عکاسی از بیخانمانها، یادآوریای برای ما!
فرانک مجیدی: اغلب ما، به رغم مشکلات کم و بیش عادی (و یا حتی سخت) زندگی نرمالی داریم. سقفی بالای سرمان هست و از غذای بعدی مطمئنیم هنوز این امید را داریم که بتوانیم برای فردا و روزهای بعد، برنامهریزی نماییم. با این وجود، «راضی» نیستیم. همیشه فکر میکنیم به آنچه که واقعاً حقمان بوده، نرسیدهایم و اینجا، جایی نیست که مروز باید میایستادیم. ما دستهی دیگر آدمهایی را که وضعیت بمراتب نابسامانتری از ما دارند و ربطی به زندگیمان پیدا نمیکنند، فراموش کردهایم و خود را مرکز تمام شوربختیها و ناکامیهای عالم میشماریم.
«آرون درِیپِر»، عکاسی است که تلاش کرده با پروژهی عکاسیای که انتخاب نموده، از «بیخانمانهای کالیفرنیا» برای ما تصویر ملموستری بسازد. اینکه آنها چقدر شبیه ما هستند. او سعی کرده در عکاسی از این افراد، از نور و رنگ چنان استفاده کند که سوژههایش تا حد ممکن جذاب به نظر برسند و نشانمان دهد در آنچه که ما طبعاً زیبا نمیانگاریمش، چه زیباییهایی وجود دارد. درِیپر مینویسد: «اشتاینبک، نویسندهای بود که مرا تحت تأثیر قرر داد و دیدگاههایم را نسبت به جهان ساخت. در «موشها و آدمها» و «خوشههای خشم»، با فلسفهای دربارهی جامعه آشنا شدم، که از تفاوتهای اقتصادی ناشی میشد و اشتاینبک تلاش کرده بود تا نوری برافروزد که بتوانیم با مشکلات طبقهی ضعیف جامعه آشنا شویم. اشتاینبک به ایجاد یک تغییر اجتماعی امیدوار بود، همچنان که من امیدوارم مردم دید بهتری نسبت به افراد بیخانمان بیابند» او همچنین مینویسد: «وقتی فعالیت اجتماعی را آغاز میکنید، نسبت به نهادینه کردن امید در برابر ناامیدی، آگاهتر میشوید. من سعی کردم تا با نورپردازی روی سوژهها، آنها را براب بینندگان جذابتر کنم و این، به خود من امید میداد. وقتی سوژهای از کمبود و اقلیت میگوید، اولین چیزی که به ذهن میآید، نورِ اندک است، اما جزئیات کمی در سایه قابل تشخیص خواهد بود. استفاده از نور، چهرهی سوژههای پروژهام را روشنتر کرد و به آنها امکان داد از سایه بیرون آیند و بینندگان آنها را تماشا کنند. اگر قادر باشم دید حتی یک نفر را نسبت به بیخانمانها تحت تأثیر قرار دهم، در این سوژه به موفقیت رسیدهام.»
طبق گزارش سایت «پایان به بیخانمانی» در سال 2014، تنها در آمریکا 578424 فرد بیخانمان وجود داشتهاست. از این تعداد، 177373 نفر از آنها در محلهایی زندگی میکردند که به منظور زندگی افراد طراحی نشدهبودند، مثلاً خیابانها یا ساختمانهای مخروبه. تقریباً 50هزار تن از این افراد بیخانمان، معلول جسمی هستند.
این نوشتهها را هم بخوانید
عکس های خیلی جالبی بودند…ممنون
واقعا حتی یک لحظه نمیتونم خودمو بیخانمان تصور کنم، نمیتونم تصور کنم اونا چه زندگی دارند!
چقدر ناراحت کننده است… از اون ناراحت کننده تر اینکه اینها هرکدوم یه استعداد یا تجربه هستن که شاید فقط یه خطا کردن اما اینقدر درگیر مشکلات شدن… متنفرم از آرزوهای خوب کردن الکی وگرنه میگفتم کاش….
تصویر آخر اون مرد میانسال چقدر شبیه استاد فراستی هستش!!!
اینکه توی آمریکا این وضعیتو دارن واقعا تقصیر خودشونه…آمریکا اگه سعی و تلاشتو بکنی حتما به یه جایی که لیاقتشو داری میرسی بدون اینکه حقی ازت ضایع بشه…خودشون انتخاب کردن که اینطورس زندگی کنن
کسی منکر شرایط بسیار بهتر رشد و رفاه در امریکا نسبت به ایران نیست.اما فکر نمیکنم به همین سادگی قضاوت کردن ادم ها درست باشه.ضمن این ک بعید میدونم اونجا بوده باشید و از نزدیک فرایند موفقیت رو دیده باشید.کاش به سادگی همین کامنت شما بود همه چیز
دیدن این تصاویر زیبا و ناراحت کننده می تواند تلنگری باشد برای قدر دانستن از نعمت های زندگی خودمان که از آن غافل هستیم .
سپاس سرکار خانم مجیدی!
آمریکا هم دیگه جای زندگی نیست!!
این البته شوخی بود,اماجامعه اوناجوریه که اتکابه توانایی فردی است تاخانواده,بهمین خاطربعدمشکلات سخت افرادپناهگاهشون روازدست میدن.احتمالا البته!!