وب فارسی، آغوشهای گسسته

حدود یک هفته است که بیشتر اوقات فراغتم، صرف بهروز کردن و تصفیه و حذف فیدها در فیدخوانم -فیدلی- شده است. این کار مستلزم صرف وقت زیاد و بازدید مستقیم از وبسایتهای زیادی بوده است و به مانند یک توفیق اجباری باعث شده است که به نتایج جالبی -البته به زعم خودم- در مورد وضعیت کنونی وب فارسی برسم.
در این یک هفته خاطرات زیادی برای من زنده شد که البته توأم با احساس دریغ و افسوس فراوان هم بود، چرا که سایتها و وبلاگهای محبوب زیادی، دیگر بهروز نمیشوند و حتی آرشیو آنها هم وجود ندارد.
با تلاش زیاد، البته من در این یک هفته، شمار زیادی وبلاگ تازه متولدشده را به فهرست مواردی که دنبال میکردم، افزودم، اما ای کاش، این وبلاگهای جدید، در کنار وبلاگهای قدیمی رشد و نمو میکردند. در مواردی تعداد دنبالکنندههای فیدی این وبلاگها، حتی دورقمی هم نبود. مطمئنم که اگر همین وبلاگها در دوران طلایی وبلاگستان فارسی، کار خود را آغاز میکردند، مبدل به یکی از وبلاگهای کلاسیک آن دوره میشدند، اما در دوره اخیر میزان بازدید و کامنتها این وبلاگها، چندان قابل توجه نیست.
آیا من مشکلی با شبکههای اجتماعی مثل توییتر یا اپلیکیشنهای پیامرسانی مانند تلگرام دارم؟ مسلما خیر! دریغ من بابت این است که میزان تولید محتوای متفاوت در وب فارسی بسیار پایین آمده است. در شرایطی که میزان بانشر مطالب سطح پایین، سرگرمی، عکسها، مطالب شبهتاریخی و نقل قولهای غیرمستند، به یاری این فناوریهای جدید، بسیار بالا رفته است، شاهد تولید و انتشار مؤثر مطالب استدلالی، تحلیلی، انتقادی، روزنوشتهای خوب یا مطالب خبری طولانی نیستیم.
در این پست، فیالواقع، من روندی را که در شرایط فعالی وب فاسی و نوع کاربری ویژه خودمان شاهد بودم، در بندهایی توصیف کردهام:
1- فناوریهایی که برای فرنگیها بهترین بازده و عملکرد را دارند، لزوما برای ما مفید نیستند!
توییتر، فیسبوک، وایبر، اینستاگرام یا تلگرام خوب هستند یا مضر؟
همه چیز به نوع کاربری ما برمیگردد. نه اینکه مطالب مفرح، سرگرمی و شوخی و گفتگو و چت چیزهای ناپسندی باشند، مشکل این است که متناسب با این کاربریها، درصدی از وقت صاحبان کانالهای معروف و نیز خود کاربران باید صرف تولید محتواهای فاخر و لینکپراکنیهای هدفدار باشد.
اما متأسفانه در حال حاضر همه تلاش صاحبان کانالهای معروف، جذب کاربر بیشتر است تا از این رهگذر، آگهی بیشتری بگیرند. متأسفانه درست به همین خاطر، آنها بیشتر به نشر مطالب ساده و عامهپسند اکتفا میکنند و حتی در بعضی موارد عامدانه، برخی از عکسها، شرح عکسها، نقل قولها و خبرها را تغییر میدهند تا با دراماتیزه کردن یا بامزهتر کردن آنها، بیشتر کاربران را تحت تأثیر قرار بدهند. طبیعی است که سرعت انتشار بالا هم باعث میشود که کسی در صحت مطالب ظاهرا مسلم قبلی، شک نکند و بنابراین میزان بازنشر مطالب اشتباه بسیار بالاست.
برای مثال به این اسکرین شات دقت کنید. این چند روزه، همین عکس با همین شرح، بازدید بسیار بالایی داشته است. اما این خانم مسلما، ملکه انگلیس نیست، او ملکه ایتالیا بوده است.
در این مورد خاص شاید اینکه شاه قاجار با ملکه انگلیس همگام بوده یا ایتالیا، اهمیت راهبردی نداشته باشد! اما مشکل وقتی ایجاد میشود که حجم دیتای خام، خبری و استدلالی، نادرست بالا میرود و اینها به تدریج در ذهن مخاطبانی که اهل تعمق و تأمل چندانی نیستند، نشست میکنند.
ناگهان چشم بر هم میزنیم و میبینیم که با یک جامعه پرشور، اما با آستانه تحریک پایین روبرو هستیم، جامعهای که نژادپرستی پنهان در آن رخنه کرده است، به صورت تکانهای تصمیم میگیرد و بی اخلاقی در آن رواج دارد و فاقاد زایایی و طراوت فکری لازم است.
2- شبکههای اجتماعی از تقویت سایتها و وبلاگها عاجز هستند، اما به دلیل ذاتی و هم به دلیل تکنیکی
خوشخیالی دستهای از وبلاگنویسها و وبمسترها این است که شاید بتوانند با همگامی با فناوریهای جدید و داشتن اکانتهای پربازدید، میزان بازدیدکننده خام را بیفزایند، مخاطبان خاص جدید پیدا کنند و تعامل کاربران را با خود بیشتر کنند.
