چهارهزارمین پست «یک پزشک»، مروری بر پستهای سال 1391 در آستانه بهار
میدانستم که در «یک پزشک» در حال نزدیک شدن به پست چهارهزارم هستم، اما امروز به صورت تصادفی متوجه شدم که در آستانه سال نو، به پست 3999 رسیدهام و بنابراین این پست که ملاحظه میکنید، پست چهارهزارم «یک پزشک» است.
سالی که گذشت، سال خوبی برای «یک پزشک» بود، اما همچنان به خاطر مشغلهها و دغدغههای زندگی روزمره، یک پزشک تا کمال مطلوب فاصله زیادی دارد. من سوژههایی که به صورت آنی به ذهنم هجوم میآورند را به خودم ایمیل میکنم و در پوشهای ذخیره میکنم، وقتی انبوه مطالبی را که فرصتی برای نوشتن آنها پیدا نکردم، میبینم، دریغم میآید. چه بسیار سوژههایی که در این یک سال به خاطر نبود وقت یا دلایل دیگر، پست نشدند.
سال پیش همچنان خوانندگان وفادار «یک پزشک» لطف داشتند، آنها در همه حال، یاور ما بودند، آنها بودند که خط به خط نوشتههای ما را خواندند، معانی و مفاهیم و اشارهها را درک کردند و فراتر از پوستهها، ژرفا را دیدند.
در سال 91 تا به حال با احتساب این پست، 911 پست تقدیمتان کردیم.
در اینجا لازم است از همه نویسندگان یک پزشک در سال 91 تشکر کنم: علیرضا رسولی – یوسف اسفندیاری – حامد حاتمی – مریم ز – احمد شریفپور که حالا البته نویسنده دائمی یک پزشک است – محمد خادمزاده – حامد پورحسینی – فدیک اشکواری – علی ادبی مهذب – مهدی غیاثی – سهیل عباسی – مصطفی پورمهدی – مریم نیکزاد – علی عابدی و البته خواهرم فرانک مجیدی.
در پست چهار هزارم، مروری دارم بر کارنامه یک ساله یک پزشک. در این پست تعدادی از نوشتههایی را که گمان میکنم تأثیرگذارتر بودهاند و یا با استقبال زیاد خوانندگان مواجه شدهاند، به شما معرفی خواهم کرد.
در یک پزشک شاید فناوری نمود بیشتری داشته باشد، گجتها میتوانند ابزارهای رهاییبخش و تعالیدهنده روح و ذهنمان باشند یا بازیچههای تخدیرکننده، شاهدهای جیبی باشند که باعث شوند، خوشیها و ناخوشیهای تاریخی را هیچگاه فراموش نکنیم، ابزارهایی که باید انسانها را به هم نزدیک کنند و ما را از شرایط محصورترین ملتها هم آگاه کنند، اما در مقام عمل، هنوز هم ذهنیات بسته پارهای از ما یا شرایط اقتصادی باعث شوند که همان نگاهی را که جنسیت و قشر برتر میسازد را به دنیای گجتها هم بیاوریم. این گجتها میتوانند، بازیچههایی دوستداشتنی در دست کودکان یا بالغین باشند که حتی هنگام صرف غذا هم رهایمان نکنند!
برایتان از حرص و طمع نوشتم، گوگلی که میتوانست شیطان نباشد، اما شد! و با این همه روح فناوری آینده خواهد بود. سامسونگی که قصد دارد دنیا را تسخیر کند. اپلی که میخواهد یک آریستوکراسی ایجاد کند یا اینترنتی که اگر مواظب نباشیم دیوانهمان میکند. از خالق صدویروسها برایتان نوشتم که عاقبت مشخص نشد چه کاره است! از ژیائومی که میخواهد اپل چین شود تا کابوسهای استیو بالمر تا پایان امپراتوری آفتاب تابان در عرصه محصولات مصرفی الکترونیک. از کسی که رئیس نشد از اچ تی سی که معلوم نیست غرق خواهد شد یا با گوشی جدیدش بازگشتی شکوهمندانه خواهد داشت. در مورد جلا -شرکت فنلاندی امیدوار-نوشتم. بررسی کردم که سیاست و بشردوستی چه جایی در راهبردهای شرکتهای بزرگ دارد.
