زندگی تباهشده ساکنان «بی کینی»
درحالیکه مبارزه برای صلح در دنیای کنونی، مبرمترین هدف بشریت قرار گرفته است و درحالیکه میلیونها دانشمند مترقی و متعهد در سراسر گیتی، بشریت را نسبت به هولناکی عواقب وقوع یک جنگ هستهای آگاه میسازند، در زیرلوای آزمایشهای نظامی هستهای، ظلمها و جنایات بیشماری صورت میگیرد.
آنچه در زیر میخوانید، گرچه برگردان بخشی از یک مقاله در مجلهای آمریکایی است و خواهناخواه بعدِ فاجعه را تماماً نمیرساند، اما به هر حال نمونهی بسیار کوچکی است از آنچه دولت آمریکا بارها و بارها و در مناطق گوناگون بر مردم یک منطقه روا داشته است.
سال 1946 بود. جنگ جهانی دوم، تازه و درحالی پایان یافته بود که ظهور ناگهانی و رعدآسای بمب هستهای آشوبگر، حتی مخترعین خود را در حیرت گذاشته بود. برای آزمایشهای بیشتر، نیروی نظامی آمریکا، یک دسته جزیرهی دورافتاده را در اقیانوس آرام به نام «بی کینی» انتخاب کرد. (بنا به ملاحظاتی دو نام جزیره دوپاره تایپ شده است، سرهم بخواندیش!)
ساکنین آنجا با تخلیهی خانهها و محل زندگیشان موافقت کردند با این شرط که مطمئن از برگشتنشان پس از پایان عملیات باشند. امروز پس از چند دهه و پس از 23 انفجار اتمی دیگر، ساکنین بی کینی هنوز در یک جزیرهی دورافتاده در 800 کیلومتری خانه و کاشانهی واقعیشان برای برگشتن انتظار میکشند. چرا که به تعبیر دستگاههای موجود در جزیره، آنجا هنوز بهطور خطرناکی تحت تأثیر مواد رادیواکتیو قرار دارد.
در موقع هجرت، آواز میخواندند و در روز برگشت هم دوباره آواز خواهند خواند. نشسته بر نیمکت در تیرگی شب، صداهای زیبا و استوار خود را بالا بردند تا هنگامیکه هماهنگی، آن آبهای تیرهرنگ مرداب را در برگرفت. آنها از عشق خواندند و از رایحهای که صبحهنگام از شب بیرون میزند. آنها همچنین خواندند از روانی که در دریا گم شده و منتظر بود تا در جریان عظیمی یافته شود و آنگاه در صلح همیشهپایدار به دنیا بیاید.
68 سال از آن یکشنبهی سال 1946 گذشته که افسر بن ویات از نیروی دریایی آمریکا، آنها را پس از مراسم کلیسا ملاقات کرد. او به آنها گفته بود که جزیرهشان برای پروژهای در راستای منافع بشریت لازم است. او اشاره کرده بود که قدرتی بالاتر از هر قدرت زمینی دیگر خوشحال میشود اگر آنها تصمیم به همکاری بگیرند.
تمامی 161 نفر عضو یازده خانوادهی جزیره با کشتیهای نیروی دریایی آمریکا به جای دیگری منتقل شدند. آنها با خود کاهگلهای 26 خانهشان را همراه با قطعاتی از ساختمان کلیسا و سالن اجتماعشان بردند.
کمتر از شش ماه بعد، در اول ژوئیهی 1946، یک هواپیمای B-26 که نزد خدمهاش به رؤیای دپو معروف شده بود در بالای مرداب ظاهر شد و از شکمش شیئی به پایین افتاد و به یکی از 93 هدف غیرانسانی با سرعتی بالغ بر 500 کیلومتر در ساعت برخورد کرد. در 34 ثانیه بعد از 9 صبح، این اختراع در ارتفاع 170متری منفجر شد. برای یک لحظه به نظر رسید که خورشید برای بار دوم طلوع کرده است.
آمریکا، آزمایشهای سلاحهای هستهای را در اقیانوس آرام آغاز کرده بود. در طول دوازده سال بعدی، بیش از شصت انفجار صورت گرفت که اکثر آنها در این ناحیهی مرجانی و در جزایر مارشال بود. از 23 سری که در جزیرهی بی کینی منفجر گشت، یکی به نام براوُو بود، نیرومندترین بمبی که تا به حال به وسیلهی آمریکا منفجر شده است. مجموعهی همهی سلاحهایی که در تمامی جنگهای جهان در طول تاریخ استفاده شده است در مقایسه با براوُو که 650 کیلومتر مربع از جزیرهی بی کینی را تحتالشعاع قرار داد، بسیار کوچک خواهند بود. بعد از پایان عملیات و بعد از آنکه دههاهزار مأمور و تکنسین و دانشمند، محل را ترک کرده بودند و بعد از آنکه کشتیهای مورد هدف یا غرق و یا به دوردستها پرتاب شده بودند، جزیرهی بی کینی هنوز آنجا بود با نارگیلها و نخلهای خرما و درختهای کادیش که شاید شاهدی به نظر میرسیدند برای امکان بقا در یک انفجار هستهای. این انفجار معادل 15 مگاتن تی ان تی قدرت داشت یعنی چیزی معادل یک سوم قدرتمندترین بمب هستهای دنیا، یعنی بمب تزار روسها.
