبر Barnes & Noble بروید و یک نسخه از کتاب تازه او به نام آشپزی 4 ساعته (چگونه در 4 ساعت آشپز شوید) The 4-Hour Chef را بخواهید، دست خالی برمیگردید، علتش هم این است که Barnes & Noble از فریس رنجیدهخاطر شده و بنابراین کتاب او را تحریم کرده است.
دلیل رنجش این بود که فریس در ماه آگوست با آمازون توافق کرده بود که انتشاراتی تازه تابعه این شرکت بزرگ، ناشر یکی کتابهای تازهاش باشد و همین توافق هم ناشران سنتی و هم Barnes & Noble را عصبانی کرده بود و باعث تحریم کتابهای او شده بود. Barnes & Noble در آمریکا بزرگترین فروشنده کتابهای کاغذی است و پیداست که از دست دادن این توزیعکننده، چه زیان بزرگی میتوانست برای فریس در بر داشته باشد.
اما فکر بکری که به ذهن فریس راه یافت، باعث شده او از این موقعیت خطیر با سلامت عبور کند، او به این فکر افتاد که از بیتتورنت استفاده کند!
وقتی نویسندگان اسم بیتتورنت را میشوند، چهار ستون بدنشان به لرزه میافتد، اما دو سال است که بیتتورنت برای ارتقای وجهه خود در نزد تولیدکنندگان محتوا ساز و کار جدیدی را اتخاذ کرده است که مطابق آن میکوشد به آنها در فروش و معرفی بیشتر آثارشان کمک کند.
فریس و بیتتورنت تصمیم گرفتند که 62 صفحه از کتاب را به همراه عکسهای پشت صحنه جریان نوشته شدن و آماده شدن کتاب، تعدادی ویدئو و حتی یادداشتهای ابتدایی فریس را به صورت رایگان در بیتتورنت بگذارند. امید فریس به صد و شصت میلیون کاربر فعال بیتتورنت بود تا با معرفی کتاب به آنها در این قالب بدیع، به فروش بیشتر کتاب 672 صفحهاش امیدوار شود.
تا به حال این بسته بیشتر از 300 هزار دانلود شده است، 85 هزار نفر از طریق لینکی که گذاشته شده بود، وارد صفحه فروش کتاب در آمازون شدهاند و 27 هزار نفر تریلر کتاب را در یوتیوب مشاهده کردهاند.
فریس البته طمعی به فروش چندبرابری کتاب از این طریق ندارد، او معتقد است اگر تنها 100 نسخه کتاب بیشتر از این راه بفروشد، موفق بوده است، چون هزینهای بری این نوع تبلیغ صرف نکرده و انرژی زیادی هم صرف نکرده است.
چندی پیش گروه موسیقی Pretty Lights هم با مهیا کردن امکان دانلود رایگان تعدادی از ویدئوهای کنسرتشان در بیتتورنت، به موفقیت بزرگی رسید. میزان دانود این بسته رایگان، آنقدر بالا رفت که بسته جزو دانلودهای برتر سایت Pirate Bay شد، میزان بازدید سایت این گروه موسیقی 7 برابر شد و در نتیجه آن همه بلیتهای دو کنسرت بعدی گروه به فروش رسید.
به نظر من این خبر خیلی جالب بود و نشان میداد که چگونه یک نویسنده، بینش لازم را برای افزایش فروش محصول فرهنگی خود با استفاده از فناوریهای روز را داشته است.
در قسمت دوم این پست میخواهم در مورد این مطلب صحبت کنم که چرا نویسندگان و هنرمندان ما بینش و رویکرد مشابهی را ندارند.
مطابق یک سنت نامیمون، هنرمندان و نویسندگان ما تصور میکنند که تبلیغ هنر و محصولشان، باعث کاهش شأن آنها میشود. البته این ذهنیت فقط در هنرمندان ما وجود ندارد، بلکه قسمتی از یک تلقی بزرگتر است که در همه ما وجود دارد، که مطابق آن:
– اصولا سعی در بازاریابی هنر از هر نوع، مترادف با بازاری بودن است.
– هنرمند نباید چشمداشت مالی داشته باشد و همواره باید خضوعی حتی تصنعی داشته باشد.
– هنرمند نباید با فناوریهای نو رابطهای داشته باشد.
به احتمال زیاد فراموش کردهاید، اما من زمانی را به خاطر میآورم که به خاطر کنسرتهای نسبتا پردرآمد یکی از بزرگترین هنرمندان کشورمان، نقدهای تند و تیزی در مورد شخصیت و منش او در اینترنت و رسانههای کاغذی منتشر میشد.
