معرفی کتاب: به دنبال اسکندر
نویسنده : ماری ترز دیویدسن
اسکندر
خداحافظی با اروپا
ایستاده بر دماغه* کشتی سلطنتی، اسکندر با نگاهی ثابت به خطوط ساحل مینگرد که بیشتر و بیشتر به چشم میآیند. بیآنکه حتّی سرش را برگرداند، با صدایی لرزان با مصاحبش پچ پچ میکند:
ــ نگاه کن هفستیون، نگاه کن! این هم آسیا! من وارث واقعی آشیل* هستم، قهرمان تازه یونان!
ــ یونانیها، یونانیها… آنهایی که با ما هستند زیاد نیستند!
ــ میدانم آنها چندان ما را دوست ندارند. تا همین دیروز بعضی از آنها ما را بربر میدانستند. همین دو سال پیش پس از کشته شدن پدرم، وقتی شاه مقدونیها* شدم، دموستن آتنی برای مسخره کردنم، با من مثل «آقا کوچولوها» رفتار میکرد. امّا آن دوران به سر آمده و حالا فهمیدهاند که کی قویتر است و کی شایستگی سرکردگیشان را دارد.
***
*دماغه: بخش جلویی کشتی.
*آشیل (Achille): پهلوانی که از سوی مادرش نیمهخدا به شمار میرفت، و سرسختترین مبارز یونانی در برابر تروا بود. او شخصیت اصلی ایلیاد (سروده هومر) است.
*بربر (Barbares): غیر یونانیها. یونانیان به هر که یونانی نبود بربر میگفتند و مدعی بودند که بربرها دموکراسی را نمیشناسند.
*مقدونیها (Macédoniens): اهالی مقدونیه، در شمال شرقی یونان.
***
اسکندر با آغوشی باز برمیگردد تا بادبانهای بیشمار را که بر فراز آسمان جلوهگری میکنند، ببیند.
نگاه هفستیون حرکت دوستش را تعقیب کرد: روی دریای درخشان، ۱۶۰ کشتی جنگی و چهل کشتی باری سی هزار پیادهنظام و چهار هزار سوارهنظام را حمل میکنند! یونانیها حتّی یک چهارم این ارتش بزرگ را تأمین نکردهاند، بیشتر آن را خود اهالی مقدونیه و نیز همپیمانان آشوبگر شمالیشان تشکیل دادهاند. در مقابل یونانیها نفرات بسیاری را در ارتش داریوش دارند (گفته میشود پنجاه هزار تن): آنها اردوگاه پارسیها را به سبب نفرت از اسکندر یا به طمع ثروت انتخاب کردهاند. مگر این طور نیست که داریوش، شاه بزرگ، ثروتی افسانهای دارد؟
هفستیون به رفیقش رو میکند که دوباره به ساحل خیره شده است. امّا او واقعا ساحل را میبیند؟ با لبخند نامحسوسی که بر لب دارد، غرق در افکارش است.
این واقعیت دارد که پس از مرگ فیلیپ، پدر اسکندر، یونانیها به سرعت عهدنامههایی را که آنها را به امپراتوری مقدونیه پیوند میداد به دست فراموشی سپردند. امان از دست این یونانیها! همیشه طغیانگرند، همیشه تفرقهافکن! یکی پس از دیگری، این شهر، یا آن شهر گرفته میشد، امّا نه برای مدّت طولانی. و در این درگیریهای مداوم هیچ دورنمای نگرانکنندهای نبود! یونانیان امروز دیگر هیچ وجه تشابهی با جنگجویان جنگ تروا* یا جنگهای مدی* ندارند: خوشبختانه فیلیپ یک جاهطلبی داشت:
***
*جنگ تروا (Troie Guerre): جنگ نیمه افسانهای یونانیان متحّد در آسیای صغیر.
*جنگهای مدی (médiques guerres): جنگهای یونانیان علیه پارسها در قرن پنجم پیش از میلاد.
***
3
هدایت جنگ علیه پارسها. زیرا آرمان* مقدونیان هم این بود: از سر گیری جنگ با پارسها و بیرون راندنشان از شهرهای یونانی که در آسیا در اشغالشان بود. برای پیشبرد درست برنامهاش، او ابتدا ارتش را بازسازی کرد و آن را به ابزاری شکستناپذیر تبدیل کرد. سپس موفّق شد فرمانده یونانیان شود.
چنین باد! اسکندر به عنوان وارث شایسته فیلیپ، مشعل جنگ را دوباره به دست میگیرد! او حتی پیشتر از آنی که پدرش فکرش را کرده بود میرود!
هفستیون با دیدن لبخند آشکارتر شاه جوان به اشتباه افتاد:
ــ به پیروزیات بر یونانیان فکر میکنی؟
ــ نه، من دیگر به آن فکر نمیکنم. از آن گذشته، میدانی که به لطف نابودی تِب* آنها سر عقل آمدهاند و دوست ندارم به یاد بیاورمش. همه چیز ممکن بود آسانتر باشد اگراهالی تِب تلاش نکرده بودند که افراد ما را از قلعه بیرون بیندازند… حتّی بعد از آن اگر آن قدر سرسخت نبودند و نزد من آمده و از من بخشش خواسته بودند، با آرامش خاطر موافقت میکردم. امّا این سرمشق خطرناکی برای یونانیان بود. خوب….
***
*آرمان: برنامه، هدف.
*تِب: از شهرهای یونان که با پارسها همپیمان شد، ولی اسکندر آن را در ۳۳۶ پیش از میلاد نابود کرد.
***
تصاویر تاراج* تِب جلوی چشمانش آمد. پس از ورود به شهر، سربازان دیوانه شده بودند: زنان، کودکان، کهنسالان، هیچ کس در امان نمانده بود. حتّی کسانی که به معابد* گریخته بودند کشته شدند. سپس شهر کاملاً با خاک یکسان شد و آنان که زنده مانده بودند به بردگی گرفته شدند. افراد کمی توانستند فرار کنند و آنچه تعریف میکردند، به سود اسکندر بود: یونانیها فهمیدند که بهتر است با مقدونیان دوست باشند. و آنها کار درستی کردند! وقتی کسی به دنبال چنین هدف مهمی است، آیا میتواند بگذارد که ترحّم متوقّفش کند؟ اسکندر نگاه هفستیون را جستجو میکند. امّا او نگاهش به سوی ساحل یونان چرخیده است، ساحلی که در دوردست محو میشود.
***
*تاراج: نابود کردن، چپاول کردن.
*معبد: محلّی که به خدایی اهدا شده. کسی که به معبد میگریزد تحت حمایت خداست.
***