چگونه « نشنال جئوگرافیک » دنیا را تغییر داد – 125 سال از انتشار نخستین شماره مجله نشنال جئوگرافیک گذشت
هفته پیش مصادف بود با 125 امین سال انتشار مجله نشنال جئوگرافیک.
شاید خیلیها تنها تصورشان از نشنال جئوگرافیک، عکسهای زیبا باشد. شاید خیلیها فکر کنند که مجلهای که کارکرد بارز سیاسی ندارد، نمیتواند تأثیرگذاری عملی در سیاستها و روندها و زندگی مردم داشته باشد، از دید آنها این مجله فقط رسانهای برای انتشار هنر عکاسی، سرگرم کردن و یا تحریک حس زیباییشناسی ماست.
اما در این پست ما میخواهیم به شما نشان بدهیم که این مجله چقدر تأثیرگذار بوده است:
1- کمک به حفظ گونههای در معرض خطر: در مقالهها و عکسهای زیادی در نشنال جئوگرافیک، در مورد گونههای در معرض خطر هشدار داده میشود، نشنال جئوگرافیک مردم و مسئولین را تشویق به حفظ این گونهها کرده است.
برای مثال در ژانویه سال 2010، برایان کریستی، مقالهای در مورد تجارت غیرقانونی خرید و فروش حیات وحش منتشر کرد. همین مقاله باعث شد که پارلمان مالزی قانونی برای حفظ حیات وحش، تصویب کند.
دو سال بعد، مقاله دیگری از کریستی به نام «پرستش عاج»، در سطح جهانی باعث برانگیخته شدن توجه همگان شد و از تایلند تا فیلیپین مردم متحد شدند تا درمقابل کشتار فیلها بایستند.
همین مقالات بود که کمک کرد صدای هیلاری کلینتون در کنگره آمریکا برای پذیرش راهبرد خاتمه دادن به تجارت حیات وحش، شنیده شود.
در این عکس یک خرس سیاه را میبینیم که بیهوش شده و مایع صفرایش در حال خارج شدن از بدن است تا در طب سنتی ویتنامی مورد استفاده قرار بگیرد:
2- کمک به حفظ پارکهای حفاظتشده حیات وحش در آمریکا: در طول سالها نشنال جئوگرافیک با انتشار مقالاتی در مورد پارکهای حیات وحش، به حفظ آنها کمک کرده است. یکی از مقالات برتر در این زمینه، مقالهای است که در سال 1916، منتشر شده بود و به برقراری خدمات پارکهای ملی کمک کرد.
3- ایجاد بنیاد کودکان افغانستان، در سال 1985: استیو مککوری، عکاس پرآوازه مشهور نشنال جئوگرافیک، عکسی از یک دختر افغان چشمسبز گرفت که روجلد مجله در ماه ژوئن شد. این عکس درواقع نماد مجله در طول تاریخ شد. من در «یک پزشک» در مورد داستان این عکس به صورت کامل نوشتهام.
سالها بعد، مککوری دوباره این دختر را پیدا کرد، حالا او تبدیل به زنی میانسال شده بود و زیباییاش تحتالشعاع رنجهای حک شده در صورتش قرار گرفته بود.
همین عکسها باعث شد که بنیاد کودکان افغانستان تأسیس شود و بتواند یک میلیون دلار برای توسعه آموزش کودکان افغانستان و پناهندههای افغانی مقیم پاکستان جمعآوری کند.
4- کشف حیات در ژرفای بستر اقیانوش در گالاپاگوس: سال 1977، زمانی که رابرات بالارد، اعماق اقیانوس آرام و حفرات و شکافهای بستر آن را بررسی میکرد، نشنال جئوگرافیک سه عکاساش را همراه او کرد. کسی انتظار نداشت که در آن اعماق موجود زندهای یافت شود، اما وقتی عکسهایی که با تکنیکهایی خاص گرفته شدند، نمایان شدند، انبوهی از صدفهای دوکپهای و شقایقهای دریایی در عکسهای دیده شدند.
5- انتشار اخباری در مورد تغییرات وضعیت اقلیمی: نشنال جئوگرافیک مقالات زیادی در مورد تغییرات وضعیت اقلیمی و تأثیر آن روی زندگی انسانها، گیاهان و جانوران منتشر کرده است.
