مرور رده

داستان کوتاه

داستان کوتاه در آرایشگاه از مارک تواین

‌همه چیز تـغییر مـی‌کند الا آرایـشگرها، شیوه آن‌ها و دوروبرشان. این‌ها چیزهایی هستند که هرگز عوض نمی‌شوند. کسی که یک بار بـه یک آرایشگاه برود چیزهایی را تجربه می‌کند که دفعات بعدی هم با آن روبه‌رو خـواهد شد و تا آخر عـمرش هـم این روال ادامه خواهد داشت.مثل…

داستان کوتاه شهروند ایده‌آل از شاندور ساتماری

‌شـاندور سـاتماری، در سـال 1911 به هنگامی که فقط چهارده سال داشت، با اسپرانتو زبان آغاز کرد و اولین مقالهٔ خـود را در نشریهٔ "sennaciulo به چاپ رساند. مجموعه داستان "شهروند ایده‌آل، اولین بار در سال 1956 منتشر شـد و پس از آن، تقریبأ همه ساله آثـاری از او در…

داستان کوتاه «گدای میلیونر» از اسکار وایلد

امروزه آدم باید فقط ثروت فراوانی به چنگ بـیاورد وگـرنه دارا بـودن هرگونه امتیازی با جیب خالی مایهٔ دردسر است. حتی اگر کسی صاحب اندام متناسب و قـیافهٔ تودل‌برو باشد ولی پول و ثروت نداشته باشد کسی تحویلش نمی‌گیرد. فقر و تنگدستی مثل خوره اسـت، همه از آن فرار…

داسـتان‌ کوتاهی از ایزابل آلنده :دو واژه

نامش بلیسا کرپوسکولاریو بود،نه ازاین‌رو که بـا ایـن نـام غسل تعمید یافته یا توسط مادر،نامگذاری شده بود؛ بلکه به این سبب که تـا یافتن شعر "زیبایی" و "پگاه" و پوشاندن خود در لفافهٔ آن، سخت به جست‌وجو پرداخت.بلیسا از راه فروش واژه‌ها روزگار خـود را مـی‌گذرانید.…

یک داستان کوتاه از عزیز نسین: ما چطور کودتا کردیم؟!

خواندن این داستان طنز، بعد از ماجرای کودتای بی‌فرجام ترکیه، خالی از لطف نیست. داستانی از عزیز نسین که سال‌ها پیش در کتاب خاطرات یک مرده، با ترجمه رضا همراه خوانده بودم.اگر شانس یاری می کرد امروز ما می‌بایست مصدر کار باشیم. البته نمی‌شه گفت همه‌اش تقصیر…

داستان کوتاهی از برانیسلاو نوشیج: آدم شلوار به پا

با آنـکه‌ مـمکن‌ اسـت‌ عجیب به نظر بیاید، واقعیت این است که کافی است انسان از دامن‌پوشی درآید تا‌ بـی‌درنگ به موجودی مردانه‌تر و مصمم‌تر مبدل شود. این واقعیتی است انکارناپذیر، که سراسر‌ تـاریخ بشریت گواه آن‌ اسـت‌. دامـن،انسان را به زنجیر می‌کشد و به او اجازه…

داستان کوتاه: مراسم اعدام از جورج اورول

جورج ارول ام مستعار اریک آرتور بلر است که در بنگال هندوستان به دنیا آمد. پدرش کارمند اداره کشف قاچاق بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان چای در برمه. ارول در 1904 به همراه مادر و خواهرش راهی انگلستان شد. در آنجا پس از پشت سرگذاشتن دوره دبیرستان با همه هوش سرشاری…

داستان کوتاهی از چخوف: نامزد و پدرجان عروس

در مجلس شب‌نشینی و رقص درییلاق، یکی از آشنایان پیوتر – پتروویچ – میلکین رو به او کرد و گفت:- شنیده‌ام، که شما زن می‌گیرید، پس چه وقت سور کلوخ اندازان دوران جوانی خودتان را خواهید داد؟میلکین سرخ شد و جواب داد:- از که شنیده‌اید، که من زن می‌گیرم/…

داستان کوتاه «دست راست» از آلکساندر سولژنیتسین

آلکساندر سولژنیتسین (1918-2008)دوره‌ی کودکی و جوانی را در منطقه‌ی دون گذراند و تحصیلات خود را در دانشگاه راستوف مسکو در رشته‌ی ریاضی و فیزیک به پایان برد، سپس به وسیله‌ی مکاتبه در انستیتوی تاریخ و فلسه و ادبیات مسکو به ادامه‌ی تحصیل پرداخت.در 1945 در…

داستان کوتاه «خوش اقبال» از آنتوان چخوف

آنتوان پاولوویچ چِخوف‏ (۲۹ ژانویه ۱۸۶۰ - ۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴) داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجسته ی روس است. او در زمان حیاتش بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینه ی نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به جا…

داستان کوتاه: بی دست و پا از آنتون چخوف

چند روز پیش، خانم یولیا واسیلی یونا، معلم سر خانهٔ بچه‌ها را به اتاق کارم دعوت کردم. قرار بود با او تسویه حساب کنم. گفتم بفرمایید بنشینید یولیا واسیلی یونا! بیایید حساب و کتابمان را روشن کنیم … لابد به پول هم احتیاج دارید اما ماشاالله آنقدر اهل تعارف هستید که…

داستان کوتاه انشاء از آنتونیو سکارمتا

آنتونیو سکارمتا اهل شیلی است و پس از کودتای پینوشه در آلمان، زندگی می‌کرد، اما در سال 1989 سرانجام به وطنش بازگشت. سکارمتا که گذشته از نویسندگی، کارگردانی فیلم هم می‌‌‌‌کند. او بین سال 2000 تا 2003 سفیر شیلی در آلمان شد. نمایشنامه منتشرنشده به نام El…

داستان کوتاه: نمیر شاعر!

نویسنده: آنتونیو سکارمتا - مترجم: مدیا کاشیگرگروهی نظامی، راه را در نزدیکی خانه‌‌‌‌‌ی نرودا بسته بودند. پشت سرشان، کمی دورتر، چراغ آژیر کامیونی ارتشی بی‌‌‌‌‌صدا می‌‌‌‌‌چرخید. بارانی سبک می‌‌‌‌‌بارید، یکی از آن باران‌‌‌‌‌های سرد ساحلی که انسان را بیش‌‌‌‌‌تر…
••4 5