کارلوس کیروش و هنر رزم

” لزوم داشتن استراتژی مناسب برای هر کس با هر ظرفیتی در هر شرایطی و در هر موقعیتی میتواند چراغ راهش باشد.”
وقتی که سان تزو در ۲۵۰۰ سال پیش چنین عباراتی را در کتاب مشهورش (هنر رزم) مینوشت، هرگز تصورش را نمیکرد که روزی دستنوشتههای جنگی او، تبدیل به راهنما و الهامبخش مدیران و مربیان و فرماندهان مختلف در سمتهای گوناگون شود؛ اما تجربیات و راهنماییهای او برای هر کسی با هر شرایطی کارگشا و آموزنده است.
بسیاری از موقعیتهای فعلی زندگی ما شباهتهای بسیاری به میدانهای نبرد باستانی دارد و انتخاب یک راهبرد مناسب برای موفقیت در آنها، کار دشواری است. در چنین فضایی توصیههای سان تزو بسیار اهمیت مییابد؛ و یکی از کسانی که به خوبی میتواند گفتههای او درک کند، کارلوس کیروش سرمربی تیمملی ایران است. از نخستین روزی که در میان حیرت و ناباوری همگان به عنوان سرمربی ایران مشغول به کار شد تا مسابقه در برابر آرژانتین، وی همیشه در حال انجام نکات و راهنماییهای سان تزو بوده است. حتی اگر خودش نداند و کتاب معروف وی را نیز نخوانده باشد. در واقع برای دوام آوردن در ایران و رساندن تیمملی به جامجهانی، او چارهی دیگری جز اجرای آن نکات نداشت. اینجا دیگر منچستریونایتد، رئال مادرید و تیمملی پرتغال نبود که تمامی امکانات و شرایط فراهم باشد. مدیران و سایر افراد شرایط و ضوابط کاری خود را درک کنند و کسی بیشتر از حدود مسائل حرفهای، توقعی نداشته باشد. در ایران یک مسئول محلی در گوشهای از کشور میتواند با مصاحبهای بیربط، فضای ورزشی کشور را تغییر دهد. یا مربیان و بازیکنان و دلالهایی وجود دارند که بقای خود را در افزایش فساد و عدم شفافیت در فوتبال میدانند؛ اما برای یک فرمانده و استراتژیست واقعی، چنین مشکلاتی سد راه موفقیتهای آتی نخواهند بود. کیروش به خوبی میدانست که پیروزی نهایی نتیجهی صبر و محاسبات مختلف بوده و شکست به دلیل عجله و بررسیهای اندک اتفاق میافتد. او مأموریت بزرگی را قبول کرده و آن هم رساندن ایران به جامجهانی برزیل بود. کشوری که پیش از این تنها ۳ جامجهانی را تجربه کرده و در یکی از ضعیفترین نسلهای فوتبالی اخیرش نیز به سر میبرد. مأموریت او غیرممکن به نظر میرسید.
سان تزو معتقد بود ژنرالهای موفق آنانی هستند که از اصولی ثابت پیروی میکنند و بر شانس نیز تکیه ندارند. کی روش هم از نخستین روز تمام توجهاتش را صرف یک چیز کرد: جمعآوری اطلاعات. برای یک فرمانده آغاز کردن نبرد بدون داشتن اطلاعات کافی، یک خودکشی قطعی محسوب میشود. عجیب نبود که کیروش حتی درباره کوچکترین جزییات هم به دنبال کسب اطلاعات باشد. در سطح بالای ملی و برای رسیدن به مسابقات جامجهانی، همین جزییات بیاهمیت هستند که نتایج کلی و نهایی را شکل میدهند. به کمک همین اطلاعات بود که او فهمید لیگ ایران کیفیت چندانی ندارد. بازیکنانی مستعد در آن بازی نمیکنند و حتی اولویت اول فدراسیون فوتبال هم چیزهایی به جز تیمملی و جامجهانی است؛ اما او اصول ثابت و خدشهناپذیرش را هم کنار نگذاشت. بازیکنانی که فقط نامهای بزرگ دلیل دعوت شدنشان بود را به سادگی خط زد. با مشاهده کوچکترین بیانضباطی و بیاحترامی به پیراهن ملی، آن نفرات را از فهرست کنار میگذاشت. برای جبران کمبود کیفیت کلی نسل فعلی بازیکنان ایرانی، خودش گروه جدیدی از ایرانیان دورگه را به ترکیب وارد کرد و به انتقادات سایرین در این زمینه بیتوجه بود. در اکثر موارد نسبت به مصاحبهها و حاشیهسازیهای افراد مختلف بیتفاوت بود. چرا که میخواست تمرکزش از روی هدف اصلی منحرف نشود. هدف بزرگی که با وجود تمام سنگهایی که بر سر راهش قرار دادند، موفق به انجامش شد. گل رضا قوچان نژاد و مشتهای گرهکردهی کیروش به طرف سرمربی کرهجنوبی، سئول را تبدیل به شهر رویاهای ایرانیان کرد. ستارگان پارسی به عنوان سرگروه موفق به صعود مستقیم شدند و کیروش مأموریت غیرممکن خودش را به خوبی انجام داده بود. حالا ایران هم یکی از سی و دو تیم حاضر در برزیل بود. در جشنوارهی دوستداشتنی فوتبال.