این دیدگاه باید تغییر پیدا کند و باید افراد و مؤسساتی با نگاهی نو که مسلما با دلالی (با مفهوم ایرانی آن) تفاوت دارد به نویسندگان و هنرمندان ما کمک کنند که با استفاده از فناوریهای نو، آثار خود به طیف گستردهای از مردن بشناسانند. چنین راهکاری احتمالا باعث کاهش هزینه دسترسی عامه مردم به هنر و اصلاح ذائقه هنری آنها، در عین تضمین سود مالی هنرمندان هم خواهد شد.
حقیقت این است که با توجه به شرایط اقتصادی حال حاضر، شیوه سنتی چاپ، معرفی و توزیع آثار نوشتاری دیگر کارایی خود را از دست داده است و در این میان چیزی که فدا میشود، نیروی تخیل و آفرینندگی نویسندگان و مترجمان ما است، همانهایی که من نمیدانم در این روزگار سخت، هنوز با چه عشقی سر پا هستند و کتاب مینویسند یا ترجمه میکنند.
مثال: چندی پیش مطلع شدم که آقای خشایار دیهیمی یک ویژهنامه 700 صفحهای ارزشمند در مورد رمان جنگ و صلح نوشته است، حجیم بودن و قیمت 25 هزار تومانی این ویژهنامه، باعث شد که فروش و توزیع روتین آن ممکن نشود و آقای دیهیمی تنها به تکفروشی آن از طریق ایمیل قناعت کنند.
چرا باید این طور باشد؟!
تصور کنید که کسانی به آقای دیهیمی کمک میکردند که 50 صفحه از کتاب را در سایتهای مشهور دانلود فارسی و وبلاگها معتبر بگذارد و یک صفحه ساده هم برای کتاب ایجاد میشد که به کاربران اجازه خرید راحتتر کتاب را میداد. یا اصلا تصور کنید که اپلیکیشن خوبی و ارتقایافتهای مثل اپلیکیشن مجله برای فروش الکترونیک کتاب هم داشتیم، در این صورت میشد با بهای چند هزار تومانی این ویژهنامه را به دست تعداد بسیار بیشتر از فارسیزبانها در سراسر دنیا رساند.
شخصا این بایدها و لزوم این تغییرها را حس میکنم، برای عملی شدن اینها ما نیاز به یک کار گروهی مستمر داریم، از من وبلاگنویس گرفته تا نویسندگان و ناشرانی که باید ذهنیت خود را عوض کنند.
این نوشتهها را هم بخوانید
سلام
تعداد کسانی که یقین دارند که باید ذهنیت سنتی تغییر کند انقدر هست که بتوانند جریانی را اغاز کنند که سر منزلش تغییر ذهنیت باشد.
اما چرا چنین اتفاقی نمی افتد؟
دو دلیل عمده به ذهنم می رسد:
اول: توقف بیش از اندازه در مرحله ی محاسبه و برنامه ریزی
دوم: عدم وجود یک “مرکزیت” چه به صورت مجازی و یا چه به صورت حقیقی که این ذهنیت ها و علاقه های جدا از هم را درکنار هم جمع کند.
دیدگاه صحیح و زیبایی را در پیش گرفته اید. با صحبت مطرح شده در مورد فرهنگ و هنر کاملا موافقم. به نظر من، فرهنگ، بزرگترین قربانی در جامعه ایرانی است. معمولا کمترین هزینه ها در رابطه با فرهنگ انجام می شود. تبلیغات فرهنگی برخاسته از فناوری روز، کمتر دیده می شود. مسدود بودن شریان های اطلاعاتی همچون شبکه های اجتماعی و دیگر رسانه های نشر اطلاعات هم مزید بر علت شده است. کتابهای بسیاری چاپ می شوند که دارای ارزش افزوده هستند، اما سالها می گذرد و حتی کسی خبردار نمی شود که چنین اثری خلق شده است. مدام تمرکز برخی از مدیران و البته مردم، بر روی اقتصاد است. در حالی که مشکل اصلی و ریشه ای، از همان اول، توجه نکردن به فرهنگ بوده است. بعضا دیدگاه ها به این سمت و سو است که تنها چند راه محدود اقتصادی پیش روی ماست و احتمالا در این راه ها، فرهنگ نقشی بازی نمی کند. بنابراین چرا وقتم را تلف کنم. به نظر من، اگر روی فرهنگ بیشتر کار می شد و بیشتر روی آن سرمایه گذاری می شد، امروز، تاثیر مثبت آن را بر اجتماع و اقتصاد جامعه می دیدیم. دیگر کمتر شاهد بودیم که جامعه صرفا به سمت مصرف گرایی و دلالی اقتصادی صرف پیش رود و قدرت خلق و تولید ثروت مبتنی بر دانش، شکل ملموس تری می یافت. دلالی که گاهی، از یکی دو سطح هم گذشته و شکلی پیچیده تر به خود گرفته است. خیلی از محصولات امروز ما نه حاصل دانش بومی، که مونتاژی از قطعات دیگر کشورهاست که با قیمتی چندین برابر به دست ما می رسد و اقتصاد ما به دلیل بی توجهی به فرهنگ، وابسته دلار و بالا و پایین شدنش شده است. اگر تصورمان این باشد که ریشه اقتصاد است و نه فرهنگ، باید شاهد اقتصاد تک بعدی و نفت محور باشیم.
