10 مزیت بازی کردن نقش آدمهای خنگ در محیط کار
وقتی این مطلب را جهت ترجمه انتخاب کردم، بسیار نگران بودم که مبادا موجب سوءتعبیر شود. در واقع وانمود کردن را به هر میزان و هر شکلی که باشد فعلی صادقانه نمیبینم، هر چند که در بسیاری از موارد این فعل با فرهنگ ما آمیخته شده است. در تعارفات روزمره همدیگر را در آغوش میگیریم و وانمود میکنیم از این ملاقات بسیار خوشحال هستیم و مدتها روزشماری میکردیم، در حالی که تمام مدت در ذهن ما پخش زنده بازی فوتبالی است که دقیقه به دقیقه از دستش میدهیم و بد بیراه به مزاحمی که بی موقع سر رسیده است. اما کماکان لبخند بر لب، به مخاطبمان زل زدهایم.
در این متن به دنبال بیان معایب و آسیبهای وانمود کردن نیستیم و از طرفی هیچ گونه اصرار و تمایلی هم برای انجام این فعل نداریم، بلکه تنها برشی مثبت از یک نوع خاص شخصیت در محیط کاری را مطرح میکنیم. اغلب ما شخصیت کاری و فردی متفاوتی داریم به بیان دیگر یک مدیر همیشه عصبانی و بد اخلاق در محیط خانواده و دوستان خود میتواند بسیار منعطف و مهربان باشد. برعکس این قضیه هم صادق است و همکار صبور و دلسوز شما که همیشه با آرامش مشکلات را حل و فصل میکند، لزوما در محیط غیرکاری اینگونه نخواهد بود. گاهی شرایط کاری و نوع مسئولیت ما موجب میشود که در شکل و شمایل دیگری حضور پیدا کنیم. در این مقاله مزایای شگفتآور «خنگبازی» در محیط کار را مرور میکنیم. شاید در نگاه اول شوخی به نظر برسد اما شاید خلاصهای از تجربه شخصی من و استفاده از این تکنیک خالی از لطف نباشد.
مدتی پیش درگیر مناقصه و عقد قرارداد با یک شرکت بزرگ دولتی بودیم. بندهای قراردادی و حقوقی مدام در جلسههای مختلف تغییر میکرد و متاسفانه مورد تایید قرار نمیگرفت و کار بسیار کلافهکننده شده بود. روزی برای کسب تکلیف، پرونده و خلاصه مذاکرات را برای مدیریت ارشد سازمان بردم. بعد از بررسی لبخندی زد و گفت تنها راه حل این است که وانمود کنی خواستههایشان را متوجه نمیشوی و حرفشان رانمیفهمی! بدون در نظر گرفتن مخالفتشان مواردی که برای ما حائز اهمیت هستند را در قراردادشان بگنجان و جهت ادامه کار (مهر و امضا) پرینت بگیر و برایشان ارسال کن. بعد از چندماه کش مکش این ترفند پاسخ داد.
اکنون وقت آن است که فرض کنیم شما خود را در محیط کار به بلاهت زدهاید، چه مزایای شگفتآوری در انتظار شماست؟
1- هیچ کس نظرات شما را نمیپرسد و ملاک عمل قرار نمیدهد
در نتیجه از آنجا که نظر مخالفی از شما شنیده نمیشود و یا ایده یا فکری را بر خلاف میل اطرافیانتان بروز ندادهاید، دشمنی نیز نخواهید داشت. حواشی و شایعات در مورد شما بسیار ناچیز خواهد بود و اظهار نظر صریحی علیه شما شکل نخواهد گرفت.
2- برای اطرافیانتان تهدیدی به شمار نمیآیید
رئیستان احساس نمیکند که در صدد هستید جای او را بگیرید و برای همکارانتان هم خطری محسوب نمیشوید. بنابراین میتوانید با خیال آسوده سرکار بروید و به خانه بازگردید.
3- هیچ کس به شما کار اضافهای نمیدهد
زیرا تصور این است که شما نهایت تلاش خود را برای مسئولیت فعلی خود انجام میدهید و ممکن است قادر به انجام فعالیت اضافهای نباشید. کارهای کلیدی و پرفشار به افراد دیگر سپرده میشود تا شک و تردیدی در به موقع و صحیح انجام شدن آنها نباشد.
