معرفی کتاب « ارتش ایران هخامنشی »، نوشته دانکن هد
این کتاب ترجمهای است از:
The Achaemenid Persian Army
Duncan Head
Montvert Publications, 1992
ارتش ایران هخامنشی
مقدمه
امپراتوری ایران در روزگار هخامنشی به مدت تقریباً دویست سال، از نیمهٔ سده ششم تا نیمهٔ سده چهارم پ.م، بر خاور نزدیک و مدیترانه خاوری تسلط داشت. این بزرگترین امپراتوریای بود که جهان تا بدان روزگار به خود دیده بود، و از بسیاری جهات موفقترین نیز به شمار میرفت. ما برای مدتی طولانی تنها از دریچهٔ چشم یونانیان باستان به ایران نگریستهایم. مورخان یونانی منبع اساسی اطلاعات در بارهٔ ایرانیان بودهاند و حتی امروزه نیز چنینند. این چشمانداز بدین معنی بود که ایران از دیرباز با دیدگاهی خصمانه نگریسته میشد؛ و چون اتحادیهای از دولتشهرهای یونانی مانع از گسترش این امپراتوری در باخترزمین گردید و حملهٔ یونان نیز سرانجام این امپراتوری را سرنگون ساخت، از دید غربیها ایرانیان دشمنانی شکستخورده هستند، دیدگاهی که ممکن است به سادگی هرچه تمامتر، همهٔ دستاوردهای نظامی آنان را پنهان سازد. خوشبختانه منابع دیگر به گونهای فزاینده در دسترس قرار میگیرند تا این دیدگاه متعصبانه یونانیها را تصحیح کنند و ایجاد و ترسیم تصویر درستی از سازمان نظامی هخامنشیها ممکن شده است، تصویری که با وجود این هنوز هم به گونهای گریزناپذیر بهشدت وابسته به منابع یونانی است.
زمینهٔ تاریخی
پارسها و پسرعموهای مادی ایشان، نخستین بار در نوشتههای آشوری سده نهم پ.م گام به تاریخ گذاردند. در آن زمان پارسها در جایی که اکنون کردستان ایران است ساکن بودند و مادها در نقطهای جنوبیتر در کوههای زاگرس جای داشتند. اینکه آنها چه مدت در این مناطق ساکن بوده و از کجا وارد خاک ایران شدهاند، هنوز نامعلوم است.
در آغاز مادها به مراتب قویتر از پارسها بودند. آنها در سده هفتم پ.م پادشاهی نیرومندی در باختر ایران و به پایتختی هگمتانه (یا همدان کنونی، به یونانی اکباتان) بر پای داشتند و همزمان پارسها را نیز مطیع ساختند. ارتش ماد در اتحادی با بابلیها در ۶۱۲ پ.م نینوا را تسخیر و امپراتوری آشور را نابود ساخت.
متأسفانه دانستههای ما از این سلسله اندک است. سازمان اداری و نظامی آنها لابد بعدها سازمانهای اداری و نظامی امپراتوری هخامنشی را تحت تأثیر قرار داده بوده ــ اصطلاحاتی مانند ساتراپ [شهرب] مادی به نظر میرسندــ اما ما اطلاعات مشروحی از این سازمان نداریم. مرزهای خاوری پادشاهی ماد نامشخص هستند. برخی دانشمندان عقیده دارند که پادشاهی ماد، باکتریا را نیز شامل میشده است اما برخی دیگر باکتریا را کشوری مستقل میدانند. مادها در غرب، قلمرو اورارتو را (که ارمنیها از پیش در حال وارد شدن بدان بودند) تصرف کردند و با قلمرو لیدیه به نبرد برخاستند که به تثبیت مرزهای آنان در ساحل رود هالیس [قزل ایرماق کنونی] در مرکز آناتولی انجامید.