اما متأسفانه نوع کاربری، رابط کاربری و خیرمایه شبکههای اجتماعی، طوری است که تلاش میکنند، کاربران را ساعتها در خود حبس کنند. بر این اساس، اگر هایپرلینک، اصولا در اینستاگرام، وجود ندارد. شما میتوانید ساعتها از اکانتی به اکانت دیگر در اینستاگرام بروید، اما فقط و فقط میتوانید در قسمت پروفایل خود، یک لینک درج کنید و بس.
خود کاربران هم به سبب نوع طراحی شبکههای اجتماعی، به اقامت طولانی در آنها خو میکنند و به سبب مرور سریع مطالب، رفته رفته قدرت تمرکز خود را از دست میدهند. سرعت اینترنت هم غالبا پایین است و همه این عوامل دست به دست هم میدهند و میزان کلیک بر روی لینکها را به حداقل ممکن میرسانند.
3- نبود دیالوگ مهربانانه بین صاحبان سایتها و وبلاگهای معروف، دریغ کردن لینک
عرصه وب فارسی، تبدیل به یک میدان مبارزه شده است. بر این اساس، ما سال به سال، شاهد لینکی از سوی یک سایت، خبرگزاری یا وبلاگ معروف، به سایتها و وبلاگها دیگر نیستیم. بله! بسیار پیش میآید که مطالب یک وبلاگ در یک خبرگزاری کپی پیست هم بشود، اما گویا درج لینک فعال، گناه کبیره است!
سابق بر این رسم بود که صاحب هر سایت، در سایدبار خود حتما لینکدونی داشته باشد. لینکدونی جزو اساسی هر وبلاگی بود. همین لینکدونیها باعث میشدند که کاربران کنجکاو، سایتها و وبلاگهای خوب را به تدریج کشف کنند. اما بعد از مدتی، لینکدونی از مد افتاد!
4- سایتهای فرصتطلب:
مشکل بعدی سایتهایی هستند که خیلی زیرکانه، با گرد هم آوردن و کپی پیست کردن، انبوهی از مطالب تولیدی سایتهای دیگر، روزگار میگذارانند. طبق معمول نه خبری از ذکر منبع در این سایتها است و نه لینک فعالی درج میشود. در بسیاری موارد، میزان بازدید از این مطالب کپیپیست شده، چندین برابر منبع اصلی هم میشود و حتی گاهی به صورت مضحکی، خوانندهها تصور میکنند که مطلب اصلی را همین سایتهای فرصتطلب نوشتهاند و وبلاگنویس بینوا دست به دزدی ادبی زده است!
5- با مشکل بعدی همه ما آشنا هستیم: غم نان!
بر این اساس اصولا ذوق و قریحهای نه برای تولیدکننده محتوا میماند و نه برای آن خوانندهای که با خستگی به خانه آمده است! سابق بر این شاید او با گوگل ریدر، کمی در جریان مطالب وبلاگها و سایتهای مورد علاقه خود قرار میگرفت، اما حالا او خسته و کوفته، در بستر میافتد و با تبلتاش کمی اینستاگرام و تلگرام را بالا و پایین میکند تا پلکهایش شل شوند و به خواب برود.
6- خبرگزاریها و سایتهای بزرگ با مطالب بیکیفیت:
شاید اگر رسانههای اصلی ما با قوت بیشتری کار میکردند، اوضاع مقداری بهتر بود. به هر حال در شبکههای اجتماعی، مطالب آنهاست که پایه نشر مطالب قرار میگیرد. اما مشکل اینجاست که اکثر خبرگزاریهای ما شبهخبرگزاریاند، آنها اصولا تحریریه متخصص در قسمت فناوری، دانش، فرهنگ یا ورزش ندارند. تیمی هستند کوچک که چند خبر سیاسی تولیدی را در کنار مطالب بازنشر شده علمی، ورزشی و فرهنگی سایتهای دیگر میگذارند و ملقمهای ناهماهنگ و سست ایجاد میکنند. نباید انتظار ژورنالیسم محققانه یا انتقادی و ژرف را از آنها داشت!
7- کیفیت پایین طراحی وبسایتهای روزنامهها و خبرگزاریها برای کاربران موبایل
برای طراحی وب در ایران باید گریست. نوشتن در این مورد نیازمند، چند پست است. اما به همین بسنده میکنم که بگویم، همین طراحیهای غیرجذاب و سنگین لود شدن سایتها، باعث میشود که کاربران از کلیک روی لینکها در شبکههای اجتماعی هراس داشته باشند، چون میدانند که این کار مساوی است با مصرف پهنای باند زیاد و مشاهده سایتی که برای کاربر موبایل، بهینه نشده است.
8- عدم دسترسی به سرویسهای وبلاگنویسی رایگان متنوع:
وبلاگنویسی حرفهای به خودی خود، کار دشواری است. حالا تصور کنید که ابزار کار هم از شما دریغ شود و شمایی که نمیخواهید هزینهای صرف کنید یا با دشواریهای تکنیکی دست و پنجه نرمکنید به بلاگر یا وردپرس، دسترسی نداشته باشید!
