آیینهای ظلمانی مریدسازی در عصر نازیها
جوانان هیتلری یک سازمان شبه نظامی در دوران حکومت آدولف هیتلر در آلمان نازی بود. این سازمان یک سال پس از تاسیس اس آ تشکیل شد. برنامههای این سازمان برای جوانان پسر بین سنین ۱۴ تا ۱۸ سال و دختران ۱۰ تا ۱۸ سال بود. از اعضای این سازمان به منظور تبلیغات به نفع حزب نازی، نیروی جنگی و ارائه خدمات عمومی استفاده شد.
ریشه سازمان جوانان هیتلری به کودتای مونیخ برمیگردد. در سال ۱۹۲۲ و پس از جنگ جهانی اول این سازمان با رویکرد حمایت و تبلیغ نازیها تشکیل شد اما پس از سرکوب کودتای مونیخ فعالیت خود را به صورت مخفیانه و زیرزمینی ادامه داد. این گروه رسماً نام سازمان جوانان هیتلری را در تاریخ ۴ ژوئیه ۱۹۲۶ برای خود برگزید. این سازمان تا پایان سال ۱۹۳۰ بیش از 25 هزار عضو فعال داشت.
اصول کلی سازمان جوانان هیتلر این بود که هر عضو یک سرباز فداکار برای رایش سوم است. آموزشهای ارائه شده در این سازمان بیشتر فیزیکی و نظامی بود. یونیفرمهای این سازمان شباهت بسیاری به یونیفرمهای اس آ داشت.
رهبران آلمان نازی در پی این بودند که بتوانند از درون سازمان جوانان هیتلر نخبگان آینده اس اس را بیابند. اعضای بلند پایه سازمان جوانان هیتلری با برگزاری جلسات متععد در محلهای مختلف آلمان سعی داشتند دیدگاه جوانان آلمان را نسبت به نازیسم و آدولف هیتلر تغییر داده و آنان را جذب افکار نازیسم نمایند.
این سازمان یک ماهنامه به نام « اراده و قدرت » داشت که به صورت منظم به چاپ میرسید و در اختیار اعضا گذاشته میشد.
در این پست عکسهایی قدیمی و کمتر دیده شده از این سازمان را با هم مرور خواهیم کرد.
اما پیش از آن به گمانم فرصت مناسبی است، تا در مورد شیوه مریدسازی و شستشوی مغزی نظام هیتلری صحبت کنیم. همین جا از شما دعوت میکنم که این پست قدیمی «یک پزشک» را هم بار دیگر بخوانید:
آزمایش آقای جونز: «موج سوم» یا افسون دیکتاتور
آیین ظلمانی نظمی اسرارآمیز
در نظر هاینریش هیملر، اس اس چیزی بود بیش از دار و دستهای متعصب که هدفشان فقط در هم کوبیدن دشمنان رایش سوم باشد. اس اس حد اعلای نظم مردان نژاد شمالی بود. برادری رازگونهای که از قصه شوالیههای توتنیک و رزمآوران قرون وسطا برمیخاست.
برای آنکه حس اخوت در اس اس پرورش یابد، هیملر مراسمی باشکوه و آیینی ترتیب میداد. هر سال، مردانی که اعضای شاخه نظامی اس اس بودند در 9 نوامبر ساعت 10 شب به هیتلر سوگند وفاداری میخوردند.
این تاریخ سالگرد کودتای آب…جوفروشی بود. در زیر ستونهای آتشین که نوری سرخفام به مراسم میپاشید، آنها سوگند وفاداری تا هنگام مرگ میخوردند.
شاهدی از آن دوران به یاد میآورد «اشک در چشمانم جمع شد، در نور مشعلها، هزاران صدا، سوگند را تکرار میکردند درست مثل مراسم دعا بود.»
با وجود قدرتی که در این مراسم نهفته بود، بهتنهایی نمی توانست تضمینی برای وفاداری دائم باشد.
هیملر نوشت:
«سوگند بهتنهایی کافی نیست، لازم است ریشههای وجود یک مرد بررسی شود.»
مراسم سنجیده هیملر به معنای آن بود که فرد به نظم موجود، پیوندی ایمن زند. اعضای شایسته اس اس حلقهها و سلاحهایی درست میکردند که شکل آنها ملهم از افسانههای آلمانی بود. مردان اس اس ازدواج میکردند و بچههای آنها در مراسمی که آمیخته به آیینهای مسیحیت بود، نامگذاری میشدد.