پارسها در این زمان زیر فرمان شاهان دودمان هخامنشی و تحت حاکمیت عالی مادها بودند. شاهان پارس خود را با دو عنوان معرفی میساختند، «شاه پارس» و «شاه اَنشان». مدتها تصور میشد که این دو عنوان، معرفیکنندهٔ دو شاخهٔ این دودمان باشند، اما کتیبههایی که در سال ۱۹۷۲ پیدا شد، اَنشان را شهری در پارس (استان فارس کنونی) معرفی میکنند و اشاره بدین دارند که تنها یک قلمرو پارسی وجود داشته است.
پادشاهی غیر مستقل پارسها را کوروش ملقب به بزرگ، که فرزند کمبوجیه پارسی و ماندانا، دختر ایشتوویگو، شهریار ماد، بود، به یک امپراتوری بدل ساخت. کوروش در حدود ۵۵۰ پ.م با یاری یک مادی متمرد در ارتش این کشور، سر به شورش برداشت و پدربزرگ خود ایشتوویگو را سرنگون ساخت. این امپراتوری جدید پارسی تا اندازهای همان پادشاهی مادی با مدیریتی تازه بود و مادها همچنان از جایگاهی عالی بهرهمند بودند. کوروش در ۵۴۶ پ.م فتوحات خود در آناتولی باختری را که در حاکمیت کرزوس لیدیهای بود، با نبردهایی در خاور ایران ادامه داد و در ۵۳۹ پ.م بابل و متصرفات آن در عراق و سوریه تا مرزهای مصر را تصرف کرد.
تصویر ۱: پیش از امپراتوری. (آ) از مهر کوروش، شاه اَنشان، احتمالاً پدربزرگ کوروش بزرگ (نظر کوک). (ب) سوار کماندار، جزئیات زینتهای صفحات یک نیام زرین از گنجینهٔ جیحون (مجموعهای از اشیاء عمدتاً هخامنشی، که احتمالاً در سده نوزدهم میلادی در کرانه شمالی جیحون در سغد باستانی یافت شد). این نیام ممکن است از ساختههای مادها و از سدههای هفتم ـ ششم پ.م بوده باشد. کماندار احتمالاً از شاهان ماد است چون کلاهخود وی همانند تاجهای آشوری است. (پ و ت) مادهایی از برجستهنگاریهای آشوری اواخر سده هشتم پ.م. (ث) فردی مادی، احتمالاً کاهنی از یک گورصخره نزدیک سرپل ذهاب در زاگرس از سدههای هفتم یا ششم پ.م که برخلاف تصاویر آشوری، جامهای همانند مادهای دورهٔ هخامنشی به تن دارد.
برخی منابع معتقدند کوروش در ارتش و سازمان اداری هخامنشی برخی ویژگیهای متمایز ایجاد کرد، اما معلوم نیست که این امور حقیقتاً تا چه اندازه کار وی بوده است. کوروش در تابستان ۵۳۰ پ.م در حالی کشته شد که در آسیای مرکزی در حال نبرد با ماساگتها و به روایتی دیگر علیه دربیکها بود.
کمبوجیه، فرزند و جانشین کوروش، قلمرو سائیتی (۱) مصر را به تصرف درآورد، جایی که قرار بود یکی از سرکشترین ایالات امپراتوری هخامنشی باشد، اما در تصرف اتیوپی، این امپراتوری تحت نفوذ مصر در مروئه، (۲) ناکام ماند. او در سوریه و در راه بازگشت به میهن جان سپرد و به دنبال آن دورهای از خشونت و سرکشی رخ داد. در پایان این زمان، داریوش که فردی از شاخهٔ دیگر خاندان هخامنشی بود، با استواری بر اورنگ شهریاری نشست و نظم را به امپراتوری بازگرداند. او ادعا کرد که غاصبی را از تخت به زیر کشیده است و سپس در یک دورهٔ یکساله به نوزده نبرد دست یازید و نُه پادشاه را به اسارت درآورد. بازسازی رویدادهای این دوره تا حد زیادی بستگی به باورداشتها در بارهٔ گزارشی دارد که از داریوش در یک سنگنوشته [بیستون] باقی مانده است. بسیاری از متخصصان گمان میکنند کسی را که داریوش سرنگون ساخت، وارث قانونی کمبوجیه بوده است.