9- ناتوانی ما برای خلق فناوریهای بومی، متناسب با نیازهای خودمان
وبلاگستان و سایتهای و فورومهای ایرانی، تبدیل شدهاند به مجمعالجزایر جدا از هم؟ چرا ما نباید یک سرویس وبی برای پایش مطالب بیشتر لایک شده یا بازنشر شده در شبکههای اجتماعی داشته باشیم تا از این راه، کاربران با سایتهای مفید آشنا شوند؟ چرا همیشه باید منتظر باشیم تا کسی برای ما بلاگرولینگ یا گوگل ریدر بسازد؟ درست است که ساختن یکی از این سرویسها مستلزم صرف هزینه، انرژی و استفاده از نیروی انسانی زیادی است، اما دستکم میشود با اقدامات ساده و ابتکاری، سرویسهای سادهتر و سایتها و دایرکتوریهایی برای معرفی سایتها، وبلاگها و مطالب خوب فارسی درست کرد. البته در سالها اخیر ما نمونههای نسبتا موفقی مثل لایکخور و نیز بلاگردان را هم سراغ داشتهایم که باید الگویی برای سرویسهای جدید قرار بگیرند.
این نوشتهها را هم بخوانید
تا حدودی با نظرات شما موافقم اما قبول کنید که افراط و تفریط هم خوب نیست …
خود یک پزشک با توسعه اش یه مقدار به عقب برگشته و اون مطالب خاص و زیبا حتی خود لوگو که ری دیزاین شده بود
احساس من اینه که انگار میخواستید به روزای اوج برگردید نه با تغییرات بلکه با عقب رفت
طراحی اقای کابلی عالی بود یه جورای حس مدرن بودن و زیبایی در عین سادگی رو به همراه داشت هرچند خیلی ها درکش نکردن
اصولاً افکار جدید با مردم روتین تو تضاده کامله
وقتی درک نشه طرد میشه نه هضم
به هر حال حرفام تند بود ولی من یک پزشک با طراحی قبل و مطالب قبل ترو میخوام
چون واسم عزیز بودید درد و دلامو باهاتون گفتم
امیدوارم 1000 ساله شید
من هم یادمه زمانی رو که وقتی تو فیدلی میدیدم جلوی «یک پزشک» عدد نوشته، ذوق زده میشدم. چون میدونستم با یه پست خاص و عالی طرف میشم.
یادمه زمانی رو که نصف پستای ذخیره شده توی اپلیکیشن pocketام برای خوندن تو زمان های مختلف مال یکپزشک بود.
یادمه که حتی سه بار تاکسی تا صادقیه رفت و من یادم رفت سر حبیباله پیاده شم، چون داشتم پستای یک پزشک رو میخوندم.
یادمه که خیلی از دوستام میگفتن تو مگه به پزشکی علاقه داری که یکپزشک میخونی و جواب تکراری «یکپزشک عمده مطالبش درباره پزشکی نیست، لینک چند تا پستشو برات ایمیل میکنم تا بفهمی چرا همیشه دنبالش میکنم» رو به همشون میدادم.
یادمه اون پست عید نوروز رو که علیرضا مجیدی گفت میخوام پزشکی رو ول کنم و حرفهای تر به وبلاگنویسی بپردازم. یادمه جوری ذوق کردم که انگار سهامدار یکپزشکم و خبر دو برابر شدن ارزش سهامم رو بهم دادن! یادمه اونقدر هممون ذوق زده شده بودیم که خیلیا پرسیدن دروغ سیزدهه؟!
اما واقعیتش از اون روز به بعد برای من یک پزشک دیگه اون یک پزشک سابق نشد. نرخ انتشار مطالبش خیلی بیشتر شد، اما اون حس های قبلی رو منتقل نمیکرد. انگار پست میذاشت که گذاشته باشه. که تکلیفش رو انجام داده باشه! کلی پست های ترجمهای و سطحی توش پیدا شد. پست های طولانی و عمیق به قلم خود علیرضا مجیدی کمتر و کمتر شد. (شایدم کمتر به چشم اومد.) گاه نوشته های فرانک مجیدی که خیلی اوقات خیلی هم طولانی نبودن، اما پر از حس خوب بودن کمتر شد.
کم کم این حس بهم دست داد که یک پزشک هم مثل خیلی از وبلاگ های دیگه اولویتش رفت روی غم نان.
علیرضا کمتر با مخاطباش درددل کرد و…
نمیدونم، شاید هم صرفا من اینطور حس کردم.
از حدود تابستون ۹۱ بود که یکپزشکو دنبال کردم و تو این سه سال و اندی شاید به تعداد انگشت های دو دستم هم زیر پست ها کامنت نذاشته باشم، اما همیشه با ذوق دنبالش کردم. مثل یه تماشاچی که به بازیکن محبوبش ایمان داره و از روی سکو اون رو نگاه میکنه و تو سکون بهش لبخند رضایت میزنه.
نمیدونم چی شد که امشب دلم خواست هر چی کامنت نذاشتم رو جبران کنم! :)
شاید چون فرصتی رو دیدم که بشه صدام رو به علیرضا برسونم تا باز هم حس و حال اون موقع ها تو رگای یک پزشک تزریق شه.
