معرفی کتاب « غرور »، نوشته مایکل اریک دایسون
این کتاب ترجمهای است از:
Pride
The Seven Deadly Sins
Michael Eric Dyson
Oxford University Press, 2006
یادداشت ناشر
هفت گناه کبیره در سنت مسیحی (غرور، طمع، بیبندوباری، (۱) حسد، شکمبارگی، غضب و تنپروری) فهرست تعدیلشدهٔ همان هشت عمل شیطانی (تکبر، حرص و آز، بیبندوباری، خودستایی، شکمبارگی، غضب، غم و یأس) است که راهبی یونانی به نام اِواگریوس پونتیکوس (Evagrius Ponticus) به دست داده بود، فهرستی که پاپ گرگوری در قرن شانزدهم با جایگزینی تنپروری به جای غم و یأس آن را به هفت گناه مهلک یا کبیره تقلیل داد.
در سنت مسیحی ارتکاب این گناهان مستوجب دوزخ است و راه بخشایش این گناهان نیز دستکم با یکی از دو طریق ذیل میسر میشود:
۱. برگزاری مراسم مذهبی اعتراف،
۲. توبه و پرهیز همیشگی.
در مجموعهٔ پیش رو در باب این هفت گناه کبیره که به همت کتابخانهٔ عمومی نیویورک و انتشارات دانشگاه آکسفورد انتشار یافته است سعی شده تا در قالب مجلدهای مجزا و از چشمانداز جهان امروز، بهویژه سنت فرهنگی مغربزمین، به استفسار از هر یک از این گناهان در گذشته و امروز و بهویژه در سنت مسیحی پرداخته شود. در این راه سعی شده تا با به کارگیری زبانهای مختلف (جِد و طنز)، وضعیت اسفبار، انسدادها و وضعیت متناقض حاصل از ارتکاب این گناهان در جهان امروز به تصویر کشیده شود.
سنت اسلامی در باب هر یک از گناهانی که این مجموعه به آنها پرداخته است، بهتفصیل با شعب و فروعات آن، بحث کرده است. اسلام توجهی ویژه به این بحث مبذول داشته و مسلمانان در اعصار مختلف با بهرهگیری از منابع اسلامی (قرآن، حدیث و سنت) به باریکبینی و باریکاندیشی در این مسائل پرداختهاند. منابع اسلامی فهرستی بسیار بلندبالاتر از سنت مسیحی در باب این گناهان ارائه دادهاند، به نحوی که گاه تعداد این گناهان را به متجاوز از چهل گناه رساندهاند، علاوه بر آنچه در این منابع آمده است عرف متشرعین جامعه نیز خود ملاکی مجزا برای تشخیص گناهان کبیره محسوب شده است.
اسلام نیز همچون سنت مسیحی و البته با سازوکارهایی کارآمد و متنوع کمر همت به ریشهکن کردن این گناهان بسته و در این زمینه بشارت و انذار و محرومیتهای حقوقی و اجتماعی خاصی وضع کرده است: در زمینه انذار، همچون سنت مسیحی، مرتکب این گناهان را اهل دوزخ دانسته و در جامعه اینجهانی نیز شهادت آنها را مردود و اقتدا به آنها در نماز را منع کرده است. در باب بشارت نیز مثلاً در آیه ۳۱ سوره نساء و آیه ۳۵ سوره شوری غفران الهی را برای پرهیزگاران از کبائر تضمین کرده و در ازای ترک آنها بهشتی را وعده داده است که نعمتهایش سه ویژگی مهم دارد: طهارت، حلّیت و بیملال بودن.
مقدمه
غرور پایدار
از میان همهٔ گناهان کبیره، به احتمال قوی غرور است که به این بحث دامن می زند که آیا اصلاً باید آن را گناه به حساب آورد یا خیر. در واقع بدون حس غرور انسان نمیتواند در زمینهٔ فعالیت خویش به برتری دست یابد یا به تلاش برای رسیدن به آن ادامه دهد. غرور است که باعث میشود برای رسیدن به مقامهای قهرمانی در ورزش تلاش کنیم؛ چرا مایکل جردن پس از کسب سه مقام قهرمانی در مسابقات انبیای (۲) به میادین بازمیگردد تا سه مقام قهرمانی دیگر را به خود اختصاص دهد؟ بیتردید، غرور ورزشیاش جریحهدار شده بود چون هنگامی که پس از ترک موقت زمین بسکتبال به بیسبال روی آورد، موفق نشد در لیگ بزرگ بیسبال ورزشکاری حرفهای شود. لیکن هنگامی که مصمم شد غرورش را کنار بگذارد تا رؤیای کودکیاش را دنبال کند و وارد گروه پسران تابستان (۳) شود، ثابت کرد مردی است بزرگتر از آنکه طرفدارانش گمان میکردند. حتی هنگامی که غرور فضیلت تلقی شود، همانطور که در مورد جردن بود، بدیهی است که میتواند کارکردهای بسیاری داشته باشد که برخی از آنها تناقضهایی دارند. غرور جردن را به بسکتبال بازگرداند، گرچه در ابتدا نتوانست او را از ترک این ورزش بازدارد. اگر غرور گناه باشد، بدون تردید گناهی معمولی نیست.