توجه به فرهنگ در کشورهای مختلف، تاثیرش را نشان داده است. اثر مثبتی که فرهنگ – به دلیل سرمایه گذاری برای فرهنگ – بر آلمان و آلمانی ها گذاشت، قابل چشم پوشی نیست. اکنون همان اثر و ریشه فرهنگی است که این کشور را نسبت به دیگر کشورهای اروپایی به لحاظ اقتصادی، با ثبات تر کرده است و هر ساله شاهدیم که بزرگترین گردهمایی ها یا نمایشگاه های مرتبط با فرهنگ و هنر، همچون نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت، … در این کشور برگزار می شود. نمونه کارهای فرهنگی که در این کشور انجام شده را می توان در لینک های فرهنگی هفته های قبل دید.
لینک تصاویر نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت آلمان
http://1pezeshk.com/archives/2012/10/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%87%D9%85.html#axzz2DpKrRUpi
یا سنت تبادل کتاب در برلین که رسمی پر سابقه و فرهنگی است
http://1pezeshk.com/archives/2012/09/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%B4%D8%B4%D9%85.html#axzz2DpKrRUpi
احتمالا اگر امروز روز، کشورهایی همچون آمریکا، چین، ژاپن، … هم رو به رشد و اقتصادهای دانش بنیانی دارند و بسیاری از محصولات روز دنیا در آنها تولید می شود، به سبب توجه بیش از بیش این کشورها به فرهنگ و ترویج آن به طرق مختلف بوده است. به طوری که امروز شاهدیم بزرگترین برندهای اقتصادی دنیا همچون آمازون، اپل، گوگل، … بخشی از کارشان را به توسعه فرهنگی و ترویج کتابخوانی از طریق فروشگاه های الکترونیکی و منحصر به فردشان اختصاص داده اند و در کنارش سودهای قابل توجه اقتصادی را نصیب خود و کشورشان نموده اند.
به نکات جالبی اشاره کردید. واقعا آگاهی و دانایی، ثروتی پایان ناپذیر است. مشکل زمانی حادتر می شود که ناآگاهان به طرفه الحیلی به مناصب مدیریتی و دولتی راه پیدا می کنند.
به نظر من، فرهنگ سازی باید از مهد کودک ها و دبستان ها شروع شود و راهنمایی و بعد از آن دیر است و اثر عمیق و پایداری بر جامعه نخواهد داشت.
مثل همین دولت هند که اخیرا تبلت های ارزان قیمت 40 دلاری را سفارش داد و الان می خواهد همان تبلت ها را به قیمت 2 دلار به مدارس تحویل دهد تا نسل های بعدی از کودکی با فناوری های نوین و فرهنگ استفاده صحیح و آموزشی از آن، از دبستان آشنا شوند.
اگر پیش بینی می شود که کشور هند در سال 2050، قطب اول اقتصادی دنیا خواهد بود، نباید تعجب کنیم. چون از الان شروع کرده و دارد زیرساخت های فرهنگی و تکنولویکی خود را مستحکم می کند و نتیجه این سرمایه گذاری دراز مدت این خواهد بود که نسل آینده ای که در این فضا روزگار سر می کند، 40 سال دیگر به اوج پختگی، نبوغ و خلاقیت خواهد رسید و وقتی نسلی آگاه و با شعور و دانش، بار آمدند، نتیجه مستقیمش رشد اقتصادی قابل توجه آن کشور خواهد بود.