«آنگاه که نزدیک هستید، طوری نشان دهید که به نظر رسد در دوردستهایید. وقتی دور هستید، نشان دهید که به نظر رسد نزدیک هستید.»
شاید برای ایرانیان همین حضور در جامجهانی دستاوردی رضایتبخش باشد؛ اما برای یکی از مجربترین مربیان فعلی جهان، این تازه ابتدای راه است. در جنگ سرعت و انجام مأموریت بعدی اهمیتی حیاتی دارد. خوابیدن در غرور موفقیت اولیه میتواند نتیجه نهایی را بر ضد شما به پایان برساند. کیروش حالا به دنبال دستاورد دیگری بود. تاریخسازی با ایران در جامجهانی. پس از مشخص شدن همگروهیهای ایران در مسابقات، هیچکس در جهان شانسی برای امتیازگیری تیمملی قائل نبود. کیروش هم به نظر میرسید از این وضعیت راضی باشد. گفتههای سان تزو در ذهن او طنینانداز میشد:
«به ضعف و کوچکی تظاهر کن تا تکبر دشمن تقویت شود.”
با وجود چنین تظاهری، کیروش برنامه مشخصی را برای آمادهسازی تیمملی تدوین کرده بود. او به خوبی میدانست که فرماندهای مجرب به جای آنکه پیروزی را از افراد تحت فرمان بخواهد، پیروزی را در دل موقعیتها و فرصتها میجوید. این مربی پرتغالی میخواست فرصت و شرایطی را فراهم کند که بازیکنانش بتوانند خودشان شانسهای موفقیت را به حداکثر برسانند. هماهنگی در روش بازی و بالا بردن سطح قدرت بدنی بازیکنان دو اصل مهم در این برهه بود. البته که مثل هر دورهی دیگری باز هم مشکلات متعددی برایش ایجاد کردند. مسائلی که حتی اگر باعث کنارهگیری و خروج کیروش از تیمملی میشد هم کسی معترضش نمیشد. کمبودها و اشکالات مضحک در تأمین البسهی تیم، عدم همکاری باشگاهها در فرستادن بازیکنان به اردوهای ملی، عدم برگزاری مسابقات تدارکاتی مناسب و پرداختهای مالی نامنظم به او و کادر همراهش که به دلیل تحریمهای اخیر اتفاق افتاده بود.
شاید ذکر این نکته که در ۱۲ ماه پس از صعود ایران به جامجهانی، تیمملی فقط با ۵ کشور گینه، بلاروس، مونتهنگرو، آنگولا و ترینیداد مسابقه تدارکاتی برگزار کرده، نشاندهندهی بخشی از این شرایط نامساعد در آمادهسازی تیم ایران باشد؛ اما سرانجام وی هر طور که شده کارش را تکمیل کرد و تیمملی ایران را آمادهی حضور در جامجهانی نمود. هیجان تازه آغاز شده بود.
اگر یک چیز را در فوتبال آموخته باشیم این است که هیچچیز در این ورزش غیرممکن نیست. میتوانید ۸۸ دقیقه تیم شکستخوردهی میدان باشید و فقط در ۲ دقیقه به مقام قهرمانی تغییر مکان دهید. میتوانید قهرمان جهانی باشید که از تیمی غیرحرفهای شکست میخورد. همهچیز بستگی به ذهنیت و تلاش خودتان دارد. کیروش هم میدانست که بدون داشتن نگرشی مناسب، شاگردانش راه به جایی نخواهند برد. او به دنبال تغییر بود.
«از نخستین روزی که به ایران آمدم تلاش کردم تا ذهنیت بازیکنان را تغییر دهم. من میخواستم که آنها متوجه شوند هر مسابقه مهم است. تمام تیمها جدی هستند و با هرکسی هم که بازی کنید، همیشه سه امتیازی برای گرفتن وجود دارد. چه در داخل و چه در خارج از خانه.»
