معرفی کتاب « خودخواهی سالم »، نوشته راشل هلر ، ریچارد هلر
تقدیم به آنهایی که اغلب اوقات در راه دیگران ایثار میکنند
از طرف کسانی که درکشان میکنند.
سخن ناشر
اگر قرار است اتفاقی بیفتد، من باید بخواهم.
این یک جمله میتواند زندگی شما را کاملاً عوض کند.
اما چه قدرتی در این جمله نهفته است که میتواند زندگی را دگرگون کند و معجزه بیافریند؟
این قدرتِ درمانبخش، خودخواهی سالم است؛ همان روش غیرمتداولی که شما را به زندگیای میرساند که سزاوارش هستید.
خودخواهیِ سالم یعنی احترام گذاشتن به احساس و نیازهایمان، به ویژه زمانی که دیگران این کار را نمیکنند. و این همان تعهد سادهای به خودتان است که کمک میکند تا بر روی امواج دگرگونی شناور شوید، بر روی نیازهایتان تمرکز کنید، الگوهایی را که مانع از رسیدن به خواستههایتان میشوند، شناسایی و الگوهای جدیدی را جانشین آنها کنید و زندگیِ مطابق میلتان را بسازید.
اینک نوبت شماست تا آزاد زندگی کنید.
فیروزه یاوری
تابستان ۱۳۹۰
بخش ۱: بیداری
۱: خودخواهی سالم چه نقشی را در سلامتی ما بازی میکند؟
گفته شده است که خودخواهی سالم عامل اصلی یک زندگی جنسی رضایتبخش را تشکیل میدهد.
در این حالت نه فقط از روابط جنسیتان احساس رضایت کامل میکنید، که حتی میتوانید بازی تنیس بهتری هم ارائه کنید.
افرادی که در حفظ رژیم غذاییشان موفقند، ادعا دارند که با کمک خودخواهی سالم توانستهاند در زمینههایی که محکوم به شکستند، برنده شوند و سالم بمانند و مانع از افزایش وزن شوند.
بازماندگان بیماری سرطان اعتقاد دارند که این تنها درسی است که باید آموخته شود و درسی که یک مذهب مترقی آن را به عنوان یکی از دعاهای خود ارائه کرده است.
میلیونرهای خودساخته قسم میخورند که خودخواهی سالم زندگیشان را دگرگون کرده و آنها را از فقر، نگرانی و نداری به رفاه و آسایش رسانده است.
اگرچه هدفمان این نیست که دیگران را حساستر، باملاحظهتر یا قدردانتر کنیم، اما اغلب این تغییر جالب (غیرمنتظره) در همسران، دوستان، خانواده و حتی فرزندان رخ میدهد.
خبر خوب این است که چنین راهحل اعجابآوری که پاسخگوی بسیاری از مسائل فرسایندهٔ زندگی است، نه نیاز به نسخهای دارد، نه اعتیادآور است و نه عوارض جانبی دارد. بهتر از همه اینکه هر یک از ما میتواند آزادانه آن را اختیار کند.
این قدرت درمانبخش، این اکسیر معجزهآفرین و این نیروی قدرتمندی که زندگیها را دگرگون میکند، چیست؟
به همین سادگی! این خودخواهی سالم است- همان روش غیرمتداولی که شما را به زندگیای میرساند که سزاوارش هستید، بدون آنکه احساس گناه کنید.
تعریف خودخواهی سالم
خودخواهی سالم روشی خاص از تفکر و عمل است که در آن شما نسبت به خود مهر میورزید، قدردانی عمیقی دارید و نگران خودتان هستید. این امر شامل تمایل شما به اجرای نکات زیر میباشد (اما فقط محدود به آنها نیست.):
- به احساساتتان، حساسیتهایتان، تقدماتتان و امیال و نیازهایتان احترام بگذارید.
- به معلوماتتان، تواناییهایتان و تجاربتان اعتماد کنید.
- ضعفها و کاستیهایتان را بپذیرید، بدون آنکه خود را سرزنش کنید یا احساس گناه نمایید.
- تلاشها و مبارزاتتان را تشویق کنید، بدون آنکه از خودتان انتظار موفقیت داشته باشید.
- و بدون قید و شرطی به خود عشق بورزید و کودک درونتان را بپرورانید.
***
خودخواهی سالم یعنی احترام گذاردن به احساسات و نیازهایتان، حتی اگر دیگران این کار را انجام نمیدهند. به ویژه اگر دیگران این کار را نمیکنند.
