نجواهایی از تاریخ : ماندگارترین ها – 3
در بخش سوم می خواهیم بیشتر به بازیگران ماندگار بپردازیم. من به شخصه با ژان کلود ون دام خاطرات زیادی دارم و فکر می کنم شما هم با من هم عقیده باشید که یکی از بازیگران ماندگار در تاریخ محسوب می شود. قسمتی از زندگی این اساطیر سینما و موسیقی را با هم مرور می کنیم و به بخشی از دیالوگ و یا مصاحبه ی این مشاهیر هم گوش می دهیم. در کنار بازیگران به ترانه سرا, خواننده و مجری ماهری به اسم فردی مرکوری هم می پردازیم.
ژان کلود ون دام
ژان کلود وَن دام معروف به فرانکی با نام شناسنامهای ژان کلود کمیل فرانسوا ون ورنبرگ در ۱۸ اکتبر ۱۹۶۰ در بروکسل متولد شد. در سن ۱۱ سالگی ژان کلود به مرکز ملی کاراته در بلژیک پیوست. وی به مدت چهار سال در این رشته فعالیت کرد و توانست برای تیم کاراته بلژیک عناوینی را کسب کند. سپس فعالیت خود را به هنرهای رزمی دیگر همچون کیکبوکسینگ و فولکونتاکت کاراته گسترش داد. ون دام در سن ۱۵ سالگی شروع به شرکت در مسابقات کاراته کرد. وی توانست رکوردهای خوبی از خود بجای بگذارد که از ان جمله میتوان به رکورد ۴۴ پیروزی و تنها ۴ شکست در مسابقاتش اشاره نمود.
ون دام در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ موفق شد با عضویت در تیم کاراته بلژیک، قهرمانی مسابقات کاراته اروپا را بدست آورد. همچنین در مسابقات قهرمانی دیگر، وی در یکسری مسابقات سهروزه موفق شد ۲۵ حریف خود را شکست دهد ولی به دلیل اینکه بازی آخر را باخت، به جایگاه دوم رتبهاش کاهش پیدا کرد. فعالیت وی در فول کونتاکت از سال ۱۹۷۷ شروع شد. از همین سال تا ۱۹۸۲ وی موفق شد رکورد ۱۸ پیروزی (ناک اوت) و یک شکست را ثبت کند. در طول فعالیت ۵ ساله او در این رشته، ون دام تنها یکبار شکست خورد. وی در سال ۱۹۸۲ خود را از مسابقات بازنشسته کرد. ژان کلود ون دام قرار بود در سال ۲۰۰۹ با سامروک کامسینگ دارنده ۲ مدال المپیک کیک بوکس درسطح حرفهای مسابقه دهد که این مسابقه بعد از بارها به تعویق افتادن هرگز برگزار نشد.
در اواسط دهه ۱۹۹۰ بود که به قول خود ون دام، استرس ناشی از بازی در فیلمها، وی را به مصرف کوکائین معتاد کرد. این اعتیاد باعث شد که تا سال ۱۹۹۶ وی روزی ۱۰ گرم از این ماده مخدر مصرف کرده و مبلغی حدود ۱۰٫۰۰۰ دلار را هر هفته صرف خرید آن کند. وی در سال ۱۹۹۹ بخاطر رانندگی در حالت غیر عادی از سوی پلیس بازداشت شد. تلاش وی برای ترک اعتیاد موفق نبود و در همان سال به بیماری اختلال دوقطبی مبتلا شد. این شکت وی را مجبور به انتخاب روشی سخت کرد، ژان کلود ون دام بعد از مدتی کوتاه با ورزش و تمرینات سخت فیزیکی توانست اعتیاد را شکست دهد، هرچند که نتوانست آثار مخرب آن را از چهره اش پاک کند.
او بیشتر بخاطر استعدادش در هنرهای رزمی و بازی در فیلمهای اکشن شناخته شدهاست. از جمله مشهورترین فیلمهای رزمی وی میتوان به ورزش خون (۱۹۸۸)، کیکبوکسر (۱۹۸۹)، سرباز جهانی (۱۹۹۲)، هدف سخت (۱۹۹۳)، مبارز خیابانی (۱۹۹۴)، پلیس زمان (۱۹۹۴)، مرگ ناگهانی (۱۹۹۵) و جدیدترین فیلم وی، یکبارمصرفها ۲ (۲۰۱۲) اشاره نمود.
فردی مرکوری
مرکوری در دوره قیومیت بریتانیا بر منطقه امیرنشین زنگبار در شرق آفریقا به دنیا آمد که هماکنون بخشی از تانزانیا است. والدینش، بومی و از پارسیان گجرات هند بودند که این ناحیه در تقسیمات کشوری آن موقع هند بریتانیا، دراستان بمبئی قرار داشت. نام خانوادگی آنها از شهر بلسر (که با نام Valsad هم شناخته میشود) واقع در بخش جنوبی گجرات، گرفته شده است. به عنوان یک پارسی، مرکوری و خانودهاش پایبند آیین زرتشت بودند. پدر مرکوری صندوقدار اداره مستعمراتی بریتانیا بود و به همین دلیل خانواده بلسارا به زنگبار مهاجرت کرده بودند تا پدرش بتواند شغلش را حفظ کند. او یک خواهر کوچکتر به نام کاشمیرا داشت.
