4 نوشته، 4 دیدگاه در مورد شبکههای اجتماعی و تقابلشان با رسانههای اصلی و وبلاگها و ذات فراموششده اینترنت: علیرضا شیرازی، حسین درخشان، علیرضا مجیدی، یونس شکرخواه
همیشه که نباید منتظر بمانیم تا یکی از وبلاگها یا رسانههای مشهور غربی، مطالبی در نقد روند کنونی کاربری اینترنت و شبکههای اجتماعی بنویسند و بعد ما بیاییم و آنها را ترجمه کنیم.
در یکی دو هفته اخیر، به صورت تصادفی، در محیط وب 3 مقاله و دیدگاه دیدم که شاید در راستای تأیید و تکمیل، پست بنده حقیر باشند.
استاد یونس شکرخواه، به تازگی مصاحبهای با ایسنا کرده است و در آن به مشکلات شبکههای اجتماعی، مثل عدم درج منبع و دقت و سندیت پایین اشاره کرده است.
ای کاش این استاد فرهیخته، نوشته کاملی در این مورد بنگارند.
حسین درخشان هم چند وقت پیش مقالهای به انگلیسی که در گاردین منتشر کرده است که حالا ترجمه فارسی آن را هم میتوانید در سایت ترجمان بخوانید. او در این مقاله نسبتا مفصل اشاره کرده است که شبکههای اجتماعی، در تقابل با نیت و کارکرد اولیه اینترنت قرار گرفتهاند. این رسانههای خودمحور هستند، میانهای با هایپرلینک ندارند و دوست دارند کاربرانشان را در حصار خودشان مهار و مشغول نگاه دارند.
علیرضا شیرازی هم در وبلاگ خود مطلبی نوشتهاند با عنوان «از وبلاگهای اجتماعی تا کانالهای زرد تلگرام» که در حکم ابراز تأسف برای به محاق رفتن وبلاگهاست.
چند وقت پیش هم خودم، بنده حقیر هم مقالهای در «یک پزشک» نوشته بودم با عنوان «وب فارسی، آغوشهای گسسته»
کاش فرصتی بود که فعالان وب، دور هم مینشستند و افکارشان را رو در رو با هم به اشتراک میگذاشتند یا دستکم کاش به سبک سابق،میتوانستند پستهایی زنجیرهای در این مورد در وبلاگهایشان بنویسند.
برای گریز از بیهودگی شبکههای اجتماعی چه میشود کرد؟ راهکارهای عملی ما چه میتواند باشد؟
بنظر من یک وبلاگی باید باشه تا نظرات فعالان وب در شبکه های اجتماعی رو پوشش بده.
سلام دکتر
خیلی خوب و عمیق مخصوصا متن اقای شیرازی که الان خوندم
مال شما هم آنقدری عالی بود که بعد دوسال وسط درگیری خوندن برا رزیدنتی یه پست نصفه نیمه گذاشتم که بگم هنوز زندم
دکتر راه حل هایی که پیشنهاد داده بودین عالین مثل درست کردن چیزی مثل لینکدونی گودری اما ایرانیش که مطمئنم هزینه رو راحت هم در میاره حدود دوسال پیش یه سایتی به اسم -فکر کنم- وبلاگستان شروع کرد همین چیزی رو ولی بعد یه مدت ول کرد
یا خیلی راههای دیگه مثل جمع کردن بلاگها هم موضوع مثل مدلاگ
یا به سرویس وبلاگدهی با پدر مادر مثل وردپرس که فیلتر نباشه ( من تقریبا تموم کارهای وبلاگم از طراحی لوگو بگیریم تا تغییرات تو قالب و … خودم انجام دادم دو سه هفته کامل وقتم رو گرفت-امان از یک دندگی 🙂 -)
چون هم بلاگفا هم پرشینبلاگ که توش نوشتم واقعا اون قدر ناقص بودن که عذاب آور بود و وردپرس و بلاگر هم که نوشتن لذت بخش بود فیلتر بودن.
دیگه طولانی شد اگه تا اینجا رو حوصله کردین و خوندین این هم اضافه کنم که هر حرکت مثبتی برای احیا وبلاگستان شروع کنین از اردیبهشت که امتحان رو بدم هم مادی و هم معنوی البته در حد توان پایتون هستم.
(البته واضح و مبرهن است علت این که من که لالایی بلدم و دوس دارم چرا خواب نمی بره)
عمرا اگه تا اینجاش رو خوند باشی استاد عزیز 🙂
هر روزه افراد بیشتری وارد شبکه های اجتماعی میشن و متاسفانه با توجه به عدم اگاهی و سواد کافی از شبکه های اجتماعی و کاربرد اونها تمام وقت خودشون رو تویه کانال ها و گروه های بی محتوا و یه کلاغ چهل کلاغ(خاله زنکی) میگذرونن و به اونها عادت میکنند. هرچه که بیشتر زمان بگذره این مردمان دیگه به حرف من و شما گوش نمیدن و به حماقت و جهل خودشون افتخار میکنند.