برایتان از اهمیت تحلیل اطلاعات نوشتم، کاری که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تعیینکننده شد.
برایتان از عکس وعکاسی نوشتم، عکسهایی که فریزکننده زمان و مکان و جاودانکننده آن هستند و در کمال ایجاز، دنیایی از معانی را دارند. در یکی از پستها هم اشارهای داشتیم به اخلاق در عکاسی از فجایع و صحنههای تأثربرانگیز. عکسهایی که گذشته تاریخیمان را به ما یادآوری میکنند ، تصاویر و نمودارهایی که دنیا را تغییر دادند یا عکسهای جعلی مشهور تاریخ. از پست دختر ناپالمی هم استقبال زیادی شد.
برایتان از تاریخ و شخصیتهانوشتیم، از پیرمرد 91 سالهای که همه گیمرها به او مدیون هستند تا بیسامانی از بیسیمینی. از قهرمانی که دیگر قهرمان نیست تا گور ناپیدای چنگیز. از درگذشت طراح نخستین لپتاپ دنیا تا وبلاگنویس خاصه اپل و «دیتر رمز»، الهامبخش و پدر معنوی طراحی محصولات اپل. تا اسکار پیستوریوس ناکام این روزها. اوایل سال جک ترامیل -بنیانگذار شرکت کمودور و دارنده شرکت آتاری- درگدشت. خاطره مشترک کمسیر مولدوانی را مرور کردیم که دیگر نیست. حتی مرگ لنین را هم بررسی کردم!
در یک پزشک در قالب داستانهای علمی-تخیلی که برخی کودکانهاش تلقی میکنند، از غایت آرزوها و و تلاش انسان برای پیدا کردن راز گل سرخ نوشتم و داستانهایی را برایتان بازنشر کردم که گرچه در آنها سخن از سفینه و سفرهای با سرعت نور و سفر در زمان بود، اما دغدغه بیشتر آنها انسان و تلاش برای نجات روحش بود. داستانهایی که انگیزه و سوخت اصلی آیندهبینان هستند و اگر امروز برای مثال سخن از حسگر وایرلس امواج مغزی است، قسمتی از این پیشرفت مدیون همین داستانها است. نوشتم که امپراتوریهای آینده، امپراتوریهای ذهن خواهند بود و حرفهای به نام آیندهنگری و پیشگویی را به شما معرفی کردم. با هم داستان مصور «ماشین پرواز» ری بردبری را خواندیم و در قالب این داستان آموختیم که گرچه میشود رؤیا و جسم یک فرد را نیست کرد، اما هیچ قدرتی نمیتواند، برای همیشه جلوی تخیل انسانها سد شود و گرچه به صورت فطری از تغییر و تحول هراس داریم، اما گریزی هم از تغییر نیست. نیروی تخیلمان است که میتواند ما را خدایگان جهان خُردمان کند یا از ما یک فرا انسان بسازد ! در عین حال باید مراقب روی تیره هوش و خلاقیتمان هم باشیم تا به سرنوشت بیگانههای این داستان مبتلا نشویم. من برای شما علمی تخیلینویسها را در قامت خردمندان و جامعهشناسها به تصویر کشیدم.
برایتان بار دیگر از امید نوشتم، از اینکه در سیاهترین بازههای زمانی هم آدمهای باریکبین و ذهنهایی با اندیشههای متفاوت را میتوان پیدا کرد، ذهنهایی که الگوریتمها را برنمیتابند و هیچ ارزشی برای قواعد تحمیلی قائل نیستند و در سوادی جاودانگی و تکامل و فراتر از آنها نیکبختی برای همه هستند. آنها به پیش میروند حتی اگر ناممکن باشد. برایتان نوشتم که چگونه یکی دختر 9 ساله با وبلاگی ساده در دنیا چهره شد.
