مجله هفتگی یک پزشک : این ثانیه ها
این روزها که فصل پاییز آغازه شده و شبها رو به طولانی شدن میروند، احساس میکنم که زمان بیشتری در اختیار ما قرار داده شده و میتوانیم نهایت استفاده را برای رسیدن به کارها به خصوص علایقمان ببریم. این هفته و صدالبته دراین مجله کمی حس و حال پاییزی به خودمان میگیریم و میبینیم که این فصل تاحدودی غمگین میتواند به بهترین روزهای عمرما تبدیل شود. سرکی هم به کتابهای برندگان نوبل میکشیم و یک فیلم بسیار خوب و زیبا را معرفی میکنیم. سریال، عکس و موسیقی را هم فراموش نکردهایم. پس با یک نوشیدنی داغ و لذت از باران های پاییزی به سراغ این مجله میرویم.
سریال هفته
سریال The Knick مطمئنا سریال خوش ساخت و زیباییست و تاحدودی از یک داستان بسیار قدرتمند بهره میبرد. اما همین اول توصیف سریال باید بگویم که این سریال همچون سریالهایی مثل دکترهو و True Detective طرفداران خودش را جذب میکند و واقعا ممکن است که از همان قسمت اول شدیدا از سریال زده شوید. پس قبل از دانلود سریال، بهتر است بدانید که The Knick سریالی با زمینه بسیار تاریک، صحنههای خشن و تاحدودی پزشکی است. اما باهمه اینها این سریال به نظرم جزو آن سریالهاست که نزدیکی زیادی با واقعیت دارد و تحقیقات پزشکی و حواشی آنرا به خوبی نشان میدهد.
اما این هفته بالاخره فصل جدید The Walking Dead هم آغاز شد و به انتظار بسیاری از طرفدارانش پایان داد. پیش از توضیح در باب این فصل، باید بگویم که این سریال هم صحنه های خشونت آمیز کم ندارد و اگر تابه حال تماشایش نکردهاید، در دانلودش دقت کنید. به هرحال، از نظر من این قسمت واقعا تماشایی بود و شروع قابل قبولی برای یک سریال بسیار پرطرفدار و با امتیاز بالا محسوب میشد. البته شاید بسیاری فکر کنند سریال Walking Dead یک زامبی کشی دیگر است و بدون شک حتی خود من از دیدن و کشتن زامبی خسته شدهایم، اما Walking Dead اصلا اینطور نیست و یک داستان بسیار قدرتمند انسانی آنرا ساپورت میکند، به خصوص این فصل که احساس میکنم بیشتر با آدمها سروکار خواهیم داشت.
فیلم هفته
فیلمهای علمی تخیلی سهم زیادی از گیشههای امروزه را به خود اختصاص میدهند و بدون دروغ باید گفت که هرچقدر هم داستان ضعیفی داشته باشند، گاه گاه آدم را مبهوت جلوه های ویژه خودشان میکنند. به هرحال فیلم این هفته ما یک علمی تخیلی سال دو هزاری نیست بلکه Contact است، فیلمی تا حدودی قدیمی اما بسیار زیبا و خوش ساخت. بدون شک اگر دوساعت و خردهای فیلم را تماشا کنید، آنچنان جلوه های ویژه عجیب و خوش آب و رنگ را نخواهید دید، اما به جرات میگویم که عاشق داستان و بهخصوص دیالوگ های فیلم میشوید.
داستان در یک چیز خلاصه میشود و آن آرزوی نقش اول برای دیدن دنیا و گونههای دیگر زنده است. اما این که چطور برای رویاها و آرزوهایش میجنگد، این که چطور تسلیم دیگران نمیشود و یک رویا پرداز باقی میماند، ویژگی اصلی فیلم برای من محسوب میشود. با همه اینها Contact واقعا میتواند برای شما یک فیلم حوصله سربر باشد، اما پیشنهاد میکنم حتما تماشایش کنید، به هرحال چندین و چند فیلم تازه هستند که خیلی اکشن و خوش جلوهترند اما این که تااین حد به سوالات و آرزوهای انسانی بپردازند، واقعا آن چنان زیاد نیستند.
اما یک معرفی کوتاه هم داشتهباشیم. فیلم The Internship ازآن فیلمهاست که زیاد سروصدا نکرد و به نظرم فیلم خیلی جالب و فوقوالعادهای هم نبود و همچون فیلم جابز بیشتر یک فیلم سرگرم کننده بود، اما چیزی که برایم جالب بود، نشان دادن وضعیت دوولوپرها و جوانانی بود که برای رسیدن به یک زندگی رویایی واقعا خودشان را رنج میدادند. فکر میکنم برای ماهایی که گاه فکر میکنیم خیلی دیر شدهاست، تماشای این فیلم میتواند کمی امیدوار کننده باشد.
کتاب هفته
نوبل امسال فکر میکنم یکی از بهترین نوبلها بود و اگر نظر شخصی مرا بخواهید باید بگویم که حق به حقدار رسید! البته مطمئنا نوبل صلح ارتباطی به کتاب و ادبیات ندارد اما یکی از برندگان نوبل صلح امسال، یعنی ملاله یوسفزی در باب زندگیاش نوشته و به صورت کتاب منتشر کردهاست. دراین که بسیاری از انسانها و رسانه ها و شاید حتی خود من دوست داریم که ازاین افراد استفاده تبلیغاتی کنیم، شکی نیست و متاسفانه تا زمانی که گلوله نخورند، فوت نکنند و یا کشته نشوند، کسی اهمیتی به آنها نمیدهد. اما با همه اینها شخصیت ملاله شخصیتی قابل ستایش است و باآنکه پاکستان را از نزدیک ندیدهام، اما تاجایی که خواندهام، دیدهام و شنیدهام، واقعا از نظر سادهترین چیزها چه برسد به آزادی بیان دچار جهل و خفقان است و این که دختری جوان تااین حد از خود شجاعت نشان میدهد و تلاش برای تغییر میکند، داستانیست که باید خواند.