البته این بین دولت هم یه تقصیری هایی داره و اون اینه که به خاطر سرعت پایین اینترنت مردم حاضر نیستند رویه لینکی کلیک بکنند و با مرورگر ها غریب شدند. و همینطور فیلتر بودن شبکه های اجتماعی بزرگی مثل فیسبوک و توییتر که رسالتشون به اشتراک گذاری و انتقال افکار هست. همین فیلتر بودن باعث شده پیام رسان ها الان برای خیلی ها جای شبکه های اجتماعی رو بگیره و بدون هیچ منبع خبری یا سیستم کامنت گذاری برای یک پست در این نرم افزار ها که اساسا هم نباید باشند خبر ها و اطلاعات اشتباه و بی محتوا به هم میرسونند. حالا باقی موارد از جمله عدم فرهنگ سازی درست و آموزش که دولت هیچ فعالیت در این زمینه تا به حال انجام نداده بمانند. فعلا به جای این کارها تمام فعالیت مغزی و انرژیشون رویه اینه که چه چیزی رو فیلتر بکنن.
پیش از هر بحثی به شباهت این بحث با مباحث مربوط به یکی دو دهه دهه پیش در باب مجلات و روزنامه های زرد توجه کنید.
به نظر من با افزایش ضریب نفوذ اینترنت قشر جدیدی از جامعه که پیش از این همین مدل محتوی را از منابع دیگری به جز اینترنت تهیه می نمودند جذب شده اند که توقع فرهنگ ساز بودن ابزار یا خرده گرفتن از این قشر که چرا در هنگام استفاده از ابزار جدید در پی ارتقا سطح مطالبات خود نبوده اند یا ایراد گرفتن از تولید کنندگان محتوا که چرا در پی افزایش ضریب نفوذ اینترنت نتوانسته اند این قشر را جذب خود کنند و انها را از پیگیری یا تولید محتوای سخیف باز دارند ناشی از نگاهی سطحی به صورت مشکل است. مشکل به نظر من چیز دیگیریست که خارج از این حوزه و با نگاهی عمیق تر باید ان را کاوید که در تخصص بنده نیست.
در رابطه با بحث تلاش شبکه های اجتماعی در حفظ کاربر در اکوسیستم خود هم معتقدم باتوجه به موفقیت این روش در ساده سازی تعامل کاربر با سیستم و در نتیجه افزایش کارایی و جذب اقشار جدیدی که ساختار پیشین وبلاگ ها در جذب انها ناموفق بوده اند نیز کمی بی انصافیست که به شبکه های اجتماعی ایراد وارد کنیم به نظر من بهتر است به شبکه های اجتماعی به شکل کمپانی های بزرگی نگاه کنیم که امکان رشد کمپانی های کوچکتر (وبلاگ ها) را میگیرند نه خیرینی که صرفا در جهت رضای خدا اقدام به گسترش دامنه کاربران استفاده کننده از اینترنت کرده اند
حرف من نیز همین است، اینکه تصور کنیم با روی کار آمدن جامعههای مجازی خوانندگان وبلاگستان کمتر شدهاند، اشتباه است. زیرا بر این تصور است که خوانندگان وبلاگهای مستقل، که با چه جان کندنی با اینترنت دیال آپ وبگردی میکردند، حال به سمت دیگری رفتهاند، درحالی که آنها، هنوزم که هنوز است از شلوغی و آوار اطلاعات آن صفحات گریزان هستند و هنوز به دنبال یک مطلب خوب، خبرخوان خود را هر روز چک میکنند. نمونهاش خود من آقای دکتر، از آخرین باری که از فیدلی خارج شده و به سایت شما آمدم، زمان بسیاری میگذرد، آخرین باری که یکی از پستهایتان را در پاکت ذخیره کردم به یاد ندارم، برای اینکه پستها، همان پستهای از دل بر آمده نیست، نویسنده استخدام میکنید درحالی که خوانندگان این وبلاگ، خواهان حرف شما بودند. قالب وبلاگ را عوض میکنید درحالی که خوانندگان این سایت به دنبال محتوا بودند، نمیدانم، شاید حق با شما باشد، اما در مورد من به شخصه اشتباه میکنید، من به شبکههای مجازی نرفتهام، بلکه وبلاگستان دیگر آن وبلاگستان نیست.
نارنجی بسته شد، نصف وبلاگستان که بر روی وردپرس و بلاگر و بلاگ اسپات قرار دارند مسدود هستند، کوچکترین صدای اعتراضی در بلاگفا و امثال هم خفه میشود. هنوز آرزوی دیدن یک ویدئو بلادرنگ در یوتیوب داریم. آنوقت چه انتظاری از خواننده دارید، خسته میشود و کلا فراموش میکند و یا به سمت شبکههای اجتماعی خودکشی میکند!
آنچه شما از آن باعنوان بیهودگی یاد میکنید، شاید الزاما بیهودگی نباشد!
ایراد از ماست. در همین باره:
http://avangardsite.ir/?p=6313
کار چندانی در کوتاه مدت و حتی بلند مدت نمیشه کرد. انسانهای بیهوده و شبکه های بیهوده نسبت مستقیمی با هم دارند. بوده و خواهد بود. بیشتر هم خواهد شد.
