معرفی کتاب: هند باستان
نویسنده : دان ناردو
مترجم : مهدی حقیقتخواه
پیشگفتار: ملتی در تماس با گذشتهاش
با گذشت قرنها، هندوستان بههیچوجه در حد متوسط نیست. برای مثال، با داشتن حدود ۱/۱ میلیارد نفر جمعیت، از این نظر پس از چین در جایگاه دوم قرار دارد. (اما هندوستان پُرجمعیتترین دموکراسی جهان است.) هندوستان به لحاظ جغرافیایی نیز پهناور است و با ۰۰۰, ۲۰۸, ۳ کیلومتر مربع وسعت هفتمین کشور پهناور جهان است. به واقع، چنان پهناور است و دارای چنان تنوع گسترده سرزمینی است که غالبا از آن با نام «شبه قاره» یاد میشود. افزون بر آن، هندوستان از داشتن چهارمین اقتصاد بزرگ جهان به خود میبالد. و مردمش به اعتقادات مذهبی بسیار گوناگونی، از جمله آیین هندو، آیین بودا، آیین جین، اسلام، مسیحیت، آیین سیک، یهودیت، و آیین زرتشتی، تعلق خاطر دارند.
گهواره تمدن
هند از دیدگاه تاریخی نیز شایان توجه است. نخست آن که، یکی از چهار فرهنگ پیشرفته باستانی را در خود پرورش داد که تاریخدانان امروزی آنها را «گهوارههای» تمدن مینامند. هر یک از این تمدنها در امتداد کرانههای یک یا دو رودخانه بزرگ شکوفا شدند ــ دَجله و فُرات در بینالنهرین (عراق کنونی)، نیل در مصر، هوانگ در چین، و سند در هند. نخستین شهرها در نیمه تا پایان هزاره چهارم پیش از میلاد پدیدار شدند؛ و نخستین دولت ـ ملت شناخته شده جهان در مصر در حدود ۳۱۰۰ پیش از میلاد شکل گرفت.
اما هند زیاد عقب نبود. بین سالهای ۳۰۰۰ تا ۲۶۰۰ پیش از میلاد، آنچه دانشپژوهان امروزی تمدنِ هاراپایی مینامند در امتداد رودخانه سند و شاخههای آن سر برآورده بود. برخی شهرهای هاراپایی سرانجام بیش از ۶ /۲ کیلومتر مربع وسعت یافتند و جمعیتی بین سی تا پنجاه هزار نفر را در خود جا دادند. ساکنان شهرها در هزاران خانه آجری مقاوم زندگی میکردند که همانند الگوهای شبکهای مدرن در دو سوی خیابانهای خوب طراحی شده جا گرفته بودند. از آن گذشته، مدارک باستانشناختی اخیر از هند غربی نشان میدهند که هاراپاییها امپراتوریای پدید آورده بودند که از امپراتوریهای مصریان و ساکنان بینالنهرین در همان عصر پهناورتر بود.
آمون ـ رع خدای آفتابِ مصری. مصریان باستان خدایان متعددی را میپرستیدند و بر اساس اعتقاداتشان آداب و رسوم روزانه متعددی را به جا میآوردند.
نگهداشت فرهنگهای باستانی
هند و مردمش از جهت دیگری نیز به لحاظ تاریخی متفاوتند و آن میزان تلاش آنها برای نگهداشت پیوندشان با گذشته دور خودشان است. بسیاری از هندیهای امروزی بسیار بیش از ساکنان بینالنهرین یا مصر امروزی با فرهنگهای باستانی کشورشان در تماسند. مثلا، عراقیهای امروز با مردمان بینالنهرین که نخستین شهرها را بنا نهادند تقریبا هیچ وجه مشترکی ندارند. به واقع، عقاید مذهبی، سیاسی، و اجتماعی سومریان و بابلیان که در بینالنهرین نخستین میزیستند عمدتا یادگارهایی مهجورند. مردمان بعدی، از جمله مسلمانان عرب، یا بر مردمان پیشین غالب آمدند و آنها را ریشهکن ساختند یا آنها را جذب خود کردند و به کیش و آیین خودشان در آوردند.
