آیا صرف کردن پول برای انجام سفر، به مانند دور ریختن آن است؟!
فرانک مجیدی: درست است. با این عنوان، مستقیماً میروم سرِ اصلِ مطلب که خرج کردن پول برای سفر، موضوعی نیست که با کاستن از حساب بانکیمان، پولمان را ببلعد و از خرج کردنش افسوس بخوریم. پس از سفر، درک میکنیم که از جهات مختلفی، فرد ثروتمندتری شدهایم. خیلی از افراد هم هستند که واقعاً دوست دارند به مسافرت بروند، اما همیشه میگویند که برای این کار، «پول کافی ندارند.» باید قبول کرد که این بهانه، در برابر مزایایی که با سفر رفتن کسب میکنیم، توجیهی ضعیف و غیرقابل پذیرش است. نوشتهی امروز، بیان دلایلی است برای آنکه بدانیم مسافرت، یک سرگرمی لوکس نیست، بلکه یک سرمایهگذاری پرسود است. بعد از این، اگر افرادی را دیدیم که از نداشتنِ پول مسافرت، دادِ سخن میدهند، میتوانیم برخی از این دلایل را به آن ها گوشزد کنیم و نشانشان دهیم که تلقی آنها، اشتباه است.
1- در طول سفر، با بسیاری از افراد جدید در اماکن تازه دوست میشویم
سفر، فرصتی است که نه تنها امکان ملاقات با مردمان کشورمان را به ما میدهد، بلکه برایمان موقعیتی فراهم میکند که با اتباع کشورهارهای دیگر نیز آشنا شویم. در مدت کوتاهی، ما رفتارهای مختلفی ناشی از رسوم مناطق و کشورهای دیگر را، در ای مردم خواهیم دید و از این موضوع، بسیار خواهیم آموخت. چه بسا موقعیتهایی پیش آید که خودمان هم از این که میتوانیم با افرادی دارای تفاوت فرهنگی و اجتماعی فراوان با خودمان رابطهای دوستانه برقرار کنیم، متعجب شویم. بعدها این دوستی میتواند با دنبال کردن آن افراد در شبکههای اجتماعی، تداوم یابد. مسافرت بهترین راه است که از برخورد با مردمان مناطق مختلف، کسب تجربه کنیم، رفتارشان را بشناسیم و دانش اجتماعی خود را بالاتر ببریم.
2- سفر به ما اجازه میدهد تا چیزهای بیشتری دربارهی خودمان کشف کنیم
میدانم که این سخن، خیلی کلیشهای به نظر میرسد، اما خالی از حقیقت هم نیست. شاید بهتر است که بگوییم خرج کردن پول برای مسافرت، بخاطر این نیست که خودمان را «بیابیم»، بلکه بیشتر دربارهی این است که خودمان را «از دست بدهیم». این از دست دادن، از آن جهت است که برای مدتی از همهی افراد و اشخاصی که همیشهد در اطرافمان بودهاند، جدا شویم و این بهترین فرصت است که الگوهایی و رفتارهایی را که بودن در موقعیت دائمی به ما دیکته میکند، بازنگری کنیم. مخصوصاً زمانیکه به تنهایی سفر میکنیم، خودمان هم از آزادی عمل در انتخاب برنامههای سفر و خریدهایمان متعجب میشویم. چه حس آزادی دلچسبی است بودن در مکانی غریبه که کسی دربارهی آنکه هستیم و پیشینهمان، چیزی نداند تا بتواند رفتارمان را با معیارهایی که شناخت ما به او میداد، قضاوت نماید. این غریبگی و بی گذشته بودن در مقصد سفر، به ما جسارت امتحان تجربیات جدید را میدهد و شناخت تازهتری دربارهی زوایای پنهانماندهمان کشف خواهیم کرد.
