دروغ سیزده امسال سایت «یک پزشک»: پیامرسان سور – اما چرا این دروغ را منتشر کردیم؟!
دروغ سیزده یا دروغ اول آوریل April Fools’ Day مدتهاست در فضای آنلاین ایران هم مرسوم شده و هر کسی بنا به دغدغهها و علایقی که دنبال میکند، سعی میکند در این روز دروغی برای خود دست و پا کند.
دست خودم نیست، اما من همه چیز را جدی میگیرم و سعی میکنم متفاوت دنبال کنم. به همین خاطر به جای یک دروغ چند خطی ساده که با تأثیرگذاری محدود، سعی کردم که چیز متفاوتی منتشر کنم.
از دید من یک دروغ سیزده خوب باید این ویژگیها را داشته باشد:
1-مخاطب به سادگی متوجه دروغ بودنش نشود. برای مثال امروز یکی از خبرگزاریها این خبر را منتشر کرد که ارزش دلار ناگهان افت کرده و به 2900 تومان رسیده است. این خبر فقط چندثانیهای باورپذیر بود، چون در تعارض با وضع اقتصادی جاری و عوامل تأثیرگذار بر بازار است.
2-بامزه باشد و لبخندی بر لبان مخاطب بعد از اطلاع از دروغ آوردنش بیاورد.
3- و مهمترین چیز اینکه این خبر یا مطلب غیرواقعی باعث تأکید بر چیزی و تلنگر بر فکر و روان ما بشود.
دیروز که در توییتر اخبار مربوط به فیلتر شدن احتمالی تلگرام را دنبال میکردم، میدیدم که کاربرها علاوه بر ابراز تأسف در این مورد، گوشزد میکنند که آلترناتیو خوبی برای تلگرام نداریم و وضعیت پیامرسانهای داخلی، جتی اگر دغدغه امنیت اطلاعات را نداشته باشیم، از نظر دیگر ویژگیها و امکانات اصلا خوب نیست.
پس با خودم گفتم که فرصت خوبی است که در مورد یک پیامرسان رؤیایی، یک دروغ سیزده بسازم.
خب، فرصت کمی بود. اگر فرصت بیشتری داشتم، احتمالا تصاویری با عنوان اسکرین شات از این پیامرسان هم آماده میکردم.
اما چطور باید دروغ میگفتم؟!
من پیش از این سابقه یک دروغ سیزده خیلی موفق را داشتم. سال 1391 بود و من آن زمان فرصت را مناسب دیده بودم که روی یک طرح داستانی علمی تخیلی که داشتم، مدتی کار کنم.
با خودم گفتم که فرصت مناسب است تا فضای داستان را شبیه داستانهای علمی- تخیلی آسیموف بکنم و بعد ادعا کنم که یک داستان قبلا ترجمهنشده آسیموف را ترجمه کردهام!
بخوانید:
هدیه ویژه نوروزی وبلاگ «یک پزشک»: داستان کوتاه «آخرین پیام»
باز هم فرصت کمی داشتم و یک آسیموفخوان حرفهای میتوانست متوجه شود که داستان نوشته آسیموف نیست، اما خب، خیلیها باور کردند و خوشبختانه هم کسانی که باور کرده بودند و هم کسانی که ابتدا متوجه جعلی بودن داستان شده بودند، بعدا اظهار کردند که از طرح داستانی خوششان آمده است.
اما این بار با توجه به فضای غمبار فیلتر تلگرام؛ باز هم سعی داشتم یک دروغ قابل باور را ارائه کنم.
برای اینکه شما یک دروغ موفق سیزده بگویید؛ چند راه دارید:
1-دروغتان آنقدر بزرگ باشد که همه آن را باور کنند. (احتیاط: هر دروغ بزرگی را اظهار نکنید، مثلا اگر ادعا کنید که دلار 8 هزار تومان شده، ممکن است فردای روز سیزده مخل اقتصادی شناخته شوید و … )
2- دروغ را طوری آرایش بدهید که منطبق بر وضعیت شما و منطق موجود باشند و با تکیه بر آرزوهای پنهان دیگران؛ در عین اینکه ممکن است شک و تردید داشته باشند، خبر را باور کنند.