***
روانشناسان خودخواهی سالم را به عنوان سطح بالاتری از فعالیتهای ذهنی تعریف میکنند که شما را برای رسیدن به تواناییهای کامل بالقوهتان یاری میرسانند. در دنیای واقعی، خودخواهی سالم به مراتب ماورای این تعریف است.
برای آنکه خودخواهی سالمی داشته باشید باید محدودیتهایتان را بشناسید، آنها را بپذیرید و به آنها احترام بگذارید، زمانی که خسته هستید استراحت کنید، وقتی گرسنه هستید، غذاهای مغذی و لذتبخش برای خودتان تدارک ببینید، وقتی نیاز دارید به دستشویی بروید، بیوقفه این کار را انجام دهید، از تغذیهٔ جسمی و عاطفی مناسبی برخوردار باشید، بدون اینکه احساس کنید به کسب آنها نیاز دارید و در تمامی مراحل این نکته را بپذیرید (و حتی قدردانی کنید!) که شما انسان کاملی نیستید.
خودخواهی سالم برای شما شور زندگیای به ارمغان میآورد که شگفتانگیز است، لذتی که از تجربهٔ واقعی دستاوردهای موفقیتهایتان ناشی میشود و به شما این غرور را میبخشد که با تواناییهایتان میتوانید رفتار اطرافیانتان را با خود تعیین کنید، هر قدر هم که نقش مهمی در زندگی شما داشته باشند.
خودخواهی سالم کلیدی است که قفل زندگی آزاد را برایتان میگشاید؛ آزادی از سلطهٔ عقاید و خواستههای دیگران، در کنار آزادی از نداهای درونی ذهنتان، نداهایی که پسماندهٔ دوران کودکی است و شاید در گذشته با بیرحمی بر شما تسلط داشته، دربارهتان قضاوت و سرزنشتان کردهاند.
در هر صورت لازم به یادآوری است که خودخواهی سالم برای اکثریت زنان و مردان جهان پدیدهای دور از دسترس است.
و درست نقطهٔ مقابل آن، خودانکاری.
خودانکاری را میتوان به صورت انکار نیازها، تقدمات و امیال خود تعریف کرد، به شکلی که نیازها، تقدمات و امیال فرد دیگری به تحقق بپیوندند. در اغلب موارد ریشههای خودانکاری را میتوان در ترس، احساس گناه، احساس بیارزشی یا اعتقاد به نداشتن قدرت اراده یافت.
خودانکاری میتواند نشانهای از دوران کودکیای باشد که در آن دوران شما احساس بیارزشی، ترس و ضعف را تجربه کردهاید و نیازها، امیال و خواستههایتان نادیده گرفته شدهاند؛ یا دوران کودکیای که در آن از قضاوتی غیرعادلانه رنج بردهاید و تلاشها، تواناییها و پیشرفتهایتان به ندرت مورد توجه و قدردانی قرار گرفتهاند.
کدام ستون شما را بهتر توصیف میکند؟
خودانکاری
نگرانی
احساس عجز
خشم
سرزنش خود
بیتصمیمی
ترس از طرد شدن
حساسیت نسبت به انتقاد
پنهانکاری
احساس گناه
درمانده
کاملگرایی
تمرکز بر دیگران
تمرکز بر گذشته
تجزیه و تحلیل افراطی
نگرانی وسواسآمیز
رفتار رییسمآبانه
انزوا
افسردگی
خرّاج
اندوختهسازی
به دنبال امنیت
خودخواهی سالم
رضایت و آرامش
احساس قدرت
بیخیالی
قدر خود را دانستن
مصمّم
مستقل
پذیرای انتقاد
راستگو
خودباوری
قادر
واقعنگری
تمرکز بر خود
تمرکز بر حال و آینده
در جستجوی تجارب لذتبخش
حل واقعنگرانهٔ مسائل
بر اساس لیاقت حکم میکنید
بیرون ریختن احساسات
فعّال
مسئول در امور مالی
اعتقاد به خوشاقبالی و لذت از آنچه که دارید
به دنبال ماجراجویی
افرادی که دارای ویژگی خودانکاریاند، اصلیترین نیازهایشان را نادیده میگیرند یا به تأخیر میاندازند؛ نه به دلیل آنکه چنین میخواهند، بلکه غیر از این را غیرممکن مییابند. چطور میتوانید خودتان را شناسایی کنید و بدانید آیا شما نیز دارای ویژگی خودانکاری هستید؟ آزمایش فصل چهارم به شما کمک میکند تا به درجهٔ خودانکاریتان پی ببرید.
