معرفی کتاب « محاکمات نورنبرگ »، نوشته جان داونپورت
پیشگفتار
جنایت و جنایتکاران
کشتار بیرحمانه شش میلیون یهودی و زندانی کردن، شکنجه، و اعدام میلیونها غیریهودی بدترین جنایت در تاریخ انسان بود. طی جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵ ـ ۱۹۳۹) سایهای تاریک و مرگبار بر اروپا افتاد، این سایه در آلمان نشوونما یافته بود و نازیسم نامیده میشد. نازیسم در ابتدا یک جنبش ملیگرای تندرو بود و بعدها به شکل حکومتی درآمد که خاطرهاش همواره با بیرحمی، سرکوب و تلاش برای نابودی یهودیان اروپا عجین خواهد بود.
سایه نفرتی که پس از تجاوز نازیها به لهستان در ۱۹۳۹ فرو افتاد تا ۱۹۴۵ کنار نرفت. در آن سال سرانجام ایالات متحده، بریتانیای کبیر، فرانسه، و اتحاد شوروی ارتش آلمان را شکست دادند و جنگ را به پایان بردند. فروپاشی کامل آلمان به کابوس حکومت نازی پایان داد، اما همین که این اتفاق افتاد، فرایند تازهای آغاز شد؛ فرایند اجرای عدالت در مورد کسانی که به نام آدولف هیتلر و حزب نازی تمام یک قاره را به وحشت انداخته بودند.
ماشین مرگ نازی
حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان ــ یا به اختصار «حزب نازی» ــ به مدت دوازده سال، از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵، بر آلمان حکومت کرد و بر زندگی بیش از ۶۵ میلیون نفر ساکنان آن تسلط داشت. نازیها، تحت رهبری آدولف هیتلر، در صدد برآمدند نظم تازهای، نظام ارزشی و اعتقادی جدیدی مبتنی بر آرمانهای نازی، را به اروپا تحمیل کنند. آنها، به هنگام ایجاد این نظم تازه، بر آن شدند تا هرکس را که به لحاظ سیاسی با آنها مخالفت کند یا این که با معیارهای نژادی آنها منطبق نباشد به زندان بیندازند یا بکشند.
رقبای سیاسی نظیر کمونیستها و سوسیالیستها، اقلیتهای مذهبی، مردمان سینتی و روما (مشهور به کولیها)، و همجنسگرایان، در زُمره این کسان بودند. چنین کسانی را بیرحمانه تحت پیگیرد قرار میدادند و به سرعت به زندانهای خاصی مشهور به اردوگاههای کار اجباری که در دهه ۱۹۳۰ در سرتاسر آلمان برپا شده بود میانداختند.
توضیح تصویر:”آدولف هیتلر به سربازان آلمانی که از برابرش رژه میروند سلام نظامی میدهد.”
کودکان و بزرگسالان معلول، که خطری بیولوژیک برای سلامت آلمان تلقی میشدند، صرفا به قتل میرسیدند. هیتلر در سال ۱۹۳۹ دستور داد که این افراد نگونبخت «موجوداتی نه درخور زندگی» به حساب آورده شوند. بنابراین، به گفته او «حق این بود که به زندگی بیارزش چنین موجوداتی خاتمه داده شود.» ۱ عملیات تی ـ ۴ به زودی آغاز شد، برنامهای که برای کشتن افراد معلول با تزریق آمپولهای سمی یا خفه کردن با گاز طراحی شده بود. نخست ضعیفترین آلمانیها نتیجه حکومت دهشتناک نازیها را به چشم دیدند.
توضیح تصویر:”یهودیان و دیگر قربانیان سنگدلی نازیها در گورهای دستهجمعی نظیر این یکیدر نزدیکی شهر لِوُف واقع در اوکراین دفن میشدند.”
با این حال، هر چند مردم بسیاری در زیر سلطه نازیها متحمل رنج و عذاب شدند، تنها یک گروه برای انهدام کامل و جهانی انتخاب شده بود ــ یهودیان. نازیها یهودیان را نوعی بیماری نژادی تلقی میکردند، انگلها و باکتریهایی که باید پاکسازی میشدند. هاینریش هیملر، رئیس اساس (سرویس امنیتی هیتلر)، از آلمانی سخن میگفت که بدون یهودیان «از شپش عاری شده» باشد. او در سال ۱۹۴۳ اعلام داشت: «ما تقریبا از شپش عاری شدهایم. تنها حدود بیست هزار شپش باقیمانده که پس از [نابودی] آنها در تمام آلمان دیگر شپشی باقی نخواهد ماند.» ۲ هیتلر و پیروانش، با تکیه بر تفسیرهای مخدوش از نظریه تکامل داروین، یهودیان را دشمنان نژادی و زیستشناختیای تلقی میکردند که برای آنچه نازیها نژاد خالص آلمانی میپنداشتند خطری تاریخی و جاری به شمار میرفتند. نازیها تنها به این دلیل تصمیم گرفتند تمام یهودیان را در اروپا نابود کنند. آنها در پایان موفق شدند از یازده میلیون یهودی ساکن در اروپای آن زمان شش میلیون نفر را از راه گرسنگی دادن، کار اجباری، شکنجه، اعدام با گلوله یا اتاق گاز به قتل برسانند. به این رقم سه میلیون روسی و صدها اسیر جنگی آمریکایی و بریتانیایی، همچنین بیشمار قربانیان دیگر را بیفزایید تا دامنه حکومت ترور و وحشتی را دریابید که نظیرش پیش از آن هرگز دیده نشده بود.