داریوش اول، آخرین شاهی بود که به گونهای چشمگیر مرزهای امپراتوری هخامنشی را گسترش داد. وی پس از نبردهایش علیه شورشیان، طی جنگهایی در خاور، سکاهای تیزخود را مطیع ساخت که یکی از قبایل متعدد سکاهای کوچرو بودند و بخشهایی از شمال باختری هند را به امپراتوری هخامنشی ملحق کرد. نبردهای وی علیه سکاهای اروپایی در غرب (در حدود ۵۱۲ پ.م)، شکستی خوارکننده بود اما سرداران وی بیشتر تراکیه (۳) و مقدونیه را فتح کردند. پیشرفتها را شورش بزرگ ایونیهای یونانی در ۴۹۹ پ.م، که مورد حمایت آتنیها و ارتریاییها (۴) بودند، متوقف ساخت. ایونیه، کاریا و قبرس از دست رفتند، سارد پایتخت لیدیه به آتش کشیده شد هرچند به تصرف [یونانیهای شورشی] در نیامد. اما زمانی که داریوش به ساماندهی ناوگانی پرداخت که قادر به رو در رویی با ایونیها بود، شورش بهآهستگی سرکوب گردید. داریوش برای انتقامجویی از آتن و ارتریا، به حملهٔ آبیـ خاکی مستقیمی دست یازید که برای آن بهویژه به نیروی اسب متکی بود. این ارتش در ۴۹۰ پ.م از طریق دریا به راه افتاد و همهٔ جزایر را به تصرف درآورد. داتیس، فرمانده پارسی، به ارتریا حمله و آن را تصرف کرد. معابد شهر را به آتش کشیدند و سکنه آن تبعید شدند.
با این حال، داتیس با حرکت به سوی آتن در ماراتون پیاده شد اما حاصل آن، تنها شکست ارتش در یک حملهٔ غیرمنتظره و سریع هوپلیتهای آتنی، سربازان سنگیناسلحه یونانی، بود. در آن زمان احتمالاً این شکست را همچون عقبنشینی کوچکی در میدان نبرد مینگریستند اما در حقیقت نخستین پیروزی عمدهٔ یونانیها در نبردهای بزرگ با ایرانیها بود. داریوش آشکارا در آرزوی انتقام شکست ماراتون بود اما شورش مصر مانع وی شد. او در ۴۸۶ پ.م درگذشت.
خشایارشا، فرزند داریوش، در آغاز مجبور بود به مقابله با شورش بابل بپردازد. اما زمانی که وی این کار را به انجام رساند، سپاهی بزرگ فراهم آورد. تنها امر مسلم در بارهٔ ابعاد این ارتش این است که به سبب بزرگی بیسابقهٔ خود یونانیها را در هم شکست. این ارتش در بهار ۴۸۰ پ.م از آسیای صغیر به راه افتاد و از روی پلی ساختهشده از قایق، از تنگهٔ هلسپونت (۵) گذشت و از طریق تراکیه و شمال یونان به راه افتاد و ناوگانی آن را پشتیبانی و تدارک میکرد. کشورهای شمال یونان تابع شدند و برخی، سربازانی را برای ارتش هخامنشی فراهم آوردند. نیرویی مدافع به فرماندهی اسپارتیها، که از گذرگاه ترموپیل دفاع میکرد، در هم شکسته شد و ناوگان متحد یونان وادار گردید تا از جایگاه مجاور خود در آرتمیسیون عقبنشینی کند. خشایارشا آتن را، که بیشتر مردم آن را ترک کرده بودند، به تصرف درآورد.