اما جایزه اصلی که به ما مربوط میشود جایزهای جز نوبل ادبیات نیست و امسال این جایزه به پاتریک مودیانو رسید. به شخص فقط کتاب خیابان بوتیک های خاموش را مطالعه کردهام (البته انتخابم به خاطر طراحی جالب و زیبای جلد بود) و آشنایی زیادی با بقیه کتابهای مودیانو ندارم اما همین کتاب به اندازه کافی زیبا نوشته شدهاست که بتوان مودیانو را لایق این جایزه دانست. باهمه اینها یک چیز مهم را باید ذکر کنم، کتابهارا واقعا براساس سلیقه و علاقهتان انتخاب و مطالعه کنید. مهم نیست شخصی از شما بپرسد فلان کتاب برنده نوبل را خواندهاید یانه، اگر واقعا از کتابش خوشتان نیامده، خیلی راحت بگویید.
مجموعه کتاب های پاتریک مودیانو : نسخه کاغذی
بخش مطالعه را هم با مجله Learn Hot English Magazine به پایان برسانیم. یک مجله بسیار کامل به خصوص در زمینه مکالمه که فکر میکنم میتواند منبعی بسیار خوب برای آموزش زبان باشد. بهخصوص که اگر نسخه pdf آنرا تهیه کنید و در زمان های بیکاریتان مطالعهاش کنید.
قسمت به یادماندنی هفته
من تابه حال فیلمهای زیادی دیدهام و شاید شمارشان واقعا از دستم دررفته باشد، فیلمهایی مثل پدرخوانده، همان شاوشنگ هفته پیش، اینسپشن و چندین و چند فیلم دیگر، اما این که بگویم که واقعا فیلم Hugo را در صدر جدولم قرار میدهم، شاید کمی خنده دار باشد، اما برای من Hugo واقعا ماورای یک فیلم است. فیلمی که به نظرم انتخاب تک تک تصاویر، صحنه آراییها، موزیک، بازیگران و از همه مهم تر داستان به زیبایی هرچه تمام صورت گرفته بودند. داستانی که اوج خیال پردازی و قدرت ذهنی نه یک فرد بالغ بلکه یک کودک را به نمایش میگذاشت. بخشهای زیبای این فیلم اصلا کم نیستند اما جایی که هیوگو برای فرار مجبور به بیرون رفتن از ساعت میشود و نمای زیبایی که از پاریس به نمایش درمیاید، به همراه آن موزیک آرامش واقعا یکی از صحنه دلچسب فیلم بود.
نگاهی به چند ایده جالب طوفان مغزی
همه ما هرچقدر هم که خلاق و ایده پرداز باشیم، بعضی اوقات واقعا یک جایی گیر میکنیم و به قولی مغزمان هنگ میکند. حالا هرچقدر هم که تلاش کنیم و با خودمان کلنجار برویم، باز هم به چیزی که میخواهیم، نمیرسیم. اما این روزها روش(تکنیک و هرچیزی که دوست دارید بنامیدش) طوفان مغزی واقعا درحال فراگیر شدن است و خیلیها آنرا یکی از بهترین راه ها برای بروز خلاقیت و رسیدن به خواست آدمی میدانند. وبلاگ creativebloq هم مقاله جالبی دررابطه با طوفان مغزی نوشته است که خلاصهای از آنرا در ادامه باهم میخوانیم.
یادداشت کنید. یکی از مهمترین قسمتهای طوفان مغزی، نوشتن، طرح برداشتن و حتی نقاشی کشیدن هرچیزی است که به ذهن شما میآید. برای مثال خودمن در هر قسمت از مجله، پیش از آنکه شروع به نوشتن کنم، هرچیزی که به ذهنم میآید، مثلا همین مقاله پایین که مربوط به زمان است را، یادداشت میکنم و یا ایده هایی که دیگران میدهند را یک جایی نگهداری میکنم تا درآخر که این یادداشت ها در کنارهم جمع شدند، ساختار مجله را شکل دهم. پس با این توضیح، اگر واقعا احساس میکنید خلاقیتتان از دست رفته و یا نمیتوانید کار مورد علاقهتان را انجام دهید، یک دفترچه یادداشت آماده کنید و پیش از شروع، هرچیزی که به ذهنتان میآید، چه خوب چه بد را یادداشت کرده و تاجایی که میتوانید طرحی تصویری از آنرا هم ضمیمه یادداشت کنید.
انتخاب زمان صحیح. اول اینکه بیشتر دلیل انتخاب من برای ترجمه این مقاله، ارتباطش با مقالهایست که پایین ترها میخوانیم. اما در مورد تیتر باید بگویم که تقریبا کل هسته این طوفان مغزی برروی زمان و تاریخ درست میچرخد. همه ما انسانها یک ساعت و زمان خاصی داریم که اوج خلاقیت و کاراییمان است. خیلیهایمان دوست داریم که اول صبح به کار مورد علاقهمان برسیم و خیلیهایمان از زمانی مثل جمعه برای کارکردن بدمان میآید. پایینترها بیشتر در مورد ساعت بدن صحبت میکنیم، اما این پیشزمینه را داشته باشید که انتخاب زمان مورد علاقه برای رسیدن به خلاقیت و کارایی، واقعا مهم است.
نگاهی به بیرون بیاندازید. اصلا طوفان مغزی ساخته شده که ما آدم ها به سدی برخورد نکنیم و از رکود خارج شویم. پس اگر کمی دقت کنیم، میفهمیم که واقعا گاهی اوقات باید چندتاچیز از دیگران ببینیم تا الهام و ایده بگیریم. خود من خیلی اوقات به مجلهها و به خصوص مجله های خارجی با هدف الهام گرفتن و ساختن بخشهای جدید نگاه میکنم. پس بعضی وقتها ازاینکه کاری از دستتان برنمیآید، ناراحت نشوید، فقط کمی به خودتان مرخصی بدهید و از کارهای دیگران لذت ببرید.
همه چیزرا مهم بدانید. البته تیتر اصلی کمی فرق میکند اما کل متنش در این مورد است که هرچیزی که فکر میکنید اهمیتی ندارد را هم جزو اولویتهایتان نگه دارید. درمتن یک چیز واقعا جالب هست که تقریبا این شکلی میشود : هرایدهای زاده ی خلاصههاست. ایده من برای مجله، جمع کردن چندچیز در کنار هم بود، به همین سادگی! یعنی من در یک کاغذ در کمتر از یک خط نوشتم : مجله- جمع کردن چیزهای متنوع در یک مقاله. همین چند کلمه باعث شد که من بدانم ایدهام قرار است چه کاری انجام دهد و پیرو همین جمله کوتاه مجله را شکل دادم. پس وقتی ایدهای دارید، هرچیزی را درنظر بگیرید و درآخر خلاصه ایدهتان را در ذهنتان تعریف کنید.