یکی از مقالات تأثیرگذار نشنال جئوگرافیک، عکسهایی از جیمز بیلوگ بود. او در یک پروژه طولانیمدت و ابتکاری، تأثیر تغییرات اقلیمی در ذوب شدن یخهای یخچالهای طبیعی را مستند کرد.
این پروژه او، هم اطلاعاتی به دانشمندان در مورد ماهیت و مکانیک آب شدن یخها داد و هم میزان آگاهی عمومی را افزایش داد.
6- نقشهبرداری از آسمان: همه با نقشهها و اطلسهای نشنال جئوگرافیک در مورد زمین آشنا هستند، اما این مجله، فقط به زمین علاقهمند نیست!
در سال 1949، نشنال جئوگرافیک، یک پروژه هفت ساله را آغاز کرد تا آسمان شب را آنچنان که در نیکمره شمالی زمین دیده میشود، نقشهبرداری کند. برای این کار از امکانات رصدخانه «مونت پالومار» استفاده شد و آسمان به 900 منطقه مختلف تقسیم شد.
نتیجه این کار، اطلیسی با 1785 عکس بود که مانند موزاییکهایی در کنار هم آسمان شب را به زیبایی نشان میدادند.
جالب است بدانید که به یاری همین عکسها، 13 دنبالهدار و 4 کهکشان و هزاران شبهسیاره کشف شده، یکی از همین شبهسیارهها به افتخار نشنال جئوگرافیک، «جئوگرافوس» نامیده شد.
این عکسهای دیجیتال شدهاند و حالا شما میتوانید به صورت دیجیتال آنها را ببینید!
7- تأثیر روی فرهنگ: نشنال جئوگرافیک در شماره اکتبر سال 1957، مقالهای با عنوان بالرینهای صورتیپوش منتشر کرد که با الهام از آن عروسکهای فلامینگوی صورتی ساخته شدند و به محبوبیت رسیدند.
در داستان کوتاه ارنست هیمنگوی با عنوان Homage to Switzerland و نیز در فیلم «آروارهها» از مجله نشنال جئوگرافیک یاد میشود. حتی خالق «دانلد داک» -کارل بارکس- هم در زمان کشیدن کمیک استریپهای دانلد داک، تحت تأثیر مناظر و چشماندازهایی بود که در مجله دیده بود.
هنگامی که در سال 1995، فیلم پلهای مادیسون کانتی شاخته میشود، مجله به عوامل فیلم برای ساختن یک روجلد تقلبی کمک کرد، در این فیلم کلینت ایستوود نقش یک عکاس مجله نشنال جئوگرافیک را بازی میکند که با مریل استریپ روابط عاطفی برقرار میکند.
8- کشف گونههای جدید پرندگان: امروزه جارد دیاموند را بیشتر به عنوان یک نویسنده میشناسیم، اما او پیش این امر، برنده جایزه پولیتزر هم شده بود و دلیل آن، کشف یک گونه جدید از پرندگان در گینه نو بود، گونهای که دانشمندان از سال 1895، یعنی زمانی که برای نخستین بار، پوست این پرنده به اروپا آورده شد، در پی کشف و شناساییاش بودند. دیاموند در ژانویه سال 1981 موفق به این کشف شد، این کشف آنقدر مهم بود که خبر صفحه اول نیویورک تایمز هم شد.
به علاوه، اخیرا، یک عکاس و یک پرندهشناس به نامهای تیم لامان و اد اسکولز، در سفری به گینه نو، 39 گونه پرنده جدید را کشف کردند. این پروژه 8 سال طول کشید، در شماره دسامبر سال 2012 نشنال جئوگرافیک، این موفقیتها بازتاب داده شد.
9- حضور موفق در اینستاگرام و استفاده از فناوریهای نو: نشنال جئوگرافیک در اینستاگرام، نزدیک به 2.9 میلیون نفر دنبالکننده دارد و موفقترین برند از نظر تعداد دنبالکننده است.
اصولا نشنال جئوگرافیک علاقه زیادی به استفاده از فناوری و رسانههای برای انتشار مطالب و عکسهایش دارد، در سال 1905، گیلبرت اچ گروسوندور -سردبیر وقت مجله- تصمیم گرفت که 11 صفحه عکس را در شماره ژانویه مجله قرار بدهد که برای آن زمان تقریبا بیسابقه بود.