جناب دکتر مجیدی عزیز
چه سایت شما و چه چند سایت تکنولوژی دیگر در حال حاظر نوشته هاشون در شبکه های اجتماعی به خصوص تلگرام ، به طور کامل (متن و نوشته کامل) در حال کپی شدن هستش.
شاید سایت شما الان کمتر آسیب دیده اما به این فکر کنید کاربرانی که در حال حاضر مستقیم به سایتتون سر می زنند در صورت آشنایی با این کانال ها چقدر کم خواهد شد. تلگرام رو باز می کنی ،کانال مورد نظر رو انتخاب می کنی و با سرعت نوشته های یک پزشک رو همراه با عکس می خونی . نه دیگه منتظر لود شدنی وجود داره ، نه تبلیغات و موضوعات حاشیه ای دیگه .
به نظر من این برای سایت ها فاجعه است. شاید بگید می شه قسمتی از نوشته رو در شبکه اجتماعی قرار داد و بد لینک به صفحه کرد ، اما من چند بار این موضوع رو آزمایش کردم و نتیجه بسیار نا امید کننده بود . مردم علاقه ای به باز شدن براوز شون ، منتظر شدن و باز هم همین طور تا بتونند متنی رو بخونند رو ندارند. و تازه باید با رقبای کپی پست کار داخل شبکه های اجتماعی هم مقابله بشه.
پس ….
راه حل چیه ؟ تازه این اول مشکلات هستش . قانونی در این مورد وجود نداره . کسی پیگیر نیست.
حتی گوگل هم در این مورد هیچ قدرتی نداره.
دکتر جان نوشته شما خوب بود اما بیشتر شبیه یک درد نامه بود. ما منتظر یک تحلیل و موشکافی همه جانبه به سبک یک پزشکی از طرف شما هستیم
واقعیت اینه که هر پدیده نوظهور ، با اومدن پدیده جدید ؛ کم کم محو میشه. مثلا سینما با اومدن تلویزیون کم رنگ شد. کتاب با اومدن اینترنت کم رنگ شد. بازی در دنیای واقعی با اومدن بازی های رایانه ای کم رنگ شد. حالا هم وبلاگ و سایت با اومدن شبکه های اجتماعی و پیام رسان ، کم رنگ شدن. نمیشه با این قضیه جنگید. به نظر من به جای مبارزه با این قضیه ، راه تعامل رو در پیش بگیریم. همون کاری رو که بیشتر سایتا و وبلاگا دارن انجام میدن و مثلا توی شبکه های اجتماعی صفحه دارن یا توی پیام رسان ها مثل تلگرام کانال دارن……..
متن آقای شیرازی رو که خونده بودم، ولی حسین درخشان هم حقایق زیادی رو برملا کرد که متاسفانه حقیقت هم هستند. ولی خب چرا کسی راهحل ارائه نمیده؟
به نظر بنده این مشکل در کشورهای غربی از طریق ایجاد شبکهی یوتیوب برای وبلاگ نویسان برطرف شده و نوشتن مطالب وبلاگی با همکاری تصویر برداری و فن بیان، ترکیبی از تلویزیون و وبلاگ را به ارمغان آورده است.
سلام وسط خوندن کامنت ها گفتم فقط دو کلمه روو دراقع دو جمله بگم وبعد بنشینم به خواندن.1- اقای شیرازی البته زجمت کشیده اند ولی هرچه التماسش کردند ملت .که بابا جان با ای بلاگفا عکس گذاشت توبلاگ کار فیله .این امکان رو اضافه کن ولی ایشان عین خیالشان نبود .تا ورد پرس مانده کی میره بلاگفا؟؟؟ نصف دلیل سانسور ورد پرس جناب ایشانند .سوای اینکه توی کار وبلاگ دخالت میکرد(البته با خیر خواهی) مسئله دوم اینکه اشتباه نکنید تلگرام وامثالهم بهترین وسیله برای عادت دادن ملت به خواندن است.همه مردم میخوانند وتازه مینویسند. حالا هرچی بنویسند حال واحوال و….. خودش خوبه حدیدا” دارند یادمیگیرند کلیک کنند روی لینک ومطلب رو در وبسایت یا وبلاگ بخوانند .شخصا” چند ادم با لیاقت دیدم وئک پزشک رو بهشون معرفی کردم .و….بجای دویست هزار نفر چهل میلیون وبلاگ خوان خواهیم داشت در عرض 5 سال اینده . بله جانم باید صبور باشید اقایان خوانندگان بالقوه در رهند و اینها چنند وقت دیگر دنبال مطلب میگردند درست و حسابی . منتها خب یک عده ای انهم مدرک دار فقط چسبیدهاند اپارات. اینها همانهایی اند که هزینه نت شان بالاست . به اینده خوش بینم .اقای شیرازی شما هم بجنبید وبلاگفا را امکانت دار کنید . سزاوار نیست .حتی برای خود شما..