خب، در مورد پیامرسانها هم هالهای از بیم و امید کاربران را فراگرفته است. ما یک پیامرسان خوب داریم به نام تلگرام که البته کمبودهایی دارد و یک تعداد پیامرسان داخلی که کمبودهایی دارند.
پس اول صبح خبر را به سرعت نوشتم و جلو بردم و باید بگویم درصد کسانی که خبر را باور کردند، خیلی بیشتر از کسانی بود که را باور نکردند!
جون ممکن بود خیر غیراقبل باور به نظر برسد و خوانندگان بپرسند که چطور شد که یک دفعه یک اپلیکیشن پیامرسان درست کردم؛ داستانی قابل باور نوشتم که در آن معترف شدم که از کمک توسعهدهندگان باتجربه استفاده کردهام و مشکلات بودجهای و منابع داشتهام و به همین دلیل اپلیکیشن را کم کم توسعه خواهم داد و بر کاربرانش خواهم افزود!
اما دعوت میکنم که بخش سوم این نوشته را هم بخوانید، چون من خبر را برای تفریح صرف منتشر نکرده بودم و اهدافی از انتشار آن داشتم:
1- امان از چیزهای ملی:
این یک دهه و نیم را مرور کنید. قرار بود کلی چیز ملی داشته باشیم، اما در آخر هیچ چیز ملی درخوری پیدا نکردیم. از خودروی ملی گرفته تا سیستم عامل ملی.
حقیقت این است که در این یک دهه و نیم هر وقت صحبت از ملی شده، فقط محصولاتی موقت؛ کمکیفیت، کلون و کپیشده از نمونههای خارجی و متاسفانه آلوده به مسائل جانبی، تحویل شده است.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که مرزها رنگ باختهاند و برای ساختن محصولات خوب؛ حتی چیزهایی که فناوری خیلی بالایی نمیخواهند، گریزی از انتقال و خرید فناوری و تبادل فکر با همه مهندسان و کارشناسان نداریم.
2- امان از نوسرمایهداری!
به اعتراف خود صاحبان شبکههای اجتماعی بزرگ دنیا، آنها شبکههای اجتماعیشان را اعتیادآور میسازند و طوری طراحیاش میکنند که کاربر در قفش آن محدود شود.
وقتی به همایشهای داخلی هم میروید، میبینید که خود مسئولان هم دوست دارند کسی پیدا شود که یک چیز سودآور بسازد و بتواند یک مقدار اشتغالزایی داخلی ایجاد کند. حالا هر طور که باشد!
در این میان کمتر کسی پیدا میشود که به دانشافزایی و آگاه کردن توده مردم توجه داشته باشد.
آیا اگر ما بخواهیم یک شبکه اجتماعی خوب و یک اپلیکیشن سرآمد داخلی داشته باشیم؛ تنها باید به جلب کاربر بیشتر، استیکر یا مثلا امکان پرداخت با آن توجه کنیم؟
واقعا ما نباید تفاوتی با فیسبوک رسوا شده داشته باشیم؛ نباید فکری به حال فیک نیوزها و خبرهای بیکیفیتی که در شبکههای اجتماعی وایرال میشوند، کنیم؟
تکلیف مطالب خوبی که در شبکههای اجتماعی دیده نمیشوند؛ چه میشود.
به همین خاطر در اپلیکیشن فرضی خودم صحبت از بخشهایی کردم: امکان دیسلایک کردن – نمایش دستچینشده اخبار از منابع باکیفیت – بخش خریدهای فرهنگی و حتی امکان وبلاگنویسی نیمهخودکار با آن!
اینها چیزهایی هستند که از نظر فنی کاملا ممکن هستند.