در مورد مصر نیز همینگونه است. مصریان باستان خدایان متعددی را میپرستیدند و بر اساس اعتقاداتشان آداب و رسوم روزانه متعددی را به جا میآوردند. در بستر زمان بسیاری از اقوام بیگانه، از جمله ایرانیان، یونانیان، مسلمانان عرب، و ترک به مصر حملهور یا آن را اشغال کردند. این فرایند به نابودی فرهنگ باستانی مصر شتاب بخشید؛ و اکنون تقریبا همه مصریان امروزی مسلمانان یکتاپرست با جهانبینی و آداب و رسوم مذهبی به کلی متفاوتی هستند.
برعکس، در هندوستان وضعیت بسیار متفاوتی پدیدار شد. در آنجا مردمان زیادی از دیرباز، بسیاری از اعتقادات و آداب و رسومِ فرهنگهای باستانی هند را زنده نگه داشتند و امروزه هم، همچنان زنده نگه میدارند. تاریخدان سینهاراجا تامیتا ـ دِلگودا خاطرنشان میسازد: اکثر هندیها «هنوز همان خدایان را میپرستند و هنوز همان ابیات و سرودهای نیایش را میخوانند که ۴۰۰۰ سال پیش میپرستیدند و میخواندند.»۱ آلن دانیلو، دانشپژوه دیگری که درباره هند باستان نوشتههای زیادی دارد، با این نظر موافق است. به گفته او،
هندوستان، به سبب تداوم تمدنش، خودش نوعی موزه تاریخ است که بخشهای جداگانهای برای نگهداشت فرهنگها، نژادها، زبانها، و مذهبهایی دارد که در گستره قلمرو پهناورش با هم در تماس بودهاند، بدون آن که هیچگاه با یکدیگر بیامیزند یا یکدیگر را نابود کنند. هیچ مهاجمی نتوانسته فرهنگهای مردمان کهنتر را به کلی از بین ببرد، و عقاید و دانش جدید هیچگاه جای عقاید و دانش دورههای پیشین را نگرفتهاند.۲
جامعهای چندنژادی
در نتیجه این میزان فوقالعاده نگهداشت و استمرار فرهنگی، هند دارای فرهنگی یگانه، همگون و یکدست نیست، بلکه گوناگونی شگفتانگیز فرهنگی مشخصه بارز آن است. همانطور که دلگودا خاطر نشان میکند:
غِنای بیکران فرهنگ هند، طیف گسترده و رنگآمیزی غالبا درخشان آن، گردشگران را نسل در نسل شیفته و افسون کرده است. در عین حال، تنوع و پیچیدگی بیکران آن، بیگانگی و تضادهای غالبا تکاندهنده آن، آنها را سرگشته و حیران ساخته است. هندوستان در بستر زمان اقوام بسیار گوناگونی را در خود جا داده است، که هر کدام آداب و رسوم و سنتهای خودشان را داشتهاند و به زبان خاص خودشان سخن میگفتهاند. نتیجه جامعهای است که رخسارههای گوناگون دارد و از لایهها و گروههای اجتماعی گوناگونی تشکیل شده است.۳
تندیس یک مادر ـ الهه هاراپایی، مربوط به تمدن دره سند، حدود ۲۵۰۰ تا۱۵۰۰ پیش از میلاد. پس از گذار از تمدن هاراپایی، عقاید مذهبی و اجتماعی تازهای در هندوستان پدیدار شد.
تعدادی از این گروهها در سدههای میانه و عصر جدید وارد هندوستان شدند. اما تاریخ برخی از آنها به دوران باستانِ هند برمیگردد. پس از گذار از تمدن هاراپایی، عقاید مذهبی و اجتماعی تازهای پدیدار شد؛ پس از آن، ایرانیان و یونانیان به این سرزمین حمله بُردند؛ و بازهم پس از آن، مجموعه گیجکنندهای از پادشاهیها و امپراتوریهای بومی سر برآوردند و فرو افتادند، که هر یک دارای فرهنگی غنی بودند. همه اینها نشانههای مشخصی از خود برجا گذاشتند، که به پیچیدگی و گونهگونی هندوستان امروزی کمک کرده است.
۱. نخستین ساکنان هندوستان
هندوستان کشوری است بسیار کهن، بدین معنا که مردم در نخستین مرحله سرگذشت دور و دراز انسان در آنجا زندگی میکردند. موقعیت خاص جغرافیایی این کشور از آغاز مشخص میکرد که نخستین ساکنان چگونه وارد این منطقه شدهاند و در ابتدا در کجا اقامت گزیدهاند. از بالا و از دور که بنگری، شبه قاره هند به شکل مثلث عظیمی است که در شمال پهن و در جنوب باریک است. بلندای این مثلث از شمال تا جنوب و همچنین پهنای آن از غرب تا شرق در بیشترین اندازه آن حدود ۲۲۰, ۳ کیلومتر است.