ولی این جزیره و بقیهی 22 جزیرهی اطرافش مثل قبل نبودند و هنوز هم نیستند. مواد رادیواکتیو در داخل زمین نفوذ و نشست کرده و پس از گذشت سی سال آزمایش، مردم جزیره قادر به برگشتن به خانههایشان برای زندگی نشدند. آنها در جزیرهی دورافتاده که مردابی ندارد و 230 جریب زمین لخت مشرف به دریاست، ماندند. نام آنجا کیلی است و در آن پیرمردان و پیرزنان، نوعی زندگی را به یاد میآورند که دیگر گم گشته است.
زمانی ساکنین بی کینی، ماهیگیران ماهری بودند و قایقهایشان را از فرسنگها آب میگذراندند تا از جزیرههای دیگر دیدار کنند. آنها ماهی میگرفتند و تخم لاکپشت جمع میکردند. غذای خودشان بیشتر نارگیل بود و ریشهی گیاهان خاص منطقه. با گسیختگی ایجادشده در زندگیشان وابسته به زمین شدند و همراه با مرگ مردان پیر جزیرهشان، مهارتهای دریاییشان هم دفع شد. بخش کشاورزی دولت آمریکا با رساندن کمکهایی از قبیل کنسرو از آنها نگهداری میکند. مرض قند، عمدهترین بیماری میان بی کینیهاست و این نوع غذا فقط به مسئله میافزاید. آنها همچنین از ناامیدی رنج میبرند و نظرشان در برخورد با خارجیها همیشه بار سنگینی از شکایت دارد.
در آنجا فقط یک مادهی رادیواکتیو موجود است که باعث جلوگیری از بازگشت مردم به جزیره است. این ماده، سزیوم 137 نام دارد و در خاک جزیره مستقر شده و آبهای زیرزمینی و محصولات غذایی را آلوده میکند. این به آن مفهوم نیست که اگر کسی یک نارگیل از درختان جزیره بخورد میمیرد و یا به سختی مریض میشود، بلکه مصرفکردن محصولات منطقه در یک دورهی مداوم میتواند نارساییهای جدی در سلامت ایجاد کند.
این موردی بود در دورهی دهسالهی بین 1968 و 1978 که پرزیدنت لیندن جانسون اظهار داشت جزیره امن است. تا سال 1971، تعدادی از ساکنین برگشته بودند ولی تا 1978 معلوم شد که آنها بیش از رادیواکتیو استاندارد خوردهاند. یک بار دیگر جزیره از ساکنینش خالی گشته بود.
درحالیکه آیندهی ساکنین بی کینی به تاریکی گراییده است تعدادشان از 161نفری که جزیره را در سال 1946 ترک کرده بودند به بیش از 1260 رسیده است که نصف آنها در کیلی زندگی میکنند. آنها روزهایشان را در آنجا با انتظار میگذرانند. پیرمردانی با صورتهای پرچین و چروک، دختران جوانی که به موهای سیاهشان شانه میزنند، پسران جوانی که مطمئناً لبریز از ملالت و خستگیاند، همه و همه برای فرار از ناامیدی انتظار میکشند.
اگر زندگی و فرهنگ یک جزیره نابود شد، درعوض یک شرکت تولید لباس میتوانست با گذاشتن نام بی کینی بر روی مایوهایش، میلیونها از آنها را بفروشد و پول کلانی به جیب بزند. امروز دنیای غرب، بی کینی را با جامهی شنایی میشناسد که بیش از آنچه بپوشاند، عریان میکند.
در پنج جولای سال 1946، یک مهندس مکانیک فرانسوی به نام لوئیس رآرد برای نخستین بار از جامه بی کینی را رونمایی کرد!
مترجم: مژده شهریاری- منبع: نشریه: چیستا شهریور 1365
جالب بود ! ممنون
این ملاحظات باعث شده آدم از ریسمون سیاه و سفید هم بترسه …
ولی نمیدونم چند نفر از آمریکا میترسن!؟!
آقای دکتر سلام . داشتم یک مطلب از فرانک را می خواندم در مورد انیشتن انقدر تبلیغات تو چشمم می زد که حواسم از خواندن پرت میشد . وبلاگ باش. ریخت وبلاگ اولت را از دست داده ایی دکتر . شده ای وب سایت .
یاد فیلم گودزیلای 1954 افتادم
اسم بمب روسها تسار (یا همان تزار ) بود ٬ نه سزار.
” نمونهی بسیار کوچکی است از آنچه دولت آمریکا بارها و بارها و در مناطق گوناگون بر مردم یک منطقه روا داشته است”!! چه نیازی هست به نوشتن این جمله های کلیشه ای و نخ نما شده. از یک پزشک انتظار نداشتم.
ببخشید دکتر که سئوالم بی ربطه ولی ادامه پست “100 کتابی که قبل از مرگ باید خواند؟” چی شد؟ ظاهرا فراموشش کردین.
راست میگه چی شد ،منتظریما!
با سلام.
چه مدت زمان دیگر میشود دوباره در این جزایر زندگی کرد؟
منظورم این است که چقدر طول میکشد مواد رادیواکتیو از جزایر بی کینی محو شود؟
باتشکر
چه جالب
بخشی از تاریخ بود که ازش بی خبر بودم
ممنون
واقعا چه قدر سخت بود رسیدگی کردن به این تعدادکم (در مقابل جمعیت آمریکا) …
پس “بیکی نی باتن” که باب اسفنجی توش زندگی میکنه از اینجا اومده
چه تراژدی غمناکی این همه ظلام وجنایت برای چی؟
چگونه ادعای حقوق بشرشان گوش عالم را کر نموده است.
ممنون
جالبه
ممنون لذت بردم، مخصوصا پاراگراف آخر !!!