3-تیم اپلیکیشنساز که فقط نباید شامل برنامهنویس، بازاریاب، گرافیست و کارشناس رابط کاربری باشد! یک شخص مهم در تیم شما فرد آیندهبین خبره است!
بله! این اشتباه راهبردی بسیاری از شرکتهای ایرانی است. به اپل نگاه کنید. ایا استیو جابز فقید یا تیم کوک از نظر فنی بر جنبههای سختافزاری و نرمافزاری احاطه داشتند و دارند؟!
مطلقا! جابز یک آیندهبین خبره بود. از همان اول هم استیو وزنیاک از نظر فنی بسیار برتر از او بود. منتها جابز بینشی داشت که هنوز هم در کمتر رئیس شرکتی پیدا میشود.
تیم شما نیاز به شخصی دارد که بتواند نیازهای پنهان مردم، واهمهها، امیدها و روانشناسی آنها را درک کند. او باید بتواند اپلیکیشنها و سرویسهای رقیب را تحلیل کند و به این نتیجه برسد که چه چیزی ماورای آنها میشود ارائه داد.
متاسفانه به نظر میرسد در اپلیکیشنهای پیامرسان داخلی چنین اشخاصی غائب هستند. درست به همین خاطر است که اپلیکیشنهای ما کلونهای ضعیفی از پیامرسانهای موجود میشوند.
در خبر اپلیکیشن سور، سعی کردم خودم را در نقش چنین فردی جا بزنم!
4-از ایدههای خود نترسید و آنها را روی کاغذ بیاورید و مرتبشان کنید!
یک ایده خام را صیقل بدهید و مناسب با سلیقه مردم عرضهاش کنید، اصلا فراتر از آن ذائقه مردم را ارتقا بدهید. به آنها یاد بدهید که غذا خوردن در رفتن به فستفود خلاصه نمیشود، شما میتوانید برای صرف غذا به یک رستوران شیک هم بروید یا فراتر از آن خودتان آشپز بشوید.
به صورت مشابهی اگر نالان هستیم که مردم فقط در پیامرسانها فوروارد میکنند باید به آنها به نوعی یاد بدهیم که علاوه بر فوروارد کردن، آنها توانایی ساختن و محتواسازی هم دارند.
5-با این همه نیاز و این همه استعداد چرا ما باید اینقدر وابسته به تلگرام باشیم؟
خب، بالاخره باید تکلیف خود را از نظر جنبههای امنیتی و خطوط قرمز روشن کنیم. به گمان من امکان ندارد که شما یک چیز اجتماعی در اینترنت بنا کنید و شائبه امنیتیای برای آن ایجاد نشود.
به همین خاطر خیلی از آدمهای شایسته و منطقی از همان اول سراغ چنین چیز پردردسری نمیروند.
یک مطلب دیگر: تلگرام خیلی بیشتر از چیزی که در ابتدا تصور میشد، دوام آورد و عمر کرد. اما نیک میدانیم که در مورد خیلی از سرویسهای دیگر آستانه تحمل خیلی پایینتر است، مثلا سرویسهای وبلاگنویسی.
مطمئنا یک توسعهدهنده فرضی که میخواهد یک اپلیکیشن، شبکههای اجتماعی و سرویس اینترنتی متفاوت بسازد، این سوال در ذهنش ایجاد میشود که علاوه بر خطوط قرمز معلوم باید با خطوط قرمز نامعلوم چه کند.
برای مثال اگر در اپلیکیشن تخیلی سور، توسعهدهنده امکان ایجاد وبلاگ خودکار با سینک شدن مطالب کانال با یک وبلاگ را بدهد و فردا از این طریق دهها وبلاگ با سؤالهای رادیکال در مورد مسائل اجتماعی و تحلیلهای متفاوت سربرآوردند، تکلیف چه میشود؟!
ضدحال خوردم… ایده ی خوبی بود
لعنتی چقد خوب دروغ گفتی! انقدر خوب که بعد از مدتهاااا اومدم تو سایت که بتونم تبریک بگم.