در سال 1984، مجله در ابتکاری جالب در صفحه اول خود از یک هولوگرام استفاده کرد. این کار در شماره نوامبر سال 1985 و شماره دسامبر سال 1988 تکرار شد. شماره دسامبر سال 1988، کاملا جاهطلبانه بود، صفحه اول و آخر و نیز قسمت ستون مجله، همه هولوگرافیک بودند.
این روزها در عصر آیپد، درک دشواری تهیه آن هولوگرامها دشوار است، اما تولید چنان هولوگرامهایی، در آن زمان، تصویرگر اوج فناوری سطح بالا در زمینه چاپ و رسانه بودند.
10 – الهامبخش مردم برای حفاظت از زمین و مهربانی با هم: هم خود مجله و هم خوانندگانش (از طریق بازخوردها و نامههایشان) به افزایش حس مسئولیت ما در قبال کره خاکیمان کمک میکنند.
در سال 1982؛ عکسی از ادواردو راموس -یک پسر پرویی- چاپ شد که بعد از اینکه گوسفندهای خانوادهاش در تصادف با یک خودرو کشته شدند، در حال گریه است. انتشار این عکس باعث شد که خوانندگان بیشتر از شش هزار دلار به این خانواده کمک کنند، تا آنها 5 گوسفند جدید بخرند و حتی پول اضافی برای کمک به مردم آن منطقه هم باقی بماند.
در سال 2003 هم انتشار مقالهای در نشنال جئوگرافیک با عنوان لمسنشدنیها و عکسهایی از یک مرد هندی از طبقه «نجسها» که با اسید سوزانده شد، احساسات یک خواننده مقیم اوهایو را برانگیخت و او هزینه عمل جراحی او را پرداخت کرد.
توضیح: در آیین هندو، مردم به دو طبقه اصلی آریاییها و نجسها که همان دراویدی های بومی و ساکنان اصلی هند هستند، نقسیم میشوند، خود آریاییها هم به چهار طبقه یا کاست زیر تقسیم میشوند:
1- برهمنان ، که همان طبقه روحانیون و کاهنان دین هندو هستند .
2-کشاتریاها ، که طبقه شاهان و شاهزادگان و جنگاوران هستند .
3- ویشایاها ، که شامل بازرگانان و دهقانان است .
4- شودراها یا سادراها ، که طبقه کارگران محسوب می شود.
هر کدام از این طبقات هم صدها طبقه فرعی دارند! این امر جامعه هند را به جامعه ای هزاران طبقه ای تقسیم کرده است که هر کدام طبقه مادون خودرا استثمار و تحقیر می کنند.
در این میان، اما نجسها اصولا در جامعه هند حقوقی ندارند، آنها که که حدود 200 میلیون نفر جمعیت دارند، به هیچ وجه حق نداشتند که در محله آریاییها تردد کنند و هر گاه از باب ضرورت برای حمل زباله ویا گدایی به محلات آنها میروند موظف هستند که با صدای بلند حضور خود را اعلام کنند که مبادا نگاه طبقات بالاتر به آنها بیفتد . در صورتی که این اتفاق بیفتد، بیننده باید با غسل خود را پاک کند . گوش دادن یا تلاوت کتاب مقدس نیز برای آنها حرام است و اگر فردی از ایشان، استراق سمع کند برای مجازات سرب مذاب در گوش او میریختند . یک نجس نمیتوانست در ساعاتی از روز که طول سایهها بلند است از اماکن مورد استفاده سایر طبقات عبور کند، مبادا سایه بلند او بر روی فردی بیفتد و این سایه فرد آریایی را نجس کند. طبقهای که طبق افسانه ها فرزندش ناپاک به دنیا میآید، ناپاک زندگی میکند و میمیرد . (+ و + و +)
اصولا تصور داشتن روزنامه یا مجلهای با 125 سال سابقه برای ما بسیار عجیب است. ما در تاریخ خودمان مجله و روزنامه تأثیرگذار کم نداشتیم، اما هیچ کدام از آنها نتوانستند چند دهه عمر کنند. و چیز مهمتر از قدمت و عمر، میزان تأثیرگذاری و توانایی باقی ماندن بر تعهد روزنامهگاری است.
مجلات و روزنامهها باید بتوانند آینه تمامنمای یک جامعه باشند، آنها باید بتوانند وجدانها را بیدار کنند و نهیب بزنند، از زوایی دید متفاوت به قضایا نگاه کنند، گاهی به دخمههای مخفی سفر کنند و با انتشار خبر و عکس، چیزهایی را به ما بنمایانند که ما دوست داریم، چشمانمان را به روی آنها ببندیم. آنها باید بتوانند این کارها را بکنند، در حالی که متهم به سیاهنمایی هم نشوند! آنها باید قادر به این چیزها باشند و در عین حال شمارگان مناسبی هم داشته باشند و از نظر اقتصادی در تنگنا قرار نگیرند.
