مجله هفتگی «یک پزشک»: گفت در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست!
این هفته در غیاب «سینا» خودم صبح روز جمعه دست به کار شدم تا مجله هفتگی را بنویسم.
کتاب هفته: در جستجوی حسن
در این کتاب «ترنس وارد» با شرح سفر خاطرهانگیز خود به ایران، فرهنگ منحسر به فرد و گسترده پهناور تاریخ ایران را رازگشایی میکند، او و برادارانش در سالهای 1960 در تهران بزرگ شدند و «حسن»، آشپز و خانهنگهدار خانواده از آنها مراقبت میکرد.
30 سال بعد، «وارد» و خانوادهاش که هرگز حسن را از یاد نرده بودند، در سفری طولانی و پرماجرا به جستجوی او گذشتههای دور خود پرداختند.
ترنس وارد، همچنان که کا را در سرتاسر سرزمین ایران با خود همراه میکند، غنای غیرقابل تصور گذشته ایران را ژرفیابی میکند و تضادهای ریشهدار میان و ایران و همسایههای عرباش را آشکار میسازد.
«در جستجوی حسن» داستان خانوادهای است که از آن سر جهان آمدهاند تا با محبت و حقشناسی، با مردم و خاک این سرزمین تجدید عهد کنند.
خرد، آگاهی و مهر پرشوری که در لابلای صفحات این کتاب نهفته، فرد را تا آخرین صفحه به دنبال خود میکشد.
«در جستجوی حسن»، نگاهی دوباره به سرزمینی است که چه بسا آن را درست نمیشناسیم!
این کتاب را انتشارات پرتو تابان در 454 صفحه با ترجمه غلامحسین جنتی عطایی و مریم ایزدی به قیمت 21500 تومان منتشر کرده است و در حال حاضر به چاپ دوم رسیده است.
شگفتی تاریخی: بنای یادبود Buzludzha در بلغارستان
این بنای تکافتاده و منزوی در ارتفاع 1400 متری با این نعلبکیمانند خود و رنگ غالب خاکستری، از دور به مانند یک بنای فرازمینیها میماند.
اما در واقع این بنا در مرکز کوههای بالکان، توسط حزب کمونیست وقت بلغارستان ساخته شده بود و در سال 1981 از آن رونمایی شده بود.
در نیمه قرن نوزدهم، این محل صحنه ریارویی بین چریکهای بلغاری و ارتش عثمانی بود. سالها بعد جنبش کمونیستی بلغارستان از این محل برا سازماندهی خود استفاده میکرد.
مقایسه عکسهای گذشته و حال این بنای شکوهمند میتواند جالب، عبرتآموز و تأملبرانگیز باشد.
امروزه شیوههای مختلفی برای ایجاد حالت چهره یا میمیک دقیق شخصیتهای فیلمهای انیمیشنهای سهبعدی وجود دارد، مثلا میتوانند نشانهایی روی صورت افراد بگذارند، تا تغییر حالت چهره آنها با کمک فناوری کامپیوتری به شخصیتهای کارتونی هم انتقال پیدا کند.
اما در دهه 1950، انیماتورهای دیزنی برای این کار متکی به صورت خود و یک آینه بودند. آنها با همین ترفند ساده، زیباترین و انسانیترین و جالبترین صورتها را خلق میکردند.
سریال هفته: آمریکاییها
ما همان طور که زمانی از فوتبال دوقطبی در ایران لذت میبردیم، زمانی هم بود که تقابل بین آمریکا و شوروی برایمان جالب بود. آن نظام دوقطبی، گرچه چند باری هم دنیا را تا آستانه جنگ هستهای تمامعیار پیش برد، اما برای خودش منشأ تخیلات و کتابها و فیلمها و شایعات جالبی شده بود.
بیش از همه افسانهها و واقعیتهای مربوط به جاسوسبازیها طرفین برای ما جالب بود. طوری که ما در بازیهای کودکانه خود، گاه خود را در هیئت یک جاسوس شیکپوش شکستناپذیر غربی یا شرقی با همه اسباب پیشرفتهشان تصور میکردیم.
اما در همین حال و هوا مدتی است که سریالی به نام آمریکاییها با بازی کری راسل و متیو ریس در حال پخش است.
داستان این سریال در مورد دو عضو سازمان کا گ ب است که با دستور سازمان خود ازدواج میکنند، تعلیم میبینند، به آمریکا مهاجرت میکنند.
در آمریکا آنها یک خانواده ظاهرا معمولی را تشکیل میدهند و صاحب یک دختر و یک پسر میشوند، اما در عین حال باید برای شوروی اطلاعات جمع کنند و گاه وارد عملیات فیزیکی هم بشوند.
