یک تمرین مهم: قضاوت نکردن!
فرانک مجیدی: همهی ما در طول روز، بارها خود را در مقام قضاوت مینشانیم و تجربیاتمان، دیگران و خودمان را قضاوت میکنیم: این خوب است و آن بد. اگر همه چیز خوب پیش برود، بیشترِ قضاوتهایمان جنبهی مثبت خواهند داشت. ولی هرچه بیشتر در بحر قضیه فرو برویم و جزئیاتش را کنکاش کنیم، بیشتر از همهچیز بدمان میآید، از تجربیاتمان، دیگران و خودمان متنفر خواهیم شد.
در شبکههای اجتماعی و دنیای آنلاین، کامنتهای دیگران یا صفحات مختلف را «لایک» میکنیم. فیلمها، رستورانها و آلبومهای موسیقی را تأیید یا رد میکنیم. این نحوهی بینش نسبت به دنیا، در فرآیند تفکر ما تنیده شدهاست.حالا چه اتفاقی میافتد، اگر تمام این قضاوتها را -چه خوب و چه بد- کنار بگذاریم؟چه اتفاقی میافتد اگر صرفاً چیزی را، بدون قضاوت کردنش، تجربه کنیم؟
خب، بیایید این را امتحان کنیم: همین جایی که هستیم بنشینیم و فکرش را نکنیم که حالا این خوب هست یا بد؟ فقط گذر زمان را مشاهده کنیم. راجع به کیفیت تعریفشدهاش در ذهنمان فکر نکنیم. فقط تجربهاش کنیم. این احساسات، تنها پدیدههایی در جهان هستند که بدون قصد خوب و یا بد بودن رخ میدهند. فقط اتفاق میافتند، همین! این لحظات،«برای» ما و «بخاطر» ما اتفاق نمیافتند. اتفاق میافتند، چون اصلاً ما را به حساب نمیآورند، آن هم به عنوان مرکز و محور تمام کائنات!
آنچه که در زمان خشم، سرخوردگی، ناامیدی و احساسات ناراحتکنندهای از این دست میتوانیم درک کنیم، آن است که در حقیقت در آن لحظه داریم تجربیاتمان (دیگران و خودمان) را بر اساس آنچه که ما مطلوب میدانیم، قضاوت میکنیم. آنکه آنها طبق خواسته و مطلوب ما «خوب» هستند یا نه. ولی اصلاً از خودمان پرسیدهایم که چرا من باید مرکز تمام عالَم باشم؟! پس آن فرد دیگر چه؟! تمام افراد و اجزای دیگر جهان چطور؟! اگر این خودمحوری را کنار بگذاریم، دیگر دلیلی برای سرخوردگی بای نمیماند. تجربیات، تنها رخ میدهند، و کاری به کار من نخواهند داشت! آنها در حقیقت خوب یا بد نیستند، فقط رخ میدهند که وجود داشتهباشند.
البته این چیزی نیست که همواره قدرتش را داشته باشیم که انجامش دهیم و به مسائل از این زاویه نگاه کنیم. بخشی از انسان بودن ما، همین تجربه در قضاوت کردن است. این به خودی خود خوب هم هست. این نوشته فقط خیلی دوستانه دارد پیشنهاد میکند تنها برخی از اوقات، حس قضاوتمان را کنار بگذاریم و آنچه را که پیش میاید تجربه کنیم. حداقل برای اینکه تجربه کنیم نگاه از این زاویه، چه حال و احساسی خواهد داشت و یاد بگیریم با این نوع نگاه هم کنار بیاییم!
مطلب بسیار هوشمندانه و بحث برانگیزیه
واقعا دنیا داره به سمت انسانهای قضاوتگر پیش میره و این مرهون دنیای مجازی و “لایک” کردنهای ماست….اینکه ما احساساتمون رو تنها با یک 0 و1 بیان کنیم تنها داره مارو به ماشین تبدیل میکنه
امیدوارم پیش از اون که اتفاق بدی بیوفته…. فهم جوهره انسان مسیر دنیای مجازی رو سامان بده…..نه صرفا قدرت و تنوع طلبی
خیلی عالی بود واقعا ممنون
سلام؛ به نظر میاد این نوشته بیشتر یک جوابیهی خصوصیه!
چ قضاوت ای…!!! نوشته رو خوب درک کردید!!