فاکتور مهم جمعیت زیاد و تکثیر جمعیت هم که سالها در کشور ما به تنظیم جمعیت بدل شده بود و تهدید محسوب می شد، اکنون برای کشورهایی همچون چین و هند، تبدیل به یک فرصت ناب برای تولید شده است.
اگر شما اثری فرهنگی و به زبان فارسی و یا محصولی بومی در ایران خلق کنید، به دلیل جمعیت کمل و اقتصاد بسته ایران، حداکثر دامنه تاثیرگذاری و مخاطبان شما 75 میلیون نفر خواهد بود. با توجه به این نکته که این 75 میلیون نفر در یک فضای فرهنگی نا مناسب رشد یافته اند. در حالی که اگر اثری به زبان چینی یا محصولی بومی در چین و هند خلق شود، به دلیل جمعیت زیاد و آزادسازی به موقع اقتصاد در این کشورها و تجارت بین المللی شکل گرفته در این کشورها، دامنه مخاطبان شما میلیاردها نفر خواهند بود که اگر تنها ده درصد و کمتر به هدفتان نائل شوید، صدها میلیون نفر از کار و اثرتان استفاده و استقبال خواهند کرد.
به دلیل شرایطی که خودمان ایجادش کرده ایم، این چنین می شود که تیراژ کتابهای ما از 2 یا 3 هزار نسخه، در اکثر موارد بالاتر نمی رود و قائدتا دامنه تاثیرش هم میزان است. اما اگر نگاهی به تیراژ برخی از کشورهای اشاره شده داشته باشید، خواهید دید که میلیونی است و دامنه تاثیرش در جامعه هم به همان میزان زیاد است.
در یک جامعه یک میلیارد نفری اگر ده درصدشان هم مولد و آگاه باشند، به اندازه جمعیت یک کشور، مثل ما، انسان آگاه و مولد خواهند داشت. این جمعیت زیاد و آموزش دیده و با دانش، فایده دیگری هم برای این کشورها خواهد داشت. به طوری که امروز می بینیم خط و زنجیره تولید بسیاری از شرکت های معتبر دنیا در کشوری مثل چین است. تصورش را کنید صدها میلیون کارگر، زیر نظر ده ها هزار متخصص، آگاه و مدیر با کیفیت، فعالیت کنند.
این رویه و فرایند شکل گیری فرهنگ کار و تلاش در سایه دانش و آگاهی، قرن ها طول کشیده تا به این نقطه رسیده است. کشور هند هم کاملا به این قضیه واقف است و از الان شروع کرده و بسیار علاقمند و مصر است که تا می تواند مدیر و متخصص آگاه به فناوری های روز تربیت کند تا با این فرهنگ سازی چند ده ساله، اقتصاد آینده کشور خود را تضمین کند. اقتصادی که بیشترین تاثیرپذیری را از فناوری های دو دهه اخیر خواهد داشت. ضمن اینکه دولت هند خیلی خوب می داند که اگر از مدارس و دبستان شروع نکند، بعدش دیر خواهد بود.
همان دانش و فرهنگ است که امروز در قالب کالا و محصولات مختلف عرضه می شود. شاهد مثالش هم این است که در یک مرکز کامپیوتر در یک دانشگاه ایرانی، می بینیم تمام 200 مانتیور موجود در مرکز، ساخت ال جی و کشور کره جنوبی است که بیشترین عضو کتابخانه را در جهان دارد. کره جنوبی که با شرکت سامسونگش، امروز در دنیا پیشتازی می کند.
بله، در پایان باید گفت: “هر جا دانش بود و فرهنگ استفاده صحیح از دانش به خوبی و از کودکی آموزش داده شد، نتیجه اش می شود این”. دانشی که حاصل تفکر بسیاری از انسان های متفکر قرن های گذشته است و امروز در قالب کتاب و مواد اطلاعاتی در انواع مختلفش، مکتوب و مضبوط گردیده است. فرهنگ کتاب و کتابخوانی، آگاهی افزایی، نخبه پذیری و ترویج این فرهنگ ها از آوان کودکی، زمینه ظهور و بروز غول های اقتصادی امروز را فراهم کرده است. غول هایی که سازندگانشان، همان کودکان شیطان و صاحب فرهنگ سابق هستند.
اما در اینجا چه روندی در پیش گرفته شده است، خودتان از من آگاهترید. کافی است به حافظه تان رجوع کنید و دوران دبستانتان را از نظر بگذرانید که چگونه گذشت که حالا ما و کشورمان در این نقطه است و همان کودکان گذشته ما امروز شده اند مدیران فرهنگ و هنر ما !!!
