عکسهایی که نشان میدهند، چه بخواهید و چه نخواهید، زمان کار خودش را میکند!
استحکام یک بنا یا زیبایی و طراوت یک چهره، حتی سختی سنگ در برخورد با بافت نرم سرانگشتان دست انسان، همه و همه در گذر زمان دستخوش دگرگونی میشوند.
در این پستها میخواهیم به شما عکسهایی را نشان بدهیم که در نگاه نخست شاید تنها سرگرمیساز تلقی بشوند، اما بعد از کمی تأمل میتوانند هشداری برای همه باشند و نشان بدهند که به مانند این عکسها، کالبد و حیات ما هم، به آسانی توسط دست بیترحم زمان، میتوانند مورد یغما قرار بگیرند. بنابراین باید به دور از غرور و سادهاندیشی فکری به حال جاودانه کردن کارنامه زندگی خود کنیم و دل به پوستهها نبندیم.
وقتی برادر عکاس در سال 1985 متولد شد، مادرش برای او دو عروسک خرس تدی یکسان خرید. یکی از آنها در دست این برادر ماند و دیگری در گوشهای محفوظ نگاه داشته شد تا به نخستین فرزند او هدیه داده شود.
زمانی که استفاده از زغالسنگ در شهر نیویورک معمولتر از امروز بود، ساختمانها بعد از مدتی اینگونه رنگ میباختند. در این عکس میبینید که شستشو با فشار آب قوی، چطور رنگ واقعی ساختمان را دوباره زنده کرده است.
سکه یک پنی نو در راه مستعمل و کهنه شدن:
چراغ راهنمایی که در طی سالها، آنقدر پوستر روی آن چسبانده شده که حفر کردن حفرهای در آن، مثل کاوش باستانشناسی به سالها پیش میماند!
آفتاب طی 28 سال با صورت این راننده کامیون چه کرده. یک طرف صورت او بیشتر در مواجهه با نور خورشید بوده است:
پدربزرگ این عکاس، این سکه را از سال 1952 در جیبش نگه داشته بود:
جای پای این راهب که 20 سال تمام، عادت داشت،در محل ثابتی بایستد و به عبادت بپردازد:
کف مرمری این بانک که در محلی که مشتریها میابستند، فرو رفته شده است:
دکمه این رادیو، آنقدر دست خورده که رنگ از دست داده و پوسته داده و آثار این کهنگی شبیه پرتره ملکه ویکتوریا شده:
برج پیزا و پلههایی که به مرور زمان در نتیجه گام برداشتن جهانگردان، فرسایش پیدا کردهاند:
برخورد ملایم زنگوله در به آن، در طی سالها اینچنین در را فرسوده است:
حباب چراغ روشنایی، نور خورشید را را در طول یک خط متمرکز میکرده و این خط واضح را در زیر خود عاری از چمن کرده:
بعد از سالها فرش از روی کف چوبی برداشته شده و مشخص کرده که تابش نور خورشید روی قسمتهایی که فرش رویشان نبوده، چطور رنگ آنها را تغییر داده است:
باز هم فرسایش پلههای سنگی:
دستگاه فکس و اسکنر که بسیار مورد استفاده قرار میگرفت، آثار برخورد لبههای کاغذ با آن:
گویا نشستن روی دو طرف این نیمکت بیشتر طرف داشته و قسمت وسط در امان مانده:
باد شاخههای این گیاه را به دیوار چوبی پشت آن برخورد میداده و در طول زمان، اینچنین خطهایی مدور روی دیوار ایجاد شده:
فرسایش فلز سخت:
پایه سنگی این ساختمان در تورنتو بعد از یک قرن، در نتیجه روند طبیعی فرسایش و همچنین دست کشیدن عابرین چنین تراشیده شده:
زنجیرها هم میتوانند فرسوده شوند:
چاقوی یک رستوران بعد از سالها تیز شدن!
از بین رفتن کفپوش فلزی پل:
ماوس و سطح چوبی میز:
چقدر جالب بود عکسا. واقعاً لذت بردم.
هر وجودی نقاط فروپاشی زیادی برای از بین رفتن و تبدیل شدن به وجودی دیگر دارد. و این چرخه ادامه دارد…
خییلی جالب بود
اما خیلی غلط املایی و تایپی داره که تو ذوق میزنه.
بیشتر به این نتیجه میرسیم که نه زمان بلکه خود انسان موجب فرسایش میشود
من از این دید به موضوع نگاه میکنم که سخت ترین کارها رو در زندگی با تکرار و تمرکز میتوان بتدریج انجام داد و جلو برد،
چقد تو دانایی
برای من سوال پیش آمده که چرا متصدیان امر شهرداری،هیچ اقدامی جهت مرمت/پاکسازی آثار فرسوده در سطح شهر و مکان های پر رفت و آمد نکردند؟
« گویا نشستن روی دو طرف این نیمکت بیشتر طرف داشته و قسمت وسط در امان مانده » … فکر کنم منظورتون طرفدار داشته بوده که تو تایپ حرفش جا افتاده ..
به شخصه بدم میاد از آدم هایی که مطلب رو نمیخونند و فقط میان غلط میگیرند … یعنی خستگی رو رو تو نویسنده میگذارند … ولی هدف من از نوشتن این کامنت این نبود که ایراد بگیرم .. اشتباهات انسانی طبیعی هست … ولی خوب اگر اصلاحش کنید ، عالی هستید ، پرفکت میشید .. دی:
ولی .. مطلب فوق العاده بود …
بعضی ها مثل کاغذ و دستگاه زیراکس و یا جای پا .. اصلا باور کردنی نیستند !