مرگ استاد محمدرضا لطفی: با تو ماجراها داشتیم!
فرانک مجیدی: استاد به واسطه سپیدمویی خیلی بیش از سنش نشان میداد…
استاد این اواخر، حرفهای ناراحتکننده کم نزد. به همه توپید. به علیزاده، شجریانها، کلهر…
من از استاد بابت این دشمنشادکنیهای اواخر عمر دلگیر بودم و پنهان نمیکنم به نظرم خیلی از آن حرفها شرمآور است، حتی اگر صاحبشان همین امروز فوت کرده باشد…
اما استاد در کنار شجریان، کارهایی ساخته که تمام کودکی من با آن نواها گذشته. کارهایی که شاهکار، الکن ترین توصیف برای بیان عظمتشان است.کمتر روزی است که در ساعات تنهایی در آزمایشگاه، ای مه من را بلندبلند نخوانم… راستش سالهاست دیگر خیلی شجاع نیستم که «سرای امید» را گوش دهم؛ اما حس شاخص من، حس غم و باریدن است. این حس را همیشه بیبروبرگرد موقع گوش دادن به «برادر» دارم. بغضی که در خاطرهی استاد بود، خشم مرگ ناجوانمردانه «کامران نجاتاللهی» و آن غم خشمگین شجریان که میخواند «شب است و چهرهی میهن سیاهه…» و بعد این کاری که شجریانها بلدند… اینکه یک امضایی در کارشان میگذارند که تا عمر داری با شنیدن آن امضا هایهای گریه سر دهی… امضای استاد شجریان توی اینکار، آن برادر گفتن آخرش است… آن مکثی که بعد از آن برادرِ آخر هست و دلم میخواهد توی آن قسمت از شدت غصه سرم را به اولین دیوار بکوبم… ایدهی اجرای این اثر اعتراضی از همین استاد محمدرضا لطفی بود که این اواخر به یارانِ قدیم معترض بود…
روحش شاد. بسیار باید بارید و افسوس خورد… بخاطر نبودِ مردی با همه ایدههای بینظیر که به زبان موسیقی فاخر، به ایران هدیه داد!
پن: عنوان، برگرفته از بیتی است از حافظ «گفتوگو آیین درویشی نبود/ ورنه با تو ماجراها داشتیم». این غزل معروف را لطفی و شجریان در آلبوم «معمای هستی» اجرا کردهاند.
پن 2: ماجرای کامران نجاتاللهی را اینجا بخوانید
مرسی ….
با سلام
فوت استاد بزرگ رو تسلیت می گم که همه ی ایرانی ها.
باور کنید خانم مجیدی، ایران غیر از شجریان، خوانندگان و موسیقی دانان بسیار بسیار بزرگی داشته که است که شجریان می تواند در سایه ی ایشان گم شود. از شما صمیمانه تقاضا دارم گاهی بنان، قوامی، خوانساری، شهیدی، خواجه امیری و بقیه را هم ببینید. به خدا فقط شجریان نبود که در این مملکت می خواند.
سلام دوستان خوبم.دربزرگ بودن بنان و قوامی و مرضیه و دلکش و…شکی نیست.اما بزرگی استاد شجریان هیچوقت گم نمیشه.زنده باد خسرو اواز ایزان
بدی اهالی موسیقی چه بزرگان موسیقی مثل مرحوم لطفی چه من که فقط موسیقی ملی رو گوش میدم اینه که نظرای شخصیمونو میخایم به بقیه تحمیل کنیم و اگه از کسی خوشمون نمیاد میکوبیمش!!همه عضو یه خانواده ایم!با این رفتارای نسنجیده دنیای موسیقی روالوده نکنیم دوستان!!
روحش شاد و یادش گرامی. نوای تار لطفی بیهمتاست…
چند خط اول یکی از بهترین متونی بود که میشد در وفات یک شخصیت مشهور نوشت
ممنونم
با نوای بی نوایی در آرامش باشه …
و ای کاش از یاد نبریم که اگر شجریان و بقیه بزرگ شدند به خاطر بالارفتن از دوش بزرگانی چون استاد لطفی بود.