اگر بپذیریم که غرور دردسرساز است، همواره این پرسش به وجود میآید که آیا فقط دردسرساز است. مثلاً، هنگامی که میخواهیم ویژگیهای شخص بافضیلتی را برشمریم، غرور، که غالباً رذیلت تلقی میشود، ممکن است به یکی از ویژگیهای ضروری هویت فرد بدل شود. همانگونه که لورنس بِکِرِ (۴) فیلسوف استدلال میکند: «اگر فرد بافضیلت بهراستی برتر از افراد رذل باشد و اگر بخشی از فضیلت او متضمن شناخت چنین اموری باشد، به نظر میرسد وجهی از غرور لزوماً در منش فرد فضیلتمند نهادینه شده است.»(۱) حداقل در این مورد، نوع کلیشهایِ فروتنی آن فضیلت مطلقی که میگویند نیست، و ممکن نیست غرور رذیلت صرف باشد. دیدگاهی واقعبینانهتر به رفتار اخلاقی معمولی نشان میدهد که تعریف ما از گناه ــ یا عکسِ آن ــ احتمالاً بهشدت پیچیده است. مسلم است که موارد دشوار نظریههای فضیلت و رذیلت را در ذهن ما با شدت هرچه تمامتری میآزمایند. لیکن حتی هنگام برخورد با مسائل غامضی همچون نژاد، مذهب، و ملیت غرور اصلاً موضوع سادهای به شمار نمیآید؛ حتی هنگامی که بهوضوح آشکار است ضررش بیشتر از منفعتش است.
در برخی موارد، به نظر میرسد غرور و سایر گناهان کبیره، حتی اگر از لحاظ فکری منسوخ نشده باشند، قطعاً رو به زوال و فراموشیاند. طبق نظرسنجی اخیر بیبیسی، اکثر مردم بریتانیا «معتقدند هفت گناه کبیره دیگر نقشی در زندگیشان ندارد و گمان میکنند باید این گناهان را روزآمد کرد تا با جامعهٔ مدرن امروزی سنخیت داشته باشد». (۲) این نظرسنجی ثابت کرد که گناهان کبیرهٔ اصلی ــ غضب، شکمبارگی، تنپروری، حسد، غرور، بیبندوباری و طمع ــ دیگر مثل سابق نفوذ ندارند و باید جایشان را به «فهرست جدیدی از مُحَرَمات (۵) معاصر» بدهند که «ذات اخلاقیات مدرن را به چنگ میآورند». (۳) بیرحمی (۶) در رأس فهرست جدید قرار گرفت و، به تبع آن، فحشا، تعصب، خیانت، ریاکاری، طمع (تنها گناه اصلی باقیمانده)، و خودپسندی رواج یافت.
کلیسای کاتولیک اسکاتلند تحت تأثیر این تعبیر مدرنِ مردم بریتانیا از گناه، که به قول یکی از سخنگویانش، بدون تردید نسبیتباورانه (۷) بود، قرار نگرفت. «فهرست جدید دگرگونی جالب توجهی نسبت به فهرست اول پیدا کرد، اما آشنا کردن مردم با مفهوم گناه بهکلی رنگ باخته است. اسکاتلند را نسبیتگرایی اخلاقی هدایت میکند و به نقطهای رسیده است که حق و ناحق در زندگی بیشتر مردم نقش مهمی ندارد. چیزی که از اهمیت بیشتری برخوردار است آشنا کردن مردم با مفهوم گناه و این حقیقت است که حق و ناحقهای اخلاقی وجود دارند.»(۴) پیتر دانلد، رئیس بخش عقاید و تعالیم کلیسای اسکاتلند، تمایز دیگری قائل شده که علت مقاومت کلیسا در برابر گناهان نوظهور را نشان میدهد. دانلد میگوید: «به نظر من جالب است که سه گناه اولِ فهرست جدید گناهانی هستند که در صورت ارتکاب آنها دیگران نیز تحت تأثیر قرار میگیرند. فهرست اصلی بیشتر به آن دست گناهانی میپرداخت که بیحرمتی به خدا محسوب میشدند، گرچه نمیتوان گفت این فهرست جدید به آن گناهان نمیپردازد، لیکن بیش از آن نشانهای از اخلاقیات انسانی را مد نظر قرار داده است.»(۵)
دعاوی کشیشهای اسکاتلندی مبنی بر اینکه گناهان جدید نسبیتباورانه و انسانمحورانهاند، تعجبآور نیست، هرچند کماکان ناامیدکننده است. گمان میکنم فهرست قدیمی گناهان پس از گذشت بیش از هزار و چهارصد سال هنوز هم معتبر است. لیکن تلاش مردم بریتانیا برای روزآمد کردن فهرست گناهان نشان میدهد که آنها تمایل شدیدی دارند که مفهوم گناه را بیشتر به زندگی روزمرهشان مرتبط سازند، نه اینکه آن را در غباری از احتمالات اخلاقی از دست بدهند. به نظر من مایهٔ دلگرمی است که مردم هنوز هم با مفهوم گناه کلنجار میروند: