موضوع‌های انشایی که دوست داشتم زمانی با ما دانش‌آموزان دهه 60 بدهند: اگر مجبور نباشیم کار کنیم، چه رخ می‌دهد؟

2

دو سه روز پیش در سایت ترجمان، چشمم به عنوان یک نوشته افتاد: اگر مجبور نباشیم کار کنیم، چه رخ می‌دهد؟

مثل برخی رنگ‌ها و بوها و صداها که ناگهان به ذهن ما تلنگری می‌زنند و ما را به سال‌ها پیش پرتاب می‌کنند، نمی‌دانم چه شد که به سال‌های پیش پرتاب شدم. زمانی که موضوع‌های انشای ما بسیار تکراری بود و راهی برای پرواز خیال ما باز نمی‌گذاشت.

اعتراف می‌کنم که از کودکی از هر کار تکراری که تخیلم را برنمی‌انگیخت گریزان بودم و این عادت هنوز هم ادامه دارد. بنابراین هر موضوع انشایی که از آن خوشم نمی‌آمد، تبدیل به موضوع انشای مادرم می‌شد و مادر آموزگارم پرمشغله من عادت داشت، صبح روزی که قرار بود، کلاس انشا داشته باشیم، شروع می‌کرد به گفتن متن انشا برای من و من با اینکه حس می‌کردم که اگر خودم انشاء را می‌نوشتم با ویژگی‌هایم بیشتر جور می‌شد، به خاطر تنبلی، به رونویسی انشا ادامه می‌دادم.

شاید اگر آموزگاری یا دبیری پیدا می‌کردیم که موضوع انشاء را چیزی مثل عنوان پست انتخاب می‌کرد، چنین موضوع نابی را از دست نمی‌دادم.

بله! وقتی عنوان آن مقاله را خواندم با خودم تخیل کردم که در کلاس سوم ابتدایی نشسته‌ام و معلممان مثل همیشه عادت دارد که انشایی را که لابد می‌دانست خودم ننوشته‌ام، بخوانم. اما این بار همه چیز فرق کرده بود و من از صبح بایستی بی‌قرار خواندن نخستین انشایم باشم.

کلاس با قرائت انشاء توسط شاگرد دوم عینکی کلاس شروع می‌شد و حدس می‌زنم او انشایی در فضیلت کار با چند سخن قصار از بزرگان به کمک پدرش که نظامی بود، آماده کرده باشد. نوشته‌ای در مورد اینکه کار جوهر آدمی است!

بعد هم نوبت به شاگرد سوم کلاس می‌رسید که او هم مادری فرهنگی داشت و باز هم در ستایش سخت‌کوشی مطلبی آماده می‌کرد.

بعد از آن نوبت می‌رسید به یکی از معدود هم‌کلاسی‌های خلاق آن روزگاران ما، که عادت داشت انشاء های خنده‌دار و متفاوت بنویسید و ابایی از این کار نداشت. او حتما از دریچه طنز به قضیه می‌نگریست.

دست‌آخر به زعم آموزگار برای حسن ختام نوبت می‌رسید به من. اما من انشایم را شاید این طوری شروع می‌کردم (البته با لحنی متفاوت):

نمی‌دانید چقدر صبح‌های جمعه را دوست دارم. وقتی در بستر مردد بین خوابیدن و بیدار شدن هستم و یک آن یادم می‌آید که روز جمعه است، در قلبم شاید را مثل احساس گرمای لذت‌بخش حس می‌کنم. از آنجا که عادت دارم همه تکالیفم را همان روز پنج‌شنبه انجام بدهم و چیزی برای روز جمعه نگذارم، همه برنامه‌ریزی من این است که کدام کتاب را شروع کنم؟ میشل استروگف را ماجرای ناخدای پانزده ساله؟ تازه شاید شانس یارمان باشد و شبکه استانی گیلان، یک قسمت از ماجراهای تن تن را نشان بدهد یا شاید خوش‌شانس‌تر باشیم و یک فیلم مربوط به جنگ جهانی را ببینیم. تازه صبح جمعه هم از رادیو پخش می‌شود.

بعد ادامه می‌دادم که من نمی‌توانم حدس بزنم که وقتی بزرگ شدم چه حس و حالی نسبت به کار، پیدا خواهم کرد. اما این را می‌دانم که از کاری که قرار باشد مفرح و سرگرم‌کننده و خلاق نباشد گریزانم.

البته گمان نمی‌کنم که شهامت می‌داشتم که بنویسم که حتی کارهایی که بالقوه خدمات ارزشمندی به خلق خدا ارائه می‌دهند باز هم فی‌نفسه برای من جذاب نیستند و تنها در صورت داشتن تبصره‌هایی، دلخواه من می‌شوند.

در ادامه تخیل آن زنگ انشا، خودم را اندکی جای معلمی گذاشتم که قرار بود به ما نمره بدهد؟ او چه باید می‌کرد به یک انشای خشک فاقد خلاقیت نمره 20 می‌داد یا به یک انشا با بدآموزی مستتر؟!

خلاصه اینکه هنوز هم کنجکاوم بدانم که اگر شرایط طوری بود که موضوع‌های متفاوت به ما داده می‌شد، چه انشاهایی می‌نوشتم.