به دلیل شرایطی که خودمان ایجادش کرده ایم، این چنین می شود که تیراژ کتابهای ما از 2 یا 3 هزار نسخه، در اکثر موارد بالاتر نمی رود و قائدتا دامنه تاثیرش هم میزان است. اما اگر نگاهی به تیراژ برخی از کشورهای اشاره شده داشته باشید، خواهید دید که میلیونی است و دامنه تاثیرش در جامعه هم به همان میزان زیاد است.
در یک جامعه یک میلیارد نفری اگر ده درصدشان هم مولد و آگاه باشند، به اندازه جمعیت یک کشور، مثل ما، انسان آگاه و مولد خواهند داشت. این جمعیت زیاد و آموزش دیده و با دانش، فایده دیگری هم برای این کشورها خواهد داشت. به طوری که امروز می بینیم خط و زنجیره تولید بسیاری از شرکت های معتبر دنیا در کشوری مثل چین است. تصورش را کنید صدها میلیون کارگر، زیر نظر ده ها هزار متخصص، آگاه و مدیر با کیفیت، فعالیت کنند.
این رویه و فرایند شکل گیری فرهنگ کار و تلاش در سایه دانش و آگاهی، قرن ها طول کشیده تا به این نقطه رسیده است. کشور هند هم کاملا به این قضیه واقف است و از الان شروع کرده و بسیار علاقمند و مصر است که تا می تواند مدیر و متخصص آگاه به فناوری های روز تربیت کند تا با این فرهنگ سازی چند ده ساله، اقتصاد آینده کشور خود را تضمین کند. اقتصادی که بیشترین تاثیرپذیری را از فناوری های دو دهه اخیر خواهد داشت. ضمن اینکه دولت هند خیلی خوب می داند که اگر از مدارس و دبستان شروع نکند، بعدش دیر خواهد بود.
همان دانش و فرهنگ است که امروز در قالب کالا و محصولات مختلف عرضه می شود. شاهد مثالش هم این است که در یک مرکز کامپیوتر در یک دانشگاه ایرانی، می بینیم تمام 200 مانتیور موجود در مرکز، ساخت ال جی و کشور کره جنوبی است که بیشترین عضو کتابخانه را در جهان دارد. کره جنوبی که با شرکت سامسونگش، امروز در دنیا پیشتازی می کند.
بله، در پایان باید گفت: “هر جا دانش بود و فرهنگ استفاده صحیح از دانش به خوبی و از کودکی آموزش داده شد، نتیجه اش می شود این”. دانشی که حاصل تفکر بسیاری از انسان های متفکر قرن های گذشته است و امروز در قالب کتاب و مواد اطلاعاتی در انواع مختلفش، مکتوب و مضبوط گردیده است. فرهنگ کتاب و کتابخوانی، آگاهی افزایی، نخبه پذیری و ترویج این فرهنگ ها از آوان کودکی، زمینه ظهور و بروز غول های اقتصادی امروز را فراهم کرده است. غول هایی که سازندگانشان، همان کودکان شیطان و صاحب فرهنگ سابق هستند.
اما در اینجا چه روندی در پیش گرفته شده است، خودتان از من آگاهترید. کافی است به حافظه تان رجوع کنید و دوران دبستانتان را از نظر بگذرانید که چگونه گذشت که حالا ما و کشورمان در این نقطه است و همان کودکان گذشته ما امروز شده اند مدیران فرهنگ و هنر ما !!!
http://cafe28.blogfa.com/post-124.aspx
متاسفانه بدجوری دچار روزمرگی شدیم، عده ای به فکر گذراندن و سیر شدن، عده به فکر راههای نوین کلاه برداری. فرهنگ، علم، نو آوری، هنر، عشق، خدا و… فراموش شده اند. اصلاح این ذهنیت زمان بر بوده و نیاز به کار ریشه ای دارد. شاید با پیشنهاد مطرح شده بتوان چند هنرمند و صاحب اندیشه را نجات داد ولیکن “اندیشه” درحال مرگ تدریجی است. می بایست برگشت و از قدمهای اولیه در مسیر درست گام برداشت. برای کمک به انتقال درستتر منظورم مطالعه نوشته: “خلاصهای از «چرا ملتها ناکام میشوند؟»” (http://cafeconomics.com/2012/11/20/why-nations-fail/) را پیشنهاد می کنم، که با ذکر مثالهایی علت توسعه و یا عدم توسعه شهرها را عنوان نموده است. بعد از ایجاد یک پایه اساسی (توسعه یافتگی همه جانبه) است که می توان توقع داشت فرهنگ و علم و هنر و … به رشد مطلوب برسند
به نکات جالبی اشاره کردید. واقعا آگاهی و دانایی، ثروتی پایان ناپذیر است. مشکل زمانی حادتر می شود که ناآگاهان به طرفه الحیلی به مناصب مدیریتی و دولتی راه پیدا می کنند.
