فیلیپ سیمور هافمن: خداحافظ کاپوتی، بدرود پدر فلین!
فرانک مجیدی:
«فیلیپ سیمور هافمن» مردهاست. این یک واقعیت تلخ است، اما مانند ماهیت قاطعانهی حقیقت، راهی جز پذیرشش نیست. هافمن، استاد بازی در نقشهای دراماتیک بود. ظاهر خوشتیپ و فوتوژنیکی نداشت، اما آنقدر کاربلد بود که اسمش در یک فیلم، دلیل موجه تماشای آن باشد. مرگش اما، حادثهای بزرگ و پیجیده نبود. اُوِردوز در مصرف هروئین، با سوزنی در بازوی چپ و مرگ.
دربارهی او، نوشتههای بسیاری منتشر شد که با توجه به کمسن و سالی نسبیش، سوز و گداز بسیاری داشت. اما در این پست، به سراغ کارهایی از او میرویم که قرار است پس از مرگش به نمایش در آیند و نگاهی به بهترین بازیهای او میاندازیم تا اینگونه یادش را گرامی داریم.
کارهای اکراننشده:
God’s Pocket: کارگردانی این فیلم بر عهدهی همبازی او در فیلم «جنگ چارلی ویلسن»، جان اسلتری، است. داستان، دربارهی مردی به نام میکی است که تلاش میکند مرگ نابههنگام پسرخواندهاش را اتفاقی جلوه دهد.
A most wanted man: کارگردان این فیلم «آنتون کوربین» است و هنوز تاریخ اکرانش در آمریکا مشخص نیست. فیلم، اقتباسی از رمان «جان لهکاره» است و داستان جاسوسی آلمانی به نام «گونتر باخمان» را روایت میکند.
Happyish: داستان هدیهای غیرعادی که مردی در روز تولدش دریافت میکند و… قرار بود این پروژه، بهصورت سریالی در ژانر کمدی سیاه باشد که در شبکهی Showtime به نمایش در آید.
The hunger games: mockingjay part 1 & 2: هافمن در این فیلم در نقش «پلوتارچ هِوِنزبی» ایفای نقش کردهبود. تهیهکنندگان فیلمهای او گفتهاند مرگ او، تغییری در تاریخ اکران فیلمها نمیدهد اما هنوز مشخص نیست در فیلمی مانند مورد آخر؛ فقدان او چطور پوشش داده میشود.
بهترین بازیها:
Low and order: هافمن در اولین حضور خود در برابر دوربین در سال 1991، نقش یک مظنون به تجاوز را در فصل اول این سریال NBC ایفا کرد. علیرغم نقش کوتاهش، حضور مؤثر او باعث شد که اولین قدم را محکم بردارد.
Scent of a woman: هافمن در 25 سالگی، نقش یک دانشآموز لوس و پولدار را بازی میکرد که گمان میکرد همه باید بهخاطر موقعیت پدرش، در برابر او سر خم کنند.
Twister: این فیلم در سال 1996 ساخته شد و این آخرین باری بود که هافمن نقشی کوچک را می پذیرفت.
Boogie nights: هافمن در 30 سالگی، نقشی ظریف را در این فیلم ایفا میکند. سکانس اتومبیل قرمز اسپورت، جایی تأثیرگذار در فیلم است که او استادانه بازیش کرد.
The big Lebowski: در سال 1998، در یکی از بهترین فیلمهای برادران کوئن ظاهر شد و آن قدر با مهارت نقش خود را ایفا نمود که به سختی قابل فراموش شدن بود.
Happiness: در همان سال، هافمن در این فیلم نیز حضور یافت و به دنیای غیرعادی قهرمان فیلم، جنبه ای انسانی و قابل درک بخشید.
Flawless: سال 1999، به هافمن این شانس را داد که در کنار «رابرت دنیرو» در این فیلم حضور یابد. او در این فیلم، نقش یک شخص دو جنسیتی را ایفا میکرد که به دنیرو که در نقش یک پلیس ظاهر شدهبود، کمک می کرد تا بر مشکل خود فائق آید.
The talented Mr. Ripley: ممکن است او قبلاً هم نقش یک پولدار خودخواه را ایفا کردهباشد، اما فقط باید این فیلم و کاراکتر «فردی مایلز» را ببینیید تا بدانید او هرگز در ورطهی تکرار گرفتار نشد.
Magnolia: هافمن در این فیلم محصول سال 1999 در نقش یک پرستار اسایشگاه حاضر میشود که وظیفهی نگهداری از ججیسن روباردز را بر عهده دارد.
