معرفی کتاب « فلسفه شوخی »، نوشته جان ماریال
پیشگفتار دبیر مجموعه
بسیاری از کسانی که در ایران به نحوی از انحا کار فلسفی میکنند و با فضای مجازی اینترنت نیز بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد (۱) را شنیدهاند و چهبسا از این مجموعه کمنظیر بهره نیز برده باشند. این دانشنامه حاصل طرح نیکویی است که اجرای آن در سال ۱۹۹۵ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. به لطف کمکهایی که گردانندگان این مجموعه از آنها برخوردار شدهاند، متن کامل تمامی مقالات این دانشنامه در اینترنت به رایگان و به آسانترین شکل در دسترس خوانندگان علاقهمند قرار گرفته است.
نگاهی به ساختار و مندرجات مقالهها و مرور کارنامه نویسندگان آنها، که عموما در حیطه کار خویش صاحبِ نام و تألیفات درخور اعتنا هستند، گواهی میدهد که با مجموعهای خواندنی مواجهیم، مجموعهای که غالبا مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع تأمل فلسفی به دست میدهد. به این اعتبار، میتوان به جرئت گفت کسی که میخواهد اولین بار با مسئله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
دانشنامه فلسفه استنفورد (به سرپرستی دکتر ادوارد ن. زالتا (۲)) افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد. حجم بسیاری از مقالههای این دانشنامه چشمگیر است. ظاهرا دست نویسندگان در شرح و بسط کثیری از موضوعات و مباحث باز بوده است. دیگر اینکه در کنار مدخلهای نامآشنا گاه به موضوعات و مسائل کم و بیش بدیعی پرداخته شده است که شاید در نظر اول ورودشان به دانشنامهای فلسفی غریب بنماید و در عین حال خواننده را به بازاندیشی درباره دامنه تفکر فلسفی و نسبت آن با زیستجهان خویش فرابخواند. کتابنامههای مندرج در پایان مقالهها نیز، که معمولاً بهدقت تدوین شدهاند، یکی از محسنات این دانشنامه است که بهویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. این را هم نباید از نظر دور داشت که خاستگاه این دانشنامه به هیچ روی موجب نشده است که متفکران و مباحث فلسفه قارهای نادیده گرفته شوند.
انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن، چهبسا استمرار همان غایتی باشد که موردنظر بانیان این طرح بوده است. بر این اساس، در گام نخست انتخابی اولیه از میان مدخلهای پرشماری که در دانشنامه آمده است صورت گرفته و کار ترجمه آنها به سعی مترجمانی که با این طرح همکاری دارند بهتدریج پیش میرود. ترجمه کل دانشنامه البته غایتی بلندپروازانه است، بهویژه با توجه به اینکه هنوز همه مقالههای آن به نگارش درنیامدهاند. با این حال، تلاش بر این است که، در صورت فراهم بودن شرایط، انتشار این مجموعه استمرار پیدا کند و به سرنوشت مجموعههایی دچار نیاید که آغازی چشمگیر داشتهاند ولی دولتشان چندان پاینده نبوده است.
روال غالب این است که هر کدام از مدخلها در یک مجلد منتشر شود، اما در مواردی که حجم یک مدخل از حداقل لازم برای اینکه به هیئت مجلدی مستقل منتشر شود کمتر باشد، آن مدخل همراه با مدخل دیگری که با آن قرابت موضوعی دارد انتشار مییابد. به درخواست دکتر زالتا، نسخه اساس ترجمهها آخرین ویراستی خواهد بود که در بخش آرشیو دانشنامه درج شده است، و همین امر در چاپهای مجدد ترجمهها مبنا قرار خواهد گرفت. در مرحله ویرایش، تمامی ترجمهها سطر به سطر با متن انگلیسی مقابله خواهند شد تا عیار کار درخور این مجموعه باشد. در این میان تلاش میشود توازن شایستهای میان احترام به سبک و زبان هر مترجم از یک سو و اقتضائات مجموعه از سوی دیگر به دست آید.