آنها سعی داشتند مراسم یکشنبهها را با جشنهای دوران بتپرستی جایگزین کنند.
هیملر دستور داده بود، قصری کهن را بازسازی کنند که شبیه اقامتگاه آرتور و شوالیههای میزگرد بود. اعضای فدایی اعتقاد داشتند که بعد از مرگ نزد پدران خود خواهند رفت.
همه اعضای اس اس ملزم بودند در این مراسم شرکت جویند، حتی اگر به آن اعتقاد نداشتند. اینها تمرینهایی بود برای کسانی که میباید بیچون و چرا و مطیعانه با مرگ روبرو شوند.
اعضای تازهوارد که سوگند اس اس را در مراسم دستهجمعی ادا میکردند، لباس یکشکل سیاهرنگی میپوشیدند که شیک و ظریف طراحی شده بود. کسانی که وفادارانه خدمت کرده بودند، علایمی دریافت میکردند که نشانه پهلوانان قدیمی آلمان بود. بر حنجر آنها نوشته شده بود:
«افتخار من وفاداری است.»
در سال 1934 هیملر قلعهای را در وستفالیا، بر فراز رودخانهای به عنوان معبد عالی اس اس برگزید، این قلعه قرن هفدهمی با هزینهای بیش از سه میلیون دلار بازسازی شد.
این حریم مقدس کتابخانهای مشتمل بر 12 هزار جلد کتاب برگزیده و تالار غذاخوری با میزگردی داشت که هیملر و 12 نفر از افسران مورد اعتمادش در آن غذا میخوردند. نشان خانوادگی و خاکستر هر یک از این مردان که مانند شوالیههای آرتورشاه بودند، هنگام مرگ روی یکی از 12 سکوی دور تالار گذاشته میشد.
و اما منتخبی از عکسهای سازمان جوانان هیتلری:
ممنون بابت مطلب جذابتون. حکومت آلمان نازی خیلی جالب بود. هر چند تاریک. ولی نظمی که داشتن و قدرتی که بوجود میاوردن واقعا حیرت آوره.
آیا منبعی رو میشناسین که بدون دستکاری خاصی، اطلاعات خوبی در مورد این دوره از تاریخ بده؟ معمولا همه منابع تمرکزشون روی خود شخص هیتلره.
اگر میخواهید از جریانات تاریخی اون موقع و دلایل زوال هیتلر مطلع بشید توصیه میکنم کتاب حصاری از دروغ نشر نی را مطالعه کنید. به زودی پستی از روال سقوط نظام قدرتمندی که هیتلر به وجود آورده بود آماده خواهم کرد.
ممنون، حتما مطالعش میکنم
این همه فکر ، علم ، صنعت ، نظم ، تشکل های گوناگون و و و … مرگ ، ویرانی و نسل کشی برای بقای هیتلر و حزب نازیسم و اشاعه آن به تمام دنیا . آخرش چی شد حزب نازی شکست خورد هیتلر خودکشی کرد و سران و عوامل گشتاپو یا فرار کردند یا کشته شدند و یا محاکمه و زندان شدند . باید حکومتگرانی که هر ساعت و دقیقه با انجام ترفندهای فوق پیشرفته فنی و علمی و سرمایه های انسانی به فکر حیات ننگین خودشون هستن به جای اجرای این ایده ها به فکر صلح و آرامش و نجات انسانها باشند .اما کدوم حکومتگر هست که به فکر مردم باشه .
وقتی می خونم که الان داعش داره رو بچه های کوچک برای تربیت سرباز و آدم کش کار می کنه دقیقا یاد همین دوران هیتلر و این بچه های بی گناه می افتم که بعدا تبدیل به چه ماشین هایی شدند
حتماً کتاب «جزء و کل» نوشتهی ورنر هایزنبرگ رو خوندید. این دانشمند فیزیک، وقایعی که از دوران سالهای بعد از جنگجهانی اوّل تا بعد از جنگجهانی دوّم رو توضیح میده. تو اون وقایع هم نام و نشانی از این بچّههای طرفدار هیتلر دیده میشه و فعّالیّتهای اونها در دانشگاه. حتّی اخراج خیلی از اساتید دانشگاه. نظر و عقیدهی طیف اساتیدِ به نامِ آن هنگامِ فیزیک در آلمان از جمله ماکس پلانک. همهی اینها سیر شبیه به نمونههایی که دیدم داشت.
