مرگ خواندن: از کتاب تا اینستاگرام
حسین درخشان: این روزها شاهد بحرانی هستیم که پایههای تمدنی ایران را هدف قرار گرفته است. چیزی مهم در حال احتضار است و نشانههایش را روز به روز آشکارتر میبینیم: مرگ »خواندن«.
مساله بسیار فراتر از رسیدن تیراژ کتابهای غیردرسی به ششصد، هفتصد نسخه (یا حتی نصف این رقم، به قول بعضی ناشران) است. تیراژ روزنامهها و مجلاتی که چیزی برای خواندن دارند نیز به شدت رو به افول است. یارانهها و کمکهای دولتی اگر نبود معلوم نبود چندتای آنها سرپا میماندند. تعداد بازدیدکنندگان اغلب وب سایتها و وبلاگها روز به روز با شیبی محسوس پایین میآید. همهی ما روز به روز بیشتر وقتمان را در شبکههای اجتماعی اینترنتی و ابزارهای ارتباطی موبایلی میگذرانیم. بخشی از همین وقت را پیشتر صرف خواندن کتاب و روزنامه و مجله و وبلاگ میکردیم.
تا اینجایش کم و بیش مسالهای جهانی است. اما چیزی که باعث نگرانی در ایران است، مسیر حرکت دستهجمعی و جوگیرانهی ماست. حرکت از از کتاب به مجله و روزنامه، بعد به وبلاگ، سپس به فیسبوک، بعد به تویتر، و حالا به اینستاگرام. یعنی پله پله میزان خواندن ما با هر کدام از این رسانهها، به دلیل اقتضای طبیعتشان، کمتر شده است. از هزاران کلمه به صدها و دهها و بعد به ۱۴۰ کاراکتر. ولی حالا، براساس تازهپرستی و بیوفاییای که ویژگی اجتماعی نسلهای ما شده است، موج در موج به سمت رسانهای هروله میکنیم که بنیانش بر تصویر است، نه بر متن: چیزی به نام اینستاگرام.
شاید ایسنتاگرام اولین ابزار همهگیری است که برای استفاده از آن حتی به سواد خواندن و نوشتن نیازی نیست. بیسوادها هم میتوانند ساعتها پای اینستاگرام وقت صرف کنند و در زندگی خصوصی یا عمومی آشنا و غریبه سرک بکشند. فقط کافی است معلول نباشند و بتوانند انگشت شستشان را حرکت دهند و صفحه را بالا و پایین کنند. اگر هم از تکهای از زندگی کسی خوششان آمد، شکل قلب را که دیگر میشناسند. دو تا ضربهی کوچک با شست کافی است تا آن را پسند کنند.
پس عجیب نیست که فلان هنرپیشهی تلویزیون و بهمان خوانندهی موسیقی زیرزمینی نزدیک به یک میلیون نفر پیگیر داشته باشند. اما عجیب این است که چرا با وجود چهار و نیم میلیون دانشجو تیراژ اکثر کتابهای غیردرسی باید زیر هزار نسخه باشد، و هر چیزی که خواندنی است رو به افول است.
تصادف عجیبتر این است که ابزارهای اینترنتیای که با آنها میتواند متن نوشت تقریباً همه مسدودند، اما این یکی باز است. اینستاگرامی که حتی در آن نمیتوان به بیرون از خودش لینک یا ارجاع داد. خودش است و خودش و آنقدر حسود است که یک لحظه توجه ما را به غیر از خودش برنمیتابد. اینستاگرامی که فقط میتوان در آن تصویر یا ویدیو گذاشت. اینستاگرامی که دیدنی است، نه خواندنی.
کسی دشمن دیدن و شنیدن، یا مخالف رواج عکس و ویدیو نیست. هنرها و رسانههای بصری و تجسمی اتفاقاً اهمیت فراوانی برای ایران امروز دارند. اما چیزی که تمدنها را ساخته و پیش میبرد تفکر است و ابزار تفکر هم کلمه است و توانایی خواندن و نوشتن آن.
هر چه فکر میکنم میبینم ریشهی این بحران تازه نیست. از زمانی که رادیو و تلویزیون اختراع شد، این جنگ فرهنگی آغاز شد. جنگ بین رسانهی غیر خطی کتاب با رسانهی خطی تلویزیون. (غیرخطی به این معنی که متن را میتوان از هرجایی خواند و فهمید، جهشهای آنی به کلمات و جملههای قبلی و بعدی کرد، و در آن به دنبال واژههایی خاص جستجو کرد، در حالی که در تصویر متحرک چنین امکانی نیست.)