طرح انتشار این مجموعه شاید فردی بوده باشد، اما اجرا و اتمام آن البته کاری جمعی است و با تلاش مشترک و همراهی دوستانی میسر میشود که به این کار دل میسپارند. افزون بر مترجمانی که در این طرح همکاری میکنند، سپاسگزار دیگرانی هستم که مساعدتشان پشتوانه اجرای شایسته آن است. بهویژه از آقای دکتر زالتا و سایر گردانندگان دانشنامه قدردانی میکنم که اجازه دادند مجموعه حاضر به زبان فارسی منتشر شود. همچنین، باید یاد کنم از آقای امیر حسینزادگان، مدیر انتشارات ققنوس، که زمینه اجرای طرح را فراهم کردند؛ آقای دکتر سید نصراللّه موسویان، که یاری بیدریغشان برای این مجموعه بسیار مغتنم بوده است؛ آقای احمد تهوری، مدیر روابط عمومی انتشارات، که در تسهیل ارتباطات نقش مؤثری داشتهاند؛ و آقای جهانگیر ملکمحمدی و یکایک همکاران ایشان در بخش فنی انتشارات، که میکوشند این مجموعه با شکل و شمایلی درخور منتشر شود.
مسعود علیا
زمستان ۹۲
[درآمد]
اگرچه نزد بیشتر مردمان شوخی ارزشمند است، فیلسوفان کمتر درباره آن سخن گفتهاند، و آنچه بیان کردهاند عمدتا انتقادی است. سه نظریه سنتی خنده و شوخی در اینجا مورد بررسی قرار گرفته است، در کنار این نظریه که شوخی از بازی پرخاشگری ساختگی در میمونها سر برآورده است. فهم شوخی به منزله بازی به مخالفت با اعتراضات سنتی به آن کمک میکند و برخی فواید آن را آشکار میسازد، از جمله فوایدی که میان شوخی و خود فلسفه مشترک است.
۱ ناخوشنامی شوخی
وقتی مردم با این سؤال مواجه میشوند که چه چیز در زندگی آنان از اهمیت برخوردار است، غالباً به شوخی اشاره میکنند. شریکان زندگی وقتی آن ویژگیهای همسرشان را که بسیار برایشان ارزشمند است فهرست میکنند، معمولاً «شوخطبعی» را در صدر یا نزدیک به آن مینشانند. فیلسوفان با موضوعات مهم در زندگی سر و کار دارند؛ بر این اساس، دو چیز در اظهارات آنها درباره شوخی شگفتآور است:
نخست قلّت گفتههای ایشان در این باره است. از روزگار باستان تا قرن بیستم، بیشترین مطلبی که فیلسوف نامداری درباره خنده یا شوخی نوشته است از حد مقاله فراتر نرفته، و [افزون بر این] تنها معدودی متفکر کمآوازهتر همچون فرانسیس هاچیسون (۳) و جیمز بیتی (۴) [در این مورد [به این اندازه قلم زدهاند. باید توجه داشت که واژه شوخی تا قرن هجدهم به معنای امروزی آن یعنی خندهداری به کار نرفته است و، بنابراین، بحثهای سنتی به خنده یا کمدی پرداختهاند. بیشترین مطلبی که فیلسوفان برجستهای مانند افلاطون، هابز و کانت در مورد خنده یا شوخی نوشتهاند در حد چند بند در متن بحثی درباره موضوع دیگری بوده است. کتاب خنده (۵) ی هانری برگسون (۱۹۰۰) نخستین کتاب به قلم فیلسوفی نامدار در باب شوخی بود. انسانشناسی اهل مریخ [در مقام ناظری بیرونی و بیطرف] با مقایسه حجم نوشتههای فلسفی در باب شوخی و آنچه در مورد ــ مثلاً ــ عدالت، یا حتی در باب حجاب بیخبری (۶) رالز (۷) نوشته شده است، چهبسا نتیجه بگیرد که شوخی میتوانست از زندگی انسانی بیرون بماند بیآنکه ضرر و ضایعه چندانی از این رهگذر به بار آید.
