به مناسبت زادروز لورنس عربستان: داستان ورود پنهانی او به ایران و سپس فراری دادن او از زندان قصر!
بیشتر ماها تا نام لورنس عربستان را میشنویم، یاد فیلم «لورنس عربستان» با کارگردانی دیوید لین و بازی عالی پیتر اوتول میافتیم. شماری از ماها البته میدانند که فیلم بر اساس یک شخصیت واقعی به نام توماس ادوارد لورنس ساخته شده است و به گمانم کمتر کسی بداند که این مهره اطلاعاتی انگلیسیها زمانی در زندان قصر در ایران، در عصر رضاخان بازداشت شده بود!
«توماس ادوارد لورنس» معروف بـه «لورنس عربستان» از چهرههای به یادماندنی تاریخ معاصر جهان است که به دلیل ماجراجوییها و کارهای عجیب و غریب سیاسی و نظامی، سالها سوژه داغ مطبوعات بود و حتی از زندگیاش فیلم و سریالهایی تهیه و در مورد او کتابهای متعددی نوشته شـده اسـت. با این حال در هیچ یک از فیلمها و کتابهای یاد شده از سفر او به ایران و هدفهایی که از این سفر تعقیب میکرد، سخنی به میان نیامده است.در این نوشته، از سفر محرمانه «لورنس» به نواحی شمال غرب ایران و سپس شـناسایی او و انتقالش به زندان قصر تهران مطلع میشوید.
بر اساس اسناد موجود، سفر لورنس به ایران در سالهای 1309-1308 شمسی (30- 1929 میلادی) از طریق مرز ایران و عراق- نواحی سردشت کردستان-صورت گرفته و طی آن لورنس با برخی از سرکردگان طوایف مـنطقه مـلاقاتهایی نیز انجام داده بود. اهمیت این مسأله وقتی روشن میشود که دریابیم حتی از سالها قبل از این سفر،سرزمین ایران به ویژه کردستان، مورد نظر و طرف توجه لورنس بوده است. تا آنجا که وی در نامهای به دوسـتش “دواتـی”که در کتاب «زندگی پنهان لورنس عربستانی آمده صراحتا به این مساله اشاره کرده است.
در فرهنگ «بریتانیکا» زیر عبارت «توماس ادوارد لورنس»عباراتی نوشته شده:
«کاشف و محقق بریتانیایی که در 15 اوت سال 1888 میلادی،از خانوادهای از اهالی “لیستر شـایر”که قـبلا در همسایگی دوبلین اقامت کرده بود،به دنیا آمد.وی که دومین پسر از پنج پسر خانواده بود،در دبیرستان”آکسفورد” مشغول به تحصیل شد و بعد هم به ”کالج جیسوس” در همان شهر آکسفورد رفت، جایی که بـعدا در رشـته “تاریخ معاصر” مقام اول را به دست آورد.
باستانشناس
وی به منظور مطالعه و بـررسی معماری”عهد جنگهای صلیبی” سفری به سوریه کرد و بعد به خاطر تسلطش به زبان عربی و باستانشناسی به گروه «وی،جی هوگارت» که قرار بود برای بررسی آثار تـاریخی راهـی خـاورمیانه شود، پیوست. این گروه قـرار بـود در منطقه «جراپالوس» در فرات به تحقیق بپردازد. لورنس در سال 1911 به کمک یکی از دوستان دانشجوی خود در کالج «مگ دالن» به منطقه «کار کمیش» رفت و تا سـال 1914 هـمچنان به تحقیق پرداخت.
اعتماد اعراب
در بین سالهای 1914 -1911 لورنس در سوریه و در منطقه بین النهرین به کارهای تحقیقاتی پرداخت و بعد هم دامنه این تحقیقات را به فلسطین کشاند، سپس به صحرای سینای شمالی رفت و در آنجا در خدمت کلنل «نیسوکمب» بـه فعالیتهای نظامی پرداخت. او در این زمینه از خودش قدرت و توانایی خاصی نشان داد و قدرت رهبریاش در امور نظامی را ثابت کرد. او هـمچنین ثابت کرد که قدرت بسیاری در جلب اعتماد اعراب دارد.