4- مردم در برابر شما گارد نمیگیرند
به همین دلیل صحبت کردن و بروز احساساتشان در مقابل شما بدون فیلتر است. به راحتی شایعات و اخبارهای سازمان را برای شما بازگو میکنند و نگران نیستند که شما خبرچینی کنید و به کسی گزارش بدهید. اطلاعات مهم و مفید را که شاید اکثر افراد در سازمان از آن بیخبر باشند بدون ترس و واهمه در اختیار شما قرار میدهند این بدان دلیل است که افراد اغلب تمایل به فاش کردن اسرار دارند و از این که صاحب خبرهای جدید و مهم باشند لذت میبرند و اگر به شدت از لو رفتن اطلاعاتشان جلوگیری میکنند به دلیل احساس خطر و عواقبی است که ممکن است آنها را تهدید کند. حال آنکه زمانی که با شما صحبت میکنند احتمال آن وجود دارد که شما متوجه اهمیت اطلاعات نشوید و درصد ناچیزی ممکن است که شما به فکر سوءاستفاده از دانستههایتان بیافتید. زمانی که شرکت در یک بحران کاری قرار گرفته است و یا به دلیل شرایط مالی امکان تعدیل نیرو وجود دارد، اطلاعات زودهنگام میتواند شما را برای تصمیمگیری صحیح و به موقع کمک کند.
5- شما بر فراز جمعیت پرواز خواهید کرد
در واقع با بازی کردن نقش یک فرد ابله، شما کمتر مورد توجه و قضاوت اطرافیان قرار میگیرید و نیازی نیست نگران خوب دیده شدن و بد برداشت شدن کارهایتان باشید.
6- امنیت شغلی شما تضمین است
شما به عنوان یک فرد ابله کمتر مورد خصومت همکارانتان قرار میگیرید و این امید وجود دارد که خبرچینی شما را نکنند و موقعیت شغلی شما تهدید نشود.
7- مردم غالبا آدمهای احمق را تا زمانی که برایشان مشکلی ایجاد نکنند دوست دارند
زیرا معمولا کسی را ناراحت نمیکنند، نظر بدی ندارند و تنش و بحث ایجاد نمیکنند. البته باز هم تاکید میکنم این دوست داشتن تا زمانی است که به واسطه شما برای آنها گرفتاری و مشکلی ایجاد نشود.
8- افراد احمق یک جمله کلیدی و امنیتی دارند «نمیدانم»
بنابراین زمانی که نقش یک فرد ابله را بازی میکنید و مشکلی در کار شما پیش آمده میتوانید با این جمله حیاتی بار تقصیرتان را کمتر کنید. چه بسا به جای توبیخ شدن گروهی با شما همکاری کنند تا مشکل را حل کنید. حتی به جای گفتند این جمله میتوانید در مواردی جوری وانمود کنید که متوجه منظور مخاطب نمیشوید و اشکال کار را نمیبینید.
9- شما میتوانید تا اندازهای خودخواه و خودمحور باشید
زمانی که در یک جمع گروهی منفعت خود را به دیگران ارجحیت میدهید و یا کار فداکارانهای انجام نمیدهید از آن جا که افراد منتظر واکنش مناسبی از شما نیستند و در واقع در تصور آنها شما انچه را که فکر میکردید بهتر است و در حد توانتان انجام دادهاید خودخواهی و نفع طلبی شما را نادیده میگیرند و شما را میبخشند.
10-شما وقت آزاد بیشتری خواهید داشت
وقتی که شما نقش یک فرد ابله را بازی میکنید کمتر درگیر مسئولیتها و تنشهای کاری قرار میگیرد، همکارانتان برای حل مشکلاتشان و یا گرفتن مشاورههای کاری به شما مراجعه نمیکنند، برای شنیدن نظراتتان در جلسههای نفسگیر شرکت داده نمیشوید و در نتیجه نیازی نیست ساعتهای بعد از وقت موظف خود را در محیط کار برای انجام امور بمانید. وقت شما آزادتر از همکاران دیگر است و میتوانید از این فرصت به خوبی بهرهبرداری کنید.
منبع(+)
ممنون از پست زیباتون. تجربیات مشابهی داشتم و به مراتب کارم بهتر انجام شده.