پرسش! چیزی که واقعا مرا آزار میدهد، این است که ما، به خصوص ما ایرانیها همیشه ایدههای خوبی داریم، مثلا دوست داریم یک بوتیک بازکنیم و درش خلاقیت به کار ببریم اما واقعا یک مشکل داریم و آن ایناست که از خودمان پرسش نمیکنیم. مثلا من از خودم نمیپرسم که آیا این مجله به اندازه کافی جدید و نو هست، آیا به اندازه کافی مجله الکترونیکی وجود ندارد که من وقتم را برایش بگذارم، آیا این بوتیک اینجا واقعا کار خواهد کرد؟ اگر واقعا میخواهید از طوفان مغزی استفاده کنید، از پرسش نترسید و هرچیزی را که میتوانید از خودتان سوال کنید. همین سوالهای کوچک به شما نشان میدهند که آیا این ایده و کار ارزش سرمایه گذاری و وقت را دارد یا نه.
انتخاب میز مناسب! شاید کمی این تیتر عجیب و بیربط به نظر برسد اما باور کنید اینطور نیست. وقتی ما میگوییم طوفان مغزی، هدفمان نشستن روی فرش و نقاشی کشیدن نیست، بلکه میخواهیم برروی یک ایده کار و سرمایه گذاری کنیم و باید فضایی داشته باشیم که کمی امکان ریختوپاش داشته باشد، لوازممان به راحتی قابل دسترس باشند و به قدری بزرگ باشد که قدرت مانور داشته باشیم. پس حتما یک میز کار خوب و کمی بزرگ داشته باشید.
از ابزارهای فیزیکی استفاده کنید. خود مقاله چون بیشتر به هنر و طراحی مربوط است، استفاده از لوازمی مثل قلم و رنگ و اینهارا مثال میزند اما این مورد را میتوان در هرچیزی گسترش داد. مثلا من اگر بخواهم کمی ایده در نویسندگی بگیرم، به سراغ خودکار و کاغذ میروم و کمی یادداشت میکنم. این کار، جدا از اینکه از چه ابزاری استفاده میکنید، یک نکته مهم دارد و آن برگشتن به چیزهای اساسی و ابتدایی است. مثلا یک معمار شاید از نرم افزارهای کامپیوتری استفاده میکند، اما بیشتر اوقات برای بروز خلاقیت و طراحی چیزهای جدید، دست به لوازم دستیاش میشود.
صادق باشید. یک چیز آزاردهنده در مورد ایده پردازی در ایران، ترس است. من میترسم که ایدهام را به اشتراک بگذارم، ازاینکه ببینم کسی بهتر از من مینویسد ناراحت میشوم و درآخر، هم ایدهام را به فراموشی میسپارم هم از دیدن کارهای دیگران و بهتر بودن آنها دلسرد و غمگین میشوم. این رویه را واقعا نمیتوان به راحتی درایران تغییر داد چرا که وقتی میبینیم کمپانی های بزرگ با اطلاع از قوانین سخت گیرانه کارهای همدیگر را عین آب خوردن به کار میبرند، چگونه میتوانیم درایران با خیال راحت ایدهمان را به اشتراک بگذاریم؟ نمیتوانم در این مورد چیزی بگویم اما اگر دوست دارید ایدهتان را به واقعیت تبدیل کنید و شمایی که میخواهید از ایده دیگران استفاده کنید، کمی صادق باشید. ایده مجله برای مثلا من واقعا مهم بود و هست، اما بیشتر دوست دارم از نوشتن لذت ببرم تا اینکه حرص مثلا کپی کردن را بخورم. هرچند دیدن این که کسی مثلا نوشته مرا کپی میکند، به نوعی این حس را به من میدهد که کارم خوب بوده است.
بازی با کلمات را امتحان کنید. این مورد چیز جالبیست. البته برای شما میتواند یک شکل خاص داشته باشد اما برای من مثلا این شکلی است: مجله – فیلم ، فیلم – شاوشنگ. البته شما میتوانید به هرشکلی از آن استفاده کنید و به خودتان انرژی، روحیه وصد البته ایده بدهید: مغازه – خیابان فلانی – لوازم خانگی| آره! و مثال هایی که اگر کمی با کلمات بازی کنید، میفهمید که خودشان ناخودآگاه میآیند.
کمی استراحت. همه اینها در طوفان مغزی یک طرف، استراحت یک طرف. ایده، خلاقیت و کارایی همه حاصل مغز هستند و این بخش مهم ماهم خسته میشود و خستگی اش با خستگی دست و پا فرق میکند. رفع خستگی مغز زمان میبرد و باید با چیزهایی مثل غذای مخصوصش سرعتش را بالا برد. به خصوص در این زمانه که ما عملا یک موجود مولتی تسک شدهایم و با چیزهایی مثل موبایل، تبلت و اینترنت همینطور بر خستگی مغز میافزاییم. خلاصه بگویم، گاهی اوقات به مغزتان استراحت بدهید و از مطالعه و تماشای ایدههای دیگران لذت ببرید. خلاقیت واقعی و ایده های بزرگ از آرامش مغز بدست میآیند.
این اپلیکیشنها. در اصل مقاله چند اپ معرفی شده است اما به شخص فقط MindNode و OmniGraffle را دراین بخش کارامد میدانم. ولی بدون شک اپلیکیشن های زیادی هستند که اجازه ایده پردازی را به ما میدهند. وبلاگ مشیبل لیست جالبی را ارائه کرده که شامل موبایل و کامپیوتر میشود.
شعار هفته : نه به Share آری به مدیتیشن
هفته قبل گفتم که اینترنت آزاد است و برای من این آزادی ارزش زیادی دارد. اما مهم تر ازآن آزادی فکری انسان است که قطعا برای هرشخص ارزشمند است و من نمیتوانم برای کسی خطی تعریف کنم. اما بدون شک یک چیزی هم هست به اسم احترام به خود. ما دوست نداریم که تصاویر خصوصیمان به اشتراک گذاشته شوند، دوست نداریم که رازهاو اطلاعات شخصیمان برای همه قابل دسترسی باشند و خیلی دیگر از دوست نداشتنها که واقعا یک چیز شخصی هستند و ارتباطی به آزادی ندارند.