از سوی دیگر از روی تصادف، درست در همسایگی آنها یک عوض سازمان ضدجاسوسی آمریکا هم زندگی میکند.
سریال داستان پرکششی دارد و از سویی هم تردیدهای انسانها را هم نمایان میکند، اینکه آیا باید زندگی خود را وقف آرمان و ایدئولوژی خود کنند، یا اینکه بهتر است راه خود را در پیش بگیرند.
برای مثال فیلیپ با بازی متیو ریس، بعد از سالها زندگی در آمریکا، در درون شیفته زندگی آمریکا و رؤیای آمریکایی میشود و ارادهاش سست میشود.
از سوی دیگر هم خود او و هم همسرش، مجبور هستند، در راه آرمان خود، هر گاه که لازم باشد، تن خود را هم عرضه کنند و پا روی اخلاقیات بگذارند.
آمریکاییها قصه، تباهی و نابودی آدمها، در جریان منقاشات بیرحم امپراتوریها است. اینکه آن جاسوسبازیها صرفا، شیکپوشیها و افهها و معجزات یک سری ابرانسان نبود، بلکه در این رهگذر چه روحها و جسمهایی که تخریب نشدند.
تا به حال دو فصل (سیزن) از این سریال پخش شده و از انتها ژانویه سال آینده میلادی هم فصل سوم آن به نمایش درخواهد آمد.
بعضی از حکایتهایی که از آدمها مشهور نقل میشوند، جعلی هستند، اما گاهی سازندگان این حکایتهای دروغین، نیتهای خوبی در سر دارند، فقط گویا مجبورند برای پررنگ کردن حرف خود، دست به دامان آدمها مشهور شوند.
مثلا سالها پیش در جایی خواندم که یکی از دوستان اینشتین، در شهر محل اقامتش او را مطابق سبک همیشگی او ژولیده و نامرتب دید، بنابراین از وضعیت ظاهری او انتقاد کرد و دوستانه از او خواست که آراستهتر بگردد. اما اینشتین به او گفت، اینجا همه من را میشناسند و مطابق ذهنیاتم به من احترام میگذارند، پس چه ضرورتی دارد که به ظاهرم برسم؟!
چند سال گذشت و دوباره این دوست انیشتین را ملاقات کرد، منتها در جریان همایشی در یک کشور دوردست. باز هم دید که اینشتین نامرتب است و لباس شیکی در بر ندارد. باز هم زبان به شکوه و شکایت گشود. این بار اینشتین به او گفت که اینجا اصلا کسی در بیرون محل همایش من را نمیشناسد، پس چه شیکپوش باشم و چه لباس مندرس به تن کنم، تفاوتی به حالم نمیکند.
به عبارتی این حکایت میخواست تأییدی باشد بر این گفته که:
گفت در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست!
کسانی مثل استیو جابز، مارک زاکبربرگ و آلبرت اینشتین همیشه ساده و تکراری لباس میپوشیدند. گاهی زیبایی در سادگی نهفته است. حتی جابز به نوعی، شیوه لباس پوشیدن خود را برند کرده بود!
اما فارغ از درویسمسلکیها، اگر شما جزو آن دسته هستید که در ست کردن کفش و کت و شلوار خودتان اشکال دارید یا اصلا نمیدانید که این ست کردن هم برای خودش قواعدی دارد، به شما توصیه میکنم این جدول بسیار جالب را ببینید.
سخنان قصار مینیمال
«ریان مکآرتور» یک طارح وب و گرافیست بسیار مشهور است. او به تازگی تعدادی از سخنان قصار را به صورت طراحیهای منیمیال بسیار زیبا درآورده است که مرور آنها، لذت و سرخوشی خاص خود را در بر خواهد داشت:
اپلیکیشن هفته: Wayfare
یک زمانی داشتن دوست مکاتبهای مُد بود، اما حالا دیگر سالهای طولانی از دوران رونق چنین پدیدهای گذشته است و حالا در دوره گوشیهای هوشمند شرایط و امکانات جدیدی مهیا شده است.
با Wayfare که هم نسخه اندروید دارد و هم نسخه iOS، میتوانید با یک فرد غریبه به صورت تصادفی دوست شوید و این امکان را مییابید که از دریچه دوربین گوشی او به اتاق، خانه و جامعه او بنگرید.
شما میتوانید هر هفته دوستی جدید انتخاب کنید و راهنمای سفر مجازی فردی غریبه در آن سوی دنیا شوید.
دانلود از آیتونز
دانلود از گوگل پلی
دانلود فایل apk
سخنان قصار فوق العاده بودن!
اپلیکیشن Wayfare رو توصیه میکنم . خیلی به کار میاد
ممنون دکتر.مخصوصا معرفی کتاب
عالی بود !