ببخشید که پرحرفی کردم.
موفق باشی :)
دقیقا منم حس شما رو دارم باورت میشه کارم شده خوندن مطالب قدیمی اونم توسط archive.org (متاسفانه آرشیو سایت هنوز درست نشده)؟ یه زمانی هر روز صبح با شوق و ذوق منتظر لود شدن صفحه یک پزشک بودم که مطالب جدید رو بخونم جمعه ها مثل گرسنه های سومالی منتظر هفته نامه می نشستم مدام صفحه رو رفرش میکردم.نوشته های فرانک عالیی بودن هیچوقت اون حس و حالی که بهم منتقل میشد رو فراموش نمیکنم گاهی اوقات نوشته ها رو چندین و چند بار میخوندم.من با یک پزشک از طریق بی بی سی فارسی (برنامه کلیک) آشنا شدم.آخرین قسمتش وب گردی بود که سایت های خوب رو معرفی میکرد نقریبا 5 یا 6 سال پیش بود و خیلی خوشحالم که اومدم و چک کردم و با آقای مجیدی آشنا شدم اما متاسفانه این روزا کمتر سر میزنم چون دیگه مطالب اون کیفیت قبل رو نداره.با این وجود دکتر جان امیدوارم همیشه سالم و برقرار و موفق باشید و همچنان امیدوارم که به روند قبل برگردید.
چه کامنت پر اساسی بود
ایشون حرف دلشون رو زدن و به دل آدم مینیشینه
منم موافقم با ایشون
من از قبل از سال 85 (دقیقا یادم نیست کی) اینجا رو می خونم و بله با شما موافقم دیگه اون شور سابق رو برای خوندنش ندارم، گرچه همیشه چک می کنم و هنوز هم امیدوارم
سلام
آقای مجیدی بسیار از خواندن این مطلب لذت بردم و مثل همیشه به اینکه شاگرد کسی مثل شما هستم افتخار کردم
متاسفانه من تاثیر غم نان رو بیشتر از باقی موارد میدونم و شدیدا امیدوارم شرایط بهبود پیدا کند
ممنونم از لطف شما. سایت شما را هم ندیده بودم. به لیست فیدلی من اضافه شد.
آقاى دکتر به نظر شما چرا وبلاگستان فارسى پر از خبر هاى تولید و انتشار گجت هاى مختلف شده است؟ چرا فرهنگ Vlog در ایران تاکنون عملى نشده است؟
تجربه مشابهی داشتم که نتیجه آن حذف سایت های پر سرو صدا و حسرت خوردن به خاطر وبلاگ هایی بود، که دیگر به روز نمیشدند- بعد از تجربه چند ماهه تازه متوجه، انرژی شدم که این سایت ها از من میگرفته اند- یک یا دو سایت پر سروصدا هم (مثل سایت هایی که اخبارشان از ترجمه صرف بالاتر نمیرود یا ممکن است از هر 10 پست یک مقاله مفید داشته باشند) به صورت مراجهه به خود سایت دنبال میکنم، صرفا برای در جریان اخبار قرار گرفتن.
اما نتوانستم بر مشکل دوم یعنی پیدا کردن وبلاگ ها و وبسایت های بکر غلبه کنم متاسفانه این سایتها یا در جای دیگر معرفی نمیشوند، یا در نتایج جستجوها زیر هزاران نتیجه سطحی دیگر مدفون شده اند
پیشنهاد میکنم هر هفته یک پست را به معرفی و البته بررسی شخصی خودتان از یکی از وبلاگ های ارزشمندی که تازه پیدا کرده اید بپردازید
اینگونه هم تشویقی است برای این وبلاگ ، و هم خواننده ها میتوانند به مطالب با کیفیت تری در وب فارسی دست پیدا کنند
شاید در آینده این مجموعه پست ها هم خاطرات خوش “مجله هفتگی یک پزشک” را برای خوانندگان تداعی کند
چه خاطرهای رو زنده کردین. خیلی این عبارتتونو دوست داشتم: خاطرات خوش “مجله هفتگی یک پزشک”
هنوز هم گهگاهی دوباره و چندباره به مجلات هفتگی سر میزنم و یادشونو زنده میکنم. چقدر بعدازظهر های جمعه رو لذتبخش میکرد.
چقدر دلم برای سینا و پست هاش که آدمو به ذوق میآورد تنگ شده.
کاش لااقل یه پست خداحافظی ازش تو سایت بود. پستی که با مرورش بتونیم رو تایملاین لذتبخش حضورش حرکت کنیم و بیشتر با خودش آشنا بشیم. پستی که رابطمون با سینایی که هر هفته منتظرش بودیم رو نزدیکتر میکرد و همیشه نشونی ازش تو یک پزشک بود.
سلام
خیلی ممنون از مطلبی که بهش اشاره کردین.