3- مسافرت به ما کمک می کند که هراس کمتری از ناشناختهها داشتهباشیم
سفر موقعیتی است که ما را مجبور خواهد کرد که در موقعیت تازه، مواجهه با زبان جدید و فرهنگی نو قرار بگیریم. در طول سفر، باید در این موقعیت ناآشنا زندگی کنیم و این اجبار، به ما شجاعت لازم را میدهد که بودن در این مکان تازه را برای خود عادیتر کنیم. بودن در مکانهای ناشناخته، به ما حس زنده بودنِ بیشتری میدهد و دنیایی دلپذیرتر برایمان فراهم میسازد.
4- سفر به ما میاموزد که ریسکهای موفقی انجام دهیم
درست مثل این است که مسافرت، منطقمان را هم افزایش میدهد! برای مواجهه با موقعیتهای تازهتر، ناخودآگاه به دنبال راههای مطمئنتر برای برخورد با قضایا خواهیم بود. سفر اغلب ما را مجبور میکند که به قدرت کشف و شهود ذاتی مان بیشتر تکیه کنیم، بهتر است همین حالا از اینجا حرکت کنیم یا مدتزمانی را همینجا سپری نماییم. بودن در موقعیت ناشناخته، غریزهی بقای مان را تقویت خواهد کرد. هیجان و ترس از برآمدن از پس موقعیت ناشناخته، دیگر حسی غریب و مبهم نخواهد بود. شاید گاهی بد نباشد که کمی هم خرج کنیم، برای آنکه به یاد داشتهباشیم زندگی ما، امری بدیهی نیست و همیشه هم قرار نیست در امنیت کامل سپری شود. گاهی لازم است با شرایطی وخیم مواجه شویم، تا ارزش امنیت و بیدغدغه بودن را درک نماییم و برای زندگیِ پس از سفر، قویتر شده باشیم.
5- مسافرت به ما دیدگاهی دربارهی زندگی دیگران ارائه میدهد
گاهی لازم داریم که بیدار شویم. با ضربهی سختی روبرو شویم تا قدر موقعیت کنونیمان را بدانیم و بفهمیم که آنچه که با داشتنش احساس خوشبختی نمیکنیم، آرزوی بسیاری از افراد است. لازم داریم که عملاً ببینیم چقدر بخت با ما یار بوده تا همینی که هستیم، باشیم! برای همین بسیار خوب خواهد بود تا هزینهای را صرف کنیم و به نقاط محروم برویم و زندگی افرادی را که به آنها فکر نمیکنیم، از نزدیک ببینیم. خیلی وقتها نیاز داریم که بدانیم بسیاری از مسیرهایی که به راحتی از میان آن ها حق انتخاب داریم، برای تعداد زیادی از افراد پاییندست جامعه هرگز تعریف نمیشود. نیاز داریم که بدانیم دنیا سردتر و سختتر از آن چیزی است که با ما بوده. شاید این بیداری، جنبهای نیکخواه در ما را بیدار کند و بتوانیم کمک کوچکی به افرادی با حق انتخاب کمتر کنیم. راهی برایشان بگشاییم و نوری به زندگیشان بتابانیم. آنچه که در دنیای خودمحورِ ما «عادی» تلقی میشود، در دنیای بزرگ و واقعی، یک خوششانسی بزرگ است. چه ثروتی از این بالاتر که به سفری برویم که ما را دربارهی جهان واقعی، آگاهتر سازد؟!
6- سفر برای ما، مجموعهای از خاطرات باقی میگذارد که بعدها میتوانیم بهصورت داستانهای آموزنده نقلشان کنیم
مگر میشود که دوست نداشته باشیم که بتوانیم برای دوستان و خانواده، داستانهایی عجیب از تجربیات متحورانهمان نقل کنیم؟! از طرفی، بسیاری از ما شنیدن چنین داستانهایی را دوست داریم. داستانهایی که توسط افراد شوخ، قابل تحسین و الهامبخش نقل میشوند. بهرحال، علاقمندی طبیعی ما به خودمان، باعث میشود مایل باشیم که در ما جنبهای تحسینآمیز از نظر دیگران، وجود داشتهباشد و همگان، زبان به ستایش ما بگشایند. یکی از بهترین راههای رسیدن به این هدف، مسافرت است. افتتاح یک حساب فردی مملو از داستانهای شیرین و جذاب، جایزهای است که نصیب افرادی میشود که راضی میشوند تا مقداری از حساب بانکیشان را صرف مسافرتهایشان کنند!