سریال آمریکنز رو ندیدم ولی دو تا سریالی که اخیرا دیدم رو پیشنهاد میکنم حتما ببیند.
اولی سریال community هست که سازندش دن هارمونه ، سریال بسیار خلاقانه ساخته شده و اگه با زیرنویس میبینید ، توسط یه تیم حرفهای ترجمه شده. داستانش هم در مورد یه گروه مطالعست ،گروهی که از هر نژاد و دینی عضوش هستن ، توی یه دانشگاه ، با یه رییس خیلی باحال !
سریال دوم هم یه سریال انیمیشنیه ، کارگردانش همون کارگردان سریال community ، دن هارمونه . این یکی در بیشتر داستانهای یه پدربزرگ دانشمند و نوهاش هست ، ولی نه داستانهای معمولی ! داستانی که توش دنیاهای موازی و سیاره های دیگه هم داره !
اگه در مورد هر کدوم بیشتر توضیح بدم احتمالا اسپویل کردم ! پس ببینید ، به احتمال زیاد خوشتون میاد !
اسم سریال دوم ریک و مورتی بود که یادم رفت بگم 🙂
Rick and morty
باید community رو ببینم این rick and morty که بدجور خنده دار بود!
ما رو بد عادت کردی دکتر. مجله که کوتاه باشه نمیچسبه.
فک کنم میخواستین فقط مجله هفتگی باشه!!! یه جورایی حس کردم از سر باز کرده بودین البته با عرض پوزش
هر شخصی سبک نوشتن خودش رو داره. سینا یک بار در هفته مینویسه و سلیقه و مهارت عالی در گردآوری یک هفتهای مطالب داره. من سبکم متفاونه. اما در همین مختصر هم دستکم تونستم یک کتاب خوب، یک گجت خوب، یک سریال خوب و چند طرح خوب را با شما به اشتراک بگذارم، مسلما خیلی بهتر از نداشتن کامل مجله است. در هر صورت من به وبلاگ «آب نمیبندم»، کاری که شاید خیلی از سایتهای دیگه بکنن و البته خیلی راحتتر و بدون تلاش فکری، سایت را با همین کار مدیریت میکنن. قضیه اینه که به مرور زمان استانداردهایی برای یک پزشک در ذهن خوانندهها ایجاد شده و گاهی خوانندهها فکر میکنن از این استاندارد ذهنی، عقب میافتم 🙂
به من که همچین حسی نداد. اتفاقاً مجله ای خواندنی بود. در هر بخش هم حرفی برای گفتن داشت. من که استفاده کردم. ممنون دکتر
خیلی جالب بود. بخصوص اون بنای یادبود کمونیستها! پوستر سریال «آمریکاییها» با اون فونت خاص قرمز رنگ و موشک و اون خطوط مورب با نقطه شروع از مرکز و… کلاً نوع طراحیش یادآور سبک و سیاق کمونیستیه!
بیربط: ظاهراً بلخره طراح قالب تونسته یکپزشک رو متقاعد کنه که متن رو جاستیفای نکنه، ولی جاستیفای با حال و هوای وبلاگ که اغلب کتاب و کتابخوانی رو تدایی میکنه بیشتر سازگار بود 😉
در زبان های لاتین که کاراکترها جداگانه نوشته میشوند تراز نکردن به خواناشدن بیشتر کمک میکنه، مگر در مواردی که عرض ستون واقعن زیاد باشه و فاصله ها به چشم نیاد، ولی در زبان فارسی به عکس تراز کردن سرعت خواندن را بالا میبره و به زیبایی هم اضافه میکنه. با تغییراتی که داده شده گمونم بهترین راه برای خوندن این وبلاگ فید هست…
من با تمام احترامی که نسبت به آقا سینا دارم و واقعا تحسینش میکنم ولی سبک نوشتن دکتر بیشتر خوشم میاد و به دلم میشینه
مجله هم زیاد پر طول و تفسیر باشه خسته کننده میشه اونم زمانی که یه نفر تنها در مورد انواع مسائل و ایده ها نظر میده که کار به تکرار میکشه و کشش نداره
علیرضا ممنون از تلاشت
مشخصا مطالب با توجه به سبک نگارش خودت بود
ولی ما بد عادت شدیم
خیلی دنبال مطالب بیشتر و پربارتر میگردیم
و خیلی راحت طلبیم
کسی بیاد لقمه آماده دستمون بده
بازم ممنون
استفاده کردم
سلام
به نظرم خوب بود. کلا من با دکتر بیشتر ارتباط برقرار می کنم تا آقا سینا.
مخصوصا هفته قبل واقعا یه جورایی مجله خیلی شخصی شده بوود.
