چگونه به عنوان صاحب یک رسانه از بازتاب دادن اخبار نادرست علمی و رواج خرافه و شبهعلم پرهیز کنیم؟
صاحبان هر رسانهای برای خود اهداف مشخصی دارند، این اهداف ممکن است به صورت منشوری نوشته شده باشد یا صرفا در ذهن گردانندگان آنها باشد.
یک رسانه ممکن است مستقل باشد و فلسفه وجودیاش، شور و عشق صاحب آن برای خبررسانی باشد یا اینکه ممکن است صرفا بازوی رسانهای یک شرکت، نهاد یا دستگاه دولتی باشد.
در هر صورت، گردانندگان یک رسانه مفروض، از یک وبلاگ ساده گرفته تا یک شبکه تلویزیونی پرمخاطب، دوست دارند مخاطب بیشتری داشته باشند و مهمتر از کمیت، بتوانند روی این مخاطب تأثیر بگذارند و آنها را به تعامل با خود وادار کنند.
همه اینها ممکن نمیشود، جز با خبررسانی درست، دقیق و متهدانه.
یک رسانه ممکن است در کوتاهمدت، با انتشار اخبار غیرموثق، زرد یا کپی پیستی، توفیق زیادی پیدا کند و میزان بازدید خود را بالا ببرد. اما در طولانیمدت، آن رسانهای از قدرت خبری برخوردار خواهد بود که توانسته باشد، اعتماد مخاطب را به خود جلب کرده باشد.
اما یکی از چالشهایی که در کار رسانه و خبررسانی وجود دارد، شیوه بازتاب اخبار جذاب و در عین حال ضد و نقیض است.
من هر روز، دستکم ده پانزده سوژه برای کار در وبلاگ پیدا میکنم، در این میان بعضی از آنها به سبب رعایت ملاحظاتی قابل انتشار نیستند، بعضیها بعد از بررسی ابتدایی با کلیت مطالب مطرح شده در وبلاگ سازگاری ندارند، اما بعضیها با اینکه مشکلی ندارند، ویژگیهای دارند که من را در انتشار آنها مردد میکنند.
من هفتهای چند بار با این اخبار مواجه میشوم، مثلا تازهترین آنها این است: محققان قزاقستانی ادعا کردهاند که با بررسی DNA انسان، قسمتهایی را یافتهاند که نامتناسب با بقیه قسمتها هستند و این فرضیه را مطرح کردهاند که میلیونها سال پیش موجودات فرازمینی آنها را در DNA ما گنجاندهاند، این قسمتهای مثل لوگوی روی تیشرتها میمانند، نوعی نشان زیستی هستند و شاید حاوی اطلاعاتی ما باشند که با بررسی بیشتر آنها به ما امکان تماس با این موجودات را بدهند!
خبر پوستهای جذاب دارد، علاوه بر اینجا، در دیسکاوری هم کار شده است که یک نشریه علمی برای مخاطب عام است.
دیسکاوری اندکی در مورد قضیه توضیح داده است، اما اطلاعات کامل نیستند، من منبعی دیگری برای تکمیل دانشم در این مورد ندارم.
بنابراین گرچه شخصی هستم که از فیلم پرومتئوس خوشم آمده است و با علمی -تخیلی هم میانهام خوب است، دست نگه میدارم و خبر را منتشر نمیکنم، چون خبر را بیشتر شبهعلمی ارزیابی کردهام تا علمی.
بعضی از خبرها احتمال درست بودنشان بیشتر است، اما وقتی که نگارنده مطلب دانش زیادی در مورد کلیت قضیه ندارد، بهتر است دست نگه دارد تا آنهایی که دانش پایه در مورد آن مطلب دارند، دست به قلم شوند.
مثلا در اینجا خبری خواندم با این عنوان: شبکه فضایی کوانتومی بین زمین و ایستگاه فضایی بینالمللی، ده هزار برابر سرعت نور.
وقتی خبر را خواندم کمی جستجو کردم و دو سه آزمایش قبلی مشابه را خواندم، ویکیپدیا را نگاه کردم، متوجه شدم که این آزمایش مترادف با انتقال دیتا به صورت معمول نیست و قضیه چیز دیگری است.
بنابراین باز هم گرچه خبر برانگیزاننده بود و باز گرچه دوست داشتم چیزی شبیه تلهپورت یا «ماورای فضای» داستانهای علمی- تخیلی دستکم با ابعاد کوچک را بازتاب دهم، چون بضاعت علمی لازم و همچنین وقت لازم برای افزودن بر دانش پایه نداشتم، کلا از انتشار خبر پرهیز کردم.