اگر شما دارای این خصوصیت باشید، بسیاری از ویژگیهایی که در ستون راست صفحهٔ قبل درج شدهاند، به نظرتان آشنا خواهند بود. اما قبل از آنکه شروع به سرزنش خود کنید، به این نکته توجه کنید:
احساساتتان، افکارتان و روشهای انطباقتان، از کمبودهای شما ناشی نمیشوند. این احساسات، افکار و روشهای انطباق نتایج خودانکاری افراطی شما در مدت زمانی طولانی است، نتایجِ فقدان ریشهای و طولانیمدت خودخواهی سالمتان.
بهای واقعی خودانکاری
از نظر ما جالب است که شرکتهای هواپیمایی به مسافران خود اطلاع میدهند که در مواقع اضطراری اول ماسک اکسیژن را روی صورتشان بگذارند، پیش از آنکه درصدد کمک به همسفرانشان از جمله کودکانشان باشند. شاید فکر کنیم چنین پیامی که در جهت حفظ جان است، لازم به تذکر نیست. اما لازم به تذکر است.
بسیاری از ما از دوران کودکی با ارزش و اهمیت ازخودگذشتگی و اعمال قهرمانی آشنا هستیم و بر اساس آن نمیتوانیم نیازهای خود را در درجهٔ اول اهمیت قرار دهیم، حتی در جایی که مسئلهٔ سلامتیمان مطرح است یا شاید مسئلهٔ زندگیمان، بدون اینکه از آن آگاه باشیم.
بسیاری از ما دیوانهوار در جستجوی کشف لذت و معنایی هستیم که زندگیمان فاقد آن است، همان شادی و لذتی که از کنارمان لغزیده و رد شده است. ما از ته دل خواهان زندگیای هستیم که در آن به آنچه که انجام میدهیم و آنچه که هستیم، بهایی داده شود و مورد قدردانی قرار گیریم. ما صرفاً آرزومندیم همچنان که از خودمان برای دیگران مایه میگذاریم، این اتفاق برای خودمان هم بیفتد و دیگران هم به فکر ما باشند. اما آنها این کار را نمیکنند و در اینجاست که مسئله آغاز میشود.
ما تلاش میکنیم با منطق و دلیل خودمان را متقاعد کنیم که دیگران هم اگر میتوانستند در راه ما فداکاری و گذشت میکردند. ما بیتوجهی آنها را به دلیل کار زیاد یا سایر فشارهای زندگی میدانیم.
آنها از این نکته ناآگاهند که بیتوجهیشان باعث درد و رنج ما میشود. به خودمان میگوییم: «نه، آنها به ما بیتوجه نیستند، اما نمیتوانند محبّتشان را نشان بدهند.»
شاید هم خودمان را متهم سازیم که «زیادی حساس هستیم» و «از کاه کوهی میسازیم»، حتی زمانی که به حقیقت دردناک پی میبریم.
و دست آخر، همان بهانهٔ همیشگی قدیمی که دیگران را از هر نوع مسئولیتی مبری میسازد «بابا، همهٔ نوجوانها همینطورند.» یا «خوب این طوری است دیگر» و بعد شانههایمان را بالا میاندازیم و تظاهر میکنیم که کل مسئله فراموش شده.
اما مسئله فراموش نشده. احساس خودانکاری و درد ناشی از فقدان معاملهٔ به مثل در درونمان کمین کرده است، همان چیزهایی که میتوانند از ما موجودی ناراضی و ناسالم بسازند.
احساس خودانکاری مداوم میتواند ما را به درهٔ سیاه افسردگی سوق دهد یا موجب ناآرامی، بیحوصلگی شدید، حملات خشم یا ظهور اشکهای غیرمنتظره شود. اینها علائم کلاسیکی هستند که گویای تشنگیمان برای محبت و توجه میباشند. احتمال میرود این علائم هشداردهنده مورد بیاعتنایی قرار گیرند.
ارتباط تنش
شما با درماندگی فریاد میکشید: «آخرش این بچه مرا دقمرگ میکند.» حتی در لحظاتی که این کلمات را بر زبان میآورید، قادر نیستید حقیقتی را دریابید که در این جمله نهفته است، و از تنشی که وجودتان را فرا میگیرد، ناآگاهید.
«تو داری مرا زندهزنده میخوری!» «تو مرا مریض میکنی!» و «تو مرا دیوانه میکنی!» اینها صرفاً فریادهای ناشی از عجز و درماندگی نیستند، اینها توصیف گویایی هستند از آنچه که بر وجودتان اتفاق میافتد.