جنایتکاران و تماشاگران
بین صد هزار تا ۲۵۰ هزار آلمانی در این پیگرد و آزارها و کشتارها به نحوی مشارکت مستقیم داشتند. میلیونها نفر دیگر به امر تسخیر و حکومت بر مناطق گستردهای از اروپا یاری رساندند. گروههای درگیر عبارت بودند از ارتش، دستگاه اداری حکومت، و از همه بدنامتر اساس. اساس (Schutzstaffel) در دهه ۱۹۲۰ به عنوان گارد شخصی هیتلر آغاز به کار کرد، اما طی زمان در زرادخانه نازیها به سلاح اصلی تبدیل شد. اساس، که در مجموع بیش از یک میلیون عضو داشت، عهدهدار مسئولیت سرپرستی برنامه نژادی نازی بود. این سازمان اردوگاههای کار اجباری را اداره میکرد و به مثابه یک سپاه نخبه موسوم به Waffen-SS(اساسِ رزمی) در کنار ارتش آلمان میجنگید. اساس تیرباران دستهجمعی یهودیان را در روسیه سازماندهی و اجرا میکرد و اردوگاههای مرگ را، که در آنها یهودیان را از ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴ در اتاقهای گاز به طور برنامهریزی شده به کام مرگ میفرستادند، اداره میکرد.
مردان و زنانی که در آنچه نازیها «راهحل نهایی مسئله یهودیان» مینامیدند نقش فعالی داشتند در وظایف بیرحمانه خود از مساعدت تعداد به مراتب بیشتری از آلمانیها و غیرآلمانیهایی برخوردار بودند که تماشاگر بودند و برای باز داشتن هیتلر هیچ کاری نمیکردند. این افراد یا آنچه را رخ میداد نادیده میگرفتند یا از شجاعت کافی برای مقاومت بیبهره بودند. برخی مایل بودند شکنجه و قتل دیگران را تحمل کنند تا برای خودشان امتیازاتی کسب کنند. اما اکثر تماشاگران ظاهرا به باز داشتن نازیها اهمیت چندانی نمیدادند.
پرداخت بهای سنگین
با پایان جنگ جهانی دوم، تقریبا هر آلمانی سهمی از بار مسئولیت اعمال نازیها را احساس میکرد و البته بار مسئولیت هیچ کدام به اندازه رهبران نازی نبود که آلمان را به ورطه قتل عام و جنگ کشانده بودند. دستیاران هیتلر، مقاماتی که ماشین مرگ نازی را به کار میانداختند، بیش از همه مسئول بودند. بنابراین، فاتحان جنگ بیش از همه در پی بازداشت و مجازات این افراد بودند.
اما، با وجود تلاش بسیار، بسیاری از نازیهای جنایتکار در بهار ۱۹۴۵ از دست متفقین گریختند. هیتلر و نزدیکترین دستیارانش خودکشی کردند؛ دیگر مقامات عالیرتبه مخفیانه از اروپا خارج شدند، اما ۲۲ تن از بدنامترین مجرمان فرصت فرار نیافتند.
توضیح تصویر:”نازیها اجساد بسیاری از قربانیان را در کورههای بزرگی نظیر اینها میسوزاندند.”
آنها را بازداشت و زندانی کردند و برای محاکمه به دادگاه نظامی بینالمللی تحویل دادند که متفقین صرفا به منظور محاکمه جنایتکاران نازی تشکیل داده بودند. دادگاه نظامی بینالمللی در تاریخ بیسابقه بود. پیش از این، کشورها هیچگاه منابع خود را صَرفِ طلبِ عدالت جهانی نمیکردند. جنایات، حتی جنایات سازمانیافته و در مقیاس بزرگ، موضوعی ملی تلقی میشد که به کسانی که از آنها آسیب دیده بودند و نه به مردمان دیگر مربوط میشد. بنابراین مجازات جنایتکاران وظیفه خود کشورها بود. این برداشت که ترور، ویرانگری، و کشتار در طول جنگ را باید جرایم کیفری به حساب آورد نیز جدید بود. بنا بر سنت، وحشیگری بخشی از بهایی تلقی میشد که برای درگیری در جنگ پرداخت میشد. اینک برای نخستین بار دادگاهی مرکب از نمایندگان کشورهای مختلف وظیفه تعقیب و مجازات مُسببان فجایع زمان جنگ را که به تمام جهان مربوط میشد برعهده میگرفت.
نازیها به هنگام دست زدن به جنگی تجاوزکارانه مرتکب جرایمی نه فقط در یک کشور بلکه در سرتاسر قاره اروپا شده بودند. بنابراین، دادگاه نظامی بینالمللی مسئولیت داشت حکومت قانون را در آینده در همهجا تضمین کند. قضات و حقوقدانان از ایالات متحده، بریتانیای کبیر، فرانسه، و اتحاد شوروی از اوت ۱۹۴۵ تا سپتامبر ۱۹۴۶ در نورنبرگ گرد آمدند تا در دادگاه با مردانی روبرو شوند که به یک برنامه مُدهش قتل و آدمکشی جامه عمل پوشانده بودند.
کتاب محاکمات نورنبرگ
مجموعه تاریخ ۵۲
نویسنده : جان داونپورت
مترجم : مهدی حقیقتخواه
ناشر; گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۱۰۱ صفحه