به نظر من، فرهنگ سازی باید از مهد کودک ها و دبستان ها شروع شود و راهنمایی و بعد از آن دیر است و اثر عمیق و پایداری بر جامعه نخواهد داشت.
مثل همین دولت هند که اخیرا تبلت های ارزان قیمت 40 دلاری را سفارش داد و الان می خواهد همان تبلت ها را به قیمت 2 دلار به مدارس تحویل دهد تا نسل های بعدی از کودکی با فناوری های نوین و فرهنگ استفاده صحیح و آموزشی از آن، از دبستان آشنا شوند.
اگر پیش بینی می شود که کشور هند در سال 2050، قطب اول اقتصادی دنیا خواهد بود، نباید تعجب کنیم. چون از الان شروع کرده و دارد زیرساخت های فرهنگی و تکنولویکی خود را مستحکم می کند و نتیجه این سرمایه گذاری دراز مدت این خواهد بود که نسل آینده ای که در این فضا روزگار سر می کند، 40 سال دیگر به اوج پختگی، نبوغ و خلاقیت خواهد رسید و وقتی نسلی آگاه و با شعور و دانش، بار آمدند، نتیجه مستقیمش رشد اقتصادی قابل توجه آن کشور خواهد بود.
فاکتور مهم جمعیت زیاد و تکثیر جمعیت هم که سالها در کشور ما به تنظیم جمعیت بدل شده بود و تهدید محسوب می شد، اکنون برای کشورهایی همچون چین و هند، تبدیل به یک فرصت ناب برای تولید شده است.
اگر شما اثری فرهنگی و به زبان فارسی و یا محصولی بومی در ایران خلق کنید، به دلیل جمعیت کمل و اقتصاد بسته ایران، حداکثر دامنه تاثیرگذاری و مخاطبان شما 75 میلیون نفر خواهد بود. با توجه به این نکته که این 75 میلیون نفر در یک فضای فرهنگی نا مناسب رشد یافته اند. در حالی که اگر اثری به زبان چینی یا محصولی بومی در چین و هند خلق شود، به دلیل جمعیت زیاد و آزادسازی به موقع اقتصاد در این کشورها و تجارت بین المللی شکل گرفته در این کشورها، دامنه مخاطبان شما میلیاردها نفر خواهند بود که اگر تنها ده درصد و کمتر به هدفتان نائل شوید، صدها میلیون نفر از کار و اثرتان استفاده و استقبال خواهند کرد.
ادامه دارد …
به نکته یا نکات جالبی اشاره کردید. واقعا آگاهی و دانایی، ثروتی پایان ناپذیر است. مشکل زمانی حادتر می شود که ناآگاهان به طرفه الحیلی به مناصب مدیریتی و دولتی راه پیدا می کنند.
به نظر من، فرهنگ سازی باید از مهد کودک ها و دبستان ها شروع شود و راهنمایی و بعد از آن دیر است و اثر عمیق و پایداری بر جامعه نخواهد داشت.
مثل همین دولت هند که اخیرا تبلت های ارزان قیمت 40 دلاری را سفارش داد و الان می خواهد همان تبلت ها را به قیمت 2 دلار به مدارس تحویل دهد تا نسل های بعدی از کودکی با فناوری های نوین و فرهنگ استفاده صحیح و آموزشی از آن، از دبستان آشنا شوند.
اگر پیش بینی می شود که کشور هند در سال 2050، قطب اول اقتصادی دنیا خواهد بود، نباید تعجب کنیم. چون از الان شروع کرده و دارد زیرساخت های فرهنگی و تکنولویکی خود را مستحکم می کند و نتیجه این سرمایه گذاری دراز مدت این خواهد بود که نسل آینده ای که در این فضا روزگار سر می کند، 40 سال دیگر به اوج پختگی، نبوغ و خلاقیت خواهد رسید و وقتی نسلی آگاه و با شعور و دانش، بار آمدند، نتیجه مستقیمش رشد اقتصادی قابل توجه آن کشور خواهد بود.