دراین چند روز چندین خبر از جمله یکی تصاویر خصوصی بازیگران و دیگری خبر یک ایرانی منتشر شد که جدا از کار خوب یا بد بودن آنها، نشان داد که خیلی از ماها دوست داریم که در مورد فرهنگ صحبت کنیم، دوست داریم که مثلا بگوییم کشور ژاپن چنان است و فلان و به صورت کلی دوست داریم که انتقادهای به ظاهر روشن فکرانه کنیم اما وقتی به خودمان میرسیم، میبینیم که شنیدن خبر انتشار تصاویر و فیلمهای دیگران یک طرف و ذوق یک دفعهای ما برای پیدا کردن و دیدنشان یک طرف!
جادی صحبت جالبی میکند:” دیدن این خبرها چیز خاصی نیست و به سرعت هم از یاد میروند”. اما بحث اصلی برسر خودمان است که تاچه حد اگر روزی چنین اتفاقی برای خودمان بیافتد، قادر به تحمل کردنش هستیم و آیا میتوانیم فراموشش کنیم؟ آیا دیدن اینکه خبر مربوط به خودمان دست به دست شود و از شبکه هایی مثل وایبر سردربیاورد، واقعا برایمان قابل تحمل است؟ آیا دیدن اینکه مثلا دوستانمان فیلمهای مارا به اشتراک میگذارند و مارا به اسباب سرگرمیشان تبدیل میکنند، واقعا برایمان قابل فراموش شدن است؟ همانطور که گفتم اینترنت آزاد است و من و شما هم آزادیم که چه ببینیم، اما خوب است فقط ذرهای برای خودمان احترام قائل شویم و اگر احساس کنیم که آن انسان از به اشتراک گذاری فلان ویدئو ذرهای صدمه میخورد، نه تنها به اشتراکش نگذاریم، بلکه حتی پیاش را هم نگیریم. شاید آزادی با ارزش باشد، اما احترام به انسانیت و صدمه نزدن به دیگران مطمئنا بالاتر از آن است.
وبلاگ لایف هکر یک مقاله بسیار جالب در مورد مدیتیشن نوشته است که به نظرم نسبت به بقیه نوشته ها واقع گرایانه تر و جالب تر بود. پیشنهاد میکنم حتما مقاله را بخوانید. اما چرا مدیتیشن؟ بالا از طوفان مغزی گفتیم و پایین از زمان صحبت میکنیم. این وسط ماهرچقدر هم تابع برنامه ریزی، متد و روش باشیم، اگر یک بدن سالم، پرانرژی و بدون دغدغه نداشته باشیم، هرچقدر هم که تلاش کنیم، به خاطر قدرت نداشتن فقط احساس ضعف و بی ارادگی میکنیم. چیزهایی مثل افسردگی، استرس و غیره هم بماند که یکی از آنها برای توقف کافی است.
دراین میان، مدیتیشن یک کمک بزرگ به ما است. اما چرا؟ به این خاطر که ما مدت زمان خاصی را با خودمان تنهاییم، به فکر و مغزمان آرامش میدهیم و بدون دغدغه و فکرکردن به چیزهای جانبی، برروی آرامشمان متمرکز میشویم. فضایی دلپذیر که خاص خودمان است تهیه میکنیم، موزیک موردعلاقهمان را پخش میکنیم و برای مدتی از تنها بودن لذت میبریم. جدا از این مدیتیشن به انجام کارهای مذهبی هم گفته میشود که شکل دیگری از آرامش برای آن دسته محسوب میشود.
کلی بگویم، مدیتیشن، یک زبان خاص است که شاید شکلهای متفاوتی داشته باشد اما در میان همه انسانها وجود دارد. البته شاید با خودتان بگویید که دنیا الان در وضع جالبی نیست و از یک طرف انسانها کشته میشوند آن وقت ما باید مدیتیشن کنیم. این گفتهها همیشه هستند اما من میگویم اگر واقعا ما دوست داریم کمک مثبتی داشته باشیم، حداقل خودمان باید یک روح سالم داشته باشیم. چرا که اگر خودمان دردنیای تاریک خودمان غرق شویم، چگونه میتوانیم کمک حال دیگران باشیم؟ پس حتما روزانه چند دقیقه به هرشکلی که میتوانید ذهن و روحتان را از این دنیا خالی کنید.
این ثانیه ها
هفته پیش دوستان از من پرسیدند که در مورد زمان بندی و برنامه ریزی بنویسم و حتی پرسیدند که چطور این همه فیلم و سریال میبینم و کتاب میخوانم. البته باید خلاصه بگویم که من بیشتر سریالهای هفته پیش را در طول چند هفته دیدم و یک جا همه اپیزودهارا نگاه نمیکنم وشاید یک قسمت یک سریال برایم چند هفته طول بکشد. اما این بحثهارا کنار بگذاریم و کمی در مورد زمان بندی کارها و برنامه ریزی صحبت کنیم. پیش از هرچیزی میخواهم به دو اصل که به نظرم اساسی ترین بخش برنامه ریزی هستند، اشاره کنم.
ساعت و آناتومی بدن. آن قدیمها میگفتند سحرخیز باشید و زود بیدار شوید و این چیزها. خوب باید بگویم که آن قدیمها نهایت کاری که بیشتر آدمها میکردند، نان و شیر خریدن و بازکردن مغازه بود. نه خبری از مشغولیتهای فراوان بود نه خبری از اینترنت و موبایل و شبکه های اجتماعی. پس اینکه بگوییم شما باید حتما اول صبح بیدار شوی، یک چیز به نظرم غیرعلمی است و واقعا هرکسی نمیتواند از اول صبح به کارهایش به خصوص علایقش برسد.
خود من شخصا روزانه نمیتوانم بیشتر از 3 یا 4 ساعت بخوابم. البته شاید این مورد بیشتر به بدن و ژنتیکم مربوط باشد اما به هرحال این ساعت بدن من است و باید برنامه خودم را نسبت به آن تنظیم کنم. پس اگر میبینید من زیاد فیلم میبینم و کتاب میخوانم، به خاطر زمان کم خوابی است که دارم و قطعا این برنامه نمیتواند برای همه شما خوب باشد. پس اگر واقعا میخواهید یک برنامه ریزی درست داشته باشید، اول خودتان را بشناسید.
