به مناسبت زادروز میخائیل بولگاکف (خالق مرشد و مارگاریتا و دل سگ)- مختصری از فضایی که نویسندگان روسیه در عهد استالین با آن مواجه بودند
امروز – 15 مه-زادروز میخائیل بولگاکف است، ما در «یک پزشک»، پیش از این نوشتههایی را به این نویسنده اختصاص داده بودیم. اما به بهانه زداروز ایشان، نگاهی مختصر و مفید میاندازیم به فضایی که نویسندگان روسیه در عهد استالین با آن مواجه بودند.
در همین جا توصیه میکنم برای مطالعه دقیق و مستدل در مورد وضعیت اجتماعی روسیه از انقلاب سال 1917 تا زمان مرگ لنین، کتاب «تراژدی مردم» را بخوانید.
پرواضح است که برای درک درست وضعیت هر برهه تاریخی حساس، باید دهها کتاب خواند تا با مطالعه هر یک، از یک زاویه مجزا به قضایا نگریست.
کتاب تراژدی مردم، دو جلدی است و توسط نشر نی با ترجمه احمد علیقلیان منتشر شده است. ضمن اینکه شخصا 5 کتاب ترجمهشده توسط بیژن اشتری با نامهای تروتسکی کاهن معبد سرخ- راسپوتین: ابلیس یا قدیس- لنین: زندگی انقلابی سرخ – استالین جوان – از تولد تا انقلاب اکتبر – استالین: از غصب قدرت تا مرگ: دربار تزار سرخ را هم میتوانم به شما به عنوان کتابهای خوب «موجود» در بازار کتاب توصیه کنم.
«ظاهرا شما نخستین نویسندهای هستید که با پای خود به اینجا آمدهاید.»
با این جمله که با لحنی خشک ایراد شد،به ویتالی شنتالینسکی (Vitaly Shentalinsky) در ادارهی مرکزی ک.گ.ب.در لوبیانکا (Lubyanka) که در قلب مسکو قرار دارد، خوشامد گفته شد. پس از ماهها مذاکره، شنتالینسکی به عنوان نماینده «کمیسیون تحقیق دربارهی میراث ادبی نویسندگان گردید، سرانجام به هدف رسیده بود: دسترسی به پرونده نویسندگانی که در طی تصفیههای استالین سرکوب و یا ناپدید شده بودند.
وظیفهای او که در سال 1990 آغاز شد این بود که با یاری ژنرال کرایوشکین از گ.گ.ب.در نقاط تاریک تاریخ ادبی روسیه شوروی کنکاش کند و با انتشار در روزنامهی کثیر الانتشار اگونیوک (Ogonyok) اطلاعاتی را که احیانا به دست میآورد در معرض قضاوت همگان قرار میداد.او مینویسد:
«تاریخمان را از ما دزدیده بودند و هرآنچه هم که میدانستیم به طرز فجیعی تحریف شده بود. اما بدون داشتن گذشته نمیتوان آیندهای را متصور گشت.»
شنتالینسکی که خود نویسنده و شاعر است، وقتی از مرگ استالین اطلاع پیدا کرد 13 سال داشت و به یاد میآورد:
«مثل این بود که دنیا به پایان رسیده است.»
شکلگیری ادبی او همانند بسیاری از هم نسلان خودش با خواندن ادبیات ممنوعه از طریق سامیزدات (Samizdat) ،شنیدن برنامههای رادیوهای خارج و -بدون شرکت علنی در تظاهرات ضد دولتی-تا جای امکان فاصلهگیری از «واقعیت شوروی».
هیجان و شور و شوق شنتالینسکی که به هدف خود رسید و توانست در پروندههای ک.گ.ب.به پژوهش بپردازد، کاملا قابل لمس است. اسناد و مدارکی که یافت بسیار جالب توجه و خواندنیاند. مثلا دفتر خاطرات میخاییل بولگاکف که در دههی 1920 نوشته شده است و در آن تلخ کامی و ناامیدی فزایندهاش را ثبت کرده است،ب ولگاکف هرگز دستگیر نشد (ظاهرا استالین نمایشنامههای او را خوش داشت) اما همواره تحت نظر قرار داشت و علیرغم تلاشهای مکرر، هرگز اجازه نیافت جلای وطن گفته به تبعید برود.