True West: در این تئاتر برادوی، هافمن و «جان سی. رایلی» در نقش دو برادر رقیب هم ظاهر میشوند که مدام موقعیت برتری هر یک تغییر میکند.
Almost famous: او یک منتقد معروف موسیقی راک به نام «لستر بنگز» است. هافمن در طول حضور خود، عشق عمیق به موسیقی و زندگی کردن به خاطرش را نشان میدهد.
Punch- drunk love: او در این فیلم، با «پل تامس اندرسن»، کارگردان معروف «خون به پا خواهد شد» همکاری کرد. سکانس مکالمهی تلفنی او و آدام سندلر، درخشانترین سکانس این فیلم است.
Capote: هافمن برای چهارمین بار به خاطر این فیلم نامزد اسکار شد و اجرای بینفصش، او را به آنچه حقش بود رساند. این فیلم، ما را با آن روزهای کاپوتی همراه میکند مه رمان معروف «در کمال خونسردی» را چگونه خلق کرد.
Mission: Impossible III: هافمن در این فیلم جی. جی آبرامز، رقیب «اتان هانت» بود، خلافکاری قهار به نام «اوون داویان».
The savages: در این فیلم، او و لورا لینی در نقش فرزندان پیرمردی عجیب و مبتلا به فراموشی ظاهر شدند. لینی در این فیلم برای بهترین بازیگر زن، نامزد اسکار شد، اما هافمن علیرغم عدم نامزدی به خوبی در یاد بینندگان فیلم ماند.
Charlie Wilson’s war: هافمن تا پیش از این نقش، کمتر در نقشی با مایههای کمدی ظاهر شدهبود، اما او این چنبه را با پذیرش کاراکتر «گوست آوراکوتوس»، یک مهرهی سوختهی CIA، به چالش میطلبد. فیلم دربارهی روند تجهیز نظامی افغانها در دههی 80 میلادی است.
Synecdoche, New York: شاید این، پیچیده ترین نقشی است که هافمن در طول زندگی هنریش ایفا کرد. علیرغم فضای تئاتری فیلم، حس واقعگرایانهای که نقش پیچیدهی هافمن در اذهان باقی میگذارد این فیلم را از سایر آثار او متمایز میکند.
Doubt: این فیلم، از روی نمایشنامهای به قلم کارگردان فیلم، جان پتریک شنِلی، ساختهشد و برای من، محبوبترین نقشآفرینی هافمن را به همراه داشت. فقط سکانسی که اولینبارخواهر آلوشس، اتهام پدر فلین را مطرح میکند، یا سکانس خطابهی پدر فلین پس از اتهام را به یاد آورید. بیتردید، «مریل استریپ»، «ایمی آدامز» و بالاخص هافمن، این فیلم را از یک اثر معمولی به یک فیلم بسیار بهیادماندنی ارتقاء دادند. دربارهی این فیلم، قبلاً مطالبی در وبلاگ نوشتهام.
Death of salesman: هافمن در نقش اصلی نمایشنامهی بهیاد ماندنی «آرتور میلر»، ویلی لومن، ظاهر شد.
The master: او در لباس «لنکستر داد» ایفای نقش کرد. در کنار او، ژوکین فونیکس به زیبایی از عهدهی نقش سنگینش برآمد. فیلمی که باید دید تا از هنر بازیگری آن دو مطلع شد.
The hunger games: Catching fire: بعد از فیلم و تئاتر موفقش، او اینبار در یک فیلم تخیلی پرخرج، در نقشی مکمّل ظاهر شد.
آرون سورکین، فیلمنامهنویس فیلم «جنگ چارلی ویلسن» و «Moneyball» در یادداشتی برای مجلهی تایم، مینویسد او و هافمن دو اشتراک با هم داشتند، هر دو پدران فرزندانی کوچک بودند و هر دو معتاد.
یکبار وقتی سورکین با هافمن در اینباره حرف میزند، هافمن به او گفته: «اگر یکی از ما به خاطر اوردوز بمیرد، شاید برای 10 نفر دیگر که درگیر این ماجرا هستند، این اتفاق نیفتد.» منظور او این بوده که شاید این ماجرا، چشم 10 نفر دیگر را باز کند و آنها از آیندهی کار و انتخابشان بیمناک شوند و دیگر به سمت مواد نروند.