تعهدات ما. مطمئنا من و شما دوست نداریم کارهایی مثل اموربانکی را انجام دهیم و در صف منتظر بمانیم. دوست نداریم دنبال کاغذبازی برویم و حتی برخیمان دوست نداریم به مدرسه و دانشگاه برویم. اما این کارها تعهدات ما نسبت به جامعه و اطرافیانمان هستند و این که بخواهیم انکار و به زمان دیگری موکولشان کنیم، فقط به یک نفر آسیب میزنند و آن خودما هستیم که در نهایت مجبور میشویم زمان بیشتری برای آنها بگذاریم. اگر واقعا میخواهید یک برنامه ریزی درست و برپایه واقعیت داشته باشید، کارهایی که به آنها علاقه ندارید و به نوعی مجبورید که انجام بدهید را در وقت خودشان به سرانجام برسانید تا برای رسیدن به کارهای مورد علاقه تان، تشویش و نگرانی فکری نداشته باشید.
وقتهای تلف شده. سفر با اتوبوس، منتظر ماندن در صف و نوبت، وقت های خالی میان کلاسها و کار، شبهای طولانی پاییز و زمستان، تعطیلات و موارد دیگر همه وقتهایی هستند که جان میدهند برای سرگرمی و چندصفحهای کتاب خواندن. تک تک ماهاهم چنین وقت هایی داریم به خصوص ماهایی که درشهرهای بزرگ زندگی میکنیم و مترو و اتوبوس بخشی از زندگی ما هستند. بدون شک بیشترمان این زمان هارا با موسیقی و هدفون سپری میکنیم و هیچ اشکالی ندارد اما اگر نظر من را میخواهید، همیشه یک کتاب داستان و یا یک فیلم و سریال در تبلتتان داشته باشید. اینطوری نه بیکار میمانید نه زمان با ارزش در خانهتان را صرف تماشای مدیا میکنید.
حس های خوب. بالاتر که از تعهدات گفتم، به خریدن نان و اینها اشاره کردم. اما چرا چنین چیز سادهای را پیش میکشم؟ بحث فقط خریدن نان نیست، بلکه شما صبح زود بلند میشوید، چون اطرافتان هنوز شلوغ نشده، راحت کمی پیاده روی میکنید و کمی آرامش پیدا میکنید، چون خوابتان میپرد، هنگام بازگشت به خانه انرژی بیشتری دارید و در نتیجه نه تنها زیاد نمیخوابید بلکه از وقت زیادی که با انرژی به دست آوردهاید هم لذت میبرید. اما اینها به کنار، نان فقط یک مثال و بهانه بود. کافیست در هر قسمت ازروز که میخواهید، کمی به خودتان حس خوب بدهید.
حس خوب چیزی نیست که آدم وقتی بزرگ میشود، به آن دست پیدا میکند. یک حیوان مثل گربه دوست دارد که در جای مخصوصی بخوابد و احتمالا دیدهاید که سگ ها شومینه را زیاد دوست دارند. درثانی حتی یک کودک انسانهم نسبت به بعضی چیزها حس خوب دریافت میکند و میبینیم که این حسها از همان کودکی در وجود ما قرار داده شدهاند و یک چیز بیهوده نیستند. پس اگر دوست دارید در طول روز انرژی و زمان داشته باشید، هرازگاهی به کارهایی برسید که حس خوبی در شما ایجاد میکنند. برای خود من پیاده روی یک اصل مهم برای ایده گرفتن در مورد نوشتن و آگاهی از اطرافم است اما از همه مهمتر حس خوبی به من میدهد.
کارهای مورد علاقه. شاید فکر کنید این تیتر همان تیتر بالا است. اما نه، حس خوب میتواند دریایی از کارها باشد، مثلا یک لیوان چای، غذا، کتاب و چندین و چند کار. اما برای هر انسان فقط یک کار وجود دارد که عاشقش باشد و بخواهد بیشتر وقتش را صرف آن کند. رشته من معماری است و شاید دوستش داشته باشم، اما اینکه واقعا عاشقش باشم، اصلا اینطور نیست و مطمئنا فقط نویسندگی است که واقعا برای من باارزش است. اما همانطور که گفتم ما تعهداتی داریم و باید به آنها رسیدگی کنیم. اما چرا من میگویم به کار مورد علاقهتان برسید؟
به این خاطر که اگر شما بین کار و چیزی که عاشقش هستید، یک ارتباط برقرار کنید رفته رفته میبینید که چون کار مورد علاقهتان را انجام میدهید، ناراحت، غمگین و بی حوصله نیستید و از آن کار انرژی میگیرید. حال از طرفی به خاطر آن انرژی نسبت به کارتان هم بدبین نیستید و هنگام انجامش احساس بی حوصلگی و بیهودگی نمیکنید. اینطوری چون هم کارتان را دارید هم علاقهتان را، سعی میکنید زمان خودرا به خوابیدن بعد از کار و اتلافش اختصاص ندهید و حداکثر بازده را داشته باشید.
روشهای گوناگون و دریای اپ. پیش از آنکه به نکته اصلی برسیم، باید بگویم که چندین و چند روش و متد خوب و جالب وجود دارند که هم جلوی اتلاف وقت را میگیرند هم به شخص نظم و برنامه ریزی میدهند. تابه حال زیاد از این اپها و روشها مثلا روش پومودورو و نوشتن تودوها به صورت داستان گفته ایم و مطمئنا بازهم میگوییم. پیشنهاد میکنم حتما خودتان روش مورد علاقهتان را پیدا کنید و از اپی خاص برای برنامه ریزی استفاده کنید. نگاهی هم به این اینفوگرافیک بیاندازید.