فاکتور مهم جمعیت زیاد و تکثیر جمعیت هم که سالها در کشور ما به تنظیم جمعیت بدل شده بود و تهدید محسوب می شد، اکنون برای کشورهایی همچون چین و هند، تبدیل به یک فرصت ناب برای تولید شده است.
اگر شما اثری فرهنگی و به زبان فارسی و یا محصولی بومی در ایران خلق کنید، به دلیل جمعیت کمل و اقتصاد بسته ایران، حداکثر دامنه تاثیرگذاری و مخاطبان شما 75 میلیون نفر خواهد بود. با توجه به این نکته که این 75 میلیون نفر در یک فضای فرهنگی نا مناسب رشد یافته اند. در حالی که اگر اثری به زبان چینی یا محصولی بومی در چین و هند خلق شود، به دلیل جمعیت زیاد و آزادسازی به موقع اقتصاد در این کشورها و تجارت بین المللی شکل گرفته در این کشورها، دامنه مخاطبان شما میلیاردها نفر خواهند بود که اگر تنها ده درصد و کمتر به هدفتان نائل شوید، صدها میلیون نفر از کار و اثرتان استفاده و استقبال خواهند کرد.
به دلیل شرایطی که خودمان ایجادش کرده ایم، این چنین می شود که تیراژ کتابهای ما از 2 یا 3 هزار نسخه، در اکثر موارد بالاتر نمی رود و قائدتا دامنه تاثیرش هم میزان است. اما اگر نگاهی به تیراژ برخی از کشورهای اشاره شده داشته باشید، خواهید دید که میلیونی است و دامنه تاثیرش در جامعه هم به همان میزان زیاد است.
در یک جامعه یک میلیارد نفری اگر ده درصدشان هم مولد و آگاه باشند، به اندازه جمعیت یک کشور، مثل ما، انسان آگاه و مولد خواهند داشت. این جمعیت زیاد و آموزش دیده و با دانش، فایده دیگری هم برای این کشورها خواهد داشت. به طوری که امروز می بینیم خط و زنجیره تولید بسیاری از شرکت های معتبر دنیا در کشوری مثل چین است. تصورش را کنید صدها میلیون کارگر، زیر نظر ده ها هزار متخصص، آگاه و مدیر با کیفیت، فعالیت کنند.
این رویه و فرایند شکل گیری فرهنگ کار و تلاش در سایه دانش و آگاهی، قرن ها طول کشیده تا به این نقطه رسیده است. کشور هند هم کاملا به این قضیه واقف است و از الان شروع کرده و بسیار علاقمند و مصر است که تا می تواند مدیر و متخصص آگاه به فناوری های روز تربیت کند تا با این فرهنگ سازی چند ده ساله، اقتصاد آینده کشور خود را تضمین کند. اقتصادی که بیشترین تاثیرپذیری را از فناوری های دو دهه اخیر خواهد داشت. ضمن اینکه دولت هند خیلی خوب می داند که اگر از مدارس و دبستان شروع نکند، بعدش دیر خواهد بود.
همان دانش و فرهنگ است که امروز در قالب کالا و محصولات مختلف عرضه می شود. شاهد مثالش هم این است که در یک مرکز کامپیوتر در یک دانشگاه ایرانی، می بینیم تمام 200 مانتیور موجود در مرکز، ساخت ال جی و کشور کره جنوبی است که بیشترین عضو کتابخانه را در جهان دارد. کره جنوبی که با شرکت سامسونگش، امروز در دنیا پیشتازی می کند.
بله، در پایان باید گفت: “هر جا دانش بود و فرهنگ استفاده صحیح از دانش به خوبی و از کودکی آموزش داده شد، نتیجه اش می شود این”. دانشی که حاصل تفکر بسیاری از انسان های متفکر قرن های گذشته است و امروز در قالب کتاب و مواد اطلاعاتی در انواع مختلفش، مکتوب و مضبوط گردیده است. فرهنگ کتاب و کتابخوانی، آگاهی افزایی، نخبه پذیری و ترویج این فرهنگ ها از آوان کودکی، زمینه ظهور و بروز غول های اقتصادی امروز را فراهم کرده است. غول هایی که سازندگانشان، همان کودکان شیطان و صاحب فرهنگ سابق هستند.