نه به علت ترس از آتش دوزخ که در همهٔ مذاهب در موردش بحث شده، بلکه صرفاً به دلیل شکستن تعهدی اخلاقی در قبال دیگران و خدا. البته در ظواهر امر چنین به نظر میآید که گویی خدا فراموش شده است، ولی همانطور که در دعاهایمان میخوانیم، خداوند برای انجام دادن کار نیک حتماً نباید رسماً در محل حضور داشته باشد. «اگر کسی بگوید که خدا را دوست دارم و از برادر خود نفرت داشته باشد، دروغگوست، زیرا کسی که برادری را که دیده است دوست نداشته باشد، چگونه ممکن است خدایی را که ندیده است دوست داشته باشد؟ و این حکم از طرف او به ما رسیده که هرکه خدا را دوست داشته باشد برادر خود را نیز دوست دارد.»(۶)
بنابراین، رفتار انسانها اصلی مهم در خط مشیِ مسیحی برای تعریف گناه و غلبه بر آن محسوب میشود. نظام اخلاقیای که میکوشد خدا را خشنود سازد و در عین حال توجهی به تأثیر آن در انسانهایی که خداوند دوستشان دارد نداشته باشد، ممکن است سرانجام ضرری بهمراتب بیش از آن دست قواعد اخلاقی داشته باشد که مدعیاند میانهٔ خوبی با قادر متعال ندارند، اما به آثار عالَمِ ملکوت دست مییابند. در این عصرِ روابط جهانی، شاید خداوند از لحاظ اعتقادی تحقق عدالت، صداقت و نیکی را به افراد غیرمذهبیای بسپارد که قلباً خواستار به ثمر رسیدن این امر هستند. اگر فهرست قدیمی گناهان را حفظ کنیم اما، مثلاً، تعصب نژادی، یا نفاق شخصی، یا خیانت جمعی را در آن لحاظ نکنیم، این فهرست برای افرادی که در صدد یافتن راهنما و آموختن در خصوص درست زیستن و درستکار بودن هستند کاربرد چندانی نخواهد داشت.
در ایالات متحدهٔ آمریکا، دستکم در فرهنگ عامه، به نظر میرسد هفت گناه کبیره، بنا بر نوشتهٔ یک روزنامه، «بهیکباره به موضوعی داغتر از فلسفهٔ وجودی انسان تبدیل میشود». (۷) این روزنامه بهاغراق میگوید که «چالش سریال قوانین جاده در امتیوی (۸) متضمن پیمودن مسیری پر سنگلاخ از رفتار شریرانه است که ممکن است فردی را که در وضعیت عادی رفتار خوبی دارد از راه راست منحرف کند» و اینکه «مجموعه کنسرتهای اودرا مکدونالد، خوانندهٔ سوپرانوی خیابان برادوی (۹) ــ که اشعاری دربارهٔ انواع و اقسام رفتارهای ممنوع به هم میبافد ــ در سالن کارنگی شروع شده» در حالی که «در کانال اچ بی اُ خوانندهٔ سوپرانوی دیگری ــ تونی سوپرانو ــ به گناه کبیره غرور مبتلاست.»(۸) این روزنامه هر هفت گناه کبیره را مرور میکند و به سبک و سیاقِ الهیاتیِ مقبولی با خودبینی شروع میکند، «نوعی غرور، گناهی که تمامی گناهان دیگر از آن سرچشمه میگیرند،» و فخرفروشانه میگوید «در خودبینی، تا جایی که ما میدانیم، هیچ چیز عجیبی وجود ندارد.» این را که میگفت انبوهی از چشمههای اب معدنی را تبلیغ میکرد که تضمین خواهد کرد که «آینهٔ شما، آینهٔ بر دیوار تا کنون لعبتی زیباتر را ندیدهاند.»(۱۰) (۹)
اگر چنین توصیفی غرور و هفت گناه کبیرهٔ را کماهمیت جلوه دهد، سایر افراد در فهرست مصائب اخلاقی خود هنوز «معیاری برای سنجش سلامت یک فرهنگ» میبینند. (۱۰) فیلیپ چارد، رواندرمانگر، دربارهٔ غرور میگوید که با توجه به «بیماری ملی ما در خصوص استحقاق، که با رویکرد یکتنه انجام دادن کارها در جهان توأم شده است، باید بگویم ما ازخودراضی هستیم». وی ادعا میکند که «خودشیفتگان، خودپرستان و بچههای نُنُر و بد ادا» ما را مسحور کردهاند، و «غرور بیش از حد، چه فردی و چه جمعی، به طور تهدیدآمیزی راه را برای سقوط بیشتر امپراتوریهای بزرگ دنیا هموار کرده است». (۱۱) غرور، در مقام مرجعی بازیگوش برای ارضای [خواستههای] خود یا مشعلی اخلاقی برای هشدار دادن به افراد و ملتها نسبت به طاعون تکبر مهارنشده، کارایی خود را از دست نداده است.