حماقت بد است. اصولا در دنیا زیاد چیز بدی نداریم اما همین چیزهای بد فقط و فقط از حماقت و جهل آدمی سرچشمه میگیرند و مطمئنا هرآدمی دوست ندارد که چنین باشد. بیشتر ما از بی برنامگی می نالیم و فکرمیکنیم که واقعا نمیتوانیم به کار مورد علاقهمان برسیم. بیشتر اوقات هم از واژه هایی همچون تنبلی، بی حوصلگی و اینها یاد میکنیم. اما از طرفی همه ما دوست داریم که در رشته مورد علاقه مان در بهترین دانشگاه تحصیل کنیم، دوست داریم کار مورد علاقهمان را انجام دهیم و موارد زیادی که دوست داریم اما فکر میکنیم که تنبل هستیم. من به شخص حرف زیادی برای گفتن ندارم اما فکر میکنم اگر روزی به سنی مثل 30 سالگی برسیم و ببینیم که هیچ کاری حداقل برای راضی کردن خودمان نکردهایم، مطمئنا اسمش را تنبلی نخواهیم خواند، بلکه تنها چیزی که برایمان باقی میماند، حماقت بزرگی است که تنبلی فقط پوششی برای آن است.
پس از زمان کم خودتان نهایت استفاده را ببرید، هرکاری را بد ندانید و به این فکر کنید که اگر زودتر انجامش دهید، وقت بیشتری میگیرید. زیاد به خوابیدن فکر نکنید و بدانید که خیلی زود به سنی میرسید که خواب همه زندگیتان میشود. ودر آخر بدون توجه به موقعیت جغرافیایی و انسانهای اطرافتان، خودتان را قانع کنید که این زمان، فقط و فقط مال شماست و در آخر یا رضایتش برایتان باقی میماند یا احساس حماقتش.
جا دارد یک پرانتز در باب زمانبندی خودم باز کنم. من به شخص گاهی اوقات شاید 10 ساعت دانشگاه باشم شاید 15 ساعت سرکار، به همین خاطر فکر نمیکنم برنامه ریزی من زیاد به درد کسی بخورد. اما دو نکته هست که یکی مربوط به کارهای مورد علاقهام هست که بازهم تاکید میکنم نقش زیادی در رسیدن به خواسته های آدم دارند و حتما هرطور که شده باید به آنها پرداخت و دیگری استفاده من از سرویسهایی مثل ایفت هست که کمک زیادی در سازماندهی لینکهایم داشته. به طور کلی پیشنهاد میکنم از دستگاههایی مثل تبلت و اسمارتفون بیشتر استفاده کنید.
پاییز
برای بیشتر ما پاییز شاید فصلی غم انگیز و حوصله سربر باشد، اما واقعا دلم میخواهد به این چشم به پاییز نگاه نکنید و کمی از آن نارنجی و زردش لذت ببرید. دلم میخواهد دروصف پاییز کتاب ها بنویسم و آن انشاهای دوران مدرسهام را بازگو کنم، اما مطمئنا اینجا نه جایش است نه زیاد شدن مجله جالب میشود. فقط دلم میخواهد به چند حس خوب این فصل اشاره کنم و امیدوارم که شما هم از این حس های خوب پاییزیتان برای ما بگویید.
پاییز شروع بلند شدن شب است. این طولانی شدن، شاید آن لذت روزهای تابستانی را نداشته باشد اما از طرفی آدمی را به کارهای آرام و روح بخش دعوت میکند. برای مثال اگر شما یک محصل یا یک شاغل باشید، تقریبا چند ساعت وقت اضافه از شب دارید که به جای گردش و تفریحهای تابستانی میتواند به کارهایی مثل مطالعه کتاب و مجله اختصاص یابد. پس اگر وقت اضافهای بدست آوردید، این هوای خنک و گاه سرد به همراه یک نوشیدنی گرم، از ویژگی های پاییز برای مطالعه و لذت بردن از آن محسوب میشوند.
از طرفی پاییز اوج هنر طبیعت است. نه همه چیز سبز است نه همه چیز مرده و بی روح. گویی برزخیست که زیبایی زندگی و زشتی مردن را به نمایش آدمی میگذارد. حال این طبیعت جان میدهد برای چه کاری؟ گردش، کمپینگ وعکاسی! البته نه آن گردشهای تابستانی، بلکه سفرهای کوتاه دوستانه به دل طبیعت و گرفتن عکسهایی خلاقانه و زیبا از این نقاشی طبیعت. پیشنهاد میکنم اگر میتوانید از دوربین حرفه ای استفاده کنید، چون نمایش جزئیات مثلا برگها واقعا زیبا خاصی به عکس میدهد.
پاییز اما میوهها و خوراکیهای خوشمزهای هم دارد و از آنجا که گفتیم وقت زیادی به شما میدهد، میتوانید از این وقت آرامش برای یادگیری و پخت غذاها، نوشیدنی و شیرینی استفاده کنید. خود من علاقه خاصی به کلوچه پزی دارم و فکر میکنم ترکیب یک کلوچه خانگی با یک نوشیدنی در این باران و هوا واقعا دنیایی از حسهای خوب است. باهمه اینها، تک تک فصلها و روزهارا دوست داشتهباشید و واقعا سعی کنید از تکتک این لحظهها که هرکدام هنری زیبا از این طبیعت هستند، لذت ببرید.
موسیقی هفته
هرچند زبان فرانسوی را خیلی دوست دارم، اما عملا هیچ سررشتهای از آن ندارم و چیز مهم این است که آهنگهای فرانسوی برای من حس خوبی دارند و شاید زبانشان را نفهمم اما قطعا زبان باران را هم نمیدانم ولی دنیاییست از یک حس خوب. آلبوم اول هفته به Indila و اثرش Mini World اختصاص دارد. آلبومی زیبا که بیشتر آهنگهایش حس خوبی دارد به خصوص آهنگ اولش، Dernière danse که این روزها خیلیها آن را گوش میدهند. با کمی جستجو میتوانید ترجمه آهنگهای این آلبوم را هم بدست بیاورید.
آلیوم دوم هم به جدیدترین آلبوم محسن چاووشی، پاروی بی قایق اختصاص دارد. در مورد کارهایی از این دست نمیتوان نظر قاطع داد چرا که صدایی مثل صدای چاووشی نوع خاصی دارد و قطعا مورد طبع همه نخواهد بود. مثلا من به شخص علاقه زیادی به همین صدای چاووشی دارم و زیاد به متن آهنگهایش توجه نمیکنم. به هرحال اگر میخواهید این آلبوم را بخرید، حتما بخش هایی از آهنگ هارا در سایتهای قانونی گوش دهید و سپس خرید کنید. باهمه اینها آهنگ “یه خونه کوچیک” واقعا به دل من نشست.
