فیلم و کتاب (فیلمنامه) بزرگراه گمشده – دیوید لینچ
درباره این مجموعه
فیلمنامههای تعداد اندکی از هزاران فیلم تاریخ سینمای جهان، توسط ناشران معتبر منتشر شده است؛ فیلمنامههای آثاری که دیر یا زود کلاسیک شدهاند و یا بهدلیلی مورد توجه قرار گرفتهاند. در همهجای دنیا، چاپ شدن فیلمنامه یک فیلم، مایه اعتبار صاحب اثر است؛ برای علاقهمندان جدی سینما، خواندن فیلمنامههای فیلمهای کلاسیک و باارزش تاریخ سینما، وسیلهایست برای نزدیکتر شدن به عمق این آثار. برای خیلیها، خواندن فیلمنامه لذت خواندن قصه و رمان را ندارد، اما برای تماشاگر جدی سینما، فیلمنامه وسیلهایست برای درک بهتر فیلم. شاید بتوان آن را نوعی «وسیله کمکآموزشی» توصیف کرد؛ هرچند خواندن برخی از فیلمنامهها هم بهاندازه یک رمان خوب، لذتبخش است.
برای سینماگران نیز در هر مرتبهای که باشند، خواندن فیلمنامههای آثار کلاسیک، همین خاصیت لذت و آموزش را دارد؛ بهخصوص در سینمای ما که مدام صحبت از «مشکل فیلمنامه» است. پایهگذاری این مجموعه، از میان همین استدلالها شکل گرفت؛ برای افزودن به منابع و مصالحی درخدمت عمیقتر کردن دانش سینماگران و تماشاگران جدی سینما. از میان فیلمنامههای کلاسیک تاریخ سینما، در همه سالهایی که ادبیات سینمایی و ترجمه در ایران پا گرفته، تنها کمتر از هفتاد فیلمنامه به فارسی ترجمه شده، که رقم ناچیزی است؛ اما بهخصوص در سالهای اخیر، انتشار فیلمنامههای ایرانی (فیلمشده و فیلمنشده) رونق چشمگیری پیدا کرده است. این همه اشتیاقی که به فیلم ساختن و فیلم دیدن در این سرزمین وجود دارد، زمینه مناسبیست برای ــ و نیاز مبرمیست به ــ ترجمه فیلمنامههای آثار مهم و باارزش و ماندنی سینمای جهان.
بانی خیر این مجموعه، درواقع محسن مخملباف است؛ درحین گپی با او درباره فیلمنامه (که نمیدانم از کجا شروع شد)، صحبت به ضرورت انتشار فیلمنامههای آثار کلاسیک و مهم سینمای دنیا رسید و او که همیشه مرد عمل است، مرا تشویق به حرکت در این زمینه کرد و در چند جلسهای که با ناشر درباره چندوچون ترجمه و انتشار یک مجموعه فیلمنامه بحث شد، با علاقه شرکت کرد و درکنار حسننیت و علاقه ناشر، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری این مجموعه داشت.
نام مجموعه را گذاشتهایم صد سال سینما، صد فیلمنامه. اما این، البته فقط یک اشاره به صدسالگی سینما، و همان بازی دلپذیر همیشگی با اعداد و کلمات است. اما اگر ــ برخلاف سنت مرسوم این دیار ــ به آن رقم جادویی رسیدیم، مطمئن باشید که ادامه کار را رها نمیکنیم. معیارمان در انتخاب فیلمنامهها، بجز آنچه اشاره شد، و همچنین دردسترس بودن آنها، قابلانتشار بودن فیلمنامهها براساس ضوابط و قوانین نشر در اینجاست. برای آنکه از همین آغاز روراست باشیم، باید اعتراف کنیم که در همین فیلمنامههایی هم که منتشر میشود، ناچاریم «اصلاحیههایی» در حد چند کلمه و چند جمله (حذف یا تغییر، طوری که به معنا لطمه نزند و آن را دگرگون نکند) اعمال کنیم. تلاش و آرزو میکنیم که سنت غمانگیز ناکام بودن و متوقف ماندن چنین مجموعههایی را بشکنیم. ضمن آنکه بنا را بر این گذاشتهایم که هر فیلمنامه با مطالبی روشنگر درباره آن، و همچنین نویسنده (نویسندگان) و کارگردانش باشد.