رسانه چیز مقدسی است، از یک وبلاگ ساده تا یک روزنامه با شمارگان بالا یا حتی یک اکانت شبکه اجتماعی با تعداد بالای دنبالکننده.
رسانه باید آمیزهای از ابزارهای آگهیبخشی، سرگرمیسازی متعهدانه، معجونی برای امید و شهامت، سپری برای محافظت از فرهنگ، دریچهای برای پرواز کبوتر خیال و محرکی برای اندیشیدن و استدلال متفاوت و مستقل باشد.
متأسفانه ما در طی دههها، هیچگاه بخت آن را نداشتهایم که روزنامه یا مجلهای را تبدیل به یک برند زنده، پویا و تأثیرگذار کنیم، یا آستانه تحملمان پایین بوده، یا درنیافتهایم که در عین حفظ وقار و فاخر باقی ماندن محتوایی، چگونه قافیه را به زردنامهها نبازیم، یا اینکه فاصله دغدغهها و اندیشههایمان در رسانهها آنقدر با مردم گرفتار در امورات روزمره، زیاد بوده، که صدایمان را کسی نشنیده است.
جدای از موضوع پست که معرفی تاثیرگذاری نشنالجئوگرافیک بود، چندتا از آیتم های این پست واقعاً تاثیرگذار و دردناک بودند 🙁
نتیجهگیری پایانی هم به دلایلی که هممون میدونیم متاسفانه به این زودیا در ایران عملی نخواهد شد!
عالی بود ، این مجله از کجا میشه پیدا کرد یا دانلودش کرد،من فقط توی دکه های روزنامه فروشی یک مجله شبیه همین که نوشته بود ترجمه ی نشنال رو دیدم!البته منظورم این نیست چرا تو دکه ها نیست!منظورم اینه اگه سایتی و میشناسید که شماره های قدیمیشو داره و میشه دانلود کرد لطفا معرفی کنید.
اون مورد که دیدید، نماینده ی رسمی نشنال جئوگرافیک در ایران هستش. میتونید اشتراک بگیرین تا براتون ارسال کنن.
https://www.facebook.com/NationalGeographicMagazineFarsi?ref=br_rs
تشکر فراوان
در دنیای پیچ در پیچ فناوری،آدم گاهی اوقات با افرادی مواجه میشه که احتمالا همزاد خودش هستند ،یعنی اون زوایای ناب رو از بین زوایای درهم و بر هم فناوری جدا کرده و بصورت دسته گلی زیبا به دیگران هدیه می دهند.
من شما رو تحسین میکنم
آفرین
این روزها در عصر آیپد، درک دشواری تهیه آن هولوگرامها دشوار است
ارادتمند و سپاسگذار بابت متن مثل همیشه همراه با ایده ی ناب
پست یک پزشک تنها چیزیه که کمیتش با کیفیتش ارتباط مستقیم داره 🙂
خیلی جالب و تاثیر گذار بود. به خصوص عکس دختر افغان و اون پسر پرویی
متشکرم دکتر
نمیدونم چرا چشم هام خیس شد وقتی عکس آخرو دیدم
خیلی خوب بود
عالی بود
در مورد جامعه ی هندیا . من این قضیه رو متوجه نشدم که هنوزم این طبقه بندی نجس ها وجود داره یا مال قبل بوده ؟
و اگه هست ، هنوز هم نسبت بهشون نگاه سخیف رو دارن یا فرهنگ سازی شده و دیگه مشکلشون با هم حل شده ؟
ممنون میشم جواب بدین
چند وقت پیش یه مطلب راجع به یه پزشک آمریکایی که با استفاده از یه آیفون و یه کیت یه سری آزمایش ها که هزینه زیادی داشتن رو برای بیمارهاش انجام میداد گذاشته بودید.
هر چی سرچ کردم پیداش نکردم.ممنون میشم لینکش رو بزارید.
مرسی جالب بود
خیلی زیبا بود عکس اخر دلمو شکوند
سلام. چطوری میتونیم به نشنال جئوگرافیک عکس ارسال کرد.