من هم هر هفته یا دو هفته به بخش organize فیدلی میرم و سایت ها و بلاگ هایی که دنبال میکنم رو پالایش میکنم. نکته غمانگیزی که هست اینه که میبینم چقدر وبلاگ های فارسیای که از وبلاگ های محبوب من بودن و چقدر قلم نویسنده هاشون رو دوست داشتم، اما میبینم مدت هاست که آپدیت نشدن و با این که چند بار به امید این که دوباره آپدیت بشن اون هارو باقی گذاشتم، وقتی دیدم بعضی هاشون نزدیک به یک ساله که لم یزرع شدن، با خودم کنار اومدم که حذفشون کنم.
روز به روز هم میبینم که نسبت تعداد فید های انگیسیای که دنبال میکنم به فید های فارسی، بیشتر و بیشتر میشه.
شاید به انتظار نشستن برای این که کسی سوپرمن طور بیاد و این فضا رو دگرگون کنه (حالا میخواد با پالایش فضای وب فارسی باشه، یا با درست کردن یک سرویس تمیز وبلاگ نویسی یا…) بیهوده و دور از ذهن باشه. خیلی دیدیم که حرکت هایی که با قدم های کوچک و آروم شروع میشن، اما پیوسته و محکم ادامه میدن، بعد از گذر زمان (با شرایطی) به نتایج بزرگ و عالی منجر میشن و البته ثبات بیشتری هم نسبت به حرکت های معجزهوار و تکانشی دارن.
شاید اگه خود شما یه حرکت کوچک رو شروع کنین بتونه به جاهای خیلی خوبی برسه. به هر حال با هیچ کاری نکردن تغییری ایجاد نمیشه. و اگر هم حتی قدمی برداشته شه و شکست بخوره، خیالمون راحت میشه که راه افتادیم و نشد و یاد گرفتیم!
قطعا شناخت من از این فضا به اندازه شناخت شما نیست و حرفی که میزنم صرفا جنبه پیشنهاد داره؛ ولی میشه مثلا خودتون یه لینکدونی درست کنید و از وبلاگ نویس های نزدیکتر و دوست تر شروع کنید و اون ها رو هم به این چالش دعوت کنید. (این روز ها هم که هنوز بازار دعوت به چالش گرمه! :D) یا حتی در یک پست یا در زیر همین پست، چند تا از وبلاگ های خوبی که میشناسید و دنبال میکنید رو معرفی کنید. یا کار های دیگهای که حتما به ذهن خودتون هم رسیده.
ببخشید بابت جسارتم.
ممنون از شما :)
با سلام و عرض ادب احترام خدمت شما همکار عزیزم
بنده رضا محمدی هستم مدیر وب سایت آی تی سلام
میخواستم ازتون خواهش کنم اگر امکانش هست وب سایت ما رو معرفی کنید
یک استارت اپ جدیده
نیاز به حمایت شما داریم
ممنونم از اینکه همیشه پشتیبان وب فارسی هستید
با تشکر رضا محمدی
www.itsalam.com
سلام.اقای مجیدی همهچی رو گفتی. راسنش من که دارم خل میشم. یه مدت به دلایلی مجبورم بتمرگم ومطالب رو بخونم . لینک مطالب شما هم میامد .از وقتی شد کانال..گرفتارشدم . لینک ها نمی لیند هیچ . کانال هم مرا نمی پذیرد . با دسکتاپ هم باید چند بار رفرش کنم. هاردم نو است الوده نیست فقط با سایت شما این مشکل رو دارم . جواب وراهنمایی ام هم نکردید . ولی من یک پزشک را دوست دارم .درکتان میکنم..خیلت راحت باشد .غصه لینک و کلیک و…. را نخور این نیز بگذرد . درود.
به جز 4 و 6 و 8 زیاد با بقیش موافق نیستم.
اصلا من تفاوتی بین فضای الان با هفت هشت سال پیش نمیبینم. شاید رشد دیوانه وار سایتهای بزرگ با مطالب بیکیفیت و سایتهای فرصتطلب (که اونم به لطف هیلترینگ و همیشه در صفحه اول جستجوی گوگل بودنشونه) باعث شده این وبلاگها زیاد به چشم نیان. طراحیا که حالا بدک نیست . شبکه های اجتماعی هم که نمیتونه دلیل باشه چون تا قبلش همین مطالب کوتاه و به درد نخور تو فرومها پست میشد ( اعتراف میکنم من هروز چندین بار این فروم ها رو چک میکردم!). لینک دونی هم که ماشا… ریخته. سایت فلان ترین رو هم داشتیم البته…
دقیقا در مورد همین مورد نوشتم و به اینجا سر زدم و داغ دلم تازه شد. اما تعجب اینجاست که از این همه مشکلات حرف زدید اما یک عامل مهم یعنی فیلترینگ را جای انداختید.
در رابطه با مورد نهم و تلاش برای ایجاد ابزارهای ایرانی
در تلاش نزدیک به شکست ما در تولید ابزار و رسانه اجتماعی (درنیان) که به لحاظ فنی تلاشی پنج ساله را برای تهیه حداقلهای لازمه (صفحات، پروفایل کاربران، فید، پیام رسان، نسخه اندروید و ios) داشتیم دو مسئله همواره ترمز توسعه ابزارهای در دست تولید بود:
۱. نگاه شدید امنیتی مردم در استفاده از ابزارهای ایرانی و جمله ی معروف :« با استفاده از این ابزار، اطلاعاتمون به دست دولت می افته»
۲. راهکارهای پلیسی دولت برای ترویج فرهنگ استفاده ی مد نظرش
آقای مجیدی خود شما هم تو یه برهه ای از زمان دچار سردرگمی شده بودید. به جای اینکه وبلاگتون تولید محتوای مناسب کنه، شده بود محلی برای کسب درآمد. البته کسی منکر کیفت خوب بیشتر مطالبتون نیست. تقریبا همه مطالبی که خودتون مینویسید خوندنی هستن.