در این قلمرو بسیار پهناور آمیزهای از سرزمینها و آب و هواهای گوناگون وجود دارد. در طول مرز شمالی هندوستان بلندترین رشته کوه جهان ــ کوههای هیمالیا با قلههای پوشیده از برف ــ قرار دارد. این کوهها، به همراه رشته کوه آراکان در شمال شرقی، مانع طویلی ایجاد میکرد که مهاجران آسیای مرکزی را از حرکت به سوی جنوب و ورود به هندوستان باز میداشت. در شمال غربی نیز کوههایی، از جمله رشته کوه هندوکش، وجود دارد. اما چندین گذرگاه که از مسیر پُر پیچ و خمی از میان این کوهها میگذرند به اقوام باستانی اجازه دادند که از سَمت غرب وارد این شبه قاره شوند.
کسانی که از این راه وارد هندوستان شدند دشت بسیار پهناوری یافتند و دره رودی که از تپه ماهورهای رشته کوههای شمالی به سوی جنوب امتداد داشت. در این منطقه، که صدها هزار کیلومتر مربع وسعت آن است، سه رود عمده ــ سند، گنگ، و براهماپوترا ــ به همراه ریزابههای آنها جریان دارند.
بخشهای بزرگی از این منطقه شمال هند در چند هزاره اخیر در دورههای گوناگون سرسبز و حاصلخیز بوده است. بنابراین تعجبی ندارد که نخستین انسانهایی که وارد شبه قاره شدند نخست در آنجا اقامت گزیدند. آنها، و از راهرسیدگان بعدی، در بستر زمان به سوی جنوب پراکنده و در آنجا با منطقه کوهستانی دیگری مواجه شدند که شامل رشته کوههای ویندهیا و ساتپورا میشد. این کوهها، که بسیار کوچکتر از کوههای هیمالیا هستند، به فلات جنوبی پهناوری به نام دَکن منتهی میشوند که هندیهای امروزی معمولاً آن را صرفا «جنوب» مینامند. دَکن در جریان فورانهای آتشفشانی غولآسایی شکل گرفته که میلیونها سال پیش، مدتها پیش از پیدایش انسانها، رخ دادهاند. گرچه این فلات عمدتا خشک و ناهموار است اما در حاشیه آن دشتهای ساحلیای قرار گرفتهاند که از بارندگی بسیار بیشتری برخوردارند و در برخی نواحی شرایطی نزدیک به گرمسیری دارند.
مهاجران از غرب
این که انسانهای اولیه برای نخستینبار دقیقا چه زمانی وارد هندوستان شدند و در دره رودخانهها، فلات دَکن، و دشتهای ساحلی اقامت گزیدند ناروشن است. باستانشناسان فکر میکنند که نخستین موجهای مهاجران در زمانی بین چهارصد تا دویست هزار سال پیش از غرب آمدند ــ از جایی که اکنون افغانستان و ایران است. آنها شکارچیان و دانهچینان نخستینی بودند که گلههای حیوانات مهاجر را دنبال میکردند و زندگی عمدتا کوچگرانهای داشتند.
***
الفبای رازآلودِ هاراپایی
مردم تمدن دره سند دارای گونهای خط یا الفبا بودند. این خط حدود چهارصد حرف داشت که عمدتا به شکل نقشنگاشت بودند. (نقشها یا نمادهایی که نماینده عقاید، اشیاء یا واژهها بودند.) این نقشنگاشتها غالبا در گروههای کوچک سه تا دهتایی، اما نه هیچ گاه بیش از بیستتایی، سامان مییافتند. این گروهها احتمالاً نمایانگر مفاهیم یا واژهها یا حالتهای جداگانه بودند. اما هیچ راهی برای دانستن قطعی آنها وجود ندارد، بدین سبب پژوهشگران تاکنون نتوانستهاند این الفبا را بخوانند، چون، به گفته تاریخدان سینهاراجا تامیتا ـ دلگودا، هیچ شباهتی به زبانهای شناخته شده ندارد:
«ناامیدکنندهترین عامل، فقدان کامل هر نوع لوحنوشته کلی، نظیر یک سند داد و ستد، یک گزارش تاریخی، یا یک آفرینش ادبی است، که میتوانست به عنوان منبع هدایتگر موازی به کار رود. تا یک لوحنوشته دوزبانه یافت نشود تا بدینوسیله سرانجام این الفبا خوانده شود، به نظر نامحتمل میرسد که بتوانیم درباره زندگی و افکار مردم سند اطلاعات زیادی کسب کنیم.»