مسلم است که من نیز خطا و اشتباه مصون نیستم، وبلاگی که حدود چهار هزار پست منتشر کرده باشد، ممکن است در پارهای از زمانها، خبری را هم با شتاب و بدون تحقیق منتشر کرده باشد.
اما مهم این است که آن ذهنیت و تعهد درست برای انتشار صحیح اخبار لازم وجود دارد. من در این نوشتار، بیشتر روی خبرهای علمی و نه خبرهای سیاسی متمرکز میشوم.
باید اعتراف کرد که متأسفانه به خاطر حاشیهای بودن صفحات علم و دانش در نشریات کاغذی و خبرگزاریهای آنلاین ما، نظارت درستی روی اخبار صورت نمیگیرد.
اصولا ما چیزی به نام ژورنالیسم علمی حرفهای نداریم، رسانههای ما به خاطر ضعف مالی یا سیاستهای مدیریتی نادرست، هیچ زمان به صورت تماموقت یک گروه خبری متشکل از پزشکان یا دانشآموختگان رشتههای علوم پایه و مهندسی ندارند. بنابراین همان شخصی که اخبار فیزیک را ترجمه میکند یا تصمیم به انتشارش میگیرد، همان کسی است که اخبار پزشکی را درج میکند.
اصولا در روزنامههای ما صفحات علم و دانش و فناوری، همیشه همان صفحات لایی هستند که کمتر کسی پیدا میشود که آنها را با دقت بخواند.
بیشتر نشریات ما یک سیاست تعریفشده مشخص برای انتشار اخبار پزشکی ندارند، مثلا بر خلاف نشریات غربی به تدریج اطلاعات پایه مردم را در مورد بیماریها و روندهای تشخیصی و درمانی اضافه نمیکنند، درست به همین خاطر است که ما در بیمارستانها و اورژانسها و مطبها، شگفتزده میشویم که چرا باید این میزان دانش مردم نسبت به بدیهیترین روندهای زیستی یا پزشکی پایین باشد.
نشریات ما نهتنها نمیتوانند به صورت مؤثری به پیکار با شبهدانش بروند، بلکه خود در بسیاری موارد درگیر شبهدانش میشوند، فریب میخورند و حتی متوجه نمیشوند که فریب خوردهاند.
اما برای خروج از این تنگنا چه میکرد:
1- مهمتر از همه چیز داشتن آن تعهد و رسالت رسانهای است که اگر نباشد تنها انجام وظیفه صرف و به اتمام رساندن مأموریت و افزودن شمارگان و میزان بازدید، هدف میشود و بس.
2- توجه به روزنامهنگاری علمی حرفهای، اینکه فقط سیاست و بازتاب نصفه نیمه آن مهم نیست.
3- کسب تجربه در راستیآزمایی مطالب و چک کردن اخبار ضد و نقیض در منابع معتبر خبری.
4- نهراسیدن از انتشار اصلاحیه و تصحیح اخبار و پوزشخواهی از مخاطب در صورت انتشار اخبار نادرست.
5- وارد نشدن در حریمهای خبری که صاحبان یک رسانه تخصص یا آگاهیای از آن ندارند.
در همین زمینه در وبلاگ پوریا ناظمی بخوانید:
مخترع ماشین زمان: مشتی نمونه خروار
مدخل شبهعلم ویکیپدیا را هم اگر وقت داشتید بخوانید. اگر خواننده عزیز داوطلب ترجمه این مدخل شد، از انتشارش در یک پزشک استقبال میکنم.
واسه همینه که فید وبلاگ شما رو اغلب بدون توجه به تایتل سریع باز میکنم چون میدونم مطالبتون همیشه با وسواس خاصی انتخاب شدن که مورد نظر خودم هم بوده و به وبلاگتون اعتماد کامل دارم. و واقعاً از این همه حساسیتتون سپاسگذارم!
در مورد تئوری دستکاری DNA توسط موجودات فرازمینی مستنداتی هم وجود داره که در واقع این تئوری زیرمجموعه تئوری فضانوردان باستانی هست. اما اینکه مدعی کشف چگونگی اون شده باشند یک مقدار به قول شما جای بحث و شک وجود خواهد داشت…
ممنون ازین پست
اعتمادم به وبلاگ یک پزشک دوبرابر شد. یکی از غنیترین مباحث وب فارسی پیرامون UFOها که به نظر من بهترین استدلالها در مبارزه با شبهعلم در فضای وب فارسی کردند اینجاست:
http://forum.p30world.com/showthread.php?t=126025&page=325
سایت گمانه هم قدم مثبت ولی نوپائی هست که به تازگی در وب فارسی شرووع شده
http://www.gomaneh.com/
در مورد کامنت آقای فرشاد هم ضمن تائید پاراگراف اول ایشون از نظر من تا بهحال هیچگونه مستنداتی جز تفسیر معطوف به علاقهی یه سری از علاقمندان شبهعلمی در منابع معتبر منتشر نشده.
