دنیای اورولی در مقابل دنیایی که هاکسلی مجسم کرده بود – اینترنت، رسانههای بزرگ و قدرتمندان این روزها کدام دنیا را به ذهن ما متبادر میکنند؟

همیشه فناوری نقش یک شمشیر دودولبه را بازی کرده است، مثالهای دمدستی این امر وسایل نقلیه و وسایل منفجره هستند:
همان طور که وسایل حمل و نقل مدرن، رفاه و آسایش بیشتری را برای ما به ارمغان آوردهاند و فاصلهها را نزدیک کردهاند، باعث ایجاد یک حس شتاب و از در بسیاری موارد از بین رفتن حس لذت و آن شناختهای عمیق از مکانها بین مبدأ و مقصد شدهاند. در مورد وسایل منفجره هم که نیک میدانید از آنها میشود هم در معدنکاوی استفاده کرد و هم برای جنگافروزی.
اما مقوله رسانه، اینترنت و فرهنگ و تعامل اینها با هم بسیار حساسترند.
چه کسی است که بتواند دنیای بدون اینترنت را یک لحظه تصور کند؟ اگر یک روز اینترنت ما قطع شود، ما دچار آشفتگیای مثل قطع آب هم خواهیم شد. دسترسی به اینترنت آزاد این روزها از قالب یک وسیله لوکس ارتباطی در سال دهه 1990، در هیأت یکی از حقوق اساسی بشر درآمده است.
اما همین اینترنت که دنیا را به یک دهکده جهانی تبدیل کرده است، بسیاری را به شهروند-خبرنگار اینترنتی تبدیل کرده است و دسترسی به هر نوع اطلاعاتی را بسیار سهل کرده است، در مقابل بسیاری از ما را سطحی کرده است.
زمانی ما ترجیح میدادیم با خواندن چند صفحه کتاب در پایان یک روز شلوغ، آرامش پیدا کنیم و به خواب برویم. اما حالا خیلی از ماها در بستر هم تبلت به دست میگیریم و تا آخرین لحظهها اخبار و بهروزرسانیهای شبکههای اجتماعی را مرور میکنیم.
بعد از دوره وب 2.0 و بعد از رونق گرفتن توییتر و فیسبوک و این اواخر اپلیکیشنهای پیامرسانی مثل وایبر و لاین، اوضاع بدتر هم شده است، اگر در دوره اوج وبلاگها، ما ده-بیست وبلاگ خوب را نشان میکردیم و پستهای طولانی و تحلیلهای آنها را میخواندیم، حالا انبوه توییتها و مطالب سطحی، مغشوش و بدون ارتباط آنها جلوی چشمهای ما قرار میگیرند.
گویی همه چیز سریعتر، کمرنگتر و با درجه تأثیرگذاری پایین شده است. به عبارت دیگر ما مغز خود را برای مصرف انبوهی از اطلاعات تصادفی با ارتباط کم با هم تطبیق دادهایم و دیگر خبری از مطالعات عمقی نیست.
متأسفانه با همه جد و جهدی که بعضی از ماها میکنیم، گریزی برای خروج از این دور باطل پیدا نمیکنیم.
برای اینکه مغز ما بتواند آفریننده باشد به عوامل مختلفی نیاز دارد:
اطلاعات خام – توانایی پردازش آنها – خلوت – توانایی برقرار کردن ارتباط و استدلال.
اما چیزی که اوضاع را بدتر میکند، سیاستگذاریهای کلان رسانهها، خبرگزاریهای بزرگ، شبکههای تلویزیونی و دولتهاست. آنها گاه هوشمندانه به جای کانالیزه کردن و یا حذف اخبار از تکنیک غرقهسازی ما در انبوه اخبار و مبتلا کردن ما به اخبار و نوشتههایی «فستفودی» مثل اخبار زرد مربوط به مشاهیر استفاده میکنند. در سایتهای آنها همیشه میشود خبرهای راست و خوب را هم پیدا کرد، اما این مطالب در انبوه اخبار دیگر گم میشوند.
به عبارتی این میل به سطحی شدن و بدل شدن به اقیانوسی به ژرفای چند بندانگشت، یک فرایند دو طرفه است: تمایل مرکز لذت مغز ما برای رسیدن به لذتهای آنی و ترفندهای رسانههای بزرگ نابکار برای سودهی به افکار عمومی یا رسیدن به شمارگان بالا و هیت بالا برای کسب سود مالی.
بله! چه کسی نداند که صرف یک شام در رستوران فرانسوی شیک با نوای موسیقی کلاسیک بسیار بهتر از رفتن به یک فست فود است. اما مشکل این است که ما آنقدر تمایل به شتاب و پر کردن سریع شکم خود و متسع کردن آن داریم که نمیخواهیم دشواریها و درنگ لازم برای تزریق یک خوراک فکری مناسب را بر خود هموار کنیم.