از طرفی شما که فرمودید وبلاگ های فارسی با هم تعامل ندارن، خودتون تو این زمینه قدمی برداشتید.؟
من وبلاگ های بزرگی رو میشناسم که حداقل ماهی یکبار از وبلاگ های کمتر معروف حرف میزنن تا چرخه وبلاگ نویسی حفظ بشه. این چیزی هستش که جاش در 1 پزشک خالیه.
دکتر مجیدی عزیز، بسیار کامل و جامع گفتید!
البته من فکر میکنم تمام این دلایل از جاها و ارادههای منحوسی نشات میگیرن، و تمام این اتفاقات مهندسیشده هستند. تئوری توتئه ندارم، ولی به طرز بسیار مشکوکی همه چیزمان به همه چیزمان میآید…!
درود بر شما
دغدغه شما برای پیکر بیمار وب فارسی قابل درک و ستودنی است. اما با این که میدونم نسخه مشخص و فوری نمیشه براش پیچید چون درد مزمن و فرساینده ای هست، از فردی مثل شما انتظار میره راهکارهایی ارائه کنید که از پیشرفت این بیماری جلوگیری کنه.
یکی از بخش های وبلاگ شما معرفی وبلاگ های پزشکی هست که در اون خبری از وبلاگ فارسی نیست آیا اصلا وبلاگ در خور توجهی نداشتیم که معرفی نکردید یا مساله دیگری هست؟
مطلب خوبی بود
ممنون
خوب بود اگه لیست OPML خودتون رو Share میکردین
1- من از خواننده های قدیمی اینجا هستم، شاید از ده سال پیش.
2- تصمیم یک پزشک بابت حرکت در جهت درامدزایی از سایت من رو خیلی خیلی خوشحال کرد. خوشحال بودم یکی تو این شهر داره عملا یه رسانه اجاد میکنه.
3- من خیلی از سایت های تجاری رو با رپورتاژ آگهی های یک پزشک شناختم و ازشون استفاده هم کردم، از لینک هایی که قبلا تو لینکدونی داشت خیلی از سایت های مورد علاقم رو پیدا کردم که البته اغلب فیلتر یا دیگه غیرفعالن. از توکای مقدس تا مرحوم نارنجی و … جای معرفی سایت ها و ارائه لینکهاشون خیلی خالیه.
4- کیفیت مطالب سایت به خوبی سابق نیست.، من به اینجا خیلی امیدوارم و هنوز هم با علاقه می خونمش، گرچه خیلی اوقات ناامید برمیگردم :(
مجیدی جان حرف دل بسیاری از وبلاگ نویسان قهار وبلاگستان فارسی را زده اند. درست است که وبلاگ نویسان خوب زیادی وجود دارند اما بیشترشان دیگر ذوقی برای نوشتن ندارند و عمده رفته اند دنبال زندگی و کار تخصصی خودشان، به امید بهبود وبلاگستان فارسی.
من ماه ها پیش فیدلی رو تمیز کردم و همین حس بوجود می اومد ، خیلی از وبلاگ ها تقریبا بعداز گودر فراموش شدن و خیلی غمگین هست این موضوع
ولی ای کاش میشد وبلاگ های خوب رو به سرعت شناخت و دنبال کرد اون زمان به خاطر فضای گوگل ریدر ، خیلی سریع باعث رشد وبلاگها میشد و موضوعات متنوعی وجود داشت
اما الان همه پراکنده هستن و هیچ نقطه مرکزی وجود نداره ، بعضی ها مطالبشون رو گوگل پلاس منتشر میکنن ، خیلی ها توییتر و بقیه فیسبوک و تلگرام رو انتخاب کردن.
و اگر وبلاگ خوبی ایجاد بشه شانس شاخته شدن و موفقیتش خیلی کم هست در حد صفر .
و دوران اوج وبلاگستان فارسی خیلی وقته تموم شده ، سالها پیش مطالبی منتشر میشد که مراقب شبکه های اجتماعی باشید که ترجمه وبلاگ های خارجی بود ، اون موقع خطر رو احساس کردن و به دنبال چاره بودن براش و احساس میکنم تونستن به تولید محتواشون ادامه بدن اما تو ایران خلاف این جهت رفت ، چون اکثرا سطحی برخورد میکنن و تنها دنبال مطالب درجه سه و واقعا چرت و پرت هستن و … هیچی نمیشه تو این زمینه گفت
وب فارسی اکثرا کپی پیسته و همین باعث می شه تو وی فارسی دنبال مطالبم نگردم! همچنین کاربر ها تو وب فارسی اصلا عادت به کامنت گذاشتن ندارند و نویسندگان هم پیش میاد پاسخ بدن، در حالی که قسمت جذاب هر پست کامنت های اون پست است!