جنگ جهانی اولی که شـروع شـد (1914)، انگلستان در صـدد برآمد از اعراب برای پیروزی بر نیروهای عثمانی استفاده کند. همه خاورمیانه عربی زیر سلطه عـثمانیها بـود. لورنس بـه اعراب قول داد اگر در جنگ انگلستان با عثمانی از لندن حمایت کنند، بعدا انگلستان امپراتوری اعراب را بـه رسـمیت میشناسند ولی لندن هرگز به قولش وفا نکرد.
لورنس در جده
در اوایل جنگ اول جهانی لورنس نتوانست کـار مـهمی در ارتـش در پیش گیرد به همین علت در بخش جغرافیایی اداره جنگ مشغول به کار شد. اما بـعد از آنکه نیروهای ترکیه به نیروهای مرکزی خود ملحق شدند، لورنس توسط «لرد کینچر» به مصر اعـزام و در بـخش اطـلاعات نظامی مشغول به فعالیت شد. وی در این مدت موفق شد عدهای از اعراب را علیه نیروهای ترکیه (عثمانی)به شـورش بکشاند و برای آنان دفتری به نام ”دفتر اعراب” تأسیس کند. این دفتر که در سال 1916 تأسیس شد، مـسئول عـملیات اعراب و مکانی برای اطلاعات استراتژیک گردید. وی که از اهمیت ارتباط بین اعراب و انگلستان آگاه شـده بـود، در پایـیز همان سال تقاضای سفر به جده را کرد. لورنس مدتی بعد مجددا به دفـتر اعـراب که در آن موقع تحت عنوان «وزارت خارجه» اداره میشد،بازگشت. او که اخبار نسبتا جالبی پیرامون «امیر فیصل» شنیده بود، «شریف حـسین» را تـرغیب کرد تا وی را به عربستان بفرستد، تا به این ترتیب بتواند از نیروهایی که از مـدینه عـقب رانده شده بودند، دیدن کند. لورنس در این سفر مـوفق شـد اعـتماد و اطمینان«امیر فیصل» را جلب کند و او را به آرایش مجدد نـیروهایش تـشویق کند. این نیروها بعدا به خط آهن حجاز حمله کردند و راه ارتباطی با مـدینه را مـورد تهدید قرار دادند.
لورنس مقر کـارش را در”وجح” قرار داد و در همین زمـان بـود کـه برادر دیگر”فیصل”به نام «عبد الله» با ارتـشی نـسبتا قوی به وی پیوست.
در بندر عقبه
لورنس با توجه به موقعیت جدید، به سوی قـبایل شـمالی عربستان روی آورد و در سطحی بسیار گسترده آنها را تـرغیب به نبرد علیه نـیروهای تـرک کرد.
وی توانست خود را به منطقه «بعلبک»،یعنی در پشـت خـطوط دشمن در سوریه برساند و با به کارگیری نیروی «هوویتات»، تحت رهبری «ادوبوتاتی» به مقر نیروهای ترک در مـنطقه «مان» حـمله کند و راهی به سوی بـندر عـقبه بگشاید.
لورنـس بعد از این موفقیت و پس از آن کـه بـندر عقبه به صورت پایـگاهی بـرای نیروهای فیصل درآمد، توسط این نیرو و با کمک ژنرال ”ادموند النبی” به حرکتش ادامه داد و در منطقه”ودی الها” نـزدیک ”ال شـوبک”، با نیروهای ترک به نبرد پرداخت و شـکست سـنگینی بدانها وارد کرد.
لورنـس آنـگاه نظرش را به خطوط راه آهـن معطوف ساخت. به طوری که بعد از چند عملیات موفقیتآمیز مدینه به محاصره درآمده و حتی جایزهای هـم بـرای دستگیری فرماندار آن به نام “ال اورنس” تعیین شد.
لورنس در دمشق
در سـال 1918، لورنـس در یـک حـرکت نـاموفق به راه آهن نـظامی بـین فلسطین و سوریه حمله کرد. در تابستان همان سال و بعد از گفتگو با “النبی”، لورنس به منظور یک حمله سـنگین بـه دمـشق نیروهای فیصل را به “قصر ازرق” اعزام داشت. خود لورنـس بـه کـمک نـیروهای تـحت فـرمانش در پاییز همان سال به ارتش ترک در خطوط مقدم اردن حمله برد و قبل از ورود نیروهای انگلیسی وارد دمشق شد. لورنس کنترل شهر را در دست گرفت و بعد از مدتی نیروهای”النبی”نیز به وی ملحق شدند.