بسیار زیبا … ولی حیف و صد حیف که بنده با حقوق اندک و هدف های بزرگ و مشکلات بسیار هیچ گاه وقت و پولی برای اختصاص دادن به سفر پیدا نمی کنم….
سفر همیشه برایم جذابیت داشته و هم چنان نیز!
رفتن به سفر صرفا رسیدن به مکان یا مقصد خاصی نیست،بلکه به محض خروج از منزل مسافرت آغاز می شود.لذت بردن از مسیر و تماشای مناظر متفاوت و ندیدن تصاویر روزمره توصیف ناپذیر و به یاد ماندنی است.
سپاس سرکار خانم مجیدی!
اصلی ترین نکته همون بی پولیست!راهکاریم برای این نکته و برای یه مسافرت ارزون اگه دارید ارائه کنید ممنون میشم
یه راهکار یه باربنده دوچرخه برای ماشینتون بخرید و با دوچرخه به روستهایی که نزدیکتون هست برید و در اونجا دوچرخه سواری کنید ، خیلیم لذت بخشه
واقعا مقاله ای کامل و به جا بود.
من همیشه نوشتههای متفاوت شما را میخوانم و این نوشته هم خیلی پسندیدم. من سفر را زیاد دوست دارم اما سفر تنهایی را بیشتر. بنظر من اینجور سفر آدم را میسازد و او را در مواجهه با سختی ها قوی میکند.
چقدر موافقم زیاد، ایرانی ها عمومن یکجانشین اند و تهرانی ها نهایتن، چالوس مسیر ، مقایسه کنید با حجم کاروان سراهای قدیم
سالها سفر باید تا پختە شود خامی….
بسیار اموزندە بود. سپاس
لطفا قسمت دوازدهم «12 ستون موفقیت» رو بر روی سایت قرار بدید! ممنون.
What we all want in life, to travel, fall in love and be happy
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
من به شخصه عاشق مسافرت هستم خیلی از شهرهای ایران زیبا رو ندیدم و نمیشناسم عاشق اینم که جاهای جدید برم با آدما و فرهنگ های مختلف و غذاهای جدید آشنا بشم حتی یکی از هدف هام اینه که یه هفته برم با عشایر کشور زندگی کنم ببینم چجوریه کلا تجربه جدید کسب کردن تو همه موارد نه تنها سفر رو خیلی دوس دارم
دادن وام با بهره ی پایین به کارمندان،یکی از راه کارهایی است که کشور آلمان برای تشویق به مسافرت انجام میده!
به نظر من، برای قدرت بیان بهتر و همچنین مبارزه با کمبود اعتماد به نفس و خجالتی بودن، بهترین راه، مسافرتهای متوالی و دیدن فرهنگهای مختلف، ارتباط و زندگی کردن با انسانهای ملل دیگر میتونه باشه.
سفر رفتن یکی از معدود تجاربیه که بابت پولی که خرج میکنید نباید هیچ حس بدی داشته باشید.
در ظاهر شاید چیزی بجز یه لحظهی شاد از سفر نصیبتون نشه اما باور کنید که همه چیز ظاهر نیست.
من به شخصه عاشق مسافرت هستم خیلی از شهرهای ایران زیبا رو ندیدم و نمیشناسم عاشق اینم که جاهای جدید برم با آدما و فرهنگ های مختلف و غذاهای جدید آشنا بشم ،تور های لحظه آخری خارجی قیمت مناسب هم اگه باشه خیلی دوست دارم برم فرهنگ های دیگه رو هم ببینم
سفر و گردشگری یکی از بهترین تجارب دنیاست، حتی اگر مقصد هم جذاب نباشه از مسیر میشه لذت کافی رو برد.