اینم بنوعی قضاوت کردنه . مطلب ترجمه شده هستش
واقعاً به عنوان یک وبلاگنویس، بدترین حس و حال ممکنه این هست که در نکوهش یک عادت بد مطلب بنویسی، بعد خوانندهات دقیقاً با همان عادت بد بیاید و برایت کامنت بگذارد. کاملاً یعنی درک نشدن مطلب و هدر رفتنش.
نخیر جناب. آنچه به نظرتان آمده، یا دقیقتر قضاوت کردهاید، کاملاً اشتباه است. ما در وبلاگ برای مشکلات شخصی جوابیهی خصوصی نمینویسیم. این یک مطلب عمومی است برای یک مشکل عمومی!
البته خیلی وقت ها گزینه ی لایک صرفا “مشاهده کردم” تلقی میشه
خیلی وقت ها هست ما خبر فوت شخصی یا اتفاق ناگواری رو لایک می کنیم؛
ولی منظورمون واقعا “لایک” نیست و در واقع میخوایم نشون بدیم که مطلب مشاهده شد.
یا گاهی با “لایک” ابراز همدردی می کنیم!
خیلی عالی بود واقعا باید هرکس توو وجود خودش ابتدا این عادت قضاوت رو کنار بگذاره
“تجربیات، تنها رخ میدهند، و کاری به کار من نخواهند داشت!”. فکر نمیکنم کسی مشکلی با تجربیاتی که به اون کاری ندارن، داشته باشه. مشکل تجربیاتیه که دقیقا همین آدمهایی که “خود را مرکز عالم می پندارند”، به آدم پرتاب می کنند، تجربیات که نه “مشکلات”. خوب من نمیدونم در این حالت، حتی اگر فرد را هم “قضاوت” نکنیم، حتی اگر “تجربیات” !! را قضاوت نکنیم و نگوییم بد هستند، بهرحال آنها به جسم ما، روح ما آسیب زده اند، کار ما را با مشکل مواجه کرده اند، وقتمان و انرژیمان را ضایع کرده اند.
قضاوت نکردن اینجا چه معنی می دهد؟
دوستان شما که دارید قضاوت می کنید باز….ولی خوب جدا از این موارد فکر نکنم بشه این داستان چون انسان به واسطه فکر ،قدرت تشخیص و منطقش نمیتونه قضاوت نکنه…حتی ماشین ها برای کار کردن دارند در باره اطلاعاتشان قضاوت می کنند
فکر نکنم شدنی باشه شاید خیلی کوتاه ولی نه موندگار…بعد خیلی از اتفاق های جالب و هیجانی به خاطر همین قضاوت هاست
فقط نباید بیشتر از حد باشه چون هیچ کس کامل نیست تو این دنیا …حد این قضاوت نباید خیلی زیاد باشه
این سخن از امام صادق را هیچ گاه فراموش نکنیم:
هر بنده ای که دیگری را مورد قضاوت قرار دهد نمیرد مگر آنکه به همان عیبی(موردی) دچار شود که دیگری را با آن قضاوت کرده است.
خیلی مفید … و خیلی سخت …ولی باید تمرین کرد
سلام و با تسکر بسیار
اینجا یه چیزی که برای من تفکیکش سخته فرق بین قضاوت و تحلیله.
ما هممون در طول روز نیاز داریم که پدیده های اطرافمون رو تحلیل کنیم، مثلا تو خیابون یک فردی رو می بینیم که یک اسلحه دستشه و نمینونه یک مسیر صاف رو بره، ما تحلیلمون اینه که اون فرد خطرناکه، از نظر روانی نرمال نیست و …. و در نتیجه باید ازش دور بمونیم. حال قضاوت های ما هم در مورد بقیه افراد برای اینه که بتونیم اونا رو بهتر بشناسیم تا در نتیجه بتونیم بهتر باهاشون برخورد کنیم.
چیزی کن اینجا مهمه اینه که چون اطلاعاتمون معمولا کافی نیست ممکنه که تو تحلیل هامون اشتباه کنیم، برای همین نباید روی تحلیلهامون متعصب باشییم و باید با دریافت اطلاعات جدید اونا رو به روز رسانی کنیم
بدنبود ولی میشدبهترباشه
سلام خسته نباشید سایت فوق العاده ای دارید تشکر از شما.