کنفرانس صلح
لورنس در کنفرانس صـلح بهار سال 1919(نزدیک پاریس) به صورت یکی از چهرههای بارز و برجسته این نشست درآمد. نقش او در به راه انداختن جنگهای چریکی و طراحی نقشههای جنگی، در ورود امیر فیصل از انگلیس به فرانسه بسیار مشخص و معلوم شد. اما لورنس بـا نـقشههای فرانسه در مورد سوریه موافقت نکرد.
به ناچار از کارها دست کشید و به نوشتن خاطرات و ماجراهایی که برایش رخ داده بود همت گماشت. کتاب اولش به نوعی مفقود شد و کتاب دومش را به نام”هفت رکن حـکمت”در سـال 1926 منتشر ساخت.
در سال 1919 بود که وی به عنوان یکی از اعضای محقق آکسفورد در این دانشگاه پذیرفته شد.اما یک سال بیشتر به این کار ادامه نداد و از زنـدگی آکـادمیک خیلی زود کناره گرفت. در سال 1921 ویـنستون چـرچیل او را به عنوان مشاور امور اعراب اداره مستعمرات فرا خواند، به طوری که فکر و طرحهای او باعث شد که فیصل به پادشاهی عراق برسد. اما لورنس در سال 1922 به دلیـل آنـکه یاران و هم پیمانانش نـتوانسته بـودند طرحهایی را که او در دست داشت برای اعراب پیاده کنند، از کارهای دولتی به کلی کناره گرفت و فقط در نیروی هوایی انگلیس به عنوان مکانیک هواپیما مشغول کار شد. لورنس در سال 1923 به طور کلی از نـظر عـموم ناپدید شد و گوشه عزلت گزید. اما دوباره در سال 1925 به نیروی هوایی بازگشت و در جبهه شمال غربی در هند مشغول به کار شد.
در سال 1927 وی نامش را به “شاو” تغییر داد. در سال 1928به انگلیس فرا خوانده شده و در مارس 1935نیروی هـوایی انـگلیس را نیز تـرک گفت. بالاخره در ماه مه 1935 در یک سانحه موتورسیکلت در منطقه”مورتون”در ناحیه “دوردست شایر” انگستان جان خود را از دست داد.
در برخی از کتابها نیز بـه زندگینامه لورنس عربستان اشاره شده که از آن جمله کتاب”در خاورمیانه چه گذشت” قابل ذکـر اسـت. در ایـن کتاب میخوانیم:
“لورنس”(عربستان)،توماس ادوارد:(1888-1935)،افسر،باستانشناس و سیاستمدار انگلیسی،دومین پسر از پنج فرزند غیر شرعی سر توماس رابرت لارنس، از پرستار دخترانش”سرامادن”بود .سر تـوماس قـبلا زن و چهار دختر خود را ترک گفته، به”ویلز” کوچیده بود و چون زنش حاضر نشد با طلاق مـوافقت کـند،ا و زنـدگی زناشویی بدون ازدواج را با سارامادن آغاز کرد و تا پایان عمر ادامه داد. وقتی توماس ادوارد به سن 8 سـالگی رسید،خانواده وی درآکسفورد مسکن گزید و هرپنج برادر از دانشگاه آن فارغ التحصیل شدند.
“لورنس”معمولا در لباس زنان کـولی سوریه از مناطق تحت کـنترل نـیروهای طرف مقابل بازدید میکرد و از آنان اطلاعاتی به دست میآورد. عکسی که توسط دوستش”لورل توماس”،برداشته شده است،”لورنس”را در لباس زنان کولی نشان میدهد.
“توماس ادوارد لورنس”معروف به”لورنس عربستان”در سن 10 سالگی دریافت که فرزندی نامشروع اسـت و ازاینرو گرفتار صدمهای عاطفی شد. این احساس نقص، توماس را به آن داشت که در مدرسه و دانشگاه برای اثبات برتری خود بر همسالان کوشش کند. او به هنگام تحصیل در رشته باستانشناسی، با جلب توجه خاورشناس “هوگارت”، وی را به عـنوان پدر دوم خـود برگزید.