البته کسی نمیتواند از عواملی مانند بداقبالی یا اشتباهات داوری جلوگیری کند؛ اما به سادگی میتوان مدعی شد که تیمی با ذهنیت قدرتمند و آمادهسازی مناسب، سرانجام به موفقیت خواهد رسید. زمان به سود مجموعهای خواهد بود که اینچنین تمام جزییات و قطعات را در کنار هم چیده تا در آن هدف نهایی تکمیل شوند. برای تیمملی ایران هم که با کمترین توجه و بختی رقابتها را شروع کرده بود همه چیز به طرز عجیبی خوب پیش رفت. تساوی مقابل نیجریه هرچند که با نمایشی خستهکننده همراه بود اما امتیازی مهم را به همراه داشت؛ و این اولین باری بود که ایرانیها بدون دریافت گلی، یک مسابقه جامجهانی را تمام میکردند. با وجود تمام انتقادها به سبک بازی تیمملی، همه کارشناسان معتقد بودند که سازماندهی دفاعی و نظم تیمی ایران، خارقالعاده بوده است.
و حالا مسابقه با آرژانتین. برای ایرانیها شاید فقط جامجهانی فرصتی باشد تا بتوانند با چنین تیمهایی رو به رو شوند. بزرگانی که بعید است با روند کنونی فوتبال ایران، برای سالهای آینده هم گذارشان به ورزشگاههای ایرانی بیفتد. کیروش هم میدانست که حتی اگر ایران توانی برای صعود از گروه نداشته باشد، این مسابقه بهترین فرصت برای نشان دادن پیشرفت تیمی است که به او تحویل داده شده بود؛ و نمایش بینقص یوزپلنگهای ایرانی هم نشان داد که حق با کیروش بوده. او به خوبی برای این مسابقه برنامهریزی کرده بود. کیروش میدانست ارتشهایی هست که نباید با آنان مبارزه کرد و زمینهایی هست که نباید در آن جا جنگید. او نیازی نداشت که بازیکنانش را بیهوده برای حملات بیفایده به بیرون بفرستد. تیم او فقط منتظر اشتباهات حریف بود. کیروش تمام قطعات لازم برای موفقیت تیمش را به درستی در کنار هم قرار داده بود؛ اما داوری پراشتباه و بد اقبالیها در کنار نبوغ لئو مسی، یوزپلنگهای ایرانی را دست خالی از زمین خارج کرد؛ اما این برای ایرانیان یک شکست نبود. حتی اگر نتیجهی رسمی مسابقات چیز دیگری بگوید. اگر ناراحتی و دردی هم باشد هم فقط به همان چند دقیقهی پایانی مربوط میشود. جایی که یک لحظه غفلت از بهترین بازیکن جهان، تنها تفاوت دو تیم را رقم زد.
وقت تلف کردنهای دیماریا در هنگام تعویض و شادی بیحدوحصر آرژانتینیها پس از بازی نشان میداد که ایران چه نمایش تحسینبرانگیزی داشته. کیروش به همه نشان داد که با صبر و برنامهریزی و پشتکار میتوان همه چیز را ممکن کرد. او تیمی را تحویل گرفت که کمتر گل خوردن از آرژانتین برایش بهترین دستاورد بود؛ و حالا با سربازانش چنان کار بزرگی انجام داده که امتیاز نگرفتن از آلبی سلسته باعث ناراحتی ایرانیان شده. تفاوت یک فرمانده و مربی بزرگ با دیگر افراد در چنین روندی مشخص میشود. شاید نتیجهی رسمی مسابقات بگوید که ایران شکست خورده؛ اما یوزپلنگها تسلیم نشدند. آنها معنای جنگیدن را به ستارگان میلیون دلاری آرژانتینیها نشان دادند. ایران زانو نزد و شکست نخورد؛ و این را مدیون کیروش هستند. فرماندهی بزرگی که همه چیز را برای ستارگان «ایرانی» تغییر داد. فرماندهای که میدانست چه هدفی دارد و چه میخواهد. آری، او برندهی واقعی این میدان بود.
نویسنده مقاله: شهریار نوبهار
این نوشتهها را هم بخوانید
مقاله عالی نوشته شده.
البته بازی ایران کره سول نبود دکتر جان
مرحبا به این قلم. مرحبا به این تحلیل که از زبان یک فرد غیر متخصص در فوتبال ایراد می شود.