برایتان از پیشرفتهای فوقالعاده، از شیکاگوی هوشمند، از شرایطی که شهرهای هوشمند باید داشته باشند، از کانزاس با اینترنت یک گیگابیتی گوگل نوشتم یا فناوری که حتی افراد بیخانمان را هم گریزی از آن نیست.
کم روزمره نوشتم، روزمرهنویسی در دنیای بیحوصله امروز، این روزها خواننده کم هم دارد، تنها برشهایی برایتان نقل کردم. نوشتم که با همه دشواریها میتوانیم با هم بهتر باشیم و حتی اگر نمیتوانیم دنیایی بهتر برای هم بسازیم، دستکم میتوانیم سفری به قلعه آرزوهایمان کنیم، و با مرور فقرها و کژیها زمانه، انگیزهای برای بهتر شدن پیدا کنیم. نوشتم که انسانها برای نشان دادن نیکی، تنها به بهانه نیاز دارند و این بهانه حتی استودیوهایی هالیوود را هم میتواند تحتتأثیر قرار دهد و یک پلیس ساده را قهرمان روز کند. گاه مأیوس شدم و خواستم به من بگویید که چه کسی را نفرین کنم. گاه از رؤیاهایم نوشتم. گاه حس کردم که در ماتریکس هستم. و در زمانی دیگر خاطرههای اول مهرم را با شما به اشتراک گذاشتم.
در سال 91 به خودم شهامت دادم و دو داستان کوتاهنوشتم، داستان «میراثهای گسسته» و «آخرین پیام»
در پستهایم از «شرم» -این حس گمشده این روزها- نوشتم و از دیگر سجایایی اخلاقی که اگر در یک جامعه نباشند، چه بهتر که مثل آن خانواده روسی، بخت بریدن از تمدن انسانی را داشته باشیم! در مورد هیستری جمعی در تاریخ و پزشکی و فراموشی و مسخ برایتان نوشتم. آیا میدانید چگونه در زبانهای گوناگون، رنگها نام میگیرند؟
برایتان از شبکههای اجتماعی و تعاملات آنلاین نوشتم، از دروغ و کشف و دروغ در عالم آنلاین، از دروغهای دوستداشتنی، از عصر برادر بزرگ که در آن استتار به سختی ممکن است، از ابنالوقتهای شبکههای اجتماعی.
سینما: اسکار، تنگناهای فرهنگی، کابویهای دوستداشتنی، گلهای جنگ، دیالوگهای بامعنی در خیزش شوالیه تاریکی، پرومتئوس، خیزش هانس زیمر، فیلم بانوی لوک بسون.
یک پزشک که در سالی که در آخرین ساعت آن هستیم، همچنان وبلاگنویسی را ستود، برایتان نوشتم که چرا باید وبلاگهای کوچکتان را دوست داشته باشید. وبلاگنویسهای آیتی را نقد کردم و در عین حال از آنها دفاع کردم و از شما خواستم جسورانه بنویسید. در اسلایدکستی هم مروری داشتم به روزهای قدیمی وبلاگستان فارسی و انگیزههای نوشتن را بررسی کردم.
برایتان از هنر و عشق نوشتم، هنری که حتی میتواند از کالبدهای بیجان آثار هنری بیافریند. ترس را بررسی کردم و در آن واحد ستایشش کردن و مورد نکوهشش قرار دادم. در مورد مرز نامشخص دیوانگی و عاقلی نوشتم. در یکی از پستهایم با هم دیدیم که خودکامگان چطور میتوانند افسونمان کنند و با هم آزمایش موج سوم را بررسی کردیم و داستان «آگوست لندمسر» -یگانهمردی که تسلیم نشد- را برایتان بازگو کردم.
از ورزش هم نوشتیم، داستان تولد بارسا را با هم مرور کردیم و در آخر سال احیای تیکی تاکا را به نظاره نشستیم.