ممنون دکتر جان
به نظرم جذابیت کلمات قصار در کوتاهی و گویا بودنشون هست. اضافه کردن یک عنصر دیگه هم اون رو از مینیمالیزم دور میکنه و هم به نظرم یه جورایی به شعور خواننده توهین میکنه…
سلام اون جدول درباره ست کردن فیل. تر بود نشد ببینمش
مقایسه و تشبیه انیشتین(یه “دانشمند” و کسی که عمرش رو صرف علم کرده) با استیو جابز و زاکربرگ (آدمهای باهوشی که خوب بلدن پول در بیارن) اصلا قشنگ و منطقی نیست (:
چسبید
به نظرم سریال آمریکایی ها میتونست خیلی بهتر از این باشه. درسته که سریال سعی میکنه جدای از ایدئولوژی شخصیتها و روابطشون رو نشون بده ولی در این کار موفق نیست.
./
سلام دکتر! سلام به همه!
امروز وقتی تیتر مجله هفتگی رو دیدم جا خوردم یهو…راستش مطالب مجله هفته پیش هنوز تو ذهنم دارن وول میخورن! چون هنوز دارم بهشون فکر میکنم، انتظار یه مجله دیگه رو نداشتم. D:
—————————————————————————————————–
مرسی دکتر بابت مطالب. یه جاهاییش خیلی به من چسبید. عکس انیماتورهای دیزنی، و کارهای گرافیکی “رایان مک آرتور” عالی بودن.
تو عکسهای انیماتورها، می شد چهره خود اونها رو تو کاراکتری که داشتن روش میکردن دید! D: شاید چون خودم خیلی انیمیشن و انیماتوری رو دوست دارم انقدر خوشم اومد.
تو جملات قصار نمیتونم از بینشون انتخاب کنم. عالی بودن همه. این آقای مک آرتور دید خیلی قشنگی به این جملات داره و خیلی هم خوب درشون آورده.
—————————————————————————————————–
من نمی دونم بعضیا از یه پست چه انتظار دیگه ای میتونن داشته باشن. با این وضع وب فارسی، تو کمتر سایتی شاهد رعایت چنین استانداردها هستیم. تو پست های روزانه شاید بشه گفت بعضیاشون صرفا از روی علاقه نویسنده اس، یا با سلیقه یه خواننده جور نیست، ولی از نظر من مجله های هفتگی نمره خیلی خوبی میگیرن. حالا اینکه یکی با سبک نویسندگی شما راحت تره، یکی با سینا جان یه موضوع طبیعیه و صد البته محترم، ولی فکر نمیکنم جا داشته باشه که بحث انتقاد تا مرحله شکوه و شکایت پیش بره. به قول یکی از دوستان تو کامنت های یکی از مجله های قبلی، “پول ندادی که D: دوست نداری نخون خوب!”
—————————————————————————————————–
تفاوت سبک نوشتن شما با سینا جان کاملا معلومه. اما من این تفاوت رو دوست دارم. خودم با مجله های آقا سینا راحت ترم -و پست هاشو از زمان onever دنبال می کنم- و مجله های طویل و دریزش (!) رو خیییلی دوست دارم، ولی خوب ما “۱پزشک” رو با نوشته های شما و خانم مجیدی میشناسیم و به بقیه معرفی میکنیم.
اضافه شدن آقا سینا به جمعتون کار مارو راحت کرد 🙂 امیدوارم این تنوع نوشته ها ادامه داشته باشه و با نویسنده های خوب دیگه ای هم کار کنید. اصلا دوست ندارم که نظرات منفی باعث کم کاری یا عدم همکاری هیچکدوم از نویسنده های این سایت بشه.
بازم ممنون
برم یه چایی بریزم برا خودم! 😀
عکس ساختمان کمونیست ها میخ کوبم کرد!! خیلی وحشت ناک بود!!
محتوای پست رونخوندم
ولی تیتر رو که دیدم یاد سریال کلاه پهلوی افتادم 🙂
بر خلاف نظر دوستان مجله این هفته خیلی به من چسبید. مجلههای آقای سلماسی بسیار عالیند، اما بنده به شخصه مجله با محتوای کمتر رو می پسندم.
آقا سینا یا علیرضای عزیز
هر کدوم از دوستان که مجله هفته بعد رو می نویسین؛ من براتون پیشنهاد یه فیلم رو داشتم
فیلم 2014 boyhood
واقعا یه شاهکار بینظیره و نمره 8.5 داره
در کل ماجرای رشد یک پسر بچه از شش تا 18 سالگی رو نشون میده…
فضا و داستان فیلم یه سیر خطی هست که یاد آور زندگی شخصی هر آدمیه که چطور رشد عقلی و ذهنی میکنه
من دنبال دانلود این فیلم بودم. اما نتونستم نسخه ای با کیفیت خوب رو پیدا کنم.