پرونده آیزاک بابل، به مراتب اسفناکتر است. ظاهرا هیچیک از دستنویسهای توقیفشدهاش بر جای نماندهاند اما در پروندهاش سوابق بازجوییهایش منعکس است که سرانجام به اعتراف به فعالیتهای ضد دولتی، جاسوسسی همزمان به نفع فرانسه (ادعا میشود آندره مالرو او را به استخدام درآورده باشد) و به نفع اتریش،و توطئه برای قتل استالین میرسد. (سابقهای از شکنجههایی که منجر به چنین اعترافهایی گردیده است موجود نیست، اما نامهای از مایرهوله (Vesvolod Meyerhold) که مدیر یک تئاتر بود خطاب به مولوتف موجود است که جزییات دهشتناک شکنجههای آیزاک بابل را شرح میدهد.در محاکمهی شتابزدهای که در پیآمد، بابل منکر تمام اتهامات خود شد اما با این وجود در مقابل جوخهی اعدام قرار گرفت.تاریخ اعدام او ژانویه 1940 بود.
پروندههای ک.گ.ب.همچنین تاریخ مرگ ازیپ ماندلشتام (Osip Mandelstam) را فاش میکنند. پس از اینکه ماندلشتام در سال 1938 برای بار دوم دستگیر و از مملکت اخراج شد، همسرش نادژدا نتوانست کمترین اطلاعی از سرنوشت او پیدا کند. نادژدا هنگامی فهمید که شوهرش مرده است که یک حوالهی بانکی با مهر برگشت «به خاطر فوت گیرنده» به دستش رسید. اما هرگونه تلاش برای اطلاع از چگونگی مرگش بیثمر باقی ماند. در این پروندهها میخوانیم که به مدت 18 ماه ماندلشتام در اردوگاههای کار اجباری در شرایط بسیار سختی ایام را گذراند تا سرانجام در تاریخ 27 دسامبر 1939 جان باخت.
شنتالینسکی در کتاب خود اظهار تعجب میکند که حتی ماکسیم گورکی نیز از بازجویی ک.گ.ب.در امان نبود.ب یگمان نویسنده در این مورد دچار اندکی سادهاندیشی شده است که دال بر بیاطلاعیاش از پژوهشهای غرب دربارهی آن دوران است. او در خاتمه مینویسد:
«هنوز پژوهش در آرشیوهای حزب و آرشیوهای ریاست جمهوری باقیست که اسرار دستنیافتنی زیادی در سینه نهفته دارند.» اما تعهد شنتالینسکی غیرقابل انکار است و پژوهشهای او بدون شک آغازگر جهشی برای ارزیابی مجدد خوانندگان از نویسندگانی است که در دوران حکومت استالین سرکوب و خاموش شدند. این پژوهش تنها وصیتنامهی آن نویسندگان نیست، بلکه سندی است از سالیان «گلاسنوست»که همهچیز زیر سؤال رفت و از نو ارزشیابی گردید.
عنوان اصلی کتاب شنتالینسکی، The KGB’s Literary Archive است که در ایران با عنوان روشنفکران و عالیجنابان خاکستری توسط انتشارات مازیار با ترجمه غلامحسین میرزا صالح، چاپ شده است.
مـنبع:روزنـامه گاردین،5 ژانـویه 1996
در همین زمینه (انقلاب روسیه و روسیه استالینی) می شه از کتاب امید علیه امید نوشته نادژدا ماندلشتام، همسر اوسیپ ماندلشتام، شاعر روس و ترجمه آقای بیژن اشتری رو هم نام برد. سایر کتاب های ترجمه آقای اشتری مثل مائو؛داستان ناشناخته،پل پوت؛کابوس سرخ،رفیق؛زندگی و مرگ ارنستو چه گوارا،آکواریوم های پیونگ یانگ؛از پشت پرده آهنین کره شمالی هم کمک شایانی می کنه که شناختی عمیق تر از دورانی مهم از حیات بشری میلیون ها انسان رو داشته باشیم