عکسهای هفته
هنر، چیز عجیبیست. مهم نیست که دیگران در موردتان چه فکر میکنند، وقتی هنرتان را نشان میدهید، همه آن نظرات به یک باره از بین میروند و آدمها با شما ارتباط برقرار میکنند. احتمالا در مورد خانه شریفی ها شنیدهاید. جدا از اینکه این خانه ارزان یا گران است و ما میتوانیم مثل آن داشته باشیم یا نه، بحث فرهنگی است که کشورهای دیگر با تماشای تصاویر چیزهایی از این دست، متوجه آن میشوند. دیدن اینکه این خانه تااین حد دررسانهها و سایتهای خارجی به نمایش درامد، نه تنها برای من بسیار باارزش بود، بلکه نشان داد که کمی هنر، خلاقیت و ذوق میتواند نگاه هارا به سمت خودش بدون توجه به کشور و بحثهایش جلب کند و واقعا ثابت کرد که هنر زبان همه ما انسانهاست.
این هفته هم دو اینستاگرامی خوش ذوق و هنرمند ایرانی داریم که عکسهایشان واقعا خوش حس هستند. اولین عکاسمان Glareh3 ست که به جرات میتوان گفت جدا از ایدهها، تصاویرش واقعا با کیفیت و کار شده هستند و به نظرم دراین پاییز دیدن این گالری واقعا میچسبد.
عکاس دوممان هم Spide_sob یک ایرانی عکاس دیگر است. البته شاید بعضی از تصاویر این عکاس قابل قیاس با بیشتر عکسهایش نباشند، اما به طور کلی گالری این عکاس از عکسهای بسیار زیبایی بهره میبرد.
اپلیکیشنهای هفته
ویندوزفون به خصوص در لومیاها، تنظیمات زیادی در رابطه با دوربین در اختیار شما قرار میدهد. حال اگر علاقه زیادی به اپلیکیشنهای دوربین خود ویندوزفون و لومیاها ندارید، احتمالا Camera 360 نیازهای شمارا برطرف میکند.
بازی هفته اما Daddy long legs هست که به جرات میتوانم بگویم یک بازی وحشتناک برای اعصاب و روان است! خود من که موقع بازیاش واقعا صبرم لبریز میشود. پیشنهاد میکنم حتما این بازی زیبا که درآن فقط باید در زمان درست تپ کنید را حتما امتحان کنید.
دانلود بازی برای سیستم عامل : ios (لینک دانلود) – اندروید (لینک دانلود)
این مجله های هفتگی فوق العاده است. ممنون 🙂
با سلام
عالی بود مرسی ،
بد نیست یادآوری کنیم که contact براساس کتابی از حکیم بزرگ کارل ساگان بود که با مجموعه cosmos الهام بخش بسیاری بود و با همین کانتکت عده دیگه ای رو معتاد علم کرد،هیچ وقت صحنه ای که جودی فاستر داره یه کهکشان رو از نزدیک نگاه می کنه، از یادم نمی ره، یه پسر 10 12 ساله بودم، حک شد توی مغزم اون زیبایی
اینها بذارین در کنار نقشش در برنامه های ناسا به عنوان دانشمند علوم سیاره ای
بسیار سپاس برای این نظر… بله واقعا فردی مثل ساگان نقش بزرگی برای خیلیا داشت. پوریا ناظمی جالب توضیح دادن : )
pourianazemi.com/1392/12/به-استقبال-سری-جدی-کاسموس-ترجمه-گفتگو-ب/
pourianazemi.com/1392/01/مرور-فیلم-های-علمی-تخیلی-در-خبرآنلاین-۸/
http://www.masoudz.com/1392/12
مثل همیشه عالی!مخصوصا آهنگها فوق العاده بودند.ممنون.
بسیار عالی
چاوشی بهترین خواننده حال حاضر هست
واقعا من از کارهاش لذت میبرم
این آلبومش هم بی نظیره
بار اول که گوش دادم به دلم خیلی ننشست
اما چند بار که گوش دادم تازه متوجه شدم چه شاهکاری هست.
پیشنهاد میکنم حتما چندین و چندبار آهنگ هاش رو گوش بدین.
آهنگ های خواب-کمد یا کلنجار-دزیره-یه خونه کوچیک-جز-و قهوه قجری خیلی خیلی قشنگ بود
خیلی جالبه که من حتا تحمل 15 ثانیه شنیدن این بشر را ندارم و همیشه فکر میکردم ایشون برای چی اصولن با اون صدای نچسب و خواندن سرتاپا غلطش آهنگ میده بیرون! بعد می بینم یک نفر اونو بهترین خواننده می دونه. خیلی عجیبه طیف سلایق آدمها…
سپاس از نوشتار زیبایتان
آقا این سریال How To Get Away With Murder رو هم امتحان بکنین.
واقعا عالی دستت درد نکنه.کل ارشیو مجلات کدوم قسمته می شه بفرمایید؟
بله بفرمایید : )
1pezeshk.com/?s=مجله+هفتگی+یک+پزشک
اگه این مجله ها به صورت رنگی در قالب یه مجله کاغذی چاپ می شد،چقدر عالی و با کیفیت بود.واقعا عالی.موفق باشی.ممنون
ایشالا میشه D:
سینای عزیز
مثل همیشه بسیار زیبا نوشته اید و آن علاقه شخصیتان به نویسندگی در انتخاب واژگان هویداست. تلاش شما و جناب دکتر محیدی جدا شایسته ستایش است.
لطفا قدری در مورد این بخش از نوشته تان توضیح دهید: استفاده من از سرویسهایی مثل ایفت هست که کمک زیادی در سازماندهی لینکهایم داشته. منظورم ایفت است.
و یک سوال از آقای مجیدی: چطور می توان یک پزشک را در فلیپ بورد یافت؟ آیا لینک خاصی دارد؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.
http://1pezeshk.com/archives/2013/02/following-1pezeshk-with-currents-and-flipboard.html
بسیار ممنون آقای دکتر.
من دیده ام که در فلیپ بورد می توان مطالب مورد علاقه را با استفاده از علامت + به مجله شخصی منتقل و بعد سر فرصت مطالعه کرد. آیا امکانی هست که در مواقع عدم دسترسی به ایتنرنت بتوان مطالبی را که به مجله شخصی منتقل کرده ایم بصورت آفلاین هم مطالعه کنیم یا فقط در موقع اتصال به اینترنت می توان مطالب را در محله شخصی دید؟
برای این کار از پاکت استفاده کنید. به شیوههای مختلفی میتوانید مقالههایی را که خوانده اید به پاکت بفرستید.