اینترنت در ابتدا متن-محور بود. اما هرچه میگذرد انگار بیشتر شبیه به تلویزیون میشود. استریم و تایملاین، مثل جریان بیتوقف پخش تلویزیونی، چیزهای بیربط و درهم برهم را کیلو کیلو جلوی چشمهایمان جاری میکنند. اول بیشتر متنهای چند خطی بود، و حالا بیشتر عکس است و ویدیو. ویدیوهایی که انگار چشم دارند و تا نگاهمان در چشمشان میافتد خود بخود شروع میکنند به پخش شدن. همهی شبکههای اجتماعی انگار دارند به سمت این ویدیوهای خودپخششو میروند. به سمت تلویزیون یا چیزی شبیه به تلویزیون.
تلویزیون دارد احاطهمان میکند. رسانههای تلویزیونگرا، ستارههای تلویزیونساخته، بشقابهای ماهوارهای، و کانالهای رنگارنگ. و ما غافلیم که »خواندن« دارد اساساً ور میافتد.
برای ما که معجزهی پیامبرمان، روشنفکرانهتر از هر دین دیگر، خواندنی است، و هنر غالب تمدنیمان (یعنی شعر) با متن سروکار دارد، نه تصویر، اعلام مرگ قریبالوقع »خواندن« باید انداممان را به لرزه درآورد.
منبع: همشهری جوان، ۹ اسفند ۱۳۹۳، شمارهی ۴۹۶
* این مقاله با تمایل و اجازه نویسنده مقاله در «یک پزشک» بازنشر میشود.
با سلام
ملتی که کتاب نمی خواند محکوم به تکرار تاریخ است
تلنگری بجا بود، ممنون
متاسفم ک من هم جزئی از این خیل هستم ک کمترین میزان مطالعه رو دارم هرچند فعالیتی در شبکه های اجتماعی ندارم اما مطالعه ای هم ندارم جز چند وبلاگی ک سر میزنم و اخباری ک پیگیرم و مابقی فقط این مدیای مسخ کننده س که مارو پای تصاویر رنگیش نشونده و فریم بر فریم بر ذهن و روج ما میکوبه.
هرچند مدتیه ک برای شروع چند رمان خوب گرفتم ک عادت خوندن رو دوباره در خودم جا بندازم ان شالله ک به هدفمند کردن این عادت هم برسم و برسیم.
بسیار عالی بود متاسفانه فقط ایرانه که به این سمت میره و تمام کشور های غربی دارن خودشونو در برابر این پدیده مقاوم می کنن ما ایرانیا کلا در توهم مدرنیته زندگی میکنیم و دوست داریم فرهنگمون رو با دست خودمون از بین ببریم و بیخودی دم از ملی گرایی می زنیم
دوست گرامی شرایط جامعه طوری شده که همه به دنبال پول برای امرار و معاش زندگی هستند اندک وقتی هم که میماند صرف اپلکیشن های موبایل مثل وایبر و اینستاگرام میشود که نسبت به مجله و کتاب های (گران قیمت در حال حاضر) رایگان می باشد و …
وقتی قیمت هیچ چیزی ثبات نداشته باشه فکر و ذهن انسان هم رغبتی به مطالعه نمی دهد!
لطفا امکانی فراهم کنید که مطالب سایت شما را از طریق نرم افزار اندروید به اشتراک گذاشت . ممنون .
چاره چیه؟ اینکه مشکل و شناسایی کردیم خودش قدم مثبتیه اما کافی نیست،صنعت نشر تو یه دور باطل افتاده که روز به روز وخیم تر میشه
علاقه و میل به مطالعه و کلا ارزش مطالعه کردن کم شده،اما از طرفی هم قیمت خیلی از کتاب ها که واقعاً محتوای خاصی ندارند زیاده
از طرفی نبود قانون کپی رایت و اینکه راحت میشه اکثر کتاب های خوب رو تو نت پیدا کرد و از طرف دیگه کمبود های فرهنگی جامعه خودمون که برای مطالعه و کتاب ارزش چندانی قائل نیست،دست به دست هم داده تا با سرعت بیشتری در سراشیبی انحطاط فرهنگی بیافتیم
بنظر من با توجه به اینکه همه چی داره به سمت کاربرد گرایی پیش میره، بهترین وسیله، وسیله ای یه که بهتر بتونه یاد بده، بطور مثال امروزه شاهدیم مردم آمریکای شمالی برای یادگیری بیشتر به یوتیوب مراجعه می کنند تا گوگل کردن!! باید توجه داشت که این روش به جای دادن توانایی نوشتن توانایی ارائه دادن مطلب رو تو افراد بالا می بره که بنظرم توانایی مطلوب تریه
نویسندهی این متن جناب «سردبیر:خودش» ئه یا فقط یک تشابه اسمییه؟!