در صورت داشتن یک مدیر بدبین، کر بودن و نشنیدن هم کمک بزرگی می کنه. 🙂
اتفاقا خیلی مقاله مفیدی بود.
دارم به این فکر میکنم که چطور میشه این رفتار رو هک کرد! یعنی بیاثرش کرد.
این رفتارو هر کسى نمیتونه انجام بده باید به اندازه کافى باهوش بود تا بدونى کى خودتو به خنگى بزنى.راه هک کردنش میدونى چیه اینکه خودتم مثل طرف مقابلت باشى.مثال میزنم :همسر من بسیار باهوشه و خیلى وقتا براى اینکه من کارى ازش نخوام یا میگه نمیدونم و بلد نیستم یا انقدر افتضاح انجام میده که دفعه بعد از خیرش بگذرم…
در جواب نمیدونم ها من صبورم و با لبخند میگم خوب سعى کن یاد بگیرى ضرر نداره یا مثلا میگم اگه خودم بلد بودم که انجام میدادم منم بلد نىشتم پس بىا هم انجام بدىم
وقتى هم که یه کارى رو بد انجام میده من اصلا به روى خودم نمیارم…و طورى ازش تشکر مىکنم انگار به بهترىن نحو انجام داده!!!!
به همین راحتى نقشه هاش خنثى میشه!
ولی به نظر من نمی ارزه
ولی خدایی بعضی وقتها می ارزه
بیشتر به درد آدمهای نخبه ای میخوره که به محض ورود به محیط کاری جدید همه انتظار معجزه ازشون دارن و بیچاره اون فرد رو با حجم وسیع کارها از وار جدیدیش بیزار میکنن
با اینکه نابغه نیستم ولی بارها در محیط های کاری مختلف تجربه های مشابه داشم و بخاطر احساس مسئولیت وافر و وجدان کاری بعضا غیر ضروری هیچوقت آسایش شغلی نداشتم
در کل این مطلب رو خیلی دوست داشتم
به نظر من، شاید بهتر بود به جای کلمات ” ابله” و “احمق” ، معادلی مثل “بی سر و صدا” بکار برده میشد… مثل افرادی که سرشون تو کار خودشونه و اتفاقات اطراف براشون اهمیت نداره. یه جورایی کبریت بی خطرن.
نوشته قشنگی بود .
جالبه
موافقم باهاش
بعضی از این موارد رو میشه انجام داد و نتیجه گرفت اون هم نه همیشه بلکه بعضی وقت ها.
محیط های کاری هم به هیچ وجه شبیه هم نیستند هر جایی شرایط خاص خودش رو داره.بنابراین شما اگه هر عمل کردی تو محیط کار داشته باشید نظر اطرافیان تون زیاد مهم نیست،در نهایت تصمیم گیری به یه فرد خاص بستگی داره که نوع رابطه شما با اون فرد خاص تعیین کننده ترین عامل به حساب میاد…..
نویسنده این مطلب هیچ دریافتی از پدیده خورسندی درونی که مانند یک پاداش پس از به سرانجام رسوندن کاری بزرگ با همه سختی ها رخ میده نداشته اند .
سلام
نمیخوام قضاوت کنم ولی این معمولا روش کاری آدم های ترسو توی محیط کاره که دنبال یه جای امن برای وقت گذرونی هستند و تمایلی به پیشرفت ندارند در ضمن متاسفانه اگه یه بار شما رو به عنوان یه آدم احمق سر کار ببینند ممکنه این برچسب برای بعد دیگه قابل حذف نباشه
ممنون خانم شریف پور ، مقاله جالب ، مفید و متفاوتی بود بنده که از خواندن این مقاله بسیار لذت بردم . البته لازم به ذکره “نقش آدم خنگ بازی کردن در محیط کار” مزایایی دارد اما قطعا معایبی هم دارد به عنوان مثال شما فقط درجا میزنید و مانع پیشرفت و ترفیع گرفتن خواهد شد و حقوق و مزایای شما همیشه ثابت خواهند ماند
اینطوری که هیچ پیشرفتی نمیکنی !!!!!