دومین نکته شگفتآور این است که بیشتر فیلسوفان در ارزیابیهای خود از شوخی، به حد چشمگیری آن را پس زدهاند. از یونان باستان تا قرن بیستم، اکثر قریب به اتفاق اظهارنظرهای فلسفی درباره خنده و شوخی بر خنده اهانتآمیز یا استهزا آلود یا بر خندهای که بر آدمیان غالب میشود استوار بود تا بر کمدی، ظرافت طبع (۸) یا مزاح و لطیفه. افلاطون، تأثیرگذارترین منتقد خنده، با این پدیده همچون هیجانی که خویشتنداری عقلانی را از آدمی میستاند برخورد میکند. او در جمهوری (e 388) میگوید پاسداران [یا حکمرانان] کشور باید از خنده دوری کنند، «چون معمولاً وقتی کسی مهار خودش را به دست خندهای شدید بسپارد، حالت او واکنشی شدید برمیانگیزد.» بهویژه قطعاتی در ایلیاد و اودیسه که در آنها گفته میشود کوه المپ غرق در خنده خدایان میشود افلاطون را سخت برمیآشوبد. او شکوه میکند که «نباید پذیرفت کسی مردان بزرگ را بیخودشده از خنده مجسم سازد، تا چه رسد به اینکه خدایان را چنین ترسیم کند».
ایراد دیگر افلاطون به خنده، بدخواهانه بودن آن است. او در فیلبوس (۹) (50-48) لذت حاصل از کمدی را شکلی از اهانت برمیشمارد. میگوید: «استهزا به طور کلی نوعی شرارت و به طور خاص نوعی رذیلت است.» آن رذیلت غفلت از خویش است: افرادی که به ایشان میخندیم خود را توانگرتر، خوشسیماتر یا فضیلتمندتر از آنی که واقعاً هستند تصور میکنند. ما با خندیدن به آنها از امری که شر است ــ غفلت ایشان از خود ــ سرمست میشویم، و این بداندیشی اخلاقاً قابل اعتراض است.
به دلیل همین انتقادها نسبت به خنده و شوخی است که افلاطون میگوید در آرمانشهر، کمدی باید سرسختانه کنترل شود. «ما باید امر کنیم که چنین نمایشهایی به بندگان یا بیگانگانِ اجیرشده واگذار شود و هیچگونه توجه جدی به آنها نشود. هیچ شخص آزادی، چه زن چه مرد، نباید از آنها سرمشق بگیرد.» «شاعران کمدینویس، سرایندگان اشعار یامبیک یا غزلسرایان حق ندارند هیچ شهروندی را با سخن یا ادا، به جد یا به شوخی به سخره بگیرند» (e e; 11: 935],7: 816 قوانین]Laws ).
اندیشمندان یونانی پس از افلاطون نیز مانند وی آرایی منفی درباره خنده و شوخی داشتند. اگرچه ارسطو ظرافت طبع را بخش ارزشمندی از گفتگو میشمارد (Nicomachean Ethics8 4, [اخلاق نیکوماخوس])، با افلاطون موافق است که خنده بیانگر اهانت است. وی در فن خطابه (122,)، ظرافت طبع را اهانت مؤدبانه مینامد. در اخلاق نیکوماخوس 4,8) هشدار میدهد که «بیشتر مردم از تفریح و لودگی بیش از آنکه باید لذت میبرند… لودگی نوعی تمسخر است، و قانونگذاران برخی انواع تمسخر را ممنوع کردهاند ــ شاید میبایست برخی انواع لودگی را ممنوع کنند». رواقیان، با تأکیدی که بر خویشتنداری دارند، با افلاطون همعقیدهاند که خنده خویشتنداری را کاهش میدهد. اپیکتتوس در گفتارها (Enchiridion 33) پند میدهد که «مگذار خندهات گوشخراش، مداوم یا لگامگسیخته باشد». پیروانش میگفتند که وی هرگز نخندید.
کتاب استنفورد ۲۴ … فلسفه شوخی
نویسنده : جان ماریال
مترجم : غلامرضا اصفهانی
ناشر: گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۸۴ صفحه