فردریک بانتینگ : زندگینامه و کار بزرگی که برای درمان دیابت انجام داد
فردریک بانتینگ در سال ۱۹۱۶ از کالج ویکتوریا در تورنتو به عنوان پزشک فارغ التحصیل شد و به واحدهای پزشکی ارتش در کانادا ملحق شد. در سال ۱۹۱۸ صلیب نظامی شجاعت در رفتار و معلولیت در ارتش به او اعطا شد. در سال ۱۹۲۱ به همراه چارلز بست، به مطالعه نقش پانکراس در دیابت را آغاز کرد. این زوج در سال ۱۹۲۳ انسولین را تولید و حق کشف آن را ثبت کردند؛ شرکت دارویی «الی لیلی» شروع به تولید صنعتی انسولین کرد و جایزه نوبل فیزیولوژی به آنها اعطا شد. در سال ۱۹۳۹ به هنگام وقوع جنگ جهانی دوم به واحد پزشکی ارتش در کانادا پیوست و در سال ۱۹۴۱ هواپیمای او در مسیرش از نیو فاوندلند به بریتانیا، سقوط کرد و کشته شد.
دیابت تا دهه ۱۹۲۰ کشندهای بیوقفه بوده است. در سال ۱۹۲۱ تنها پس از چند ماهی آزمایش، فردریک گرنت بانتینگ کانادایی به یک پیروزی در جهت درمان آن دست یافت و ناگهان امکان نجات جان میلیونها نفر را ارائه نمود.
بانتینگ در سال ۱۹۱۶ در پزشکی از دانشکده ویکتوریا در تورنتو فارغ التحصیل شد. در سال ۱۹۲۰ پس از بازگشت از نخستین جنگ جهانی به خاطر شجاعتش صلیب نظامی دریافت کرد، و طبابت را در لندن و اونتاریو در پیش گرفت. او در همان زمان یک کار تحقیقاتی در مدرسه پزشکی محلی بر عهده گرفت که بر مطالعات مربوط به پانکراس تمرکز داشت.
پژوهشهای ابتدایی
پژوهشهای اولیه آشکار کرده بود که قطعاً بین پانکراس و دیابت رابطهای برقرار است ولی در آن زمان این موضوع درک نشده بود که این رابطه چیست. ما اکنون میدانیم که یک هورمون درون پانکراس جریان قند خون را کنترل میکند. کسانی که به دیابت مبتلا هستند فاقد چنین عملیاند و درمان نمیشوند و به تدریج بر اثر ورود گلوکز کنترل نشده درون سامانههای بدن میمیرند. بانتینگ تاییدیه این شناخت و معرفت را در اختیار نداشت ولی گمان کرد که علت آن ممکن است چیزی با این اثر باشد.
تخصص او در چارچوب مطالعات مربوط به پانکراس در قسمتهایی از بدن بود که «جزایر کوچک لانگرهانس» نامیده میشد. بانتینگ معتقد بود که این جزایر کوچک به احتمال بسیار زیاد نوعی هورمون، در صورت وجود، ترشح میکنند که میزان گلوکز بدن را کنترل میکنند. وی محاسبه کرد که اگر این هورمون را بتوان خارج کرد باید به عنوان درمانی تزریقی دیابت را مهار کرد.
بافتینگ و بست
بانتینگ در سال ۱۹۲۱ پس از این که به واسطهٔ پروفسور جان جیمز ریچارد مک لوید که او نیز در این دانشگاه مشغول به کار بود، در ارتباط با بست قرار گرفت و شروع به انجام یک سری آزمایشهایی به همراه چارلز هربرت بست کرد که دستیار تحقیق در دانشگاه تورنتو بود. مک لوید تعدادی سگ در اختیار دو محقق آزمایشگاهی در دانشگاه برای انجام آزمایش بر روی آنها قرار داد. آنها در تلاش برای استخراج خالص نمونهها تا حد ممکن این ماده را از جزایر کوچک لانگرهانس از پانکراس سگها پس از جلوگیری از ورود مایعات پانکراسی دیگر استخراج کردند. سپس این دانشمندان پانکراس برخی از این سگها را جدا کردند تا به طور عمدی دچار دیابت شوند. این امر به زودی اتفاق افتاد؛ بنابراین گام بعدی آنها تلاش به منظور درمان این سگها با استفاده از عصاره آنها بود و این موضوع موثر واقع شد. علایم بیماری به سرعت تحت کنترل قرار گرفت.
تولید انسولین
به دنبال این موفقیت بانتینگ و بست به پیشنهاد مک لوید تصمیم گرفتند تا خالص سازی این درمان عصارهای خود را پیش از آزمایش کردن بر روی انسانها ادامه دهند.
این کار را زیست شیمیدانی به نام جیمز برترام کولیپ انجام داد و راه حلی که او ارائه کرد انسولین نامیده شد. آزمایش آن روی انسانها در سال ۱۹۲۳ با تاثیری فوری اتفاق افتاد. بیماران در حال مرگ سلامتی خود را مجدداً به دست آوردند و به طور ناگهان دیابت در محدودهٔ شیوه زندگی طبیعی قابل مدیریت شد. در همان سال تولید صنعتی انسولین از پانکراس خوکها آغاز شد و بیماران سراسر جهان به سرعت مزایای حیات بخش آن را دریافت کردند.
در سال ۱۹۲۳ جایزه نوبل فیزیولوژی به بانتینگ اعطا شد. در این جایزه به طور نسبتاً ناعادلانهای مک لوید که فقط به طور محدودی در این کشف همکاری کرده بود شریک شد ولی نه بست که به طور فعالانهای در این امر درگیر بود. به منظور اندکی اصلاح در این موازنه، بانتینگ سهم خود از این جایزه نقدی را با بست، و مک لوید هم با کولیپ سهیم کردند. دلاوریهای بانتینگ که طی جنگ جهانی اول بروز یافته بود، مجدداً در جنگ جهانی دوم که تحقیقی خطرناک را در مورد اثر گازهای سمی پی گرفت، مطرح شد. متاسفانه این بار او نه بر اثر این گازها بلکه هنگامی که از کانادا به سمت انگلستان برای سهیم کردن انگلیسیها در تحقیقاتش در حال پرواز بود، در یک سقوط هوایی کشته شد.
یک کشف حیات میلیونها نفر را نجات میدهد در حالی که دانشمندان بسیاری در این کتاب به خاطر پارهای از کشفیات و یا اختراعاتشان معرفی شدهاند، عدهای هم به همان اندازه ولی فقط برای یک مورد مشهور میشوند. این مورد درباره سر فردریک بانتینگ صادق میکند. هنگامی که انسان به بیماریهای کشنده میاندیشد، به یاد ایدز یا وبا میافتد. به سختی میتوان به بیماری دیابت نیز در همین مقوله اندیشید: و هنوز پیش از کشف انسولین، دیابت به طور معمول به معنی کلمه مرگ میلیونها نفری بود که آنقدر بدشانس بودند که به آن مبتلا شدند. به پاس تلاش سر فردریک بانتنینگ، دیگر دیابت بیماری کشندهای نیست.
در عصر بیماری ایدز و وبا، انسان میتواند فراموش کند که دیابت نیز زمانی بیماری کشندهای بود.