دیروز در سایت زومیت مطلبی دیدم که علّت موفقیت آلمانیها رو در کارهاشون بیان میکرد. کاربری نظر گذاشته بود اینها همه به خاطر هیتلر بوده و از هیتلر طرفداری کرده بود. مطمئنم اون کاربر هرگز یک آلمانی رو از نزدیک ندیده. امروز اگر کسی در آلمان، دم از طرفداری هیتلر بزنه، به شدّت مورد غضب قرار میگیره. خود شما هم پیشتر در مطلبی توضیح داده بودید اینو که خیلی از ایرانیها به اشتباه هنوز طرفدار هیتلر و آلمان نازی هستند. متأسفانه خیلیها فکر میکنند نظم و جدیّت و دقّت عمل آلمانها، ارثیهی هیتلر برای این کشور بوده در حالیکه ارثیهی هیتلر برای آلمان، جز بد نامی و ویرانهی بعد از جنگ و کشتار میلیونها انسان و بیخانمانی چند نسل انسان، چیزی نبود. درسته که جنگ موجب پیشرفت سریع علوم در برخی جهات شد (به خاطر تزریق سریع پول و شرایط اضطراری وگرنه جنگ همیشه جز بدبختی، عایدی نداشته) امّا تو همین کتاب هایزنبرگ میبینیم که آلمان بعد از جنگ جهانی اوّل و به دور از دخالت سیاستمداران، با نیروی محرّک علمی جوانان و انسانهای پرتلاشش داشت پیش میرفت امّا اتفاقاً دخالتهای سیاسی، دانشمندان بسیاری را فراری داد یا منزوی کرد. طرفداری از دانشمندان ضدّ یهود و کنفرانسهای مسخرهی علمی عدّهای که ضدّ یهود بودند و ارج و قرب زیاد کسانی که بار علمیشان اندک امّا دهان طرفداریشان از نظام هیتلر و نازی و ضدّ یهود همواره باز بود، چه بر سر جامعهی علمی آن دوران آلمان آورد.
همهی اینها را به شکلی مشابه در جهان امروز میبینیم.
(آنها سعی داشتند مراسم یکشنبهها را با جشنهای دوران بتپرستی جایگزین کنند.)
اینو شما نوشتین یا هیلمر؟
جمله مسخره ایه! این کار چه ربطی به بت پرستی داشت. اصامث بت پرستی نبود. خیلی سیاه نمایی بود
معادل خوبی نبود. باستانی و یا غیرمذهبی بهتره و اصلاحش میکنم.
بهتر است از معادل «شرک» استفاده کنید. ادیان قدیم اروپا قبل از مسیحیت، ادیان مشرکانه بودند. این البته ضرورتا به معنای بتپرستی نیست، اما معادلِ غیر مذهبی یا باستانی به هیچ وجه در اینجا به کار نمیآید
راسشو بخواین هر کس اسم هیتلر و نازی بشنوه یاد کشتار ها و غیره میفته ولی من بیشتر به شکوه و عظمت هیتلر و حکومتی که بوجود اورد ,مردمانی که برای گرفتن انتقام دوباره از زیر خاکستر تحقیر بلند شده بود ,آزمایش ها و نوبل هایی که آلمانی ها تو اون زمان گرفته بودن توجه و البته شگفت زده میشم :)
من کشتار های دسته جمعی و کار جباری به هیچ عنوان تایید نمیکنم و نخواهم کرد ولی اگه بخوایم از یه دید دیگه نگاه کنیم
حکومت نازیسم و هیتلر کلی درس درمورد به هیجان آوردن و هیپنوتیزم کردن مردم با حروف و کلمات و شیوه اداره جامعه و خیلی از چیزهای دیگه رو به بقیه یاد داد
خیلی عالی بود مرسی واقعا.دو پست قبلی رو هم خوندم واقعا جای تفکر داره بخصوص اینکه وقتی خودمو جای اون ها میزارم نمیتونم با قاطعیت بگم که چه روشی رو پیش میگرفتم.