برخی از مورخان میگویند این احساس،هر پنج برادر را بر آن داشت که تصمیم بگیرند هیچ گاه ازدواج نکنند.
لورنس از آغاز جوانی شیفته مشرق عربی شد و بارها کتاب”صحرای عرب”نوشته”داوتی”را با اشتیاق تمام خواند. ضمن تحصیل در دانشگاه، به سـوریه و فـلسطین مسافرت کرد تا قلعههای صلیبی را مشاهده کند و مقالهای راجع به آن بنگارد. در سال 1910 به هیأتی که موزه بریتانیا برای بررسی آثار باستانی”کرکمیش”به کرانههای فرات فرستاده بود،ملحق شد. ولی تا سال بـعد در نـقطهای کوهستانی در لبنان ماند و در مدرسهای مسیحی به فرا گرفتن زبان عربی پرداخت. در سال 1911 دکتر هوگارت به او پیوست و هردو با هم به “کرکمیش”رفتند. هنگامی که دولتهای باختری توطئهگری خود را برای تقسیم املاک عـثمانی آغـاز نـهادند، بریتانیای کبیر احساس کرد که جـنگ بـه نـاچار بر سر این کار در خواهد گرفت. به همین خاطر، انگلیسیها هیأتی را (که لارنس عضو آن بود) به صحرای سینا فرستادند.
لورنس در زندان قصر!
پس از کـشته شـدن”سیمیتقو“، (تـجزیه طلب در کردستان و لرستان) فرمانده قوای آذربایجان از تحریکات ”لورنس”،در منطقه اطـلاع داشـت و به وسیله رکن 2 قوای تحت امر خود که ریاستش با یکی از افسران به نام ابراهیمی بود، از اقدامات لورنس مـطلع شـد. عـاقبت نیز همین افسر که طی ماجرایی از ورود “لورنس”به ایران مطلع بـود و تا ارومیه وی را تعقیب کرده بود، موفق شد “لورنس”را در مدرسه آمریکایی ارومیه شناسایی و دستگیر کند.
لورنس با دیدن نایب اول ابراهیمی،با خـونسردی گـفت: «اشتباه کـردهاید،من پرفسور جاکسن هستم!»
سپس “لورنس”به دفتر فرماندهی قوای آذربایجان انـتقال یـافت و چون جریان امر با تلگرام رمز به اطلاع رضاخان رسیده بود، از اعدام وی خودداری شد و نامبرده را تـحت الحـفظ بـه زندان تازهتأسیس قصر فرستادند و او را به عنوان یک معلم و کشیش ساده انـگلیسی زنـدانی کـردند
چند سال پس از این ماجرا سروان ابراهیمی در ملاقاتی با دکتر شیفته– سردبیر روزنامه مرد امروز، جزئیات آن را بـا وی در مـیان گـذاشت و این ماجرای واقعی برای اولین بار در سال 1323 در روزنامه مزبور چاپ شد.
دکتر شیفته در کـتاب “سه مـرد عجیب” به ذکر جزییات اجرای نقشه شورش در زندان قصر و فراری دادن لورنس از زنـدان در یـکی از روزهـای اسفند 1309 میپردازد و شرح میدهد که او در یک صحنهسازی توسط مأموران مستوفیالممالک رئیسالوزرای رضاخان پذیـرایی و اطـعام و سپس با مساعدتهای سرتیپ زاهدی مخفیانه از تهران فراری داده شد.
نصر الله شیفته در پایان کتاب خـود مینویسد:
“لورنـس از یـکی از دروازههای شرقی شهر وارد تهران شد و دیگر کسی از وی اطلاعی نیافت. مدتی از وی خبری نبود، تا یک روز جراید خـارجی خـبر دادند که لورنس در قاهره دیده شده است!”
در آرشیو سازمان اسناد مـلی ایـران در زمـینه ورود لورنس به ایران جمعا 18 سند وجود دارد،که تاریخ اولین سند 12/10/1308 و آخرین سند 22/9/1309 شمسی است.