کتابهای زیادی به شما معرفی کردم:، زنده باد کاتالونیا ، اتحادیه ابلهان، روسلان وفادار. عکسهای کتاب و کتابخوانی هم در رشته پستهایی با همکاری و محبت شما خوانندگان عزیز منتشر شدند.
برایتان از صلح و دوستی نوشتم، صلحی که حتی یک ترانه ساده میتواند زمینهسازش باشد. از کودکی که قبل از آموزش و دیکته کردن تنفر، در غوغای روزگار، پاک و سبکبال راه میرفت و نگاه میکرد. از مرد فراموشکاری که عاشق شد. باور و پشتکار را ستودم. یادی از ملاله یوسفزای کردیم که فرهنگ طالبانی تحمل عشق و علاقهاش را به دانشاندوزی نداشت. یک بار دیگر امید را به شما یادآوری کردیم و در سلسله پستهایی به صورت مشروح در مورد پیروزی دانش و اراده انسان در فتح مریخ و مریخنورد کنجکاوی و آیلیتا برایتان نوشتیم.
بعضی از پستها پزشک در مورد پزشکی و روانشناسی مثل تاریخچه درمان با شوک الکتریکی مورد توجه شما قرار گرفتند. از پستهای موفق دیگر در این زمینه، میتوانم به پست مجرمان ابدی با فرصت مغتنم اشاره کنم. پست «از لوبوتومی تا کلرپرومازین: داستان مبارزه با جنون» هم خوب از آب درآمد. در مورد زنی نوشتم که دنیا را واژگون میدید.
زمستان میرود و بهار میآید، بهاری که میتواند پایانی برای رخوتها و پرخوابیهای ما باشد و نوروزی در راه است که همچون یلدا میتواند آیینی باشد به وسعت همه بشریت در تمنای روشنایی.
یک پزشک عزیز 4000 امین پستتون رو تبریک میگم و امیدوارم سال 92 سال خوبتری براتون باشه.
این خبر یادت رفت چرا؟
برآوردهای یک شرکت امنیتی نشان میدهد مرورگرهای کروم گوگل و فایر فاکس موزیلا و نرم افزار آی تونز اپل آسیب پذیرترین برنامههای نرم افزاری در سال ۲۰۱۲ بودهاند.
به گزارش infoworld
عالی بود دکتر. همه این مطالب رو خط به خط خونده بودم
!
تبریک یک پزشک دوستداشتنی، 120,000 پُسته شی ایشالا 🙂
علمی-تخیلی هات که شاهکار بودن. از کجا سلیقه ما رو میدونستی؟ 😉
دکتر جان به خاطر نوشته هایی که پنج سال بیشتر است که با گودر دنبالشان می کنم و هرروز بهتر از دیروز بودید و مثل همان بارسا که با تیکی تاکایش دل ما را می برد دل ما را بردید! و هرروز با هر مطلب جذابتان الهام بخش من بودید از شما تشکر می کنم.
شاید باور نکنید ولی یکی از دلایل وبلاگ نویس شدن من خواندن نوشته های شما بودید!
برایتان آرزوی موفقیت می کنم.
پیروز باشید
“به امید موفقیت هاى بیشتر”
دکتر مبارک باشه.برسه به چهارصد هزار پست
تبریک برای این رویداد فرخنده، تبریک سال نو و آرزوی موفقیت و کامیابی برای شما و خواهر گرامیتون 🙂
علمیتخیلیها رو دستکم من عاشقش بودم، امیدوارم در سال آینده هم این روال ادامه پیدا کنه.
سال ۹۲. چقدر امیدوارم به این سال.
تمام مطالبی که عکسشونو هم اینجا گذاشتیدو من خونده بودم. رسیدن به ۴۰۰۰ هم مبارک باشه.
۲۹ اسفند مبارک باد. سال ۹۲، سال امید، هم مبارک باد.
تبریک عید نوروز و 4000تایی شدن 1پزشک!!!