با تشکر از آقای شهریار نوبهار و دکتر مجیدی عزیز: مقاله عالی نوشته شده بود و حاوی نکاتی بود که جای تمرکز و دقت فراوان داشت . به عنوان مثال “کیروش به خوبی میدانست که پیروزی نهایی نتیجهی صبر و محاسبات مختلف بوده و شکست به دلیل عجله و بررسیهای اندک اتفاق میافتد.”
“کیروش میدانست ارتشهایی هست که نباید با آنان مبارزه کرد و زمینهایی هست که نباید در آن جا جنگید.”
ممنون از این همه دقت و فراست, منتطر مقالات بعدی شما خواهم ماند
عالی بود، مرسی
آقا فرزاد گیر نده دیگه
فقط میتونم بگم عالی بود همین.قلم این بشر حرف نداره
واقعا عالی بود . سپاس
سلام
به نظر میاد بهتره به جای سئول، اولسان نوشته بشه.
بسیار عالی. ممنون
جدیدا کمپینی در فیس بوک برای حمایت از ایشون و موندنش در تیم ملی تشکیل شده . بهتون پیشنهاد میکنم دراین کمپین شرکت کنید
دوستان ایرادگیری داریم که حتی نمیتونن از یک مقاله به این خوبی لذت ببرند و حتما باید یه عیب و ایرادی باشند تا مطلب رو لوث کنند.اگر اونجا سئول نوشته شده حتما یه مجازی از خود کشور کره هست.مثل تهران که بعضی وقت ها مرجع ضمیر کشور خودمون میشه.این مقاله یه مطلب اطلاعاتی نیست که اینجوری مو رو از ماستش بیرون میکشید.محتوا و مفهوم این مطلب یه چیز دیگست که نویسنده عالی بیانش کرده.
نام نویسنده کتاب سون زٓه (soon-zuh) تلفظ می شه.
تحلیل درستی بود، ولی باید مراقبب باشیم دوباره به توهم و بت سازی دچار نشیم، چون این چیزها بیشترین ضربه را به فرهنگ ما زده اند.
با سلام
کدوم یک از ترجمه های کتاب هنر رزم بهتره؟
ممنون
عالی بود ممنون
strategy is everything and everything is strategy
strategy is revolution; everything else is tactics
مرسی!
“ستارگان پارسی!!!!!!!!!!! به عنوان سرگروه موفق به صعود مستقیم شدند”
حالا خوب است که با دفاع 11 نفره هم نتوانستید با آرژانتین مساوی کنید و گرنه چه مقاله ها و سرودها و … برای ستارگان پارسی!!!!!!!!!!! میساختید و گوش بلوچ و کرد و آذری و عرب را کر میکردید.
کامنتهایی مثل این را معمولا حذف می کنم، ایران با همه گوناگونی نژادها و گویشها و فرهنگها ایران شده است و تجربه نشان داده است که به گاه خطر و غم و شادی همه ما در کنار هم میایستیم. نویسنده محترم این پست در آخر مقاله به وضوح نوشته است ستارگان ایرانی. ما افتخار ایرانی بودن و جان فداکردن در راه میهن را هیچگاه محدود به قوم و گویش خاصی نمیدانیم.
واقعا نگارش عالی بود !!
لذت بردم
سلام. متشکرم بابت نوشتن این مطلب.
تاکنون دفاع ایران رو چنین خوب و دقیق و هشیار ندیدهبودم.
بهنظر من هم مهمترین کار کیروش اندیشه جدیدیه که با خودش به ایران آورد و توانست بهجاهای خوبی هم برسونه.
امیدوارم این رویه رفتهرفته بهتر و موفقتر ادامه پیدا کنه. و هماینک که این اندیشه تازه در تیم ملی کشورمو پا گرفته امیدوارم این مربی همچنان در ایران بمونه.
جدا از اینکه خود موضوع جذاب بود. متن پست عالی نوشته شده بود
سلام آقای مجیدی میگید این حرفو سان تزو زده بود یا کی روش :
«آنگاه که نزدیک هستید، طوری نشان دهید که به نظر رسد در دوردستهایید. وقتی دور هستید، نشان دهید که به نظر رسد نزدیک هستید.»
سان تزو
در ایران یک مسئول محلی در گوشهای از کشور میتواند با مصاحبهای بیربط، فضای ورزشی کشور را تغییر دهد.
خیلی عالی بود این حرف . . .
ستارگان ایرانی و یا یوز پلنگ های ایرانی هم بهترین اسم ممکن میباشد.
شخصیت فوق العاده دوست داشتنی هست امیدوارم هر جا که هستن موفق باشند من که خیلی دستشون دارم