معرفی کتاب «سرود کریسمس»، نوشته چارلز دیکنز
دربارهٔ نویسنده
چارلز دیکنز، در سال ۱۸۱۲ میلادی، در انگلیس به دنیا آمد. وی کتاب سرود کریسمس را در ۳۱ سالگی، یعنی هنگامیکه نویسندهای مشهور بود، نوشت. اما قبل از این رمان، رمانهای کاغذهای پیکویک، نیکلاس نیکلبی، الیور تویست و مغازهٔ عتیقهفروشی را نوشته بود. با اینحال در آن روزگار، آثار دیکنز همچون امروز پرفروش نبود.
پدر دیکنز، کارمند دولت بود و به علت ولخرجی زیاد، عاقبت مثل آقای میکابر در رمان دیوید کاپرفیلد به دلیل قرضهای فراوانی که بالا آورده بود، روانهٔ زندان شد. شوهر کرولاین نیز (در فصل چهارم همین کتاب) میترسد که مبادا به دلیل بدهکاری به اسکروج بیرحم، روانهٔ زندان شود، چرا که در روزگار دیکنز، قانون چنین حکم میکرد.
اما به زندان افتادن پدر، برای دیکنز ۱۲ ساله بسیار ناگوار بود. به همین جهت، مجبور شد که برای تأمین مخارج زندگی، تحصیلات خود را نیمه تمام بگذارد و شغلی برای خود دست و پا کند. در آن زمان، کارها سخت و محیطهای کار کثیف و غیربهداشتی و دستمزدها بسیار کم و ناچیز بود.
دیکنز فُقرا را خوب میشناخت. از اینرو در داستانهایش زندگی آنها را به بهترین شکل، تصویر کرد. او فقیران را درک میکرد و آثارش به بهتر شدن زندگی آنها انجامید.
کتاب سرود کریسمس، در کریسمس سال ۱۸۴۳ میلادی منتشر شد و به محض انتشار شهرت زیادی برای نویسندهاش به ارمغان آورد؛ چرا که تا شب کریسمس ۶۰۰۰ نسخهٔ آن به فروش رفت و از سر تا سر انگلستان، سفارش پشت سفارش میرسید. کتاب، جلدی قرمز و طلایی داشت و قیمت آن ۲۵ پنی (یک چهارم پوند) بود. متأسفانه در آن زمان قیمت رمان سرود کریسمس در مقایسه با دیگر کتابها خیلی زیاد بود، با اینحال به دلیل هزینهٔ بالای چاپ و وجود تصاویر رنگی در کتاب، پول زیادی نصیب نویسندهاش نشد.
محسن سلیمانی
لندن در کریسمس سال ۱۸۴۳
در این سال، لندن شهری کثیف و آلوده بود. به علاوه، تنها وسیلهای که خانههای پرجمعیت آن روزگار را گرم میکرد، بخاری دیواری بود که (مثل دفتر اسکروج در این کتاب) زغالسنگ در آن میریختند. دود زغالسنگها نیز با ابری که در سطح زمین بود، یکی میشد و مِه بسیار غلیظی سر تا سر شهر را میپوشاند. اما اگر مه نبود، دود به هوا میرفت و سرمای زمستان، هوایی پاک و برفی سفید و تمیز به ارمغان میآورد؛ چرا که در آن دوران از ماشین و کامیون و موتورهای دودزا خبری نبود.
روز قبل از کریسمس و روز کریسمس نیز مردم سرودهای کریسمس را میخواندند. سرودهایی شبیه:
کریسمس دارد میآید، غازها دارند چاق میشوند
لطف کنید یک پنی در کلاه این پیرمرد بیندازید
کریسمس زمان بخشش بود. مردم به بچههایشان هدیه میدادند و به فقیران پول و چیزهای دیگر میبخشیدند. این کمکها لازم بود چون مردم در آن زمان کمک به نیازمندان، بیماران و بینوایان را جزئی از وظیفهٔ ملی خود نمیدانستند. (در این داستان نیز دو نفر به سراغ اسکروج میآیند و از او میخواهند که به فقیران کمک کند.)
در روزهای کریسمس کسانی که پول کافی داشتند، پس از بازگشت از کلیسا، در خانه غذایی مفصل میل میکردند. غذای کریسمس در این کتاب نیز وصف شده است: غاز (که پولدارها به جای آن بوقلمون میخوردند) و بعد پودینگ.
سرود کریسمس
نویسنده : چارلز دیکنز
مترجم : محسن سلیمانی