بزرگراه گمشده، کارِ یکی از نوگراترین سینماگران دو دهه اخیر سینمای آمریکا که حالا فیلمسازی صاحب سبک شده، از آن آثار غافلگیرکنندهایست که با این کیفیت و ویژگیها، فقط در قالب سینما میگنجد. فیلمی مدرن ــ و بهتعبیری پستمدرن ــ که گرهافکنی میکند اما گرهگشایی، نه. آنگونه که بهنظر میرسد قصدش خلق ابهام و دامن زدن به آن، و اصلاً درونمایه و جوهره اثر، همین «ابهام» است؛ آن هم بر زمینه مضمون پرتعلیق و ابهامآفرینی همچون مسخ و دگردیسی، همراه با مایههای فرعی دیگری همچون حقیقت و واقعیت، و تصویر و سینما؛ و البته در قالب یک اثر معمایی/ جنایی که بسیاری از کلیشههای ژانر را نادیده میگیرد و خود تبدیل به ژانر دیگری میشود. ترجمه بزرگراه گمشده، کوششیست برای ارائه آثار جدید سینمای جهان در این مجموعه، در کنار آثار کلاسیک سینما؛ اثری که بهرغم گذشت فقط چهار سال از ساختش، در نوع خود کلاسیک شده است.
هوشنگ گلمکانی
بزرگراه گمشده
Lost Highway
کارگردان: دیوید لینچ
فیلمنامه: دیوید لینچ، بری گیفورد
مدیر فیلمبرداری: پیتر دمینگ
موسیقی: آنجلو بادالامنتی، بری آدامسن
تدوین: مری سوینی
طراح صحنه: پاتریشیا نوریس
تهیهکننده: دیپاک نایر، تام استرنبرگ، مری سوینی
محصول: ۱۹۹۶ آمریکا، رنگی، ۱۳۵ دقیقه
بازیگران: بیل پولمن (فرد مدیسن)، پاتریشیا آرکت (رنه مدیسن، آلیس ویکفیلد)، بالتازار گتی (پیت دیتون)، رابرت بلیک (مرد اسرارآمیز)، رابرت لاجیا (آقای ادی)، جان راسلیوس (آل)، لواپولیتو (اد)، مایکل ماسی (اندی)، گری بیوسی (بیل)، ریچارد پرایر (آرنی).
خارجی. بزرگراه دوبانده. شب
بزرگراه در نمای نقطهنظرِ متحرکی پیداست. چراغهای ماشین، جلو را روشن کرده. در این بزرگراه دوبانده قدیمی پیش میرویم، در مسیری خلوت و خالی. عنوانها ظاهر میشوند، و این نمای نقطهنظرِ خوفناک، تمام مدت ادامه دارد. پس از پایان عنوانها چراغها بهمرور خاموش میشوند، و دیری نمیگذرد که میرویم به میان تاریکی.
فیداوت
فیداین
داخلی. خانه مدیسن. اتاق خواب. روز
در تاریکی مردی، فرِد، نشسته روی تخت سیگار میکشد. پشتش به ماست، ولی با هر پُکی، تصویر چهرهاش در آینه دیوار روبهرو پدیدار میشود. در تاریکی، صدای دستگاهی میآید که پرده را از پنجره عریض اتاق پس میزند. با پس رفتن پرده، نور شدیدی میخزد تو و همهچیز آشکار میشود. فرِد لباس بلند و پیژامه پوشیده. صبح زود است. تصویر درشت چهره او در آینه ــ چهرهای بیحالت که دود سیگار، پیچیده و کجوکولهاش کرده. نمای درشتی از چهره واقعیاش ــ اصلاحنشده، نگاه خسته، چشمانی خالی و مات. ۳۲ساله و سیهموست. زنگ میزنند. او سر بلند میکند، یکه خورده. نگاه میکند به ساعت دیجیتال: ۳۰ /۵ صبح. پا میشود و بهسوی دربازکن میرود، روی دیوار، کنار آینه. دکمهای را فشار میدهد. صدایی میآید.
صدا: دیک لورانت مُرده.
فرد میآید از اتاق بیرون و توی خانه پیش میرود. طبقه بالاست. از پنجره کوچکی نگاه میکند، اما درِ ورودی پیدا نیست. میرود بهسوی پنجره عریضی که رو به خیابان است. بیرون هیچکس نیست.
خارجی. خانه مدیسن. روز
از بیرون میبینیم که فرِد ایستاده کنار پنجره و نگاه میکند.
فیداوت
فیداین
بزرگراه گمشده (صد سال سینما، صد فیلمنامه)
نویسنده : دیوید لینچ
مترجم : مجید اسلامی