چند وبلاگ و سایت فارسی داریم که محتوا تولید کنند؟ کپی کنندگان و منتشر کنندگان اکاذیب هم آنقدر زیاد هستند که اون چند بلاگ و سایت درونش گم هستند.
بعد یه مشکل دیگه هم که هست و گفتید اینه که بلاگ ها و سایت ها به هم لینک نمی دن! همین باعث می شه وب به درد بخور فارسی حالت جزیره ای پیدا کنه و نشه با دنبال کردن یه رشته به سایر بلاگ های خوب رسید
وقتی می بینم یه نفر لینک کانال تلگرامش رو می ذاره تو سایتش. از یک طرف دلم برای سایتش می سوزه ، از یک طرف به این کار اشتباه تاسف می خورم.
http://tarjomaan.com/vdcb.wbzurhb5fiupr.html
سلام آقای مجیدی
قسمت دریغ کردن لینک برای من بسیار جالب بود. میشه بگین شما کجا لینک وبلاگهای دیگه، وبلاگهای خوب تازه کار و یا مطالب خوب دیگر وبلاگها را در سایتتان معرفی می کنید که به بقیه خرده می گیرید.
اتفاقا همه اینطوری نیستند و یکی از مطالب محبوب من نوشته لینک های هفته آقای نعمتی شهاب است.
درآمد زایی حتما باید باشد و در این هیچ شکی نیست ولی شما کجا به معرفی وبلاگنویسان دیگر پرداخته و یا مطالبشان را منتشر کرده اید؟
باسلام
من هم مواقم با نظر اکثر عزیزان ،طراحی قبلی دلچسب بود ،و مدتیست مطالب سرد ،بی روح ،ترجمه ،کپی و مصنوعی می باشد،در اصل یک پزشک زرد شده طراوت وشادابی سابق را ندارد بقول یکی از عزیزان فقط مطلب میگذارید که رفع تکلیف شود واین بی توجهی کاملا محسوس می باشد.
سلام.
ببخشید امکان داره یک خروجی از فیدهای فیدلی تون شامل وبلاگ هایی انتقادی و استدلالی export و upload کنید؟ و به اشتراک بذارید؟
با سلام
توسعه و تضادی که در بخش های مختلف اجتماعی ما رواج پیدا کرده در بخش وبلاگستان هم بی تردید قابل رویت هست مردم های سطحی نگر ،که تاب خواندن بیشتر از دو یا چند خط نوشته را نمی آورند .در گذشته ای نه چندان دور که نوشتن از دغدغه هایم بود موج سکون ،رخوت ،بازنشر مطالب مضحک و البته پر بازدید شبکه های اجتماعی و خبر گزاری های زرد این کورسوی امید برای نوشتن را در من خاموش کرده است و مدتها سایت خود را بروز رسانی نمی کنم .مطالبی که شما در این چند وقت می گذارید هم فارغ از این مطالب زرد نبود است و اصلا قابل قیاس با نوشته های پیشین تان نبوده است .که ظاهرا از بی مهری خوانندگان و حس عجیب آنها بعد از ساعتها گذار در شبکه های اجتماعی بوده است .اینکه ذائقه مردم و خوانندگان تغییر کرده است دلیل بر تغییر رویه ما نمی شود هر چند مارا دلسرد و گاهی نا امید می کند و پاشنه آشیل وبلاگستان و یک پزشک هم این خوانندگان هستند امید هست با جذب اسپانسر های قوی و انتشار مطالب عمیق و در خور توجه به رویه گذشته خود باز گردیم .
شما هم فکر نکنم دیگه لینکدونی داشته باشید، یا من ندیدم؟
کاش شما هم هفته ای یک پست را اختصاص میدادید به معرفی این وبلاگها. جادی اینکار رو میکنه هر هفته و خیلی خوبه.
سلام
البته این دردی که شما بهش مبتلا شدین دلایل دیگه ای هم داره مثلا
الان دیگه اون چند نفری وبلاگ نویس که دورهم شاد داشتن مطلب می نوشتن و بقیه رو تشویق می کردن بیان گوگل ریدر و … لینکدونی هاشون فقط لینک دوستانشون بود و به ندرت به چند وبلاگ دیگر ( اصلا نمیخوام واژه مافیا رو به کا رببرم) دیگه سرشون تو زندگیشون گرم شده و کمتر وقت وبلاگ نویسی دارند.
خودم رو یادمه که تو همون روزا دهها بار تقاضای درج لینک رو داده بودم هم شما و هم به بقیه دوستانتان که متاسفانه اصلا پاسخ ایمیل های بنده رو هم ندادند چه رسد به درج لینک.
حالا هم چندین وبلاگ ای تی نویس داریم ولی هنوز درد سالهای قبل ولمون نکرده
چرا شما اقای مجیدی که اینقدر درد وب دارید لینکشون نمیکنین یا حداقل یک معرفی جمعی تو یک پست.( شاید هم معرفی کرده باشید ولی کافی نیست)
غم نان شمای پزشک رو درگیر کرده بنده نوعی که از جیب دانشجویی دارم خرج میکنم چی بگم.