چه بدانید و چه ندانید، بدن شما این احساس خودانکاری را به شکل تنشی تحمل میکند. سادهتر بگوییم، تنش، واکنش بدن شماست در قبال خواستهای که نمیتواند عملی شود. زمانی که تلاش زیادی به خرج دادهاید و عدم موفقیت و احساس درماندگی وقت، توان و حوصلهتان را به هدر داده است، دچار تنش میشوید. در چنین لحظاتی که نیاز دارید تلاشهای خود را برای رفاه شخصی دیگر متوقف سازید، این نیاز را انکار میکنید، بزرگترین تنشهای ممکن وجودتان را در کام خود فرو میبرد.
***
زمانی که خشمگین هستید، به آنچه که میگویید (یا فکر میکنید) خوب گوش کنید شاید ناامیدانه در جستجوی کمکی هستید.
***
زندگی در کنار چنین تنشهایی که با احساس خودانکاری همراه است، میتواند موجب بسیاری از بیماریهای جسمانی شود، چه حاد و چه مزمن. تنش میتواند موجب سردرد، سوءهاضمه، اختلالات پوستی و بیخوابی گردد. هورمانهایی که بدنمان در زمان تنش ایجاد میکند میتواند ما را در معرض خطر جدی فشارخون، نوع خاصی از بیماری دیابت، آسم و بیماریهای قلبی، اختلال سیستم ایمنی بدن، اشتهای کاذب ناشی از تنش، چاقی و شاید حتی سرطان قرار دهد.
زمانی که چنین تنشی ادامه مییابد، بدن توانایی خود را برای رویارویی با سایر مشکلات از دست میدهد و مسائل روزمرهٔ زندگی به نظر حلنشدنی میرسد و در نتیجه به دایرهای از تنشهای دیگر منتهی میگردد که در نهایت شخص را بیمار میکند.
این تصادفی نیست که میزان تنش و بیماریهای مرتبط با آن همواره بسیار بالاست. بسیاری از ما خود را عاجز از پیشرفت در کار، شرایط مالی، حفظ سلامتی، تناسب اندام و روابط شخصیمان مییابیم. به نظرمان میرسد که هرگز وقت کافی برای حل مسائل روزانهمان نداریم و نمیتوانیم از لذاتی که تصور میکنیم دور از دسترسمان هستند، بهرهمند شویم. اگرچه به ما گفته شده که کنترل زندگیمان را به دست گرفتهایم، اما هرگز خودمان را عاجزتر و درماندهتر از حال نیافتهایم. تنش ناشی از این باور است که ما باید بتوانیم زندگیمان را تحت تسلط خود قرار دهیم، اما در واقع کشف میکنیم که کمترین تسلط ممکن را روی زندگیمان داریم یا اصلاً تسلطی نداریم.
برخی از پژوهشگران اعتقاد دارند که تنش، به طور مستقیم یا غیرمستقیم میتواند قاتل شماره یک جامعهٔ آمریکایی محسوب شود. شما در این جامعه در هر بیماری خطرناکی به عوامل پدیدآورندهٔ آن توجه کنید. در همهٔ آنها به یک عامل سمج و دائمی برخواهید خورد؛ تنش. تنش ناشی از خواستههای فراوان، نداشتن وقت، کمخوابی، شتابزدگی، عدم تغذیهٔ مناسب، مهلتهای به آخر رسیده، کمالگرایی، نبود لحظاتی برای لذت بردن از زندگی، از عشق و مهربانی و از قهقهههای خنده.
***
استرس میتواند از فشارهای زیاده از حد ناشی شود یا از احساس نداشتن قدرت، و در آخر از نگرفتن پاداشی در قبال زحمات.
***
هیچ عامل دیگری نمیتواند مانند تنش به اشکال مختلفی آدمکشی کند. تنش- و میزان بالای کورتیزول و انسولین که مرتبط با تنشند- موجب گرفتگی بیشتر عروق قلبی میگردد، چربیها را در بدن ذخیره میکند، باعث پیری زودرس میشود، ماهیچهها را فرسوده میسازد و اندامهای بدن، حتی استخوانها را به تحلیل میبرد. افزایش هورمونهای تنش همواره با سکتهٔ مغزی، سکتهٔ قلبی و به تازگی با رشد دهها نوع از سرطان در ارتباط است.