اگه خودشه که واقعن خوشحالم…
این مطلب رو در سایت الف هم دیدم. این اقای حسین درخشان همان حسین درخشان معروف است که از زندان ازاد شده اند و قبلا ساکن کانادا بودند؟
بله
در حال حاضر برای کتاب خوان کردن مردم جامعه از بخش های دولتی و موسسات مربوطه انتظاری نیست،حداقل خودمون که می تونیم به اندازه ی توان مون کاری مفید انجام بدیم.مثلا دو هفته دیگه عید نوروز از راه میرسه و عیدی دادن ها هم شروع میشه،عیدی هایی که به نام بچه های معصوم هست و به کام پدر و مادرها!
به جای این عیدی ها به بچه ها و یا حتی بزرگ تر ها کتاب هدیه بدیم تا کم کم به یه رسم خوب تبدیل بشه.
حرف شما درسته، ولی این احتمال رو در نظر بگیرید که ممکنه کتابی که هدیه برده میشه مورد پسند نباشه، و همین مورد پسند نبودن این خطر رو پیش میاره که طرف مقابل فکر کنه شما چیز بی ارزشی براشون بردین.
مشکل اصلی تمایل نداشتن به سمت مطالعه است بنظرم در درجه اول!!
دختر دایی من 14 سالشه و وقتی باهاش حرف میزنم و میبینم همه حرف و ذهنش اینستاگرام و حتی یک لحظه به کتاب خوندن هم فکر نمیکنه و متاسفانه با این که مدرسه ای هم که میره یکی از بهترین مدارس تهران اما توی مدرسه هم بهشون در این مورد اموزش ندادند . واقعن غم انگیزه .
متاسفانه کاملا حقیقت داره و برای اکثر ما کاملا محسوس، ای کاش میشد برای این نابهنجاریها چاره ای اندیشید.
متاسفانه در جوامعی مثل جامعه ما هیچگاه از ابزار مختلف فناوری استفاده درست نمیشه و این یک ضعف فرهنگی است!
دور و تسلسل باطل
تا زمانی که وزارت ارشاد ما کاملاً دولتی اداره میشه و دولتهای ما هم طبیعتاً هیچ دغدغۀ اساسی نسبت به فرهنگ ندارند همینه که هست…
بسیار مطلب خوب و خواندنی بود ممنون
بیشتر از این که مبهوت این مطلب بشم درگیر مطالب ویکیپدیا در باره نویسنده شدم. اون جمله ی آخرو(برای ما که معجزهی ….) هم که اصلا نفهمیدم یعنی چی!
و درباره ی کتاب خوانی اینکه اینترنت (حتی همون اینترنت متن محور) قرار نبوده و نیست جای کتابو بگیره.
متاسفانه نویسنده تمام تلاششو کرده که بگه تلویزیون و اینستاگرام در مقابل کتاب ایستادند و با نبودشون مردم کتاب خوان تر می شدند. کی میتونه اینو باور کنه؟!
خواندن کتاب ومتنهای طولانی دروسایل الکترونیکی خیلی هم بد نیست من امسال ۵٣کتاب نسبتا طولانی رامطالعه کردم که در حالت سنتی امکان خرید وخواندن آنهرادرموقعیت های خاص راپیدا نمی کردم.
کاملا موافقم . الان تمام دانشجو ها تو تمام رشته ها تو تمام دانشگاه ها فقط پاس می کنند و جزوه می خوانند و فاقد هر گونه توانایی هستند ! البته صد در صد استثنا هم داریم ولی از نظر آماری در مقابل اون عده حساب نمی شوند !
خودم دانشجوی دانشگاه بوعلی سینا هستم و دوستام هم توی دانشگاه های مختلف هستند از دانشگاه شریف تا سطح پایین ترین دانشگاه کشور. اینو گفتم که فکر نکنید روی هوا دارم نظر می دهم!
در ایران قشر عام و غالب جامعه در سطح اول هرم نیاز شناسی مزلو قرار گرفته است، در واقع این قشر نتوانسته خود را به سطح دو هرم که مستلزم برطرف شدن نیازهای سطح یک است برساند. بدین طریق رفتن شخص سطح یک هرم به سمت رفتارهای مستور سطوح بالای هرم چیزی جز هرج و مرج اجتماعی و بی بازده ای عملی عاید جامعه نمیکند. مشکلی که درحال حاضر به شدت گریبان گیر جامعه ایران هست.
حتی بدون حرکت انگشت شست هم میشه اینستاگرام کرد- فعل شده ؟
سریال های تلویزیون،سریال های ماهواره،فیسبوک،وایبر ،اینستاگرام و…. کتاب: کتابهای درسی که کاربردی در زندگی ما ندارند،کتابهای مفید: خریداری نمیشوند و طبیعتاً خوانده هم نخواهند شد.چی به سر ما اومده؟!