کاش در سال جدید به بخش سینما و کتاب بیشتر بها بدید… 1پزشک خیلی دیگه نیل کرده به سمت فناوری… فناوریهایی که اکثرشون رو نمیتونیم تو کشورمون داشته باشیم (بنا به دلایل معلوم) و میبینیم و حرص میخوریم! :دی
با سلام دکتر جان
ممنون از سایت بسیار عالی و پربارتون .سایتی که تا روزی چند بار بهش سر نزنم ارامش نمیگیرم ،چقدر موضوعات سایت با روحیه من سازگاره ،امیدوارم سال خوبی و پر از پستی داشته باشید.
تبریک میگم
واقعاً اسطوره ای برای همه ی وبلاگنویسا هستی
در مسیر خوبی قرار داری
ایشالا با حمایت بیشتر مردم تو این راه بمونی و جلوتر بری
با سرعت زیاد( جریمه نشی :)) )
تبریک دکتر عزیز
4 سال میشه که خواننده پر و پا قرص وبلاگتم موفق باشی
پیشاپیش فرا رسیدن سال نو و عید نوروز را خدمت جنابعالی و خانواده محترم تبریک عرض نموده و برایتان سلامتی و سالی پر از خیر و برکت آرزومندم.
به خاطر همه لحظه های ناب و قشنگی که با یک پزشک داشتیم ممنون از شما دکتر مجیدی و از همه عزیزانی که می نوشتند.
به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا
به مردان تیزخشم که پیکار میکنند
به آنان که با قلم، تباهی دهر را
به چشم جهانیان پدیدار میکنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
حس اعتماد به نویسنده ،چه در مورد بار علمی و زیبایی مطالبی که انتخاب می کنه و چه درباره اصول و پایبندی های اخلاقی که در تمام این سالها ، سعی کرده به آنها وفادار باشه ،این سایت رو به محبوبترین وبلاگ من تبدیل کرده . من هم مثل خیلی از دوستای دیگه روزم رو با سرزدن به وبلاگ شما شروع می کنم و به امید اینکه در طول روز پست جدیدی گذاشته باشید ، چندین بار به اینجا سر می زنم.
” تشکر کردن “، کمترین ادای دین ، در قبال همه ء اون لذتی که من از خوندن مطالب شما حس می کنم .
پیروز و سربلند باشید.
ممنون جناب مجیدی هم از شما و هم از نویسندگان مهمان و تبریک بابت فرارسیدن نوروز و عدد جادوی پست های شما امیدوارم سال خوبی داشته باشید .
سپاسگزارم از همهی نوشتههاتون. علمی-تخیلیهاتون رو میخوندم و هر نوشتهی دیگهای رو که وقتش رو نداشتم توی Pocket میذاشتم برای بعدا.
امیدوارم وقت کافی پیدا کنید تا همهی سوژههاتون رو بنویسید.
سال نوتون مبارک!
سلام و درود به شما دوست عزیزم. امیدوارم همچنان مانند گذشته، با انرژِی و قدرتمند و بااراده روبهجلو حرکت کنید و با مطالب جذاب و زیبا و مفیدتون خوانندگان بسیاری رو با خودتون همراه کنید. بابت این همه انرژِی و استمرار فقط میتونم بهتون خسته نباشی بگم و ازتون تشکر کنم.
خسته نباشید.
ازتون تشکر میکنم. سال نو خیلی خیلی مبارک
سال نو، پست 4000 همه مبارک. انشااله سلامت باشی.