دوست عزیز پیشنهاد میکنم اگر فرصت داشتید کتابهای اریک ون دانیکن رو بخونید. یک مقدار شک در مورد وجود مسائلی که هنوز مدرک مستندی براش در دست نیست هم بد نیست. هرچند مدارک و شواهد زیاد هست! پیشنهاد میکنم گراواتار من رو درون صفحه جستجوی تصویری گوگل درگ-دراپ کنید ;)
دوست عزیز پیشنهاد میکنم کمی بیشتر راجع به علم و شبه علم بخونید. شبه علم فقط ظاهرش شبیه علم هست یه بزک علمی از خرافات:
خلاصهای از تحصیلات و زندگی فون دانیکن:
* در مدرسهی کاتولیکها تحصیل ابتدائی خودش رو میکنه (اونم از نوع سیستم متعصبش)
* به مدرسهی بینالملی مایکل مقدس میره و اونجا در مقابل تفسیر کلیسا از انجیل موضع میگیره و علاقمند به موضوع UFOها میشه (سن ۱۷)
* در سن ۱۹ سالگی ۴ ماه به خاطر دزدی زندان میشه
* از مدرسه بیرون میاد و شاگرد یه هتلدار سوئیسی میشه (یعنی تحصیلات اولیه رو هم تکمیل نمیکنه)
* بعد از مصر سر در میاره و متهم به کلاهبرداری و اختلاس میشه
* بعدا صاحب هتلی در داووس سوئیس میشه (پولشم معلومه که از کجا آورده) و این همون موقعی هست که شروع به نوشتن کتاب Chariots of the Gods? میکنه
*در سال ۱۹۶۴ هم اون ادعای مشهورش رو عنوان میکنه که آیا اجداد ما با فضائیها در ارتباط بودن (و مفصل در این تاپیک همهی اون ادعاها که همش حاصل دود چراغ خوردن در مصر بوده بحث شده)
* در ۱۹۶۸، فن دانیکن یک بار دیگر به جرم کلاهبرداری دستگیر میشود (اوراق سازی برای وام که استعداد خاصی در این داره) ازین پول در جهت تحقیقات و اشاعهی افکارش استفاده میکنه
* ۲ سال بعد دانیکن به تکرار کلاهبرداری، اختلاص و جعل متهم میشه
* ۱۹۷۰ سه سال و نیم زندان میشه
بعله تحصیلات ایشون شباهت زیادی با تحصیلات مدیران وطنی در آکسفورد و تهران و کیش داره و ازین جهت بهتون حق میدم
تاپیک غنی از ین بحث:
http://forum.p30world.com/showthread.php?t=126025&page=324
ممنون از توجهتون، خدا رو شکر که توی این زمینه مطالعه دارید :)
نمیخوام دفاع کنم و کاری هم به پیشینه این فرد ندارم، اتفاقاً با توجه به نوع تحصیلاتش که مذهبی هست، خوب مسائل خرافی مذهبی رو به چالش کشیده! چیزی که من خوندم اصلاً ربطی به خرافه نداشت. شبهعلم هم جسارتیست که برای حتی جلو زدن از علم فقط نیازمند مدارک و شواهد بسیار جزئی و به اندازه کافی قانع کننده داره، و در بعضی از موارد نظریههای ون دانیکن (نه همشون البته) به شدت اینطور هست. این نکته رو هم در نظر بگیرید که بعضی از یافتههای باستانی ارایه شده (مثلاً دوگو ها) توسط افراد متخصص قدمت سنجی شدند. پس باز هم یک قدم میشه از شبهعلم جلوتر رفت.
سوالاتی که در کتاب Chariots of the Gods? مطرح شده واقعاً بهجا هستند. اینها همش سوال هستند. ون دانیکن سعی نکرده چیزی رو در این کتاب تحمیل کنه یا ازش نتیجهگیری کنه. فقط یک سری شواهد و شک و سوال در اختیار ما میذاره و قضاوت با خود ماست.
ولی اگر یک روز این شواهد و قطعات گم شده این پازل پیدا بشه این نظریه به اندازه سایر نظریههای اثباتشده دارای رسمیت هست.