اما این پایان موفقیتهای ایرانیان بود؛ یونانیهای متحد، ناوگان خشایارشا را در سالامیس شکست دادند. بدون این ناوگان، خشایارشا نه امیدی به فتح پلوپونز داشت و نه از تدارک ارتش خود مطمئن بود و از این رو همراه با بیشتر سپاه عقبنشینی کرد و مردونیوس را با نیرویی بزرگ از سربازان برگزیده در یونان باقی گذارد. در ۴۷۹ پ.م مردونیوس با ارتش متحد یونان در پلاته واقع در بیوتیا درگیر شد اما پس از چند موفقیت اولیه، شکست خورد و کشته شد. باقیماندهٔ ایرانیان از طریق یونان و تراکیه به آسیا عقبنشینی کردند.
اندکی بعد یونانیان، ایرانیان را در ایونی و در نبرد موکاله شکست دادند. متحدان یونانی به رهبری آتن، ایرانیان را از تراکیه، ایونی و قبرس بیرون راندند و در حدود ۴۶۶ پ.م آنها را در کنار رود اوریمدون در پامفیلیا شکست دادند و به پشتیبانی از شورش مصر پرداختند تا اینکه در سال ۴۴۹ پ.م اردشیر اول، جانشین خشایارشا، مذاکرات «صلح کالیاس» را با آتنیها آغاز کرد.
اردشیر اول در ۴۲۴ پ.م درگذشت. فرزند وی، خشایارشای دوم، را خیلی زود برادر نامشروعش سُغدیان به قتل رساند و خود نیز جایش را به یکی دیگر از فرزندان نامشروع اردشیر داد که به عنوان داریوش دوم به تخت نشست. از این به بعد شورشهای بیشتری در ماد و در کادوس در کرانههای دریای مازندران روی داد و شورشی بزرگ در ۴۰۴ پ.م در مصر، استقلال این کشور را به دنبال آورد. چنین پنداشته میشود که از این زمان، سرزمینهای دورافتاده جدایی خود از امپراتوری هخامنشی را آغاز کردند. مثلاً در ۴۰۰ پ.م بیشتر کرانههای جنوبی دریای سیاه مستقل گردید. در سده چهارم پ.م جداییها گسترش یافت؛ شاهان تراکیهای بیتونیا در بیشتر این دوره مستقل بودند و در زمان فتوحات اسکندر مقدونی، خوارزم و هند مدتی بود که از امپراتوری هخامنشی جدا شده بودند.
در ۴۱۲ پ.م ایرانیان، در اتحادی با اسپارت برای متوقف ساختن آتن در دریای اژه، مداخله در امور یونان را بار دیگر آغاز کردند. در حدود ۴۰۸ پ.م کوروش کوچک، فرزند داریوش دوم، کارگزار هخامنشیها در آسیای صغیر گردید. اما زمانی که برادر وی به عنوان اردشیر دوم بر تخت نشست، کوروش این پایگاه قدرت خویش را در کوشش برای دستیابی به تاج و تخت به کار گرفت. او ارتشی از مزدوران یونانی فراهم آورد و به سوی خاور به راه افتاد اما تنها دستاورد وی، شکست و مرگ در کوناکسا در بابل بود. یونانیان که اکنون گزنفون آتنی یکی از فرماندهان ایشان بود، با نبرد راه خود را از درون امپراتوری هخامنشی و از میان قبایل مستقل گشودند تا به دریای سیاه رسیدند و به گونهای حماسی، ضعف ارتش هخامنشی را نمایان ساختند. برخی از آنها به خدمت اسپارت درآمدند که از کوروش کوچک پشتیبانی کرده و اکنون در آسیای صغیر با ایرانیان در حال جنگ بود. اما اسپارت نمیتوانست مدتی طولانی هم در برابر ایرانیان بایستد و هم در برابر دشمنان یونانی، و چون در ۳۸۶ پ.م «صلح شاهنشاه» منعقد گردید، شهرهای یونانی آسیا بار دیگر تحت حاکمیت ایرانیان قرار گرفتند.
کتاب ارتش ایران هخامنشی
نویسنده : دانکن هد
مترجم : محمد آقاجری
ناشر: گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۱۵۰ صفحه