مثلا در همین فلیپ بورد، میتوانید هر مطلب مورد علاقه را به پاکت بفرستید.
بسیار سپاس : )
سرویس ایفت یا همون ifttt رو در ابتدا میتونین از وبسایتش :
https://ifttt.com/
استقاده کنین یا اپشو برای ios یا اندروید دانلود کنین که پیشنهاد خود من برای بار اول سایتش هست که بعد که بیشتر آشنا شدین بتونین از اپش استقاده کنین.
خود ایفت اما کارای فوق العاده زیادی میتونه انجام بده که یکی از مهم تریناش، راحت تر کردن فیدخوانی و به عبارتی وب گردیه. روزانه بخش اعظمی از وقت ما صرف وبگردی میشه که حالا خوب یا بد، یه زمانی فقط صرف لود وبلاگ و بعد لود تک تک مطالبش میشه. شما با ایفت میتونین کاری کنین که مثلا مطالب وبلاگ مورد نظرتون مستقیما به سرویس پاکتتون بره و بعدا هر وقت که خواستین مطالبتونو مطالعه کنین : )
سینای عزیر
ممنون از وقتی که گذاشتی و پاسخ دادی.
راستی پیشنهاد می کنم هر هفته چند تا سایت اینترنتی خوب هم معرفی کنی. یه زمانی مجله همشهری جوان این کار رو می کرد ولی متاسفانه خیلی وقته اون بحش رو دیگه ندارن. چند سال قبل من سایت ویکی پدیا را از همون طریق شناختم.
البته گاهی وقتها توی همین یک پزشک لینکهای خوبی داده میشه مثل 7Faz.com ولی فکر می کنم بد نباشه یه بخش کوچیکی به معرفی سایتهای جالبی که برحورد کرده ای اختصاص بدی. حالا در مورد هر موضوعی بویژه اونها که توی یک پزشک بیشتر بهشون پرداخته میشه.
بله در نظر دارم فقط میخوام دایرکتوری وبلاگ های فارسیمو زیاد کنم تا لینکا بیشتر مربوط به وبلاگای شناخته شده نباشن : )
سلام دکتر
ممنون بابت معرفی آلبوم Mini World
آقا سینا ایمیلی چیزی هست ما بتونیم باهاش بهتون پیشنهاد بدیم ؟ : )
بله بفرمایین : )
sina.saal@gmail.com
ممنون : )
مستند؟؟!! >:(
باور کنید مستند اونقدرا زیاد نیست و مثلا میشه به مستندای در مورد حیات وحش اشاره کرد اما فکر نمیکنم اونقدرا این مستندا آموزنده باشن : ) به همین خاطر سعی میکنم اونایی که بیشتر جنبه علمی دارنو معرفی کنم و حق بدین که نمیتونم هر هفته مستندای مختلفو بررسی کنم
مجله پر مایه ای بود 🙂
درود بر دکتر!
مثل همیشه عالی خصوصا معرفی آلبوم Mini World که خیلی خوشم اومد اگه بتونید هر هفته دو آلبوم یا خواننده رو معرفی کنید عالی میشه خصوصا خواننده هایی که صدایی نرم و آهنگهایی آروم دارن
اما در مورد فلیپ بورد من این آپ رو فقط برای یک پزشک نصب کردم اما متاسفانه برای من بسیار کند هست بعد از اینکه رو هر مطلب تب میکنم برای ادامه خوندنش کلی الاف میشم و آخرش هم اون پست لود نمیشه اگه تنطیمات خاصی داره ممنون میشم بگید
راستش فلیپ بورد انگار با بعضی اینترنتا نمیخونه چون من خودم باور کنید با 128 که دانلود هم میکرد تست کردم و خیلی سریع مطالب لود میشد. انگار با بعضی فیدها و سایتا مشکل داره : )
مثل همیشه ترکوندی سینا جان:)
بی زحمت در مورد پیشنهاد هفته قبلم (وبلاگ هفته) هم فکر کن ببین خوبه یا نه
بله بله حتما : )
آلبوم فرانسوی رو که نفهمیدیم چی میگه ولی صدا و موزیک دلنشینی داشت. مرسی
ممنون بابت معرفی آلبوم فرانسوی. ترانه های فرانسوی و ایتالیایی همیشه خوش آهنگ بوده اند هرچند آدم چیزی متوجه نمیشه!
ممنون از این مجله پربار و مفید!
ifttt واقعا جالب و کارا و به درد بخوره، مثلا من از این دستور ایفت برای خوندن یک پزشک استفاده میکنم:
https://ifttt.com/recipes/212786
این مجله هفته یکی از همون مجله هفتگیهایی بود خیلی بیشتر دوستش داشتم مخصوصاٌ اینکه با آلبوم بسیار زیبای Indila مطالعه اش کردم خیلی آلبوم زیبایی بود همه کارهاشو دوست داشتم
واقعا مجله این هفته هم عالی، خسته نباشید
سلام سینا جان
و درود به آقای مجیدی عزیز
سیناجان می خواستم بدونم برای تهیه مجله Learn Hot English Magazine به چه صورت می تونم اقدام کنم
ممنون میشم راهنمایی بفرمائی
پیشاپیش مچکرم از پاسخگویت
بله خواهش میکنم : )
راستش میشه از جاهایی مثل آیتیونز وگوگل پلی خریداری کرد.
اما اگه نمیتونید، سایتایی مثل مجله ها راحت ترن و آرشیو قوی ای دارن که تقریبا ماهی 3 هزار تومن اشتراک میگیرن.
با همه اینا میتونید به صورت تورنت یا از بیشتر سایتای دانلود دریافتش کنین : )
http://majaleha.ir/
ممنونم از راهنماییت سینا جان
بهتون تبریک میگم آقای سلماسی به خاطر انتخاب Hugo
من هم عاشق این فیلمم منتها هر وقت به کسی میگم این فیلم یکی از بهترین هاست من رو مسخره میکنن
خوشحالم از اینکه یکی مثل شما با نظر من موافقه
موفق باشیذ