شایان توجه است که غرور از حیث بلاغی تا چه پایه انعطافپذیر و از حیث زبانی و مفهومی تا چه پایه با طیف وسیعی از شرایط عاطفی، اخلاقی و عقلانی انطباقپذیر است. انواع غروری که فرد ممکن است دچارش شود به قرار زیر است: غرور ازدسترفته، غرور جریحهدارشده، غرور اعادهشده، غرور ساده، غرور احمقانه، غرور دیرپای، غرور کاذب، غرور پدرانه، غرور مادرانه، و غرور موجه. بعضی غرورها دارای حرفِ اضافه هستند که طرح کلی را مشخص میکنند: غرور به، غرور از، غرور برای، غرور دربارهٔ. بعضی غرورها عطف دارند: غرور و شادی، غرور و غم. غرورهایی هستند که کُنش در افعال را نشان میدهند: غرور درخشان و بشاش. غرورهایی هستند که از فقدان و وفور سخن میگویند: عدم غرور و سرشار از غرور. غرور نشانهها و مظاهری نیز دارد: مشخصه، علامت، نشانه، و میراث غرور. مترادفهای منفی غرور عبارتاند از: نِخوَت، خودبینی و گستاخی ــ و مترادفهای مثبت غرور: عزت نفس، اعتماد به نفس و وقار. (۱۲)
این انواع گوناگون غرور نشان میدهد که هنوز هم غرور در فرهنگهای مدرن طنینانداز است. از خلال منشورهای برجستهاش میتوانیم در یک نظر شاهد نیروی اخلاقی چندوجهیای باشیم که اشخاص، نهادها، فرهنگها و ملتها را در هم شکسته و از نو میسازد. حالا که ما باز هم در میان پاکسازیهای نژادی، کشتارهای جمعی، انقلابهای حقوق مدنی، قحطیها، مبارزات حقوق بشر، جنگها، و انواع و اقسام ترور زندگی میکنیم، شاید مفهوم غرور برای انسانهای سراسر جهان از لحاظ اخلاقی حتی مفیدتر باشد. این کتاب ریشههای فلسفی، مذهبی، شخصی، نژادی و ملی غرور را میکاود، با این اعتقاد راسخ که تنها هنگامی میتوانیم به اتکای بصیرت حاصل از هدف آموزندهاش، با بلاهت غرور به مبارزه برخیزیم که از سرچشمههای عمیقاً ریشهدار آن بهرهبرداری کنیم.
و در پایان (باید به این نیز اعتراف کنم، چون احدی باور نخواهد کرد که من انکارش میکنم)، شاید من باید غرور خودم را تا اندازهای ارضا کنم. در واقع من تا به حال چنین جملههای مقدماتیای مثل «بدون غرور باید بگویم» را بهندرت شنیده یا دیدهام که بلافاصله بعدش موضوعی از سر غرور مطرح نشده باشد. بیشتر مردم غرور دیگران را دوست ندارند، هرقدر هم که خودشان در آن سهیم باشند؛ لیکن من هرجا که با این موارد روبهرو شوم، با آنها منصفانه رفتار میکنم، بدینسان که مجاب میشوم این غرور غالب اوقات برای دارندهٔ آن و اطرافیانش مولد نیکی است؛ و بنابراین در بسیاری موارد، اگر انسان خدا را علاوه بر سایر وسایل آسایش زندگی برای تکبر نیز شکر میکرد، رویهمرفته ویژگی ناپسندی نمیبود.
بنجامین فرانکلین
خودزندگینامهٔ بنجامین فرانکلین
کتاب غرور
هفت گناه کبیره
نویسنده : مایکل اریک دایسون
مترجم : مهین خالصی
ناشر:گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۱۵۲ صفحه