واقعن باور کردم.داشتم به اون 1500 نفری که قراره دعوت نامه براشون فرستاده بشه حسودی میکردم!
ولی ایدههاتون عالی بودن
چرا این قدر یک پزشک خوبه آخه
ای داغه دلمون تازه کردی تلگرامه که به زندگی ما ایرانیها رنگ و لعاب داده سطح سواده جامعه رو افزایش داده باعث شده از هر اتفاقه ریز و درشت جامعه با خبر بشیم هم دردی کنیم ناراحت بشیم شاد بشیم و مهمتر از همه واسه خیلی ها از جمله خودم شغل ایجاد کرده منی که سرمایه هم صفر بود وحتی اصلا کارته بانکی نداشتم با کمکه تلگرام تونستم تووی 3 تا بانک سرمایه گذاری کنم این یعنی رونق اقتصاد یعنی کاهش بیکاری و بعد متاسفانه یه عده بی سواد که دغدغه شغل ندارن و هر ماه پولشون تووی حسابشونه میان میگن امنیت جامعه تووی خطره درصورتی که امنیت هزارن شغل در خطره واقعا فقط باید تاسف خورد در دلمون نفرین کنیم چنین جماعتی رو که ان شاالله به خاک سیاه بشینن
خوش به حالت که الان با «کمکه» تلگرام ۳ تا «کارته» بانکی داری. همین تلگرام «سواده» جامعه رو زیاد کرده و ما رو هر «اتفاقه» ریز و درشت باخبر میکنه.
مثل همیشه عالی بود آقای دکتر.
دهنت سرویس علیرضا ?
قیافه من الان: ??????
این هم یه تقلید از خارجیها
گویا صداوسیما هم به دام «دروغ اول آوریل» افتاده و فیلم غیرواقعی از سقوط «تیانگونگ-۱» را در تلویزیون نشون داده. همه امروز فیلم شدند ??
عالی بود دکتر جان برای اولین بار یک دروغ 13 را باور کردم. شاید به دلیل اینه که 10 سالی هست مطالبتتون را دنبال میکنم و با چهارچوب فکریتون آشنا هستم هرچند در زمان خواندن مطلب هم باور داشتم هیچ سیستم پیام رسان خوب پویا و با قدرت نمیتونه داخل کشور دووم بیاره ولی از باب اینکه دوست ندارم کسی را نا امید کنم اظهار نظری نکردم.
به نظرم این ماجرای دروغ سیزده خیلی مسخره است
خیلی بدی دکتر! خیلی! آخه دروغ انقدر باور پذیر؟ انقدر جذاب؟
با کمال احترام : دکتر خیلی نامردی!
وقتی مطالب را می خوندم نزدیک بود اشک شوق از چشمام جاری بشه، هر چند اونجایی که حرف از رمزنگاری شد بسیار نگرانتون شدم
به هر حال ایده های جالبی بود و ایده چندکاربره بودن هم جذاب است مثلا ما یک خانواده چهارنفره هستیم که به غیر از گوشیهامون از یک تبلت مشترک هم استفاده میکنیم.
دروغگوی خیلی خوبی هستی .
باحال بود، با اینکه باورم شد ولی پیش خود گفتم چقد حال داری بخدا ?
سلام
ایده خوبی بود منم باور کردم و خوشم هم نیمد و باخودم گفتم هرقدر دکتر نیتش خیر بوده اما بالاخره این تقارن اخبار ضدونقیض فیلترینگ تلگرام با سور دکتر چیز ناخوشایندیه!
اما در مورد شماره ۵ که فرمودین چرا وابستگی به تلگرام؟
خب من دلایل خیلی بهتری دارم
تلگرام برای ما جایگزینی شده برای سرویس اشتراک ویدیوی قدرتمند و فیلترشده یوتیوب تا بتونیم بسادگی برای هم ویدیو بفرستیم و ببینیم. آپارات یا سرویس های مشابه داخلی بخاطر نوع تمامیت خواه تعامل با تولید کننده محتوا یا کم استفاده بودن توسط کاربران نتونستن در این رقابت عرضه اندام کنن.