Sinharaja Tammita-Delgoda, A Traveller’s History of India. New york: Interlink, 2003, p. 26.
***
بلندترین رشته کوه جهان، یعنی رشته کوه هیمالیا، در پهنه بخش شمالی هند کشیده شده است.
تاکنون هیچ بازمانده مادی از این مردمان یافت نشده است. نشانههای فرهنگ آنها تعدادی ابزار است که آنها با شکستن سنگهای سَبُک و تولید تکهسنگهای نوکتیز میساختند. آنها از این ابزارها برای تکه تکه کردن و بُریدن پوست حیوانات استفادهکردند. این نوع ابزارهای سنگی در بسیاری بخشهای هند، از جمله دَکن، یافت شده است. اما بیشترین تعداد آنها در پنجاب یافت شده است. پنجاب منطقه حاصلخیزی در شمال غرب است که در آن چندین رود به سند جریان مییابند. (پنجاب اکنون در دو سوی مرز با پاکستان قرار گرفته است که در دهه ۱۹۴۰ از هندوستان جدا و به کشور جدیدی تبدیل شد. همچنین بیشتر شبکه رود سند، که برای هزاران سال جزو هندوستان بود، اکنون در پاکستان است.)
آبادیهای پایاتر بین سالهای ۷۰۰۰ و ۶۰۰۰ پیش از میلاد در هندوستان پدیدار شدند. اما بازماندههای آنها ناچیز و اطلاعات ما درباره کسانی که در آنها زندگی میکردند اندک است. تنها در حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد، یا اندکی دیرتر، بود که جماعتهای استوارتر عصر نوسنگی پدیدار شدند. باستانشناسان فرهنگهای عصر نوسنگی را آنهایی میدانند که به کشاورزی میپرداختند اما همچنان از ابزارها و جنگافزارهای سنگی استفاده میکردند. به نظر میرسد که این آبادیها نخست در شمال غربی، در بلوچستان، پدیدار شدند که اکنون در جنوب غربی پاکستان قرار دارد. روستاییان، به گفته سینهاراجا تامیتا ـ دلگودا،
با خشت خانه میساختند، به سفالگری میپرداختند، و از ابزارهای سنگی و استخوانی استفاده میکردند. به دامداری میپرداختند و گوسفند و بُز و گاو پرورش میدادند. ظاهرا در آن منطقه چندین جماعت روستایی وجود داشت. از حدود ۳۰۰۰ پیش از میلاد به بعد، در بسیاری بخشهای شبه قاره، به ویژه در ناحیه پیرامون دره رود سند، آبادیهای مشابهی پدیدار شدند.۴
نخستین امپراتوری آسیا؟
گرچه این فرایند هنوز دقیقا معلوم نیست، کارشناسان بر این باورند که این جماعتهای کشتکار اولیه به تدریج به نخستین تمدن بزرگ هند تحول یافتند. آنها پایهگذاران این تمدن را، بر اساس نام یکی از شهرهای عمده آن (هاراپا)، هاراپایی مینامند. فرهنگ هاراپایی را غالبا «تمدن دره سند» نیز مینامند. تا سال ۱۸۵۶ (زمانی که هندوستان مستعمره بریتانیا بود)، هیچ کس از وجود این تمدن خبر نداشت. در آن سال مهندسان بریتانیایی، جان و ویلیام برونتون، در نزدیکی شهر هاراپا، در کرانه چپ رود راوی در پنجاب، در پی شنریزه برای احداث راه آهن جدید بودند. آنها تودهای از آجرهای پخته یافتند و از مقداری از آنها برای پروژه راه آهن خود استفاده کردند. آنها الکساندر کانینگهام، باستانشناس آماتور بریتانیایی، را نیز خبر کردند که آمد و از محل بازدید کرد. او تعدادی دستساختههای باستانی و نیز چند لوحنوشته یافت که توانست آنها را بخواند. کانینگهام، پس از مختصر کند و کاو سطحی، محل را ترک گفت.