*اولین سـندی کـه در مـورد ورود مخفیانه لورنس عربستان به ایران وجود دارد، گزارش محرمانه علی منصور استاندار آذربـایجان بـه وزارت داخله است و از متن گزارش استنباط میشود که هواپیماهایی که از خاک عراق برخاسته بودند، با ریختن اوراق و اعلامیههایی در مـناطق کـردنشین سردشت،اهالی را به قیام و شورش تشویق میکردند.
در سـالهای 1308 و 1309 کـه لورنـس به کردستان برای تحریک مردم این سـرزمین رفـته بـود، لندن مایل بود برای رضاخان که در آن زمان به انگلیسها پشت کرده بود دردسر ایجاد کند. رضاخان تمایل زیادی به همکاری با آلمانها داشت و لندن از این همکاری سـخت ناراحت بود.
لورنس روز سیزدهم ماه مه، در حالی که سوار موتورسیکلت خود بود، تصادف کرد و چند روز بعد، در نوزدهم ماه مه درگذشت.
منبع: شماره 163 مجله گزارش
خییییلی خوب بود!!!!
اول از همه بگم از این فیلم یه سورس 1.7 گیگی دارم کیفیت بلوری 720 که زمانش 3ساعت و 47 دقیقه اس!!!!
کسی خواست بگه لینکشو بدم….. نایابه!
.
این دقیقا جیمز باند نیست؟!! آخه اعمالِ جیمز باند گونه انجام میده….!
باید دید همچین افرادی در حال حاضر هم وجود دارن یا نه!!!
….
مطلب چنتا چیز جالب داشت:
… مدرسه آمریکایی ارومیه !!! منظورش زبان انگلیسیه یا اینکه فقط مال آمریکاییاس!؟ .
… نقشه شورش در زندان قصر و فراری دادن لارنس!!!! مستوفیالممالک رئیسالوزرای رضاخان پزیرایی کرده و مساعدتهای سرتیپ زاهدی شمال حالش شده!!! خیلی جالب بود… خوشم اومد…
… موتور سیکلت تو فیلم اینی نیست که تو موزه اس فک کنم!! باید یه نگاهی بکنم…
……ولی چه مرگی به ظاهر ساده ای داشت!
البته برای یه جاسوس بین المللی دشمنی ها و تاریخ انقضا ها کم نیست!!!…….
.
و یادی کنیم از نسخه دوبله شدش که اول فیلم با یه لحن قشنگی میگه: لارنســـــــه عربستان 😀
اینم دو تا اسکرین از اون ریلیزی که گفتم دارم:
http://uupload.ir/files/efpv_1481.jpg
http://uupload.ir/files/cpra_1482.jpg
سلام. نیکی و پرسش؟ خب بزار لینک رو بزرگوار!!!
ali2bastami@gmail.com
فک نکنم ادمین لینک تایید کنه…. 😀
اینو سرچ کن
scorp-movies Lawrence of Arabia 1.7 gb
اولین سایت….. یه ایرانیه….
خودم از این سایته گرفتم… اما یه مدت لینکش پاک شده بود…. الان داشتم میگشتم دنبال لینک دیگه که دیدم خودش ری آپلود کرده!!!….کارِ منم آسون کرد…..
زود بگیر که لینکاش معمولا زود پاک میشن……
.
حال نداشتم ایمیل کنم 😀 اگه ادمین تایید نکرد میکنم..
خب چرا نایاب؟ من با یه سرچ کوچک تونستم کیفیت 1080 را هم پیدا کنم. فکر کنم در این دوره و زمان با وجود گسترش اینترنت نتوان به چیزی لقب ناباب داد!
خب سورسش جدیده…. تازه اینا از روش ریلیز کردن…..
اون موقع که من گرفتم نایاب بود…. به زور فقط یه لینک رو تورنت بود…
اون موقع فقط یه ریلیز از sun بود که 1.4 گیگی بود… و زمانش 20 دیقه از این کمتر بود…
.
کی گفته تو اینترنت چیز نایاب نیست؟!!
الان اگه میتونی سوند ترک فیلم Against the Wind که آهنگ سازش mario millo هست رو پیدا کن….
