غزل شمارهٔ ۸۱ حافظ : صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت

صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت گر طمع داری از آن جامِ مُرَصَّع می لعل ای بسا دُر که به نوکِ مژه‌ات باید سُفت تا ابد بوی محبت به […]

آرایشگاه داماد حمید بخشی

رپورتاژ برای انتخاب آرایشگاه داماد به چه نکاتی باید توجه داشت؟ برای انتخاب آرایشگاه داماد، به مواردی مانند تجربه آرایشگر، نظرات مشتریان پیشین، موقعیت جغرافیایی، و هزینه‌ها توجه کنید. همچنین، مطمئن شوید که آرایشگاه دارای مجوزهای لازم و بهداشتی است.   آرایشگاه داماد چه تفاوتی با آرایشگاه های معمولی دارد؟ آرایشگاه داماد به طور خاص […]

غزل شمارهٔ ۸۰ حافظ: عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه‌سرشت

عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه‌سرشت که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست همه جا خانهٔ عشق است چه مسجد چه کِنِشت سرِ تسلیمِ من و خشتِ […]

غزل شمارهٔ ۷۹ حافظ: کنون که می‌دمد از بوستان نسیمِ بهشت

کنون که می‌دمد از بوستان نسیمِ بهشت من و شرابِ فرح بخش و یارِ حورسرشت گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟ که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت چمن حکایتِ اردیبهشت می‌گوید نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بِهِشت به می عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب بر آن سر […]

غزل شمارهٔ ۷۸ حافظ : دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت

دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت بشکست عهد، وز غمِ ما هیچ غم نداشت یا رب مگیرش ار چه دلِ چون کبوترم افکند و کُشت و عزتِ صیدِ حرم نداشت بر من جفا ز بختِ من آمد وگرنه یار حاشا که رسمِ لطف و طریقِ کَرَم نداشت با این همه هر آن […]

غزل شمارهٔ ۷۷ حافظ : بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت گفتمش در عین وصل، این ناله و فریاد چیست؟ گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشت در نمی‌گیرد نیاز و […]

غزل شمارهٔ ۷۶ حافظ : جز آستان توام در جهان پناهی نیست

جز آستان توام در جهان پناهی نیست سرِ مرا به جز این در، حواله گاهی نیست عدو چو تیغ کِشد، من سپر بیندازم که تیغِ ما به جز از ناله‌ای و آهی نیست چرا ز کویِ خرابات روی برتابم کز این بِهَم، به جهان هیچ رسم و راهی نیست زمانه گر بزند آتشم به خرمنِ […]

غزل شمارهٔ ۷۵ حافظ : خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیست

خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیست تابِ آن زلفِ پریشانِ تو، بی چیزی نیست از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم این شکر گِردِ نمکدانِ تو، بی چیزی نیست جان درازیِ تو بادا که یقین می‌دانم در کمان ناوَک مژگانِ تو، بی چیزی نیست مبتلایی به غمِ محنت و اندوهِ فراق ای […]

غزل شمارهٔ ۷۴ حافظ : حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست

حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست باده پیش آر که اسبابِ جهان این همه نیست از دل و جان شرفِ صحبتِ جانان غرض است غرض این است، وگرنه دل و جان این همه نیست مِنَّتِ سِدره و طوبی ز پیِ سایه مکش که چو خوش بنگری ای سروِ روان این همه نیست دولت […]

غزل شمارهٔ ۷۳ حافظ : روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست

روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست مِنَّت خاکِ درت بر بصری نیست که نیست ناظرِ روی تو صاحب نظرانند آری سِرِّ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست اشکِ غَمّازِ من ار سرخ برآمد چه عجب؟ خجل از کردهٔ خود پرده دری نیست که نیست تا به دامن ننشیند ز نسیمش گَردی […]

غزل شمارهٔ ۷۲ حافظ : راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست

راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار کان شِحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست از چشم خود بپرس که ما […]

غزل شمارهٔ ۷۱ حافظ : زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست

زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست تا چه بازی رخ نماید بیدَقی خواهیم راند عرصهٔ شطرنجِ رندان را مجالِ شاه نیست چیست این سقفِ بلندِ سادهٔ بسیارنقش […]

غزل شمارهٔ ۷۰ حافظ : مردم دیدهٔ ما جز به رُخَت ناظر نیست

مردم دیدهٔ ما جز به رُخَت ناظر نیست دل سرگشتهٔ ما غیرِ تو را ذاکر نیست اشکم احرامِ طوافِ حَرَمَت می‌بندد گر چه از خونِ دلِ ریش دمی طاهر نیست بستهٔ دام و قفس باد چو مرغ وحشی طایر سِدره اگر در طلبت طایر نیست عاشقِ مفلس اگر قلبِ دلش کرد نثار مَکُنَش عیب که […]