راستی مدت‌هاست که خبر ندارم اصلا در زنگ‌های انشای بچه‌های امروزی چه می‌گذرد! آیا موضوع انشاهای آن متنوع‌تر شده است؟ آیا آنها انشاهایی بهتر از ما می‌نویسند و خلاق‌ترند یا اینکه زوال اندیشه به نوعی به انشاهای بچه‌های امروز هم راه پیدا کرده است.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

روجلدهای قدیمی مجله‌های کیهان بچه‌ها

کیهان بچه‌ها مجله‌ای بود که در دوران کودکی می‌خریدیم. برای من کیهان بچه‌ها بوی نان می‌دهد! چون پدرم همیشه بعد از رفتن نانوایی؛ نان‌ها را لای مجله می‌گذاشت و وقتی به خانه می‌آمد من دوان دوان می‌رفتم و مجله را از او می‌گرفتم.منابع…

روجلدهای خاطره‌انگیز مجموعه کتاب های طلایی که کودکی‌مان را رنگی می‌کردند!

عبدالرحیم جعفری، پایه گذار انتشارات امیرکبیر و کتاب های طلایی، است. او ۱۲ آبان ۱۲۹۸ در تهران زاده شد. عبدالرحیم جعفری در سال ۱۳۲۸ انتشارات امیرکبیر را پایه گذاشت. و در سال ۱۳۴۰ انتشار مجموعه ی کتابهای طلائی را آغاز کرد. کتابهای طلایی مجموعه…

عکس‌های بی‌نظیر از آبشارهای رنگارنگ دریاچه‌های پلیتویس در کرواسی و مقایسه آنها با فصل یخ‌زده

نوشته: تاماس دومبورا توثمن چهار سال پیش در فصل زمستان از دریاچه‌های پلیتویس بازدید کردم و از دنیای زیبا و یخ زده آنها با آبشارهای یخی و مناظر سفید عکس گرفتم.اخیراً دوباره به این دریاچه‌ها بازگشته‌ام تا از همان منظره خیره‌کننده عکس…

ابر تورم آلمان در سال 1923 چه بر سر مردم آورد؟

به زمانی می‌رویم که یک آلمانی طبقه متوسط، ​​میلیاردها مارک در جیب خود حمل می‌کرد اما هنوز نمی‌توانست چیزی بخرد. یک قرص نان 200 میلیارد مارک قیمت داشت.با حقوق بازنشستگی یک هفته‌ای حتی یک فنجان قهوه را نمی‌شد خرید. سقوط آزاد ادامه داشت و…

توهم کوتارد: آنهایی که تصور می‌کنند مدتهاست مرده‌اند!

«می‌اندیشم پس هستم»  Cogito, ergo sum با این حال همه کسانی که می‌اندیشند با این باور دکارت موافق نیستند.محتوای تفکر برخی از افراد مبتلا به یک اختلال عصبی روانپزشکی نادر، معروف به سندرم کوتارد، به جای اینکه به حس بودن منجر شود، به احساس…

مجموعه‌ای از تصاویر هراس‌آور، عجیب با به اصطلاح نفرین‌شده!

برای قسمتی از شگفتی یا ترس خودمان از پیرامون یا عکس‌ها نمی‌شود توضیح صریح ارائه کرد. احتمالا منشا این ترس‌ها به تدریج در سیناپس‌های مغزی ما از هزاران سال پیش یه یادگار گذاشته شده.آدم فکر می‌کند اگر قرار باشد برنامه هوش مصنوعی ایجاد شود…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / کلینیک زیبایی دکتر محمد خادمی /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /
2 نظرات
  1. سیما می گوید

    متاسفانه درس انشاء که در دوره ما ، یک ساعت جداگانه از فارسی را به خود اختصاص می داد ، منسوخ شده دیگر چیزی به اسم انشاء وجود ندارد و صد بار تاسف بار تر این که اغلب والدین ، به همان دلیلی که شما هم گفتید که در سابق انشاء فرزندان توسط والدین آنها نوشته می شد ، چون نه حوصله و نه خلاقیت نوشتن را ندارند (برخلاف پدر و مادر کم سواد یا بی سواد بسیاری از هم دوره ای های من که آنقدر می دانستند که از پس نوشتن انشاء فرزند خود بر بیایند) هم این درس را درسی بیهوده و بی فایده می دانند .

  2. مجید می گوید

    لازم به ذکر است من مخالف تحصیل فرزندانم در نظام آموزشی فعلی بوده و هستم، ولیکن چاره ای در این خصوص نداشتم.ولیکن…..
    دخترم کلاس دوم دبستان است. البته همسرم به امور درسی دخترم رسیدگی میکند ولی دوبار از درسهای خلاقانه دخترم بسیار متعجب شدم. دقیقا نمیدانم این همت معلم ایشان بود و یا در کتاب درسی، ولی موضوع از اینقرار بود که دخترم می بایست یک نقاشی میکشید و برای آن داستان می نوشت. واقعا متعجب شدم{سورپرایز شدم}. دخترم یک نقاشی بسیار جالب در یک قاب محدود کشیده بود و یک داستان بسیار جالب در همان خصوص. امیدوارم که این رویه ادامه داشته باشد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.