چند مدتیه شما هم تکلیفتون با یک پزشک مشخص نیست تعویض قالب و محتوی نوشته ها این رو نشون میده .
امیدوارم کسانی که سایتوشن چرخش میگرده و بازدید کننده ای دارند بقیه مدیران جوان تر رو دریابند و یک کمک به اونها بکنند
وگرنه تو این سیل شبکه ها و کانال ها که دست ملت افتاده کی حوصله داره بره وبلاگ بخونه.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
بسیار مطلب پربار و غنی بود ، متشکرم ، من تاکبد ویژه ای دارم رو گزینه ۵ که خیلی معضل اساسی شده
سلام.
مطلب جالبی بود. اما نظر فعلی من در مورد کیفیت سایت خود شما (یک پزشک) است.
یکی از مواردی که بسیار مرا آزار می دهد، اشتباه های تایپی و آزاردهنده در مطالب سایت و بعضا در عناوین آن است. به عنوان مثال، همین الان که این نظر را می نویسم در کار نظر دهید جلوی ایمیل نوشته که آدرس “منتظر” نخواهد شد!!! مواردی از این دست در سایت شما دیده می شود که از میزان تأثیرگذاری و خوانایی سایت می کاهد.
خواهشمندم که به این موارد بیشتر دقت کنید زیرا من سایت یک پزشک را دوست دارم و مدت ها است که دنبال می کنم.
با احترام
از اینکه لینکدونی تون رو دوباره اضافه کردین که خوشحالم. از اینکه لینک وبلاگ منم توی لینکدونی بود، چه بسا خوشحالتر. واقعیت اینه که من یه لینکدونی پر و پیمون داشتم. وبلاگ شما هم جزوش بود. شاید تا دو هفته قبل. ولی به مرور متوجه شده بودم که خیلی از لینکهایی که یه زمانی بهشون علاقه داشتم و ازشون چیزی یاد می گرفتم، اون محتوای سابق رو ندارن. ببخشید که درجاییکه شما به من لینک دادین، من اینو می نویسم که از نظر من یک پزشک حتی یه سال قبل آموزنده تر از الان بود. با این همه، این نوشته جدیدتون رو به فال نیک می گیرم و امیدوارم دوباره به روزهای پربار گذشته برگردیم.
راستی یکی از کارهای خوبی که کردین کشوندن تبلیغات متنی به آخر صفحه بود. حس خوبی به آدم نمی داد اون همه تو چشم بودن.
بازم مرسی برای لینک.
افراط و تفریط و سواستفاده همیشه بوده و خواهد بود و هر سایتی باید با قدرت به کار خودش ادامه بده
حتی بهترین سایت های فارسی هم تنها نکتۀ مثبتشون محتوای کامل هست. در حالی که دو نکتۀ مهم رو هیچ سایتی بهش توجه نمیکنه. یکی اهمیت به مخاطبه یعنی در تعامل بودن با مخاطب و اینکه مخاطب بدونه که اون سایت براش مهمه که مخاطبشو حفظ کنه. درسته که حفظ مخاطب از طریق محتوای سایت به دست میاد ولی این تنها عامل برای حفظ مخاطب نیست. مثلا در تماس بودن با مخاطب از طریق ایمیل و خیلی راه های دیگه. نکتۀ دوم دربارۀ ساختار سایت هاست. من هیچ سایت فارسی رو ندیدم که کاربرو اذیت نکنه. مثلا در بخش عضویت سایت یا دسترسی به قسمت های مختلف سایت که این قبیل مشکلات ناشی از کدنویسی سایت هست. بقیۀ سایتا هم که جنبۀ نمایشی دارن یا معرفی یا اگه مطلبی هم دارن ناقصن.
سایت یک پزشک محتوا و اخبارو اطلاعات خوبی داره ولی به نکتۀ اول یعنی تعامل با کاربر توجه نمیکنه.
ممنون بابت مقالۀ مفید.
با عرض سلام
ممنونم که دوباره با این نوشته شما، بعضی از وبلاگ نویسان همدیگر رو پیدا کردن.
گرچه من خودم رو وبلاگ نویس نمی دونم.
من با نوشته یکی از دوستان که فرمودن سایتهایی چون یک پزشک می تونن باعث آشنایی وبلاگ نویسان با یکدیگر شوند کاملا موافقم، من خودم از همین پیامها با چند وبلاگ خوب آشنا شدم.
چه مطلب فوق العاده ای بود ممنونم
در همین رابطه:
http://v6rg.com/%d8%af%db%8c%d9%87-%d8%b4%d9%88%d9%90-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%da%a9-%d8%b3%db%8c-%d8%af%db%8c%d8%af%d9%86%d9%90-%d8%b5%d9%88/
بسیار ممنون و سپاسگزارم
همه مقاله عالی بود خسته نباشید
من با این قسمت ها بیشتر ارتباط برقرار کردم
نبود دیالوگ مهربانانه بین صاحبان سایتها و وبلاگهای معروف، دریغ کردن لینک
ناتوانی ما برای خلق فناوریهای بومی، متناسب با نیازهای خودمان
تشکر میکنم به خاطر انتشار دیدگاهتون نسبت به وب فارسی ? ? ?