همچنین تلگرام قطعا جایگزین سرویس اخبار لحظه ای و بیان نظراتی شده که بخاطر فیلتر بودن توئیتر از حیطه دسترسی کاربران ایرانی خارجه.
همچنین تعاملات دوستانه که در بستر فیسبوک زمانی در ایران مهیا بود با فیلترشدن اون، راه خودش رو به سمت تلگرام باز کرده.
بعبارتی تلگرام برای کاربر ایرانی فقط یک پیامرسان نیست. بلکه بدلیل رفتارهای رادیکال و تندروی های بدون توجیه( قطعا منظورم یوتیوبی هستش که خود گوگل بیش از همه دغدغه حذف محتوای مستهجن رک داره) تبدیل به هرانچه کاربر ایرانی میخواد و نداره شده.
همین موضوع دلیل اینه که چرا تلگرام قابل حذف شدن نیست.
درواقع همونطور که میدونیم و میبینیم هر پیامرسان باتوجه به جامعه هدفش توسعه داده میشه. برای همین هم تلگرام با تمام خوبیهاش در یک جامعه اروپایی یا امریکایی به اندازه جامعه ایرانی مخاطب نداره. اونجا یوتیوب و توئیتر و فیسبوک و ده ها موارد دیگه وجود داره که در ایران فیلتر شدن.
این ممزوج شدن تلگرام با جامعه ایرانی نتیجه برخوردهای تندی بوده که در تمام این سالها صورت گرفته. در نتیجه پیامرسان داخلی حتی خارجی که این محدودیتهای اعمال شده رو نتونه به نوعی تامین کنه میشه گفت از پیش شکست خوردست 🙂
سلام
ایده عالی و محشری بود.ابتدا که خبر را خوندم اونقدر عالی بود که شک کردم ناخودآگاه یاد دروغ اوریل نارنجی مرحوم افتادم که حتی صدا سیما هم پوشش داده بود.بعد مشخص شد حس ام درست بوده. فقط یک کلمه میشه گفت و اونم اینه که شما عالی هستید جناب دکتر.
لذت بردم. دروغ رو باور کردم و حتی واکنش منفی به بلاگت داشتم. گفتم داری یه پیام رسان داخلی که معلوم نیست امنیتش کجاست رو معرفی می کنی و خلاصه یه جورایی دروغت باعث ناامیدیم شده بود که دوباره امیدوار شدم 🙂
این قدر از تلگرام بد نگید. واقعا تاثیر زیادی بر اگاهی های عمومی از خطرات و فرهنگ و سلامتی به مردم گذاشته. بنظرم مشکل اصلی عدم توانایی کاربرا در تشخیص اخبار دروغی در تلگرامه.
تو دورانی زندگی میکنیم که دروغ گفتن (به هر شکلش) تبدیل به ارزش شده و اینجور ازش دفاع میشه. :/ فرهنگ غرب ویژگیها و موارد بهتری هم برای تقلید کردن داره.
هرچند که بسیار باورپذیر بود ادعاتون ولی خوشحالم که دروغ سیزده بود . محصولی که اینقدر ساده انگارانه تولید بشه قطعاً به جمع شکست خورده ها اضافه میشه .