مرکوری بیشتر دوران کودکی خود را در هندوستان سپری کرد و در سن هفتسالگی، نواختن پیانو به او آموخته شد. در سال ۱۹۵۴ و در سن هشتسالگی، مرکوری برای تحصیل به سنت ماری اسکول یک مدرسه شبانهروزی پسرانه به سبک بریتانیایی واقع در پانچگانی در نزدیکی بمبئی (هماکنون در بمبئی) فرستاده شد. لاتا منگشکار خواننده بالیوودی، یکی از کسانی بود که در آن دوران مرکوری تحت تاثیر موسیقی او قرار داشت. مرکوری در سن ۱۲ سالگی یک گروه موسیقی مدرسهای به نام هکتیکس تشکیل داد و آثار برخی از خوانندههای راک اند رول همانند کلیف ریچارد و لیتل ریچارد را بازخوانی کرد. یکی از دوستان آن دورهٔ مرکوری بهیاد میاورد که او «توانایی غیر طبیعی در گوش دادن به رادیو و نواختن آنچه که میشنید» داشت. همچنین در همان مدرسه سنت پیتر بود که او خود را «فردی» نامید. مرکوری در فوریه ۱۹۶۳ به زنگبار نزد والدین خود برگشت.
در ۱۷ سالگی، به علت انقلاب زنگبار در سال ۱۹۶۴، مرکوری و خانوادهاش برای حفظ جان خود از زنگبار گریختند که در طی آن انقلاب، هزاران عرب و هندی کشته شدند. خانواده او به خانه کوچکی در فلتهام انگلستان نقل مکان کردند. مرکوری در دانشگاه پلیتکنیک ایزلورث ثبت نام کرد و مشغول به تحصیل در رشتهٔ هنر شد. سرانجام او دیپلم خود را در رشته «هنر و طراحی گرافیکی» از دانشکده ایلینگ آرت کالج دریافت کرد و بعدها از مهارتهایی که در آنجا کسب کرده بود، برای طراحی کردن تاج کوئین (لوگوی کوئین) استفاده کرد. مرکوری از بدو تولد تا پایان عمرش شهروند بریتانیا باقی ماند.
مرکوری ۱۰ ترانه از ۱۷ ترانهای که در آلبوم برترین آثار گروه کوئین قرار دارد را نوشته است. یکی از مشهورترین اجراهای مرکوری در سال ۱۹۸۵ با گروه کوئین در لایو اید بود، که در حین این اجرا، کل ۷۲٫۰۰۰ جمعیت موجود در استادیوم یکصدا با هم آواز میخواندند، کف میزدند و موج میدادند. از این کنسرت به عنوان یکی از برترین کنسرتها در تاریخ موسیقی راک یاد میشود. این کنسرت در یک برنامهٔ تلویزیونی به نام «برترین کنسرتها» پخش شد.
مرکوری در اوایل دهه ۱۹۷۰، یک رابطه طولانیمدت با ماری اوستین داشت که او را از طریق برایان می ملاقات کرده بود. او برای چندین سال با اوستین به طور مشترک در وست کنزینگتون زندگی کرد.
مرکوری پس از پایان کارش با کوئین در ژوئیه ۱۹۹۱، در خانهاش در کنزینگتون به استراحت پرداخت. ماری اوستین در سالهای پایانی عمرش همدم او بود و در هفتههای پایانی عمرش به طور مرتب به خانه مرکوری سر میزد تا از او مراقبت کند. نزدیک پایان عمرش، مرکوری شروع به از دست دادن بینایی اش کرد و وخامتش چنان بود که نمیتوانست از تخت خواب بلند شود. با توجه به بدتر شدن شرایط، مرکوری تصمیم گرفت با امتناع از خوردن داروها مرگش را تعجیل کند و تنها به استفاده از آرامبخشها اکتفا کرد.
مرکوری در ۲۲ نوامبر ۱۹۹۱، منیجر کوئین، حیم بیچ را به خانهاش در کنزینگتون فراخواند تا به طور عمومی درباره چیزی صحبت کند. روز بعد، اعلامیه زیر از طرف مرکوری در نشریههای بینالمللی به چاپ رسید:
«پیرو حدس و گمانهای بسیار زیاد در دو هفته اخیر در مطبوعات، من میخواهم تایید کنم که نتیجه آزمایش HIV من مثبت بوده و من به ایدز مبتلا هستم. احساس کردم که کار درست این است که برای حفظ حریم خصوصی اطرافیانم این قضیه تا به امروز مخفی باشد. با این حال وقت آن رسیده است که دوستان و طرفداران من در سرتاسر دنیا حقیقت را بدانند و امیدوارم که همه به من، پزشکانم، در مبارزه با این بیماری مخوف به من ملحق شوند. حریم شخصی من همیشه برایم بسیار مهم بوده است و من به خاطر عدم انجام مصاحبه معروف هستم. لطفاً درک کنید که این سیاست [مصاحبه نکردن] ادامه خواهد داشت»
در صبح ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱، کمی بعد از ۲۴ ساعت بعد از انتشار این بیانیه، مرکوری در سن ۴۵ سالگی در خانهاش در کنزینگتون درگذشت.