تا آخر ابله میمونی …
اون مورد سه بسیار جالب بود و تو کشیک هاى اینترنى خعلى به درد میخور!یعنى حتى بدترین رزیدنتها هم براى اىنکه ابرشون جلو استاد نره کار به اینترن خنگ نمیدن! یعنى اصلا به صلاح نیست تو دوره اینترنى خودت زرنگ نشون بدى
بله، درسته:)
به نظر من بجای کلمه ابله میشه گفت منفعل و تمام بندهای مطلب فقط در یک بند خلاصه میشه و فقط موضوع رو کش داده
از مترجم عزیز ممنونم
بار کلمات در فرهنگهای مختلف متفاوت هست، مثلا «کریزی» وقتی ترجمه ظاهری شود به دیوانه و مجنون در فرهنگ ما حالت شدیدتری به خود میگیرد. به هر حال مفهوم این پست بود که به صورت متناقضی دست و پاچلفتی بودن و بی عرضه نشان دادن تعمدی ممکن است به نفع شما باشد. البته این یک توصیه از جانب ما نیست، بلکه بیان یک مشکل و معضل است.
بعضی وقتا واقعا به درد میخوره
سلام من یه تجربه دارم در همین مورد که دوست دارم براتون بگم. من و دو نفر از همکلاسیهای دانشگاهیم چند سال پیش برای گذراندن کارآموزی به یک شرکت صنعتی معرفی شدیم و وقتی با کارگران آن شرکت روبرو شدیم تقریبا همه از کارآموزهای دانشجو متنفر بودند و استدلال آنها هم این بود که ما بیست وچند سال زحمت کشیده ایم و این دانشجوها بمحض فارغ التحصیلی و از راه نرسیده میشوند رئیس کارخانه و بخش تولید و… بنابراین بعضی حتی جواب سلاممان را هم نمیدادند.!! ام من و دو دوستم با روشی شبیه موارد بالا و کند ذهن نشان دادن خودمان و حتی سئوالات پرت کردن توانستیم نتنها با همه دستگاهها آشنا بشویم و در زمان ارائه گزارشمان حتی مکانیسم عملکرد یکی از دستگاهها را که استادمان هم نمیدانست کشف کرده و توضیح دهیم بلکه با کارگران کارخانه مزبور دوست شدیم و بعد از چند سال هنوز تلفنی ارتباط داریم و این نبود مگر با عمل و کلام به آنها فهماندیم ما نمیخواهیم و نمیتوانیم جای شمارا بگیریم.
ولی به نظرم آدمی که دیده نشه و مسئولیتی بهش سپرده نشه(چون احمق به نظر میاد) کاری هم یاد نمیگیره! در نتیجه تجربه کاری کمتری پیدا میکنه!
اگه مسئولیت پذیر باشی و کار هارو خوب انجام بدی بیشتر مورد توجه هستی و ترفیع رتبه هم می گیری.
یه نفر هست خودشو به خنگی میزنه
هیچ کس بهش مسئولیتی نمی ده توخونه
و همه می گن چون این عاقل نیست پس ما همه کار براش می کنیم
خودش پولاشو رو هم رو هم جمع می کنه و لی بقیه پولاشونو برای او خرج می کنن
خودش هیچ کاری تو خونه نمی کنه و در عوض بقیه مثل یک خدمتکار در خدمت او هستند
و من عملا می بینم که چطور به ریش همه داره می خنده
دقیقا داره مثل یک شاهزاده زندگی می کنه
پر از غرور و تکبر
کاملا درست گفتید
یه مزیت دیگه در مدرسه است
وقتی دانش اموزی خودشو به خنگی می زنه
اخر سال مدیر و معاون رو سر معلم خراب میشن که می بینی که این دانش اموز خنگه نمره قبولی بهش بده بره اما دانش اموزی که خودشو به خنگی نمی زنه باید جون بکنه درس بخونه خرداد نشد شهریور شهریور نشد سال دیگه خودش باید نمره قبولی بگیره
یه دانش اموز داشتم عادت کرده بود خودشو به خنگی بزنه ادای ادمای ملوس بیر عرضه رو در بیاره نمره بگیره سال اخر به پست من خورد چنان پدری ازش دراوردم که فهمید نه دیگه امسال این ترفند جواب نمیده مثل بچه ادم نشست خودش درس خوند خرداد تموم درساشو با همت خودش قبول شد اونهم در رشته برنامه نویسی کامپیوتر !