آسیب حاد کلیوی در بارداری
در حال حاضر این اختلال در کشورهای صنعتی واقعهای نادر است و تقریباً در یک مورد از هر بیست هزار زایمان روی میدهد. کاهش میزان بروز آن، ارتباط مستقیم با قانونی شدن سقط جنین در بسیاری از کشورها دارد.
وقوع آسیب کلیوی حاد مرتبط با عفونت به دنبال سقط ممکن است ناشی از افت فشار خون، خونریزی، سپسیس، و انعقاد منتشر داخل عروقی باشد. هر چند بسیاری از ارگانیسمها ممکن است در بروز این حالت دخالت داشته باشند، اما شایعترین و وخیمترین موارد، ناشی از کلستریدیومها است. ممکن است تابلوی بالینی با همولیز همراه باشد که در نتیجهٔ تولید یک سم ایجاد میگردد. شالوده تداوی این گروه از بیماران درمان تهاجمی با آنتیبیوتیکهای گسترده طیف و دیالیز حمایتی است.
پیلونفریت، یا عفونت مجاری ادراری، یکی از شایعترین عوارض طبی در حاملگی است. حدود ۲۵ درصد بیماران مبتلا به پیلونفریت دچار افت گذرای میزان پالایش گلومرولی (GFR) میشوند. این بیماران را نخست باید با آنتیبیوتیکهای وریدی و سپس آنتیبیوتیکهای خوراکی تا مدت ۲ هفته درمان نمود.
در سه ماههٔ سوم، آسیب حاد کلیوی ممکن است به دنبال یک سری عوارض حاملگی رخ دهد که عبارتند از: پرهاکلامپسی، خونریزی بعد زایمان، آمبولی مایع آمنیوتیک، کندگی جفت، و باقیماندن قطعات جفتی و جنینی، تابلوی بالینی نارسایی کلیه در بیماران مبتلا به پرهاکلامپسی و خونریزی بعد زایمان، شبیه به ATN (نکروز حاد توبولی) است. نکروز دوطرفهٔ قشر کلیه ممکن است در اثر هر نوع آسیب ایسکمیک روی دهد و به نظر میرسد میزان بروز آن به نحوی غیر عادی در افراد حامله بیشتر از افراد غیر حامله است. کندگی جفت (abruptio placentae) نیز ممکن است باعث ATN شود اما بیشتر موجب نکروز قشر کلیه میشود. سندرم HELLP (-hemolysis, elevated liver enzymes, low platelets) (همولیز، افزایش آنزیمهای کبدی و کاهش پلاکت در زمینه پرهاکلامپسی) در 7.7 درصد از بیماران با نارسایی حاد کلیوی همراه بوده است.
آسیب کلیوی حاد پس از زایمان را سندرم هموییک اورمیک پس از زایمان (postpartumhemolytic uremic syndrome) نیز مینامند و مشخصه آن فشار خون بالا و کمخونی همولیتیک میکروآنژیوپاتیک است. این اختلال ممکن است در هر زمان پس از زایمان (یک روز تا چندین ماه پس از آن) روی دهد اما شایعترین زمان بروز آن ۲ تا ۵ هفته پس از زایمان است. اساس درمان، تعویض پلاسما (plasma exchange) است که باعث میشود میزان بقای مادر به 80-70% برسد (قبل از استفاده از این روش، میزان مرگ و میر مادر به 90% میرسید). افزایش سطح لاکتات دهیدروژناز در این سندرم به افتراق آن از سندرم HELLP که در آن ترانس آمینازها بالا میروند کمک میکند.