مسلما احساس ناب خواندن یک کتاب پرمغز یا یک نوشته طولانی پای کامپیوتر، قابل مقایسه با مرور انبوه توییتها و یا گذاشتن لایکهای کاذب در شبکههای اجتماعی نیست. اما مشکل این است که مغزهای ما از حالت ورزیدگی خارج شدهاند و نمیخواهیم برای رسیدن به گنج، رنج ببریم.
استیوارت مکمیلان که یک هنرمند بسیار بااستعداد است در کمیک زیر، دو دنیای اورولی و دنیایی که هاکسلی تجسم کرده بود را با هم مقایسه کرده است. من در «یک پزشک» هم در مورد 1984 اورول نوشتهام و هم در مورد دنیای قشنگ نوی هاکسلی.
تصمیم گرفتم که کمیک را برایتان ترجمه کنم:
خب! به نظرتان دنیای کنونی ما به کدام یکی از دنیاهای 1984 یا دنیای قشنگ نو شبیهتر است؟
به نظر من دنیای کنونی ما بیشتر شبیه دنیای هاکسلی شده است و البته صفاتی از دنیای 1984 هم را هم به ارث برده است.
سخن قصاری از ری بردبری وجود دارد:
«برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد…برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند…»
و حالا باید قبول کنیم و اعتراف کنیم که بیعلاقگی و گاه هراس مردم از کتاب، کممایه شدن ذهنها، ناآزموده بودن و خامدستی بسیاری از تحصیلکردهها برای نوشتن چند جمله عادی، تبدیل به امورات روتینی شدهاند.
تا مدتی بعد اینترنت 3g البته به سبک ایرانی، عده بیشتری از ایرانیها را آنلاین خواهد کرد، اما آیا اینترنت سریعتر با کیفیت بهتر، باعث دانشافزایی و تعقل بیشتری در ما خواهد شد؟
بسیار دردناک است که وقتی وارد شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای پیامرسانی میشویم، میبینیم که عده کمی از دوستانمان قدرت آفرینندگی، لینکدهی هدفمند و بهروزرسانیهای هوشمندانه را دارند. ما به «مصرفکننده صرف» بودن عادت کردهایم.
در اینترنت، لطیفهها و تصاویر سرگرمکننده زیادی دست به دست میشوند و جالب است که بسیاری از کاربران تنها کپیپیست کننده این مطالب هستند. آنها نمیتوانند حتی برای سرگرمی و مطرحکرده خودشان یک ویرایش ساده عکس انجام بدهند و مثلا عبارت متنی زیبایی را با فونت خوب روی یک عکس مرتبط درج کنند.
دقیق و تکان دهنده بود.
متاسفانه حال و روز اینترنت و شبکه های اجتماعی روز به روز به تصورات هاکسلی نزدیک تر شده.
مشکلی که در جامعه ایران وجود دارد عدم فعالیت اندیشه سازان در عرصه های اجتماعی است. معدود کسانی که حرفی برای گفتن دارند زیاد مایل به حضور در شبکه های اجتماعی نیستند و در این حالت توازن محتوا در این رسانه ها به هم می خورد.
شاید هم بتوانیم نوع واکنش مردم به وقایع را متاثر از عللی دیگر بدانیم که زندگی اجتماعی ما را به خود مشغول کرده است.
خیلی ممنون جناب مجیدی. مطلب بسیار مفیدی بود.
منظور از کتاب پستمن که در اینفوگرافی به آن اشاره شده است فکر میکنم کتاب تکنوپولی باشد، درست است!؟
http://www.amazon.com/gp/product/014303653X/ref=as_li_tl?ie=UTF8&camp=1789&creative=390957&creativeASIN=014303653X&linkCode=as2&tag=ciotti-20&linkId=JXF366HEY4EE3HHH
سلام
سیدمرتضی آوینی بیست سال پیش در مقالهی مبسوط «بشر در انتظار فردایی دیگر» به مقایسه و تحلیل این دو کتاب از زاویه نگاه خویش پرداخته است. بیست سال پیش خبری از رایانه و اینترنت نبود. اما هنوز هم این مقاله خواندنی است:
http://www.aviny.com/article/aviny/Chapters/Bashardarentezarfarda.aspx
عالی بود
ممنون حسین آقا
به نظرم می توان یک طیف رسم کرد که در دنیای امروز هرچه جامعه ای به سمت ” غربی تر شدن” پیش برود، از دنیای اورولی به دنیای هاکسلی نزدیک تر خواهد شد. البته با دیدگاه کلی شما که قبلا اینگونه بودیم( وضعیت مطلوب) و حالا اینگونه ایم( وضعیت نامطلوب) زیاد موافق نیستم. بقول هنری فوندا در فیلم” اسم من هیچکس”، گذشته ها هیچوقت خوب نبوده است.
عالی بود
ظاهرا این کمیک به خاطر کپی رایت از سایت مک میلان حذف شده و فقط یه بخش منتخبی که حاوی مطالب نیل پستمن نیست رو به جای اون روی سایت گذاشته.