میدونم یه نسخه 81 مگی اره…. اونو خودم دارم…. من نسخه 220 مگه flacَ رو میخام.. نیست…
پس یعنی نایابه….. اینترنت خیلی کم اره….. خیلی چیزا فقط یه نسخه ازشون هست….. خیلی فیلما. خیلی آهنگا.. هنوز رو اینترنت نیستن….
تازه این اصا منبعش 720 بلوری ه.. چطور 1080 گیر آوردی؟!! اون 1080 از همون نسخه قدیمیه… بیت ریت این نسخه نسبت به حجمی که داره بالاس….982 کیلوبایته………..
خیلی چیزا هستن که کمیابن…
ببخشید بایت نه.. بیت… اشتباه نوشتم
RUNTIME…….: 3h 47mn
SIZE……….: 8.34GB
RESOLUTION….: 1920×876 (1080p)
BITRATE…….: 4500 Kbps (3-Pass)
بفرمایید اینم مشخصات سورس 1080. نسخه جدید هم هست نه قدیمی
اینا توی نت سرچ کنید:
Lawrence.Of.Arabia.1962.BluRay.1080p.DTS-HDMA.REMUX-FraMeSToR
در مورد سوند ترک Against the Wind شما اگه میگید نسخه flac توی اینترنت پیدا نمیشه از کجا می دونید 220 مگ حجم دار؟؟؟!!!!!!
در هر صورت من باز این را پیدا کردم!
Against the Wind – The Original Soundtrack (Special Edition) by Jon English & Mario Millo
Soundtrack | Exact Audio Copy (flac+cue+log)+scans | 1CD/221MB
با همون حجمی که شما گفتید!!!!!!!
برادره من .. اون حجمی که من گزاشتم با اون چیزی که گزاشتی نگا کردی؟؟!!
اینی که شما گزاشتیپن دیگه نزدیک سورس اصلیه… 8 گیگ حجمه…!
این حجما همیشه تو نت هست.. یکی دی وی دی میخره.. آپلودش میکنه رو تورنت و تمام…..
ریلیز کم حجم و با کیفیت کمه … و بیشتر دانلود میشه….
خخخ … خو منم دقیقا همین سوند ترک رو دیدم که میخامش.. علم غیب که نداشتم ک بدونم 220 مگه حجمشه!!. ینی قبلا وجود داشته و الان نیست….. اصا لینکشو باز کردی؟؟؟! فقط یه ریپید شرِ که جدیدا به فنا رفته…. خب ینی این حجم دیگه نایابه…. من تا اونجا که مینتونستم تو اینگلیسی سرچ کردم چیزی ندیدم….. پس ینی نیست… پس نایابه…. قبول کن 😀
عالی بود! دکتر جان بابت مطالب تاریخی – تحلیلی که این اواخر نوشتید سپاس گزارم. امیدوارم این روند ادامه پیدا کنه. نوشته هاتون درمورد شیوه اداره بارسلونا ، تاریخ پیکان و لورنس عربستان رو بسیار پسندیدم. این متن باز به ما ایرانی ها یادآوری کرد که روابط ایران با انگلستان (و هر کشور قدرتمند دیگری) همواره از نوع رابطه گرگ و گوسفند بوده. در اینجا در مورد حرامزاده ای می خوانیم که با حیله گری و البته هوش و علم مداری همچون گرگ در تلاش برای دریدن و تکه پاره کردن ایران و ملت های ضعیف و نا آگاه است – که شخصیت این فرد و منش او سمبل مناسبی از شخصیت واقعی سیاسی انگلستان و امثال آن است -و گوسفندانی انسان نما را می بینیم که به جای تنبیه یا از میان برداشتن او ، حقیرانه نامبرده را تحت الحفظ به پایتخت می برند، خودی ها خود را گول می زنند و گرگ را فراری می دهند(!).
یعنی هر جای خاور میانه تفرقه وجود داره باید دنبال یه رد از انگلیس ها بود.
متاسفانه این مطلب سایت یک پزشک، نگاهی بی انصافانه به کردها داره.
حرکت های کردها جنبه ی توطئه ی خارجی داشته یا آزادیخواهانه بوده ؟!