اما در اینجا چه روندی در پیش گرفته شده است، خودتان از من آگاهترید. کافی است به حافظه تان رجوع کنید و دوران دبستانتان را از نظر بگذرانید که چگونه گذشت که حالا ما و کشورمان در این نقطه است و همان کودکان گذشته ما امروز شده اند مدیران فرهنگ و هنر ما !!!
سلام
از آقای مجیدی بابت، این مطلب مفید تشکر می کنم. راستش الان واقعا در شرایطی قرار داریم که وقتشه این جریان در کشورمون شروع بشه و همین طور نشر کاملا الکترونیک(مخصوصا با این قیمت کاغذ)ولی مساله همون پاپیش گذاشتنه. البته قبلش هم نیاز به یک سری اطلاعات هست
حالا من به عنوان یک نویسنده می خواستم از مخاطبان اینجا بپرسم که آیا واقعا حاضر هستن یک کتاب400-500 صفحه ای رو به صورت الکترونیک مطالعه کنن؟ انتظار دارن که قیمت اون در چه حدی باشه؟
(چه قدر ارزون تر از نسخه ی کاغذی) و اینکه اصولا چه نوع شیوه ی تبلیغات رو بیشتر می پسندن؟
سلام جناب دکتر مجیدی
در رشته مهندسی عمران همین کار را یکسالی است داریم انجام میدیم.
اگر متنی را به صورت یک صفحه ای و به صورت پست تو سایت ها بگذاریم خیلی سریع میبینیم که بدون اینکه نام مولف اثر ذکر بشه سر از سایت ها و وبلاگ های دیگه در میاره و صاحبان آن وبسایت ها و وبلاگ ها حتی به خودشون اجازه منتشر کردن موف اثر یا حداقل وبسایت وی را نمی دهند
در چنین فرهنگی ما دیدیم برای اینکه احترام به کپی رایت در بین وبلاگ ها و وبسایت ها شکل بگیره بهترین حالت اینه کیفیت ظاهری و انتشار متن ها ومقالات تخصصی هم عین مجلات و کتاب های حقیقی باشه و به جای انتشار متن های چند صفحه ای با گرد آوری همه متن ها همه آننها را در یک یا چند ایبوک دهیم تا اینطوری نقش کپی رایت و جای خود زدن این ایبوک ها توسط دیگران در این فضا به حداقل برسد:
برای مثال این ایبوک که جمع آوری هست از چند یادداشت اخیر سایت:
http://www.civil808.com/article/ac/307
همچنین برای معرفی کتاب های چاپ شده با قراردادن چند فصل از کتابم برای دانلود رایگان در لینک زیر اینکارو کردم:
http://www.civil808.com/article/ac/278
و بعدش دیدم دو سه تا از اساتید مشهور عمرانی که دارای کتب شناخته شده ای بودن هم کتاب های جدیدشونو برام چند فصلشو فرستادن تا برای دانلود رایگان تو سایتم قرار بدم تا اگه کسی خواست تهیه کنه یا اینترنتی یا به صورت خرید از کتابفروشی ها بتونه اونارو تهیه کنه:
http://www.civil808.com/article/ac/288
و البته یکی دیگه از اساتیدمون کتابی رو که خودش اسپانسر چاپش بود را به رایگان برای استفاده کاربران سایتمون به ما به صورت نسخه PDF اهدا کرد:
http://www.civil808.com/article/ac/289
اینا همه از روی این ضرورت بوده که انتشارات مجازی تا چه اندازه قابلیت گسترش دارد.
توضیحات بیشتر:
» یادداشت چهاردهم: در Ebook های تخصصی به دنبال چه هستیم؟
9 مهر
http://www.civil808.com/blog/post/253
سلام
اونطور که از محتوای نظرات بر می یاد “اکثریت” بر لزوم اغاز “جریان” تایید و تاکید دارند و قبل تر نیز همین بوده و اگر وضع به همین منوال باشد باز هم همینگونه خواهد بود. مشکل اصلی اینجاست که این ایده ها و “میل” های شدید دور از هم و جدا از هم هستند.
به همین سبب نمی توانند اغاز گر باشند. مسئله مهم از دید بنده شروع کار است. همزمان با شروع فعالیت ها بهتر میتوان به تحدید ها و تهدید های پیش رو پرداخت.
البته جناب مجیدی در این زمینه الحق و الانصاف تلاش های خوبی انجام داده اند که امید است با درایت ایشان و همکاری جدی و با دوام علاقمندان این حرکت شکل مناسبی به خود بگیرد.