کاش درآمد سایتت اونقدر بالا بره که مثل آرتور کوننان دویل که نویسنده شد، شما هم این کارو به پزشکی اولویت بدی. این خواسته نمی دونم از خود خواهی منه و یا آرزوی خوب برای شما ! ولی …
آرزوی بهترینها برای شما و خانواده ات
با تبریک خدمت دوستان ایت و تمامی کسانی که نظرات زیبا و…
اگر بنده با انتقادات دوستان را رنجندم قصد من فقط توجه به نظرات دوستان بود نه چیز دیگر
والسلام
همگی سال خوبی داشته باشند
با تبریک خدمت دوستان سایت. این امکان ویرایشم در سال جدید اضافه کنید لطفا
مرسی
مطالبتون واقعا عالیه و واقعا لذت می برم
امیدوارم در سال جدید مثل گذشته عالی باشید
یه روزی میبینم که 70 ساله شدم هنوز نوشته های شما می خوانم و لذت میبرم
واقعآ جا داره دستانتان را ببوسم
سال خوبی بود من دو سال هست که با شما هستم و خسته نباشید اقای دکتر
من سایت شما به همه دوستانم معرفی کردم وهمشیه می کنم به کسانی که برای علم و فناوری و نواوری ،هنر،سینما البته فکر کنم در هر زمینه ای مطلب داره سایت بزرگتان
بازم ممنون نورزتان مبارک
دکتر تو آدم خیلی ضعیف و کوچکی هستی. رویکردهایت مال همان بیست سی سال پیش است. حرف از فناوری می زنی، اما عملت دمده است. برایت متاسفم …
دکتر جون رخصت بده تا جوابشو بدم
یک تشکر و تبریک عید هم برای اون دوستی که به همهی کامنتهای این پست یک منفی اعطا نمودند 😀
باسلام و عرض تبریک سال نو
بهتون خسته نباشید میگم و امیدوارم در سال جدید، پیشرفت روزافزون شما و وبلاگتان را شاهد باشیم و البته هر فردی که قدمی مثبت (چه کوچک و چه بزرگ) در مسیر آگاهی دادن به انسان ها برمیدارد.
سلامت و پیروز و پرامید باشید
سلام
مدتهاست از وبلاگتون استفاده می کنم
یک انتقاد داشتم خدمتتون: یادمه قدیما زیر نوشته هاتون منبعشو میزاشتید اما الان مدتیه این کار رو نمی کنید.
با توجه به تعداد بالای مخاطبتون این سایت دیگه یک سایت شخصی نیست و یه جورایی سایت خبری تحلیلی به حساب میاد.
بنابراین توصیه می کنم برای هرچه جرفه ای تر شدن کار و همچنین رعایت اصول اخلاقی منابع مطالب رو (چه فارسی و چه انگلیسی) درج کنید.
امیدوارم روزی شاهد پست 10هزارم هم باشیم.
با احترام
سیاوش
ممنون از لحظات زیبایی که برای همه ما خوانندگان دائمی یک پزشک ساختید.
عید بر شما و خواهر گرامی تان مبارک.
امیدوارم سال آینده هم سالم و موفق باشید.
امید که سال خوبی پیش روی همه ما باشه
ولی دکتر جان تو چقدر سرشار از ایده هستی !!
اینهمه پست و مطلب که در روز و هفته منتشر میکنی
باز هم داری میگی که وقت نکردی خیلی ها رو پست کنی
اوه
آفرین !
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم دکتر مجیدی عزیز، امیدوارم همیشه نفستون گرم و دلتون شاد و تنتون سالم و قلمتان دور از گزند باشه و سالهای متمادی بتونیم از مطالبتون لذت ببریم… نوروزتان پیروز
نوستالژیک ترین پست سال،
تک تک پست ها تصویرشون مقابل چشمهام شکل گرفتند.
زیبا بود،میشد اسلایدی هم با تصاویر و عنوان پست ها به صورت آنلاین طراحی میشد.
تبریک
موفق باشید و مثل همیشه عالی
4000 (و خورده) مین پست و همچنین سال نو تون با تاخیر مبارک! سالهاست دارم از نوشتههاتون استفاده میکنم و لذت میبرم و یاد میگیرم. پست “جسارت نوشتن” شما بود که منو به نوشتن ترغیب کرد، پس اینو هم مدیون شما هستم.
امیدوارم همیشه با همین توان و انرژی و انگیزه با قلم توانا و زیباتون به نوشتن ادامه بدین.
ضمن اینکه از خوندن نوشتههای پزشکی، روزانهها، و علمی-تخیلیهاتون بیاندازه لذت بردم.
امیدوارم همیشه شاد و سلامت و موفق باشید.
ممنونم از لطف شما.