اما یه نکته در مورد مطلب شما ؛ این اصطلاح “نوسرمایه داری ” دیگه چی بود؟! این چه عادت بدیه (که انگار از شرش هم نمیشه خلاص شد!) که به شکل سنتی روشنفکر ایرانی برای به رسمیت شناخته شدن میزان روشنفکری ش یه لگدی هم به سرمایه داری( بازار آزاد) میزنه اونم در شرایطی که خودش تمام دار و ندارش از قبل همین آزادی بازار و حق مالکیت و آزادی مصرف کننده در انتخاب آنچه که می خواهد تأمین میشه. و باز هم اینجاست که فقر درک شما در خصوص مفاهیمی “کنش انسانی” ،”آزادی” (چه فردی و چه اقتصادی) ،”حق مالکیت” و “نظم خودجوش” خودش رو نشون میده! چه لزومی داره تاختن به آزادی؟ چه لزومی داره تاختن به بازار آزاد؟ تا کی رویکرد شکست خورده ی فحش دادن به آزادی و از اون طرف مدعی تلاش برای هدایت مردم به راه راست شدن ( در مورد شما اسمش دانش افزایی و خرد گرایی ست!) با توسل به محدود کردن یا تحقیر کردن آزادی باید ادامه کنه؟!! سنگ توده و مردم رو به سینه می زنید اما آزادی و سلیقه ی همون مردم رو تحت شعارهایی مثل نوسرمایه داری تحقیر می کنید. اینکه عدم توانایی مون در ارائه ی دانش و علم در قالبی باب میل سلیقه ی مردم ومتناسب با شرایط زندگی شون و دغدغه هاشون و توجه به نیازها و خواسته هاشون رو گردن باورمون به بد بودن و یا بی ارزش همین نیاز ها بندازیم چیزی جز شارلاتانیزم و وقاحت نیست.
تغییر در همین رویکرده که باعث میشه به طور مثال کارگردان شاغل در هالیوود زیباترین مفاهیم و علمی و خردگرایانه ترین مضامین رو در قالبی تولید کنه که باب طبع مخاطب امروز هم باشه. و خوب هم میدونه که اگه بخواد با ژست “حقیر دانستن سلیقه ی مخاطب ” کار خردگرایانه تولید کنه احتمالاً اثرش دیده نمیشه و بازخورد هم میگیره! و همینطور خوب میدونه که پنهان کردن عدم توانایی ش در فهم نیاز و خواسته ی مخاطب و تحقق بخشیدن به این خواسته ها زیر شعار های ضد سرمایه داری، ضد آزادی و ضد انسانی دیگه خریدار نداره و این کلک تو اون جوامع توسعه یافته خیلی وقته که رو شده!!
حیف که هنوز تو جامعه ی ما این ژست های توخالی و اداهای شبه روشنفکری هنوز باور میشه!! حیف!
چی میگی داداش؟
این تعداد کلمه تحقیر و وقاحت و شارلاتانیزم و ژست توخالی و کلمات منفی که توی نوشته شما بود، توی کل مطالب ۱۳ روز اخیر این وبلاگ دیده نمیشه. کی به بازار آزاد گیر داد؟ کی با کنش انسانی و … کار داره؟
پیشنهاد من اینه که شما با این حوصله و دقتی که تو نگارش داری، یه وبلاگ راه بنداز یا توی یه سرویس سرراستتر مثل ویرگول یه اکانت باز کن و مطالبت رو اونجا بنویس. اونوقت لازم نمیشه که برای نوشتن بیای به یه جمله از یه متن ۲۰۰۰ کلمهای گیر بدی و ۱۰۰۰ کلمه راجع بهش غر بنویسی.
موضوع گیر دادن به یک کلمه از ۲۰۰۰ کلمه نیست دوست عزیز من سال هاست مخاطب یک پزشک هستم و از جهت گیری های سیاسی و ایدئولوژیکی مطالب مطلع هستم( هرچند که اغلب مطالب خنثی هستن تز این نظر اما گهگداری جهت گیری های ذهنی نویسندگان خودش رو به خوبی بروز میده) . کامنتم به بهانه ی بحث اخیرم و کمی کلی تر در خصوص لگدهای هرچند وقت یکبار عزیزان به سرمایه داری و بازار آزاد و آزادی در لوای ژست های دمده شده و پوسیده و کلیشه ای روشنفکری چپ زده ی ایرانی بود.
پروتکل دروغ سیزده ?
مطلبتون به نظر من برخلاف خیلی از دوستان فوق العاده مفید بود. ادامه بدید دکتر
ینی خیلی نامردی :))))
ولی نوع نوشتنتون یجوری بود که واقعا آدم باور میکرد داستانش رو =D