برای ایرانیها همین کافیه که ۸۰ سال بعد از اسماعیل اقای سمکو هنوز هم عکس فرد دیگری را در تک تک کتابها و ویکی پدیا و … میگذارید که مربوط به او نیست.
بعد هم سمکو صحیحه نه سیمیتقو. همانطور که شما ممکنه به محمد بگید «ممد»، کردها هم به اسماعیل میگن سمکو.
رضا شاه دچار مکانیزم دفاعی روانی فرافکنی میشد. اگر مقابلش زانو نمیزدی یا تجزیه طلب بودی و یا نوکر شوروی.
لینک ویکی پدیا که گذاشتید پر از تهمت و دروغه.
ماجرا پیچیده است. اولا که خانواده ی خودم را مثال میزنم. خانواده ی پدری من از شیخ شرفیها بودند. حکومت همه را جمع کرد که باهاشون رو پشت بوم حرف میزنه. ستون چوبی را کشیدند و همه کشته شدند. دهها سال بعد ملا محمد خالدی که نمیگم نسبتش با من چیه رو کشتند. همسرش مجددا ازدواج کرد اون یکی همسرش را هم کشتند. هر کی سرش به تنش می ارزید را میکشتند. کردها در یک چنین شرایطی قیام میکردند.
از طرفی درصد بالایی از خان ها در کردستان و دنیاُ ظالم بودند. نمیدونم اسماعیل اقا هم شاید یکی از اونها بوده. پدر و برادرش را کشتند و میخواستند اونم بکشند. از یک خان زورگو چه انتظاری دارید…حمله کرد تا نیروهای دولتی را نابود کنه و خودش کنترل مناطقی که کردها کم و بیش توش بودند را در اختیار بگیره. کسانی هم که مقاومت کردند کشته شدند.
از طرفی ۳٪ مردم دنیا سایکوپت هستند. شاید ۱۰٪ ادمها بد هستند. در این میان اگر تعدادی سپاهی جرمی مرتکب میشدند میگفتند کردها همه اومدند این کارو کردند…این بی انصافیه.
تفرقه توی خاورمیانه بوده و هست و اگر میخوایم امثال لورنتس اونو رو نکنن باید کار ریشهای کرد. وقتی شکافی هست نمیشه گفت عمو سام یا دایی یوسف نیا و ازین شکاف استفاده نکن…توی همهی این سالها خسروان مملکت ما عوض اینکه این شکافها رو پر کنند همیشه بهش افزودن، روز به روز هم بیشتر میشه
انجام دادن اقدامات جاسوسی در همه جای دنیا اتفاق می افتد و هرکشوری که صاحب اندک قدرتی باشد دست به این کار می زند!در مورد جناب لورنس هم همین گونه بود.با توجه به روابط پیچیده ی دوره ی رضاخان و ورود جاسوس هایی از آلمان و شوروی و امریکا و حتی کشورهایی مثل بلژیک و هلند و پرتغال،شاید این امر چندان پرخطر به حساب نمی آمد.
اولین مطلبی هست که در چند ماه اخیر از داخل وبلاگ شما میخوانم نه فید، لذت قدیم رو تداعی کرد 🙂
—————
بسی جالب بود،که چگونه یک شخصیت کاریزماتیک میتونه، این گونه قومیت های مختلف رو به جان هم بندازه، از آن جالب تر این که هنوز هم در منطقه همان آش است و همان کاسه !!
از مرحوم پدرم شنیده بودم که لورنس در ایران زندانی بوده و به اتفاق یک ایرانی دیگر که متاسفانه نامش را فراموش کرده ام ( پرویز ژاندارم یا یک همچین چیزی) که البته لورنس رفت اما ؤاندارم در کوههای جنوب شرقی تهران کشته شد
سپاس دکتر عزیز، لذت بردم. آدم رو تشویق میکرد به خوندن بیشتر!
یه نکته جانبی:
من به شخصه احساس خوبی ندارم که تبلیغات سایت( دیجی کالا و شیپور) بر اساس لوکیشن من تبلیغ منحصر بفرد به من نشون میدن!! البته من در کل از تبلیغات فضای مجازی گریزانم!
بسیار زیبا