پ.ن: اگر طبق سیاستهای مرموز و پشتپرده که ممکن هست در جهان حاکم باشه (مانند فراماسون و …) که تا حد زیادی دنیا و حتی اطلاع عموم از علم یا فناوری رو تحت سانسور و نظارت داشته باشه موضوع باز هم پیچیده تر به نظر میاد…
سلام دکتر
در موردعدم انتشار این مطالب کار خوبی میکنید چون وقتی ادم این جور خبر ها رومیخونه بیشر براش سوال ایجادمیشه تا اینکه چیزی بفهمه! خیلی وقت ها من خبرهایی میخونم – در زمینه های مختلف مثل سیاسی یا امار مختلف یا علمی- بعدا که درموردش کمی فکر میکنم خودمم باور نمی کنم. این جور خبرها رو هم نمیشه جایی تعریف کرد چون بیشتر خود ادم زیر سوال میره تا اینکه باسواد یا به روز جلوه کنه
در مورد اون ارتباط سریعتر از نور اگر در هم تنیدگی رو هم بپذیریم باز طبق No-communication theorem، شاید فقط از این روش بشه برای رمز نگاری استفاده کرد، به قول انشتین spooky action at a distance
دکتر این پست علیرغم اهمیتش به خاطر دستهبندی توی صفحهی اصلی سایت به این راحتی پیداش نمیشه کرد.
ممنون، وبلاگها و وبسایتهای زیادی وجود دارن که سعی دارن یک بستر برای دور کردن اخبار نادرست رو فراهم کنن و به نظر من هم وبلاگ «گُمانه» یک منبع عالی و ایدهآل هست.
http://www.gomaneh.com
سلام آقای دکتر
ممنون از این پست زیباتون . قبلاً هم در مورد “دروغهای دوست داشتنی”صحبت کرده بودید و قرار بود درباره سفر استرانگ به ماه و دلایل صحت / عدم صحت اون صحبت کنید.
ما که همچنان منتظریم .
ممنون
جناب مجیدی من یکی از مخاطبی قدیمی شما هستم! از دورهای که سایت هفت سنگ خدابیامرز شما را با ما آشنا کرد بیش و کم مطالبان در حوزه ادبیات و سینما را دنبال میکنم!
امیدوارم از حرفهای من ناراحت نشوید! من فکر میکنم شما یکی از وجوه تمایزتان از وبلاگهای دیگر بغیر از مسائل فنی مربوط به تبلیغات و … بلد بودن زبان است.
اگر بخواهم صریح تر صحبت کنم، چیزی که از آن در ادبیات ژورنالیسم الکترونیک با عنوان “محتوای تولیدی” در قالب وبلاگهای ایرانی بسیار محدود است و در بسیاری از مواردهم محتوا ناقص، قشری و سرشار از اطلاعات نادرست میگردد.
شما بهتراز من میدانید که دنیای امروز دنیای تخصصهاست و پرداختن به رومایههای علوم و ارائه اطلاعات جدولی (برای حل کردن جدول) و یا استفاده از امکان بروز غریزههای سرکوب شدهی جوانان (با انتشار عکسهای جنسی) را نمیتوان کار رسانهای متعهدانه دانست! که شما در یکی از پستهایتان بدان اشاره کردید!
هرچند که انتظار تولید محتوای حرفهای و سازمان یافته را هم از یک وبلاگ نویس آماتور و جوان نمیتوان داشت!
من معذرت میخواهم از گفتن این حرف ولی شما بهتراست اگر فرصت میکنید به یکی از صفحات و یا پروفایلهای نمایش دهندهی بانوان خوش صورت! بروید و میزان لایکها و فالو ها را ببینید تا نا امید شوید! وقتی که میبینید کاربران سایتهای تولید کننده محتوای حرفهآی و حتی نیمه تخصصی قابل مقایسه با کاربران این صفحات نیستند.
تا وقتی
سیاست
سرگرمی
جنسیت (اروتیک)
بعنوان مهمترین اولویتهای اکثر کاربران اینترنت باشد امیدی به آینده ی سایتهای تولید کننده محتوای (بقول شما) متعهد نیست.
یکی از شرایط داشتن وبلاگهای حرفهای داشتن مخاطب حرفهای در حجم مطلبوب است که در ایران از این تعمت بیبهره هستیم. خود من می توانم برآورد کنم که مطالب جدیتر من را بیشتر از دویست سیصد نفر نمیخوانند. حتی گاهی که چند پست جدی به دنبال هم منتشر میکنم، متوجه ریزش مخاطب میشوم و مجبور میشوم پستهای پوستهای تر بنویسم.
یک رسانه ممکن است در کوتاهمدت، با انتشار اخبار غیرموثق، زرد یا کپی پیستی، توفیق زیادی پیدا کند و میزان بازدید خود را بالا ببرد. اما در طولانیمدت، آن رسانهای از قدرت خبری برخوردار خواهد بود که توانسته باشد، اعتماد مخاطب را به خود جلب کرده باشد.
واقعا حق با شماست.
این قانون کلی رسانه هاست.
سپاس جناب دکتر مجیدی عزیز که با مطالب خوبتون حال ما رو هم خوب می کنید.