عالی….ممنون
نیل پستمن یک کتاب داره: زندگی در عیش, مردن در خوشی. چاپ نشر اطلاعات. تو این کتاب دنیای اورول با هاکسلی رو مقایسه کرده بود.
ممنون، نمیدونستم ترجمه شده.
بله آقای صادق طباطبایی ترجمهاش کردهاند. همان انتشارات اطلاعات که اشاره کردند.
سلام.
ممنون از راهنمایی خوبتان و سپاس از جناب مجیدی بابت انتشار این مطلب و قبول زحمت درج اینفوگرای ها.
آقای مجیدی دوستت دارم، از اعماق وجودم می نویسی دکتر!
یه پست فوق العاده
این مطلب گویای جامعه ی ماست که از درون داره نابودمون می کنه مخصوصا عادتامونو!
فوق العاده بود
ممنون
مطلب بسیار جالبی بود.
حالا آدم خودش رو مقایسه می کنه تا ببینه کدومه، سعی می کنه که بگه خوبه هست.
ممنون.
عالی بود. از “صاد” هم ممنون به خاطر معرفی کتاب
پست عالی و واقعا تاثیرگذار بود.. ممنون
یکی از بهترین پست های یک پزشک.
در زمان جرج اورول شاید اون حقایق درست بوده باشن ولی الان اکثراً حقایقی که هاکسلی بیان کرده درست هستن.در رمان اورول کنترل فیزیکی بوده و در رمان هاکسلی کنترل ذهنی.مثل الان
باز هم یکی دیگه از مطالب عالی یک پزشکی!!
عالی بود
موفق باشید
با سلام و احترام
لینک این مطلب را یکی از دوستان ( آقا محسن عزیز ) برام فرستاد که هم از ایشان و هم از شما تشکر و قدر دانی مینمایم
واقعیت واقعا تکان دهنده را بیان فرمودید
من بیشتر برای دختر هایم که وظیفه بزرگ کردن و تربیت ایشان بعهده هم هست تکان خوردم
امید که مطالبی در این راه نیز ارائه فرمایید
با تشکر مجدد
شاد باشید
متن خردمندانه و زیبایی بود
wisaic
با تشکر از دوست عزیز برای متن “دنیای اورولی در مقابل دنیایی هاکسلی” به نظر من ، اگر بیاییم آنچه که میدانیم هست ( چه قابل اندازه ی گیری چه غیر فابل اندازه گیری ) را اطلاعات (Data) بنامیم یعنی از اینترنت برای مثال تا فکر خود کشی ، از مولکول DNA تا تصمیم ازدواج ، به همه ی اینها Data بگوییم . جهانی که خداوند خلق کرده انبوهی Data هست ما یک سری Data ها رو پیدا کردیم و اندازه گیری می کنیم یا هنوز پیداش نکردیم یا پیدا کردیم و نمی توانیم اندازه گیری کنیم. و با قبول اینکه Data از نظر فیزیک از بین نمی رود. آنچه که من فکر می کنم اینه که خداوند همه ی Data رو در جهان قرار داده چه خوب چه چه بد. خوبی و بدی فقط در محضر خداوند مطلق است و در محضر انسان نسبی. و جبر و اختباری که توامان در اختیار انسان قرار داده شده جوری هست که هم بشه از Data ی بد استفاده کرد هم Data خوب . پس لزومی ندارد چیزی از Data از دیگران دریغ شود چون حتی طبیعت و خداوند هم چیزی از این لحاظ از ما دریغ نکرده. زمین را هم میتوان نابود کرد هم نگه داشت. انسان را هم می توان نابود کرد هم نگه داشت. اما به مصلحت آن خوب مطلق که نزد خداست ما حرام و حلال و واجبات داربم و به مصلحت خوبی نسبی که نزد ماست، قانون داریم. اقتضای بهشت است که Data ی خوب دارد و اقتضای جهان ما هر دو را. می توان توصیه کرد و توجیح که این کار خوب است ولی نباید هیچ Data از کسی دریغ شود . این قانون طبیعت هست و دنیای اورل در مقایس کلان تر و خردتر از نظر من درست تر هست . دنیای هاکسلی همان واجبات و محرمات هست که از نظر او باید جبر شود ولی وجود “بدی” که هست ، خود نشان اختیار در آن هست.
حال شما خوبه؟
خسته نباشید!
فقط کم مونده بود نظریات فیزیک کوانتوم رو هم وارد این نوشته کنید! (احتمالا یادتون رفته!)
این متنی هم که نوشتید ناشی از مطالعهی سطحی هست! خواهشی که ازتون دارم اینه که بیخود و بیجهت هر چیزی رو به چیز دیگه ربط ندید!
ایک مطلب را به انگلیسی در گوگل پلاس خوانده و بسیار لذت برده بودم . دست شما درد نکنه بخاطر این ترجمه ی خوب و بدرد بخور . همچنان و بیشتر لذت بردم . مرسی .