اگر شما به سالهای قبل از یک حملهٔ قلبی، سکتهٔ مغزی یا رشد یک غدهٔ بدخیم توجه کنید، احتمال آن می رود که ردپای هجوم هورمونهای ناشی از تنش را پیدا کنید. اگرچه برخی از پژوهشها عوامل دیگری را چون کمخوابی، رژیم ناسالم یا ورزش نکردن در ظهور این اختلالات مؤثر میدانند، اما باید دانست که این عوامل به خودیخود نتایج حاصله از تنش و نبود خودخواهی سالمند، و نه به عکس.
بدتر از همه اینکه حتی در نبود بیماریهای جسمانی مشهود، تنش – به ویژه تنشی که با ازخودگذشتگی و انکار خود مرتبط است – میتواند عمرتان را کوتاه کند.
دکتر ای. اِس. ایپِل، استاد روانکاوی دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو، اخیراً پژوهشی را در مورد میزان استرس مادرانی انجام داده است که از کودکان مبتلا به بیماریهای مزمن خود پرستاری میکنند. این مادرها که تحت فشار زیادی هستند و در این راه نیازهای خود را به دست فراموشی میسپارند، به سرعت دچار پیری و فرسودگی سلولی میشوند. اینگونه مادرها نه تنها احساس پیری پیش از موعد میکنند، سلولهای بدنشان نیز به سرعت پیر میشوند. هرقدر زمانی که تنش را تحمل میکنند، طولانیتر شود (و ازخودگذشتگی)، سرعت پیری زودرسشان نیز افزایش مییابد.
***
همان طور که ازخودگذشتگی میتواند منجر به بیماری شما شود، خودخواهی سالم نیز میتواند سلامتتان را به شما برگرداند.
***
هر ساله هزاران پژوهش علمی آنچه را که ما به خوبی میدانیم، تأیید میکنند؛ تنش ناشی از انکارِ خود، توانمان را از ما میرباید، سلامتیمان را از ما میگیرد و شاید زندگیمان را نیز به باد دهد.
ازخودگذشتگی در راه دیگران و نگرفتن محبت و پاداشی در قبال آن – چیزی که سزاوارش هستید – ازخودگذشتگی در راه دیگران صرفاً به دلیل ترس یا احساس گناه و نگرانی از آنکه دیگران دوستتان نداشته باشند، ازخودگذشتگی در راه دیگران زمانی که نیازهای خودتان را انکار میکنید، ازخودگذشتگی در راه دیگران در حالی که میدانید این عمل عمرتان را بر روی کرهٔ زمین لحظهبهلحظه کوتاهتر خواهد کرد و دیگران زندگیشان را ادامه خواهند داد…. این غایت خودانکاری است.
به مسئله اینگونه فکر کنید، تمام ازخودگذشتگی شما در راه دیگران میتواند خیلی بیش از یک فداکاری ساده باشد که شما تصورش را میکنید.
اگرچه قرار دادن نیازهایتان پیش از انجام خواستههای دیگران تضمین صددرصدی نیست که سالم بمانید یا آن قدر زندگی کنید که صدمین سال تولدتان را جشن بگیرید، اما سهم مناسبی از یک خودخواهی سالم شاید بتواند از میزان تنشهای جسمانی و روانی منتهی به اختلالات و فرسودگی زودتر از موعد بکاهد.
مصرف روزانهٔ مقداری خودخواهی سالم نه فقط احساس خوبی به شما میبخشد – بلکه میتواند همان چیزی باشد که پزشکتان تجویز کرده است!
وعده و وعیدها
گفته شده است که بدن نمایندهٔ ظاهری ذهن و روح است. نادیده گرفتن نیازهایتان میتواند قلب و ذهنتان را بیمار کند و در نهایت به بیماریهای جسمانی منتهی شود. در عینحال، اعتمادبهنفس، شادی و نشاطی که از خودخواهی سالم سرچشمه میگیرد، میتواند کمک کند و سلامتیتان را به شما برگرداند.
خودتان را از بند وعدههای انجام نشده، ترسها یا احساس گناه آزاد کنید تا بتوانید آزادانه از زندگیای که در اختیارتان بوده، اما آن را کنار زدهاید، لذت ببرید. با این تولد مجدد شما میتوانید احساسات جوانی و سلامتی را که تصور میکردید از دست دادهاید، از نو لمس کنید.
کتاب خودخواهی سالم
بدون داشتن احساس گناه،آن طور که سزاوارش هستید، زندگی کنید
نویسنده : راشل هلر ، ریچارد هلر
مترجم : منیژه شیخ جوادی (بهزاد)
انتشارات سیته
تعداد صفحات: ۲۸۱ صفحه