سورکین مینویسد نباید رسانههای اینگونه ترویج کنند که تنها «اوردوز» باعث مرگ هافمن شده است، بلکه باید خود اعتیاد را به عنوان علت مرگ هافمن جا بیندازیم. ما باید از چنین اندیشیدن که اگر او مقدار مناسبی را برای مصرف انتخاب کردهبود یا اینکه او افسردگی او در مرگش تأثیر داشته است، خودداری کنیم، بلکه باید علت مرگ او را همان اعتیاد به مخدر و نیاز به مصرف هروئین، دستکم یک بار در هفته، بپنداریم. اینگونه است
حالا باید به افتخارات او، علاوه بر خلق کاراکترهایی مانند ویلی لومن، جِیمی تایرن و ترومن کاپوتی، این را هم اضافه کرد که به دلیل این اتفاق، 10 نفر دیگر نمیمیرند.
از Philip Seymour Hoffman چندتا فیلم دیدم ولی نمیتونم نمیتونم راجع بهش نظر بدم ولی کسی نبوده که تو فیلماش بتونه نظرمو جلب کنه متاسفانه. ولی The big Lebowski اوه فراموش نشدنیه. با بازی Jeff Bridges که شاید بعید به نظر برسه ازش با یه نگاه به پرونده کاریش! ولی اونم فوق العادس!
این دوتا لعنتی ( کوئن ) خیلی باحال و با مزه ن انصافا!
خیلی نا امید کنندس که هنرمندهای آمریکایی بیشترشون بخاطر مواد مخدر از پا در میان… حتی استوره هایی مثل الویس،جکسون،ویتنی …
صدای این هنرپیشه هم در نقش مکس (Mary and Max) هم خیلی خوب بود.
جکسن منظورت مایکل جکسن هست؟ کی گفته معتاد بوده؟
دقیقا نمیشه گفت معتاد بوده ولی به مسکن وابسته شده بود
من معمولاً تحت تأثیر مرگ آدما قرار نمی گیریم ولی سیمور تنها بازیگری بود که وقتی خبرشو شنیدم، به این فکر کردم که چه فیلمای خوب دیگه ای هم می تونست بازی کنه که دیگه هیچ وقت نخواهم دید.
در فیلمهای
Before the Devil Knows You’re Dead
Doubt
Mission: Impossible III
Capote
The Ides of March
و در دوبله انیمیشن Mary and Max
عالی بود
به کسانی که ندیدهاند پیشنهاد میکنم این فیلمها را ببینند
امسال 4 فیلم و سال دیگه 1 فیلم از او را میبینیم
او همیشه در اثارش زنده است
خدا بیامرزدش، خیلی بازیگر خوبی بود
متاسفم که دیگه در بین ما نیست
آخرین فیلمی که ازش دیده بودم توی moneyball با بازی بردپیت بود که نقش یه مربی لجباز رو بازی می کرد … البته این آدمها و یا لااقل بازیگرها بواسطه بازی در فیلمهای مختلف هرگز نمی میرند …
در ضمن پیشنهاد می کنم حتما فیلم moneybaii- 2011 رو ببینید …
سپاس بسیار از مطلب خوب شما من دو روز قبل از شنیدن خبر مرگ ایشون فیلم ” مسابقات عطش” رو دیدم و بسیار متاسف شدم که چه هنرمندی خوبی از دست رفت، دکتر مجیدی عزیز من یک سوال دارم اور دوز یا مصرف بیش از حد چگونه باعث مرگ میشود؟ اصلا یعنی چی، خیلی از چهره های مشهور موسیقی و سینما به همین دلیل در گذشته اند. از مرلین مونرو و الویس پریسلی تا امی وان هایس و ویتنی هیستونو بازیگر فیلم بتمن و آخرین خبر هم ایشون، آیا از لحاظ روانشناسی دلیل خاصی هست که بیشتر افراد مشهور و ثروتمند به این دلیل فوت میکنند؟
خیلی متاثر شدم. واقعا بدجوری حالمو گرفت. سکانس دعواش با واکین فینکس تو زندان تو فیلم master … عاشق این سکانسم…
حیف شد ، خیلی حیف شد ، منم به نقشایی فکر میکنم که میتونست بازی شون کنه و به شاهکار تبدیلشون کنه….
ولی واقعا این نوع مردن در شان انسان نیست.
روحش شاد
در هر ژانری بهترین هست؛از عهده هر نقشی بر میاد با بهترین نتیجه ، دیگه تو عالم سینما جایی فراتر نیست که استاد بش نرسیده باشه،مرگ هم جزیی از زندگیه و استاد دراماتیک مرد؛استاد همیشه زندست و زنده میمونه تا زمانی که مریدانش اون رو بیاد داشته باشند؛بخشی از مریدان با استاد رفت و بخشی از استاد با مریدان زندست/.
بازیگر فوق العاده ای بود. بخصوص در فیلمهای doubt و capote. جالب است دقیقا در روز فوت ایشان من فیلم capote را برای اولین بار تماشا کردم که خیلی لذت بردم.