نمی خواهم یکی را تایید یا دیگری را تکذیب کنم ولی ای کاش این قالب های ذهنی سیاسی، تعصبی و فرقه ای را در ذات هنر وارد نکنیم و اجازه دهیم اگر احیانا بین بزرگان اختلافی رخ داد بین خود آنها حل شود.
ای کاش استاد لطفی خودشان به جملهی آخر کامنت شما عمل میکردند و نشریات کثیرالانتشار را جایی مناسب برای «حل اختلاف بین خود» نمیدانستند!
سلام.من امروز حیرانم.از غم استاد.یاد اون شعری که استاد خونده افتادم.به حیرتم که چو این ماجرا تمام کنی.از این سرای کهن راهی کجام کنی.بسم نوای خوش آموختی و آخر عمر صلاح کار چه دیدی که بی نوام کنی
یاران موافق همه از دست شدند…خدایت بیامرزد…
استاد لطفی برای این موسیقی کم زحمت نکشیدند و نواها و خاطرات بسیار بزرگ و فراموش نشدنی از خود به جا گذاشتند ، انقدر بزرگ و تاثیر گذار که شاید بهتر بود از گفتن چند جمله اول پستتون صرفنظر کنید ! به هر حال تار ایران دیگر ‘ لطفی ‘ ندارد …
به نظرم در این زمینه ها نباید تعارف کرد و در کنار خدمات بزرگان نقاط ضعفشون را هم گفت. درسته که مرحوم استاد لطفی زحمت زیادی برای موسیقی کشیدند ولی یک سری کارهایی در اواخر عمر کردند که واقعا خاطر خیلی از اهالی موسیقی و دوستداران موسیقی را مکدر کردند. در هر صورت خدا رحتمشون کنه.
خدایش بیامرزد
ممنون از متن زیباتون
به نظر من ما تو جایگاهی نیستیم که بخوایم این بزرگان را قضاوت کنیم!!
بابت اظهار نظر هایی که حتی استاد شجریان ، استاد علیزاده ،…. پاسخ آن را نداده اند و همه ی آن ها را به عنوان یک نقد پذیرفته اند چه به حق و چه به ناحق، سزاوار نیست که امثال ما کاسه ی داغ تر از آش شده و اینگونه این عزیزان را قضاوت کنیم!!
در آخر هم
اگر آلبوم عشق داند استاد شجریان را گوش نداده اید که بعید است T، گوش دادن آن خالی از لطف نیست ، نوازندگی این مرحوم در آن آلبوم بی نظیر است
روحش شادو یادش گرامی
عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چونکه باشد پای یک عشق خدایی در میان
خدایش بیامرزد
در فراق خروشگر عشق،استاد محمدرضا لطفی. با چشمانی خون گریه و دلی پر از غم شعر اصلانیان را در البوم شب نورد … بغض نمی گذارد ! البوم را گوش کنید تا برای لطفی جان دل و دیده
ماتم گرفته باشید
برادر، دشمنم خونخواره امشب
هوای خانه ظلمت باره امشب
چراغی بر سر راهم بگیرید
که دیو شهر شب بیداره امشب
شب است و مادران شهر غمناک
هزاران گل شکفت و خفت بر خاک
عزیزم داغدارم، دست واکن
به پا کن بیرق صبح طربناک
به عهد شب نظر بینها وفا کن
برادرهای عاشق را صدا کن
بزن بر سینه شب تیری از نور
گل خورشید را مهمان ما کن
به سیل صبحخواهان را بستند
هزاران سینه و سر را شکستند
ولی مردم گرفته دست در دست
ز چنگ دیو مردمخوار رستند
خدا رحمت کند استاد لطفی را روحش شاد بیادش خواهیم بود
هیچ کس در مراسم سوگ بالای منبر انتقاد نمی رود.
زیبنده بود در پست دیگری انتقادهای تند و تیزتان را که سعی کرده اید کمی صیغلش دهید، حواله ی استاد می فرمودید.