جیمز کاگنی
جیمز کاگنی” با نام کامل”جیمز فرانسیس کاگنی جونیور”، ۱۷ ژوئیه ۱۸۹۹ در خانوادهای از طبقه فرودست در نیویورک به دنیا آمد و در ناحیه خشن “یورکویل” نیویورک بزرگ شد. مادر او در مشروب فروشی کار میکرد و پدرش یه مشت زن آماتور بود، همچنین پدربزرگ مادریش کاپیتانی نروژی بود و همراه با مادر بزرگ مادریش (که ایرلندی آمریکایی بود) زمانی که جیمی فقط ۲ سال داشت به منهتن مهاجرت کردند. کاگنی در استادیوسنت به مدرسه رفت و در ادامه وارد دانشگاه کلمبیا شد.
سابقهای چند ساله در بازی تئاتر داشت و با کار کردن در رستورانها و سالن های بیلیارد گذران زندگی میکرد تا این که طی سالهای پس از جنگ جهانی اول، بیشتر وقت خود را صرف بازیگری کرد.
او در ۲۳ سالگی با رقاصهای به نامه ویلارد ازدواج کرد که ۲ فرزند هم حاصل این ازدواج بود. در یکی از نمایشهای صحنهای به نام Penny Arcade ال جالسون ستاره فیلم خواننده جاز به طور اتفاقی کاگنی رو ملاقات میکند و این شروع فعالیت سینمایی کاگنی میشود. جالسون حقوق نمایش را ۲۰٫۰۰۰ دلار میخرد و در اختیار برادران وارنر قرار میدهد تا کاگنی در کنار جون بلوندل (که هر ۲ این نمایش رو در برادوی اجرا میکردند) به فیلم تبدیل کنند. به این ترتیب اولین فیلم تاریخ زندگی جیمز کاگنی با نام تعطیلات گناهکاران شکل گرفت.
در ۱۹۳۸ کاگنی با ایفای نقش راکی سالیوان در فیلم فرشتگان آلوده صورت برای اولین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد. اما فیلمی که جیمز کاگنی را به اوج شهرت و موفقیت رساند سرباز خوش تیپ شمالی -یانکی دودل دندی- (۱۹۴۲، مایکل کورتیز) بود. او برای ایفای نقش جورج مایکل کوهن توانست جایزه اسکار نقش اول مرد را بدست آورد. چون کاگنی تحت قرارداد کمپانی «برادران وارنر» بود مجبور میشد عجولانه و پی در پی در فیلمهای مختلف تصویری از «مرد خشن» که با چاشنی طنز هم همراه بود را ایفا کند.
جیمز کاگنی در ۳۰ مارس ۱۹۸۶ در مزرعه اش در داچس کانتی ایالت نیویورک و در سن ۸۶ سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت. جو مورال محشر آخرین فیلمی بود که وی در آن بازی کرد و سال ۱۹۸۵ هم کتاب شرح حالش را با نام کاگنی به روایت کاگنی منتشر کرد.
آنتونیو باندراس
خوزه آنتونیو دومینگوئز باندراس که بیشتر با نام آنتونیو باندراس شناخته میشود، بازیگر اسپانیایی میباشد. او یکی از معروفترین بازیگران اسپانیایی در آمریکا به شمار میآید. اندراس در مالاگا، آندلس، اسپانیا زاده شد، پدر او پلیس و مادرش یک معلم بود و او یک برادر به نام فرانسیسکو داشت. چندی بعد باندراس دین خود را کاتولیک انتخاب کرد. او از همسر اول خود، آنا لزا، طلاق گرفت و در سال ۱۹۹۶ با ملانی گریفیث ازدواج کرد و آنها صاحب دختری به نام استلا باندراس شدند.
در سال ۱۹۸۲ در فیلمی نقش کوتاهی اجرا کرد و مورد تشویق همه قرار گرفت. در سال ۱۹۸۵ در فیلم ماتادور به کارگردانی «آلمودوار» ایفای نقش کرد. در سال ۱۹۹۲ در فیلم پادشاهان مامبو خوش درخشید و راه برای وی به سوی هالیوود باز شد، البته آنتونیو در آن زمان هنوز انگلیسی را به خوبی نیاموخته بود، لذا در آن فیلم دیالوگها را به زبان انگلیسی حفظ کرد و با لهجه اسپانیایی به بیان جملات پرداخت.
گام بعدی او بازی با تام هنکس در فیلم فیلادلفیا بود. چندی بعد در برابر تام کروز و برد پیت قرار گرفت و در فیلم مصاحبه با دراکولا ایفای نقش کرد و سپس با بازی در فیلم خانه اشباح به شهرت رسید. باندراس با ایفای نقش در فیلم نقاب زورو در سال ۱۹۹۸ به همراه آنتونی هاپکینز و کاترین زتا جونز در سطح فیلمهای برتر مطرح شد.